(بازیگران به نظم وارد صفحه می شوند(به ترتیب قد از کوتاه به بلند)و دور صحنه می جرخند و یک نفر بیرون به عنوان کارگردان اول نمایش به شروع به نرمش دادن می دهد ضربه چهار می زنند )
کارگردان :اک اک اب-(کارگردان متنی را می خواند و همسرایان تکرار می کنند)
کارگردان :یک شب نیمه شب از سیصدو سی بیرون بریدم –جترم باره شد کمکی کشیدم –دشمن رو دیدم خنجر کشیدم گلویش دریدم ....
(بعد از یک روز همکی دوبه دو روبه رو یکدیگر می ایستند و کارگردان با یک سری حرکت نمایشی تمرین می دهد ممیک- صورت-خنده-کریه-گرما-سرما و ...صدارا تمرین می کند)
کارگردان: اه- اا-او-ا ای او-دو-ر-می-فا-سل-لا-سی(بعد همکی یک قطعه شعر می خوانند)
کارگردان:اهسته تر قدم بردار من باهام یم رادر خرابه ها ی این شهر جا گذاشته ام اهسته تر قدم بردار برنده ای نیست اشیانه ها- لانه ها خالیست پاهایم تمام این شهر خانه من است اهسته تر قدم بردار (با یک ریزدر این لحظه سه نفر با ماسکی که نمادی از زورو تزویر می باشد بصورت زده و بر روی سکویی که در سمت چپ صحنه قرار دارد میروند و دو نفر دیگر را که در همان سمت صحنه یکی در نقش قاضی و دیگری در نقش مرد شاکی که می خواهد زنش را طلاق دهد تشویق می کند
مرد شاکی: اقای قاضی خسته شدم بریدم دیگه نی خوام با این زن زندگی کنم به اینجا رسیده
روزنامه فروش:روزنامه-روزنامه-خبرهای مهم اخرین خبر مردی که می خواهد زنش را طلاق دهد (دو نفر دیگری که در سمت راست صحنه ایستادن)
:ای پسر بازی دیشب دیدی عجب بازی بود
روزنامه فروش :روزنامه روزنامه خبرهای ورزشی پرسپولیس 2-استقلال 1
(دو نفر دیگری که در جلوی صحنه ایستادن )
:ای پسر این چه وضعشه!
:اخه چرا؟
:اگه دانشگاه قبول نشم باید برم سربازی تازه اگه لیسانسم بگیرم خدمت-سربازی –بیکاری...
روزنامه فروش:روزنامه-روزنامه-خبرهای مهم از سه نفر –یک نفر در دانشگاه پذیرفته می شود.
روزنامه-روزنامه خبرهای فوق العاده خدمت سربازی یک ماه کم شد روزنامه...(دونفر اولی )
پسر –کوچولو چرا نمی فهمی بزنم تو گوشت –شیر اب چرا باز گذاشتی
روزنامه فروش:روزنامه خبرهای مهم درست مصرف کنید تا همیشه مصرف کنیم امسال تابستان اگه صرفه جویی نشه –ابها جیره بندی میشه.
تزویر می گوید :اهای روزنامه بیا اینجا ببینم
روزنامه فروش:بله بفرمایید روزنامه
تزویر:ساعت چنده ؟
روزنامه فروش:برو بابا روزنامه-روزنامه اونی که سهعت سوال کرد الهی امشب شکم درد بگیره- روزنامه-روزنامه
زر:های روزنامه فروش بیا اینجا
روزنامه فروش:بله بله روزنامه بفرمایید
زر:میشه روزنامه ات بدی امروز بخونم فردا حتما بهت تحویل میدم ها .
روزنا مه فروش: اه- روزنامه- روزنامه-اونی که روزنامه مفتی خواست بخونه الهی امشب جز جیگر بگیره . روزنامه
(سه نفر با صدای بلند می خندند و صدای رعدو برق و موزیک ترسناک پخش می شود )در این لحظه کودکی که علاقه چندانی به درس ندارد وار صحنه میشود با اهنگ 8/6نوجوان با یک سری حرکات ریتمیک انجام میدهد و سپس سر وقت کتابش میرود اما چندادن رضایت ندارد )
نوجوان :اه (بلند) همش درس خسته شدم حوصله درس خواندن هم ندارم .
این سه نفر ماسک ها را به چهره می زنند و شروع به صدا زدن کودک میکنند پس از انجام مراحلی موفق میشوند کودک را گول بزنند و یک ویدئو به همراه یک فیلم مبتذل به او می دهند کودک فیلم را در دستگاه می گذارد و تلویزیون را روشن میکند و به محض روشن کردن دو نفر مقابل شروع به بکس زدن میکنند کودک کمی نگاه میکند و به خواب می رود و این دو نفر هم از صحنه بیرون میروند)
راوی :بنام خداوند جان و خرد کز این برتر اندیشه بر نگذرد
بلا دور-غصه دور غصه سربسته دور –پیش روی امروز نقلی دیگر است.قصه های پر قصه از نقلی تر است
همسرایان (همگی روی به تماشاگران)قصه ای ازرنج ها گنج ها قهرمانان میان جگ ها
راوی :قصه ی امروز نقلی دیگر است از دلی افسرده و چشمی تر است
چشم و دلت بی بلا ...
همسرایان (در حالیکه به ترتیب در صحنه می چرخند )
چشم و دل باز کنی که جان بگیری انچه نادیدنی است بینی
راوی :این حکایت روایت خودته –تو که حرفهای زیادی برای گفتن داری ولی نمی تونی اونارو بگی
همسرایان:و ما بازیگران را به صحنه میاوریم
راوی :گوشه از حرفهای ناگفته تو را
همسرایان:نگاه اول
متن کامل را پس از پرداخت وجه می توانید دانلود نمایید.لطفا مشخصات خواسته شده را جهت پیگیری پرداخت دقیق وارد نمایید.
نوع فایل : word فایل زیپ شده
تعداد صفحات 13
حجم : 18 kb
مبلغ قابل پرداخت 15000 ریال
پس از پرداخت موفق وجه به صورت خودکار به صفحه دانلود هدایت می شوید و می توانید فایل را دانلود کنیددر صورت هرگونه مشکل با پشتیبانی 09357668326 تماس بگیرید.