تیغ و ترنج
صحنه: سکوی خالی.
سکوت.آدم هایی در نور و سایه، همچون موج، دیده می شوند و نمی شوند. هیاهویی در راه شکل گرفتن است؛ زمزمه ای، ولوله ای. دو سه ت، در انتهای تاریکی، در کار نوعی رقص آیینی هستند. بنفش پوشیده اند؛ با شال های زرد بر کمر. رقص به نوعی دعا گره می خورد، دعایی همه جایی و هیچ کجایی. آوایی غریب
ادامه مطلب ...
شخصیت های نمایش:
1-مرد جوان(اسماعیل)
2-زن جوان(آسیه)
صحنه:
{خاموشی.صدای آوازمرد جوان-محزون-شنیده می شود.نور،باشروعآواز-نرم نرم وآهسته-برصحنه تابیده می شود ومامی بینیم : اتاقی درآسایشگاه خصوصی،با یک تخت خواب وملافه ی سفیدرنگ آشفته،ویک میزتحریرفلزی وصندلی
ادامه مطلب ...
:
«فاطمه صدیق و شهید است»
«امام موسی کاظم(ع) »
آئین غاطمیا ،حکایت گوهر نابی است که دختر صالح ترین زنان عصر و خدیجه ی کبری زمان است.او دختر و مادر بخشنده ترین،امین ترین،و بزرگ ترین مرد عالم و دختر بهترین بنده ی خدا و پسندیده ترین پیغمبر ،شافع روز جزاء،محمد مختار،اورنده ی
ادامه مطلب ...
(قسمتی از یک محله که باغی است با دیوارهای مخروبه و یک در بزرگ اهنی.یک تیر چاغ برق و چند درخت در صحنه دیده می شود.یک گاری از انها که برای جمع کردن زباله به کار می اید با زنجیری به تیر چراغ برق قفل شده است.یک حجله و چند پلاکارد تبریک و تسلیت در صحنه دیده می شود که نشان از شهادت
ادامه مطلب ...
آدم ها:
قرمزپوش
آبی پوش
]محیط صحنه به دوقسمت مساوی تقسیم شده است.قسمت اول،کاملاآبی رنگ است.یک دکه آبی رنگ نیز درآن قسمت قراردارد.نیمه دیگر،قرمزرنگ است.یک دکه قرمزرنگ درآن
ادامه مطلب ...
نمایشک اول:
(تنها کنجی از صحنه که به دهانه قنات شباهت دارد با تک نور چراغ پی سوز روشن است. پیرمرد در حال پوشیدن لباس است).
پسر: (در ادامه صحبت هایی که ما نشنیده ایم) زود شروع کردی؟
پیرمرد: خوابم نبرد.
پسر: تا صبح خیلی راهه...
پیرمرد: مونده نمی شُم.
پسر: خسته میشی، به روت نمی آری.
پیرمرد: حالا که تو کمک موُیی، نه.
ادامه مطلب ...