بانک سوال دبستان گرمه

بانک سوال دبستان گرمه

بانک نمونه سوال ابتدایی متوسطه اول و دوم پایان نامه مقاله تحقیق کارآموزی کارورزی طرح توجیهی کار آفرینی پروژه
بانک سوال دبستان گرمه

بانک سوال دبستان گرمه

بانک نمونه سوال ابتدایی متوسطه اول و دوم پایان نامه مقاله تحقیق کارآموزی کارورزی طرح توجیهی کار آفرینی پروژه

امتحان املا کلاس سوم نوبت اول ۸۹

ای خدای بخشنده و مهربان ،ما را یاری کن تا فقط تو را بپرستیم و در راه رضای تو گام برداریم.

من از پدر بزرگ خواهش کردم نقاشی او را به اتاق مان بزنم.

آقا حسن را صدا زد تا نظر مشترک همه را روی تابلوی کلاس بنویسد.

در کانون بچه ها سفالگری،نقاشی، روزنامه دیواری ، کاردستی، شعر خوانی، داستان نویسی و خوش نویسی هم کار می کنند.

آموزگار از سعید  و گروهش تشکر کرد بعد مسعود گزارش گروهش را خواند .

سنجاقک گفت : می بینی هیچ کس به فکر ما نیست ، جنگل دارد از بین می رود.

من با این که نمی توانم بدوم می توانم از روی همه چیز حتی چیزهای نازک و ظریف هم بالا بروم.

ریزعلی خواجوی دهقان فداکار آذربایجانی متوجه شد که بر اثر ریزش کوه راه آهن مسدود شده است.

توماس وقتی هوا کاملا تاریک شد و نتوانست در زیر زمین چیزی را ببیند به اتاق شان برگشت.

گاهی کوچک ترها کارهایی می کنند که ما بزرگ ترها باید از آن ها درس بگیریم.

عبور هواپیما از میان یا بالای آن ها بسیار لذت بخش است .

بل زحمت فراوان کشید .و آزمایش های فراوان کشید و آزمایش های زیادی انجام داد تا سرانجام توانست تلفن را اختراع کند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد