بانک سوال دبستان گرمه

بانک سوال دبستان گرمه

بانک نمونه سوال ابتدایی متوسطه اول و دوم پایان نامه مقاله تحقیق کارآموزی کارورزی طرح توجیهی کار آفرینی پروژه
بانک سوال دبستان گرمه

بانک سوال دبستان گرمه

بانک نمونه سوال ابتدایی متوسطه اول و دوم پایان نامه مقاله تحقیق کارآموزی کارورزی طرح توجیهی کار آفرینی پروژه

دانلود پایان نامه آماده قالب word با عنوان پایان نامه ارشد زندگی نامه و شعر خاقانی ۱۰۰ ص

خاقانی درودگر شروان :

     نام او بنابر آنچه از تذکره ها برمی آید بدیل است و علاوه بر این خود او نیز در مواردی چند به نام خویش اشاره کرده و می گوید :

بدل من آمدم اندر جهان سنائی را            بدین دلیل پدر نام من بدیل نهاد

 

 

و در تحفه العراقین می گوید :

گر  نه  در  توست  سجده  جایم             پس  من  نه   بدیل  ،  بوالعلایم

     اما بعضی از تذکره نویسان نام اورا ابراهیم و بعضی عثمان دانسته و ابو بدیل را برای او کنیه آورده اند . این خطا از آنجا برآمده است که خاقانی خود را در بیتی به ابراهیم پیغمبر مانند کرده است . 

به خوان معنی آرایی براهیمی پدید آمد         ز پشت آزر صنعت ، علی نجّار شروانی

     پیش نام خاقانی افضل الدین بوده است و در سروده های خویش این پیش نام را گاه آورده است .

گل  علم و اعتقاد  خاقانی           خارش از جهل مستدل منهید

افضل ار زین فضولها راند           نام  افضل  به  جز اضل منهید 

     برنام خاقانی حسّان العجم بوده است ، بدان سان که در تحفه العراقین آمده است ، این برنام را افدر دانشور خاقانی ، کافی الدین عمر عثمان ، که در بیست و پنج سالگی او به جهان جاوید شتافته است ، بر او نهاده است :

چون دید که در  سخن  تمامم            حسّان    عجم      نهاد    نامم

چون پای دلم به گنج درکوفت            سالم در بیست و پنج درکوفت

چون  دید از  اهل  نطق  بیشم            از   شادی   آن   بمرد   پیشم

نام هنری (تخلّص) خاقانی در آغاز «حقایقی» بوده است . این نام تنها دو بار در سروده های او آورده شده است :

چون   کار  به  کعبتین   عشق    افتد             شش  پنج   زنش  حقایقی   باید 

ز در تو چند لافم که تو روزی از وفا             به حقایقی نگفتی که سگ در منی

     اما بر پیشانی پاره ای از نامه های خاقانی ، حقایقی در کنار حسّان العجم و خاقانی دیده می آید ، در دیباچه ی تحفه العراقین که خاقانی خود آن را نوشته است ، نیز این نام هنری آمده است .

     نام هنری او پس از آن که به پایمردی بوالعلای گنجوی به خاقان اکبر منوچهر شروانشاه پیوست ، به خاقانی دگرگون شد ، این نام بارها در سروده ها و نوشته های آن بزرگ آورده شده است . و ابوالعلای گنجوی ضمن قصیده ای که به عنوان گله و شکایت از خاقانی سروده است می گوید :

چو شاعر شدی بردمت نزد خاقان         به خاقانی ات من لقب برنهادم

     زادگاه خاقانی شهر شروان ، از شهرهای ارّان بوده است و خاقانی خود در پاسخ به پرسش جمال الدین محمد موصلی ، ملک الوزراء در تحفه العراقین ، چنین از زادگاه خود یاد می کند :

گفتا : «چه کسی و چیست نامت ؟           اصلت ز کجا کجا مقامت ؟ »

گفتم  :  «  متعلّمی    سخندان     ،           میلاد   من  از  بلاد   شروان

     خاقانی بارها در سروده ها و نوشته های خویش از زاد بومش یاد کرده است ، گاه نیز این یادکرد تلخ و نکوهش آمیز است .

     تاریخ تولد خاقانی به تحقیق معلوم نیست اما در اشعارش چندین جا از سال 500 هجرت سخن رانده و گفته است :

از لفظ من که پانصد هجرت چو من نزاد            ماند  هزار سال  دگر  مخبر  سخاش

دور کمال پانصد  هجرت  شمار  و  بس            کان پانصد دگر همه دور  محال  بود

خلقند   متّفق  که   چو  خاقانی ای  نزاد            این پانصدی که مدت دور کمال بود

      روانشاد استاد فروزانفر سال تولد اورا 520 دانسته است و بسیاری دیگر از محقّقین نیز سال 520 را سال تولد او می دانند . 

     مادر خاقانی کنیزکی ترسا کیش بوده است که گویا در «جنگهای چلیپا» از روم به شروان آورده می شود ، در این سامان به اسلام می گرود و با علی درودگر پیوند زناشوئی برمی بندد . خاقانی مام خویش را بس گرامی می داشته است و همواره به نیکی و ستایش از او یاد کرده است و از مهر و وابستگی به او بوده که پایبند شروان می مانده است.

خاقانی در تحفه العراقین چنین سروده است :

کارم   ز   مزاج   بد   نرستی          گر   نه   برکات   مادرستی  

آن پیرزنی که مرد معنی ست           آن رابعه ای که ثانی اش نیست

وز رابعه  در  صیانت  افزون            بل  رابعه ی   نبات گردون

     پدر خاقانی نجّاری بود از اهل شروان که وی با همه ی خودستایی ها و گزاف گویی های خویش او را در این پیشه استاد می خواند و بیش از این چیزی در این باب نمی گوید . 

     تاریخ و محل وفات خاقانی بنابر اصح اقوال در سال 595 هجری در تبریز بوده است و در قبرستا نی معروف به مقبره الشعرا به خاک سپرده شده است . در منابع تاریخی و ادبی ، سال وفات خاقانی به صورتهای مختلف ذکر شده است . اما در اینکه او در تبریز درگذشته و در مقبره الشعرا دفن شده محقّقان و دانشمندان اختلافی ندارند . خاقانی با شهرت و آوازه ای  که داشته مزارش از همان قرن ششم زیارتگاه اصحاب علم و معرفت و اهل هنر و ادب بوده است. مقبره الشعرا دارای تاریخی هزار ساله است ، از قظران تبریزی و اسدی طوسی گرفته تا عاجز که در قرن سیزدهم می- زیسته شعرا و ادبای زیادی در آنجا مدفون شده اند .

      یادگارهای خاقانی : آنجه از سخن سالار شروانی بر جای مانده است چنین است :

      دیوان : دیوان خاقانی از دید فرهنگ وادب ، گنجینه ای است گران سنگ و ارزشمند که در چامه ها ، ترکیب بند ها ، غزل ها ، ربعی ها ، قطعه ها و سروده های تازی فراهم شده است .

     تحفه العراقین : سفرنامه ی درپیوسته ی خاقانی است که آن را در وزن مفعول مفاعلن فعولن سروده است .

     ختم الغرایب : او در این سروده برای صفاهان ثنا رانده و صدر الدین خجندی و جمال الدین موصلی ، از بزرگان سپاهان را ستوده است .

     نامه های خاقانی : نامه هایی است که خاقان سخن به بزرگان روزگار و یاران خویش نوشته است ، این نامه ها از دید شناخت خاقانی و راه بردن به گوشه ها ی تاریک از زندگی او ، نیز نشان دادن پیوندهایش با دیگران ارزش بسیار می تواند داشته باشد . نوشته های خاقانی نیز چون سروده هایش به شیوه ای برساخته و آراسته نوشته شده است . اما با همه یپیچیدگی و آراستگی که در نوشته های اوست ، پاره ای از نامه هایش به زبانی گرم و شورآفرین نوشته شده است و پیوسته نگارین سخن ،افروختگی ها و انگیختگی ها ی او را فرونیفسرده است ، این نوشته های خاقانی در شمار شیواترین و هنری ترین نمونه ها در نثر فنی پارسی می تواند بود و خاقانی توانسته است در آنها به «غایت شعوذه ی خاطر» آن چنان که خود نوشته است ، دست یابد و از سخن متکلّف و خلق بپرهیزد . 

     خاقانی خود شیوه ی نگارش را سه گونه دانسته است : دبیرانه ، واعظانه و محقّقانه ، از این هر سه گونه نمونه هایی در نوشته های او می توان یافت . از دیگر سوی این نامه ها افزون بر ارزش ادبی و پژوهشی شان در بررسی پندارشناسی خاقانی بس به کار می تواند آمد ؛ زیرا بسیاری از بن مایه های شعری او در نامه هایش نیز بازمی توان یافت .




خاقانی، شاعر سرآمد قصیده سرایان

       خاقانی شاعری است که به هیچ شاعر دیگر جز خودش مانند نیست و زوایای دید هنری او، ویژه و منحصر به خود اوست. اگر بار علوم را از شعرش برداریم آنچه می ماند چیزی نیست که یک خواننده ی عادی بتواند دریابد، بلکه جوهر هنریش آنقدر نیرومند است که کتمان هنری یا ابهام، محور اصلی بیان است.

       خاقانی را می توان نماینده ی انحصاری علم و آگاهی با اسلوبی مطنطن و روشی سحرآمیز و رعب انگیز در قصیده سرایی معرّفی کرد. سرّ نفوذ کلام و تأثیر سخن او در شاعران بعد از وی، بر خلاف تصوّر عامه، چیزی جر خلوص او در بیان اندیشه و انتقال مافی الضمیر نیست و این نکته مغایرتی با سبک و شیوه ی دشوار او ندارد. شعر خاقانی در اغلب موارد و در هر زمینه، طبیعی، بی تکلّف و از دل برآمده است، چه آن هنگام که قصد سرزنش معارضان و حاسدان خود را دارد، چه آن زمان که در رثای عزیزی شیون برمی آورد، چه آن هنگام که آرزوی سفری آتش به جانش می زند و چه آن وقت که عاشقانه به تقدیس و تعظیم کعبه می پردازد. سبک دشوار او برای خود او تکلّف آمیز و تصنّعی نبوده، بلکه روش معهود و معتاد این شاعر قدرتمند است.

      در شعر خاقانی نوعی اخلاص بلند پایه و حماسی گونه، زیر هر حجابی، بیش از هر مسئله ی دیگر قابل تشخیص است، به این معنا که خاقانی شاعری «ذهن گرا» نبوده بلکه با قوّت مشاهده ی بسیار قوی و نافذی که داشته، بیشتر «تجربه گرا» و «مشاهده گرا» بوده است و به همین علّت دیوان او شاید یکی از نادرترین منابع فرهنگی در مورد واقعیات و مسائل محفوظ و موجود در زمانه ی او، یا اصولاً دنیا، محسوب می شود؛ در حالی که چنین خصوصیتی را نمی توان در شعر اغلب شاعران یافت.

      شاید سخنی به گزاف نباشد اگر خاقانی را یکی از شدیدالتأثیرترین شاعران ادب فارسی بشناسیم، تأثیری که تا عصر حاضر نیز ادامه داشته است. به قول یکی از بزرگان ادب فارسی «او از نادرترین شاعرانی است که کلام مبتذل ندارد». دیوان چند هزار بیتی این شاعر سراپا ابداع و ابتکار است و شعر او به ندرت رنگی از تقلید و تأثّر دارد، مگر از سنایی، که خود را بدل او می داند و در پاره ای از اشعارش توجبه به شعر سنایی مشهود است. ابداع در لفظ و معنی دیوان خاقانی را تبدیل به گنجینه ای از نوآوری و تازگی کرده است و اگر خود شیوه ی خویش را «طریق غریب» وکلام خود را «سخن تر» می خواند و به «سخن پیرایی» خود می بالد گزاف نیست:

هست   طریق  غریب  اینکه   من   آورده ام        اهل  سخن  را  سزد  گفته ی من پیشوا

جگرم  خشک   شد  از  بس  سخن  تر  زادن       سخن  تر  چه  کنم ،  زرّ  تر   بایستی

گر بسیط خاک را چون من سخن پیرای هست       اصلم آتش دان و ، شیوه ی سخن خاقانی

متن کامل را پس از پرداخت وجه می توانید دانلود نمایید.لطفا مشخصات خواسته شده را جهت پیگیری پرداخت دقیق وارد نمایید.

نوع فایل : word  فایل زیپ شده

تعداد صفحات 100

حجم :  100   kb

مبلغ قابل پرداخت 80000  ریال

پس از پرداخت موفق وجه به صورت خودکار به صفحه دانلود هدایت می شوید و می توانید فایل را دانلود کنیددر صورت هرگونه مشکل با پشتیبانی 09357668326 تماس بگیرید.

نام و نام خانوادگی :

ایمیل :

موبایل :

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد