بانک سوال دبستان گرمه

بانک نمونه سوال ابتدایی متوسطه اول و دوم پایان نامه مقاله تحقیق کارآموزی کارورزی طرح توجیهی کار آفرینی پروژه

بانک سوال دبستان گرمه

بانک نمونه سوال ابتدایی متوسطه اول و دوم پایان نامه مقاله تحقیق کارآموزی کارورزی طرح توجیهی کار آفرینی پروژه

دانلود تحقیق آماده قالب word با عنوان قرآن و روح رشته معارف اسلامی ۴۳ ص

روح درقرآن

در قرآن در بعضى از آیات،از روح به عنوان یک امر و حقیقتى در عرض ملائکه نام برده مى‏شودولى معلوم مى‏شود که به هر حال از سنخ این موجوداتى که ما مى‏بینیم و حس‏مى‏کنیم(مثلا از سنگى، از درختى، از کوهى، از دریایى، از ستاره‏اى، از یک چنین

 

 

 چیزى)نیست، یک چیزى است از نوع امورى که‏ما حس و لمس نمى‏کنیم.در سوره عم مى‏فرماید: «یوم یقوم الروح و الملائکة صفا»(2) آن روزى که روح و ملائکه در یک‏صف بایستند.ظاهر تعبیر این است که روح از نوع ملائکه هم نیست، چون آن را در عرض ملائکه[قرار مى‏دهد]، جبرئیل یکى از ملائکه‏است، میکائیل یکى از ملائکه است، و این تناسب ندارد که یکى از ملائکه را در عرض عموم ملائکه ذکر کند: «روح و ملائکه‏در یک صف مى‏ایستند» .یا در آیه دیگرى مى‏فرماید: «تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر»(3) در شب قدرملائکه و روح نازل مى‏شوند.باز ملائکه در عرض روح و روح در عرض ملائکه‏قرار مى‏گیرند.در یک آیه دیگر مى‏فرماید: «ینزل الملائکة بالروح‏من امره‏»(4) ملائکه را به روح فرود مى‏آورد.اینکه باء «بالروح‏» آیا باء استعانت و استمداد است و در واقع‏این طور است که ملائکه با استمداد روح فرود مى‏آیند، یا باء ملابست و مصاحبت است‏یعنى ملائکه با روح[فرود مى‏آیند]، در.............................................................. 1.اسراء/85. 2.نبا/38. 3.قدر/4. 4.نحل/2.

مدعاى ما که قرآن ملائکه و روح را در کنار یکدیگرذکر مى‏کند[تغییرى نمى‏دهد]و در این جهت دلالت آیه کافى است و در همین جاست که حدیثى از امیر المؤمنین على (علیه‏السلام)نقل شده و ایشان گفته‏اند روح غیر از ملائکه است و به همین آیه استدلال کرده‏اند که قرآن روح را با ملائکه یک چیز نمى‏گیرد.

کلمه روح گاهى به کلمه «امین‏» و گاهى‏به کلمه «قدس‏» توصیف شده است: «نزل به الروح الامین على قلبک‏»(1) روح الامین قرآن‏را بر قلب تو فرود آورده است.یا در آیه دیگر: «قل نزله روح القدس من ربک‏»(2) بگو این را روح القدس از ناحیه پروردگارتو فرود آورده است.چون در بعضى آیات دیگر هست که جبرئیل قرآن را بر پیغمبر نازل کرده‏است، گفته‏اند پس کلمه روح القدس و روح الامین کنایه‏اى از جبرئیل است.

همچنین شاید بعضى گفته باشند که در آن آیه:«یوم یقوم الروح و الملائکة‏» مقصود خصوص جبرئیل است که به طور جداگانه ذکر شده - که این حرف بعید است - ولى‏ایشان این حرف را قبول ندارند که حتى مقصود از روح الامین و روح القدس جبرئیل باشد، بلکه مى‏گویند از آیات قرآن اینچنین‏فهمیده مى‏شود: ملائکه که وحى را نازل مى‏کنند، همراه آن، حقیقتى هست که قرآن نام آن را روح گذاشته‏است و حامل وحى در واقع آن روح(همان روح الامین و روح القدس)است، نه اینکه جبرئیل حامل وحى باشد، جبرئیل‏حامل وحى نیست.این عقیده‏اى است که ایشان در اینجا اظهار مى‏دارند.

در بعضى از آیات، روح با کلمه‏وحى توام شده است، مثل اینکه در این آیه مى‏فرماید: «و کذلک اوحیناالیک روحا من امرنا ما ما روحى از امرخودمان(4) به تو وحى فرستادیم.گفته‏اند آن که خداوند وحى فرستاده آیات قرآن است، پس اینجا همان نفس آیات قرآن‏به روح تعبیر شده است.البته مانعى ندارد که ما آیات قرآن را از[نوع]آن حقایق[بدانیم].مسلم آیات قرآن وقتى بر قلب پیغمبرنازل مى‏شود، به صورت یک حقیقت نازل مى‏شود و بعد صورت لفظى پیدا مى‏کند وبه هر حال: «ما روحى از امر خودمان به تو وحى کردیم‏» .پس به قول این

.............................................................. 1.شعراء/193 و 194. 2.نحل/102. 3.شورى/52. 4.راجع به کلمه «ازامر» بعد صحبت مى‏کنیم که در اغلب این آیات کلمه «از امر» آمده است.

آقایان یکى از موارد اطلاق کلمه روح،خود آیات قرآن است ولى ایشان(1) مدعى هستند که در اینجاهم مقصود از کلمه روح، خود آیات قرآن نیست، همان حقیقتى است که درجاهاى دیگر روح الامین و روح القدس گفته است.به اعتبار اینکه خود او هم کلمة الله‏است و قرآن این چیزها را کلمات الهى مى‏نامد، وقتى که مى‏فرماید: «اوحینا الیک روحا من امرنا» معنایش این است که‏روح الامین را که از امر ما و از جنس امر ماست، بر تو فرو فرستادیم.اصلا معناى «اوحینا الیک روحا من امرنا» تقریبا «نزلناروح القدس من امرنا» مى‏شود، ما روح القدس را از امر خودمان بر تو نازل کردیم.

مقصود از روح در اینجابه عقیده ایشان خود آیات قرآن نیست، بلکه همان حقیقت‏حامل وحى‏است، و مقصود از «اوحینا» هم در اینجا یعنى «فرود آوردیم‏» که روى این جهت‏مقدارى بحث مى‏کنند، مى‏گویند همان طورى که به عیساى مسیح روح گفته شده است - که یکى از تعبیرات‏قرآن است - به آن حقیقت هم که روح گفته شده است، مقصود این است.

یکى دیگر ازمواردى که باز کلمه روح در قرآن اطلاق شده است، بر شخص عیسى بن مریم‏است که لقب روح الهى گرفته است:«و کلمته القیها الى مریم و روح منه‏»(2) عیسى‏کلمه خداست که او را به سوى مریم القاء فرمود و این عیسى روحى از اوست.این هم جایى است که در قرآن این کلمه استعمال شده است.

آیات دیگرى که بازکلمه روح در قرآن آمده است زیاد است، مثل مواردى که به عنوان تاییدمؤمنین است.در یک جا در باب تاییدمؤمنین مى‏فرماید: «اولئک کتب فى قلوبهم الایمان و ایدهم‏بروح منه‏» (3) خدا ایمان را در دلهاى آنها ثبت کرد و آنها را به وسیله روحى از خود تایید کرد.مقصود ازروح در اینجا چیست؟آیا مقصود همان حقیقتى است که در عرض ملائکه ذکر مى‏شود(یعنى او را مؤید اینها قرار داد)یا مقصود یک‏حالت معنوى است، یک القاء معنوى است به قلوب مؤمنین، یک نور معنوى است بر قلوب مؤمنین که فرود مى‏آید،همان را قرآن روح نامیده است، مثلا خداوند الهامى به قلب آنها فرستاد، قدرتى و قوه‏اى به قلب آنها فرستاد و همان را روح الهى مى‏نامد،

متن کامل را پس از پرداخت وجه می توانید دانلود نمایید.لطفا مشخصات خواسته شده را جهت پیگیری پرداخت دقیق وارد نمایید.

نوع فایل : word  فایل زیپ شده

تعداد صفحات 43

حجم :  32   kb

مبلغ قابل پرداخت 40000  ریال

پس از پرداخت موفق وجه به صورت خودکار به صفحه دانلود هدایت می شوید و می توانید فایل را دانلود کنیددر صورت هرگونه مشکل با پشتیبانی 09357668326 تماس بگیرید.

نام و نام خانوادگی :

ایمیل :

موبایل :

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد