این عمل بود سرّ کار حسیندر جهان عز وافتخار حسین
با صراحت نمود او اعلامکه چه راهی نکوست در اسلام
هر کسی مدّعی اسلام استکارهایش بدون ابهام است
پیرو مکتب رسول خداستبیگمان گوشة دلش این جاست
معتقد بود آن که در این راهبهر یک مشت امّت گمراه
نیست از این فریضهای برترامر به معروف ونهی از منکر
لیکن از خویشتن نمود آغازبا عمل کرد این سخن را ساز
سر نیفکند او به پای یزیدگام ننهاد در سرای یزید
راه گفتار بر یزید نداددست بیعت بدان پلید نداد
از برای دو روزة دنیامتوسل نشد به ریب وریا
بود همواره پیرو یزدانپیرو دین وتابع قرآن
بهر دنیا که او نکرد قیامتا رود از برای کسب مقام
یک رسالت به شانة خود داشتکه به فرمان ایزدی برداشت
زراره، از امام باقر - علیه السلام - روایت میکند که سمره بن جندب در باغ مرد انصاری درخت خرمایی داشت که خانه انصاری در آنجا بود، سمره، بدون اینکه اجازه بگیرد به سراغ نخلش میرفت. مرد انصاری در اعتراض میگفت: «ای سمره تو همواره ناگهان و بیاطلاع وارد باغ میشوی و ما در شرایطی قرار داریم که خوشایند نیست، وقتی وارد باغ میشوی اجازه بگیر!»
من در راهی که مربوط به درخت خودم است، اجازه نمیگیرم.
مرد انصاری به رسول خدا - صلی الله علیه و آله - شکایت کرد، رسول خدا - صلی الله علیه و آله - سمره را احضار کرد و فرمود، فلانی از تو شکایت دارد، از اینکه بدون اجازه او و خانوادهاش وارد باغ میشوی. از این پس با اجازه و اطلاعشان وارد باغت شو!
توبهآیا راهی که متعلق به باغ خودم است، جواز عبور میخواهد؟ نه چنین نخواهم کرد.
پس در این صورت باغ را واگذار کن. در برابر درختی که به تو میدهم
نه چنین نمیکنم.
در برابر آن دو تا درخت میدهم.
نمیخواهم معامله کنم.
پیامبر مرتب بر تعداد درختان میافزود که او را راضی کند، تا به ده اصل درخت رسید؛ ولی سمره راضی نمیشد. آنگاه پیامبر فرمود:
در برابر درخت تو ده اصل درخت در فلان مکان [بهتر] میدهم.
- نه مبادله نمیکنم.
درختت را واگذار تو را درختی در بهشت میدهم!
نه راضی نمیشوم.
تو شخص ضرر زنندهای هستی، در حالی که: لا ضرر و لا ضرار علی مؤمن آنگاه پیامبر دستور داد: «تا آن درخت را از ریشه بکنند و به سمره فرمود: درختت را بردار و هرجا که میخواهی بکار».