چکیده سؤال این است که مدارس ما برای تربیت فرهنگی ،اجتماعی و در نهایت برای تحقق هدفهای توسعه گرایانه چگونه عمل میکنند . |
منظور از آموزش و پرورش، به حرکت درآوردن فرآیند توسعه همه جانبة بشر است که در طول زندگانی انسان ها با هدف شکوفایی فکری، جسمی، احساسی، اخلاقی و معنوی صورت می گیرد. از طرف دیگر وظیفه آموزش و پرورش تنها تربیت آموزشگاهی و یا تدریس یک شخص معیّن و یا یک درس معین به حساب نمی آید. در حقیقت مدارس و سایر مؤسسات آموزشی در جوامع امروز کوشش دارند که خصوصیات اخلاقی با اجرای برنامه های گروهی و طرح مسایل اجتماعی به طور جدی عملی شود. کلید واژه معلم،آموزش،توسعه،اجتماع مقدمه انواع بازی ها، شرکت دادن دانش آموزان در نمایش های مدرسه، موسیقی و امور هنری، انجام دادن مراسم مختلف وتمام فعالیت های خارج از کلاس و همه چیزهایی که در مدرسه آموخته می شود، جنبة اجتماعی و عمومی آموزش و پرورش هستند. صرف نظر از وظایفی که اشاره شد، آموزش و پرورش وظایف مهمتری نیز برعهده دارد که می توان به وظیفه گسترش شخصیت، آموزش فرهنگی، توسعة ارزش های اخلاقی و مدنی، آموزش بزرگسالان و آموزش رسانه ای اشاره کرد. الف) گسترش شخصیت: وظیفه آموزش و پرورش است که کودک را هم فردی شایسته بار آورد تا برای خود دارای صفات خوب انسانی باشد و هم او را عضو مؤثر جامعه کند تا فردی مفید برای دیگران باشد. در یافته های جامعه شناسی می بینیم که پرورش و گسترش شخصیت کودک باید در زمینه ای باشد که فرهنگ و جامعة او به آن بستگی دارد، نه چیزی جدا از آنها. در این نکته تأکید باید کرد که نه تنها فرد در حقیقت جدا از گروه اجتماعی خود نمی تواند پرورش یابد، بلکه فرد باید همان کسی که هست بشود و در هر مرحله ای از پیشرفت که قرار دارد باید از تأثیر متقابل میان خودش و محیط اجتماعی خویش برخوردار باشد و نامتعارف بار نیاید. اینکه در جامعة امروز آموزش و پرورش به گسترش شخصیت مربوط می شود یک الزام طبیعی است. شخصیت از آن گونه مفاهیمی است که در مورد آن تعاریف زیادی شنیده ایم. معمولاً شخصیت به عنوان یک چیز جامع و کمال یافته از خصوصیات روحی، عقلی، بدنی، جسمانی و حرکتی هر فرد تعریف می شود و خصوصیات اخلاقی و طبیعی هر فرد است که بخشی از شخصیت او را تشکیل می دهد. معلم مقدار زیادی از وقت خود را در این کوشش صرف می کند که نه تنها به شاگردانش مطالب خوب و متنوع و مفید و دانش های تازه بیاموزد، بلکه در رفتار آنها تغییراتی به وجود آورد و روحیات آنها را در جهت دلخواه و مناسب هدایت کند. این نیت های معلم به گسترش شخصیت دانش آموز مربوط می شود و ممکن است مربوط به هر جنبه ای از زندگی او نیز بشود. شخصیت و تعادل روانی معلم بیش از سایر طبقات اجتماع موردنظر ماست. زیرا معلم به عنوان الگو می تواند در دانش آموزان واکنش های مثبت و سازنده و یا واکنش های منفی ایجاد کند. تماس نزدیک معلم با دانش آموزان و نفوذی که بر آنها دارد نقش مهمی در سلامت فکری و روانی آنها ایفا می کند. این تأثیر و نفوذ رفتار معلم در دانش آموز ممکن است به طور مستقیم و یا غیرمستقیم صورت پذیرد و به صورت های گوناگون مانند تقلید، الگوسازی و گاهی اوقات همانندسازی بروز کند. نظر به اینکه شخصیت کودکان هنوز شکل نگرفته است و نقش پذیر هستند ونبود تعادل روانی در معلم، اثرات بدی در آنها خواهد داشت. کودکان نه تنها مطالبی را که مستقیماً از طرف معلم گفته می شود، می آموزند، بلکه رفتار، حرکات، نگرش ها، مهارت ها و خلاصه کلّ شخصیت معلم، در آنها اثر می گذارد ریشة این مسأله را باید در تمایل به تقلید کودک از دیگران دانست. برخی روان شناسان معتقدند که این تمایل از جمله نیرومندترین و ریشه دارترین غرایز کودک به شمار می رود. به طوری که یکی از نخستین روان شناسان کودک به نام بالدوین این غرایز را به منزلة بهترین غریزة کودک تلقی می کند. ما درباره آموزش و پرورش چون یک فرآیند آگاهانه صحبت کردیم، در حالی که به خوبی می دانیم که هر کس چیزهای بسیار زیادی را به طور ناخودآگاه فرامی گیرد. به ویژه عادات زندگی اجتماعی اغلب تقلید ناخودآگاه از رفتار دیگران است. کودک در حال رشد، آموزشی می بیند و روز بروزو خود را با شرایط جدید تطبیق می دهد. ممکن است یک نوجوان به علم آموزی علاقه مند باشد و احساس کند که به یک خط مشی مشخصی متمایل است، یا احساسی عمیق، چون یک اعتقاد نسبت به بعضی ارزش ها دارد، ولی خود توجه ندارد که در چه شرایطی است و چه عواملی باعث بوجودآمدن این حالات در او شده است. در اینجا باید دو نوع فرآیند آموزش و پرورش، یعنی آموزش آگاهانه و ناخودآگاهانه را بپذیریم. معلم باید بسیار هشیار و بیدار آموزش ناخودآگاهانه را در دانش آموزان خود ایجاد کند و کوشش کند که از نتایج چنان تأثیرهایی در ایجاد شخصیت دانش آموزان آگاه باشد زیرا تنها از روی رفتار حاصل از فرآیند ناخودآگاه کودک می توان قضاوت کرد که آیا این فرآیند برای هدف معلم دارای ارزشی هست یا نیست. معلم باید به تأثیرات مطمینی که از دنیای خارج از مدرسه، مخالف با هدف دقیق و شناخته شده او در ذهن دانش آموزان بر جای می گذارد آگاه باشد. مثلاً ممکن است جامعه تصوراتی در زمینه رقابت یا پول جمع کردن در ذهن دانش آموزان ایجاد کرده باشد. در حالیکه معلم سعی دارد آنها را به سوی همکاری و تعاون بکشاند. در این صورت معلم باید بر همان هدف های هوشیارانه و سنجیده تکیه کند و از این مسیر منحرف نشود. ب) توسعه ارزش های اخلاقی و مدنی: نظام آموزش و پرورش لازم است نقش اساسی را در تربیت اخلاقی، مدنی و معنوی برعهده بگیرد و تلاش های خانواده را تکمیل کند. نظام آموزشی به همراهی دیگر مؤسسات باید به ارتقای حقوق انسانی، رفتار آزادمنشانه و تأیید ارزش های مورد نیاز عصر، مانند احترام به شأن و مرتبه انسان، سعه صدر، همبستگی و حمایت متقابل افراد بشر یاری رساند. انتقال ارزش های فرهنگی و اصول اخلاقی جامعه به کودکان و جوانان موجب پایدار ماندن و حفظ آن خواهد بود. معلّم تنها فرد ذیصلاح و مؤثری است که می تواند همة ارزش های اجتماعی و سنتی مورد احترام را به نسلی دیگر بشناساند و آن ها را مناسب اجتماع و در عین حال مترّقی بار آورد. امّا یک اجتماع نیازمند به افراد منتقد و مبتکر نیز هست که بتوانند با کشف و اختراع های جدید موجد تحولات تازه و مفید اجتماعی بشوند. آماده کردن افراد برای دوران آینده و زندگی نو و تربیت مغزهای نوآور و افراد روشنفکر از وظایف دیگر آموزش و پرورش است. در بحث رسالت و نقش معلم در توسعه ارزش های اخلاقی و مدنی کافی است که بگوییم که معلم کسی است که زندگی مردم را تغییر می دهد. در چنین توصیفی است که سنگینی و عمق مسیولیت معلم آشکار می شود. گرچه ظاهراً معلم یک کلاس با تعدادی دانش آموز کار می کند و ایشان مخاطب اصلی معلم اند، لیکن هر دانش آموز یا دانشجو، عضو خانواده و شهروند جامعه است و آموخته های خود را مستقیماً به خانواده و جامعه می برد. سرانجام هر معلم باید بداند دنیای امروز از شهروندانش چه می خواهد و چنین شهروندانی را چگونه می توان بار آورد یا تربیت کرد. به این ترتیب روشن می شود که در حوزه فرهنگ عمومی، معلم بیشترین و سنگین ترین مسیولیت ها را به عهده دارد و معلم پس از والدین سرمشق همه جانبه کودکان و نوجوانان است. ج) آموزش فرهنگی: وظیفه آموزش و پرورش، تنها انتقال دانش، تربیت و انتقال معلومات نیست، بلکه پرورش خلاقیت، همراه با استقلال، سرعت انتقال و توانایی افراد، به نوبة خود در پربارسازی فرهنگ ها مؤثر واقع می شود و نیز افراد بشر را در ورود بهتر به زندگی فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی یاری می دهد و از این طریق به پرورش منابع انسانی که تمامی انواع توسعه، اعم از مادی و معنوی به آن بستگی دارد، کمک می رساند. چگونگی آموزش و پرورش یک جامعه بهترین و نزدیک ترین مظهر فرهنگ آن جامعه است. هم چنان که فرهنگ یک جامعه بدون تردید چگونگی آموزش و پرورش آن جامعه را نشان می دهد. بنابراین، حفظ گسترش و غنی سازی و به روزسازی فرهنگ عمومی را از جمله وظایف و نقش های بنیادی مدارس یا آموزش و پرورش می نامند. در این رابطه باید نکاتی را در آموزش فرهنگی در نظر داشت که بتوان به اهداف مورد نظردراین زمینه دست یافت.این نکات شامل موارد زیراست: ▪ مقدمه ای بر ارزش میراث فرهنگی و توجه به زندگی فرهنگی معاصر. ▪ آشنایی با فرآیندهایی که فرهنگ ها توسط آن گسترش و تکامل می یابند. ▪ شناخت شأن ومرتبه میراث های فرهنگی وفرهنگ معاصرورابطه جدایی ناپذیرآنها. ▪ آموزش هنری و زیبایی شناختی. ▪ آموزش ارزش های اجتماعی و اخلاقی. ▪ آموزش رسانه ای. ▪ آموزش بین فرهنگی یا چندفرهنگی. به منظور توانایی در برآوردن نیازهای جامعه و پاسخگویی به چالش های قرن بیست ویکم، مدارس نباید هیچ گونه مرزی با محیط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خود داشته باشند و لازم است به پایگاهی برای تبادل ثمربخش افکار تبدیل شود و افق های مناسب را جهت دربرگیری فرهنگ های موجود در جهان اعم از منطقه ای، ملی و ناحیه ای گسترش دهند. ضرورت دارد آموزش میراث فرهنگی را که براساس موادی از قبیل کتاب های درسی، راهنما ها و مدارک دیداری و شنیداری استوار است، با همکاری نهادهای فرهنگی،دیدارازمؤسسات د)آموزش بزرگسالان:نظام آموزشی درزمینه آموزش بزرگسالان لازم است طرق سازماندهی فعالیتهاراهم درامرسوادآموزی،فرهنگ عمومی، دانش تربیتی پایه و مدنی، آموزش های بهداشتی، ورزشی و فکری مردان و زنان کشف کند. همچنین ضرورت دارد تساوی راستین در فرصت های موجود برای پسران و دختران در امر بهره مندی ازآموزش وپرورش،ادامه تحصیلات وانتخاب رشته های تحصیلی و مشاغل برقرارشودچراکه زنان نیزنقش کلیدی درانتقال فرهنگ وارزشهای اخلاقی دارند. هـ) آموزش رسانه ای: در این مورد نظام آموزشی باید اهمیت بیشتری برای آموزش رسانه ای قایل شود. این نوع آموزش می تواند دو هدف را دنبال کند: 1) ایجاد درک بهتر از نقش، رسالت و تأثیر رسانه ها در یکایک افراد و جامعه و گسترش توانایی درک مستقل و نقدآمیز پیام رسانه ها. 2) به عنوان وسیله آموزشی برای کیفیت تدریس. |
● از آموزش و پرورش رسمی چه میخواهیم؟
یکی از رموز پیشرفت، تربیت فرهنگی و اجتماعیدانشآموزان است. در این رابطه سؤال این است که مدارس ما برای تربیت فرهنگی ،اجتماعی و در نهایت برای تحقق هدفهای توسعه گرایانه چگونه عمل میکنند . زمانی که مدرسه نزد جامعه مقبولیت داشته باشد، انتظارات و توقعات به سمت بهبود کیفیت پیش خواهد رفت و تلاشها و سرمایهگذاریها بهخاطر افزایش بهرهوری آن (یعنی تأمین نیازهای فوری و آتی جامعه) مشروعیت خواهد داشت. مهندسی ارزش در آموزش و پرورش به همین منظور موضوعیتپیدا میکند و ملاحظات اقتصادی در برنامهریزیهای آموزشی و درسی مورد توجه قرار میگیرند.
سالهای متمادی است، مدیران، معلمان و اولیای دانشآموزان از حجم زیاد کتابهای درسی مینالند و تحقق هدفهای آموزش و پرورش را ضعیف ارزیابی میکنند. آنچه که در هدفهای آموزش و پرورش مورد توجه قرار گرفته است، در رفتار، عملکرد و مناسبات فارغالتحصیلان مشاهده نمیشود.
جریان آموزش در مدارس بهجای «پاسخ مدارس» باید «سؤال مدارس» را ترویج کند و به جای ارضای کنجکاوی، تحریک و تقویت کنجکاوی در میان یادگیرندگان را سرلوحه روشها و برنامهریزیهای درسی قرار دهد.
نباید هیچیک از استعدادهایی را که همچون گنجینهای در درون هر کس نهفته است دست نخورده رها کرد. برخی از استعدادهایی که بیشتر مورد غفلت قرار میگیرند، عبارتند از: قدرت استدلال، تخیل، توانایی جسمانی، حس زیباییشناسی، تمایل به ایجاد ارتباط با دیگران و جذبه طبیعی رهبری گروه که این نیز نیاز به خودآگاهی بیشتر را ثابت میکند.
یکی از مهمترین آرمانهای جامعه، تربیت فرهنگی و اجتماعی و پرورش اخلاقی دانشآموزان است. در این رابطه سؤال اساسی این است که مدارس ما برای تربیت فرهنگی،اجتماعی ودرنهایت برای تحقق هدفهای مصوب مجلس چگونه عمل میکنند؟
در نظام آموزشی ما ارزش به رفتارها نیست، بلکه به کسب دانشی است که به گونه قالبی خواست نظام آموزشی دانشگاهی را برآورده میکند. کنکور و امتحان حرف اول و آخر را در نظام آموزشی میزند و قبولی در دانشگاه آمال و آرزوی اجتماعی و خانوادگی است.
چه جامعهای را میخواهیم بنا کنیم؟ چه گامهای عملی و مشخصی باید برای ساختنچنین جامعهای برداریم؟ چه نوع آموزشی در ساختن چنین جامعهای مورد استفاده است؟ چگونه چنین سیستمی را باید سازمان داد؟ چه چیزی به آن بدهیم و انتظار چه چیزی از آن داشته باشیم؟
انتخاب آموزش به کل جامعه مربوط میشود و مستلزم مذاکرات همه جانبه و دموکراتیک است. این مذاکرات نه تنها باید در مورد منابع و روشهای تأمین و سهم هریک ازبخشها، بلکه در مورد اهداف و جهتگیریهای نظام آموزشی صورت گیرد.
ویژگیهای نامطلوب فرهنگی متناظر با استیلای روش تدریس توضیحی سخنرانی و مشابه آن بوده و میدانیم که بهطور کلی در این روشها، برای دانشآموزان در فرآیند یاددهیـ یادگیری نقش فعالی قایل نمیشوند.
دانشآموزان اطاعت بیچون و چرای از معلم و عدم مشارکت خود در تصمیمگیری نسبتبه برنامهها و فعالیتهای آموزشی را تجربه میکنند، آنان میآموزند که به آرا و افکار دیگران احترام نگذارند، چرا که در فرآیند تعلیم و تربیت خود شاهد بودهاند که آرا و افکار ایشان بیارزش تلقی شده است.
دانش آموزان به واسطه مواجهه با برخوردهای مستمر تحکمی و غیر استدلالی یاد میگیرند که در اجتماع چنین منشی را به خدمت بگیرند.
با ندادن اجازه دخالت و اظهارنظر یا تصمیمگیری و اینکه همواره دیگران برای او تصمیم گرفتهاند و از او تابع بودن، طلب شده است، آنان با روحیه انقیاد و تسلیم در برابر شرایط موجود خو میگیرند. آنان به واسطه اینکه همیشه توفیق را به قیمت حذف دیگران از صحنه در نظام آموزشی تجربه کردهاند، فردگرایی و اصالت داشتن منافع فرد بر منافع جمع را بهعنوان یک سلوک و هنجار پذیرفته شده باور میکنند.
عدم رغبت به مشارکت و همکاری با دیگران در حل مسایل اجتماعی را نیز میتوان معلول این واقعیت دانست. آنان هیچگاه تحت استیلای روش مستقیم تدریس، در طول تحصیل، فرصت تمرین مهارتهای گروهیرا نیافتهاند.
مردم به نقشهای حیاتی آموزش و پرورش در جنبههای مختلف فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی وقوف کامل ندارند و بدین جهت کمتر نگران مشکلات آموزش و پرورش در مقایسه با سایر مسایل زندگی خود هستند و تا دادن جایگاه در خور و شایسته به آموزش و پرورش در خانواده و جامعه راه زیادی در پیش دارند.
ناکامیها، عدم توفیقها و اثربخشی کم تغییرات پی در پی نظام آموزشی و پرورشیرسمی در گذشته، شرایطی را بهوجود آورده است که دیگر تغییر و اصلاح از بالا به پایین، کارسازنیست.یقیناً، هر دورانی، آموزش و پرورش خود را میطلبد. آموزش آینده مبتنی بر دانایی وقوه تفکر و خلاقیت است. مدیران و معلمان به توسعه مهارتهای حرفهای خود علاقهمندند و هرگاه اقدامات مناسبی در این زمینه صورت گیرد، مجدانه برای تحقق دانایی، فداکاری خواهند کرد.
همگی باور داریم که آموزش و پرورش باید بهبود یابد. اما اگر ندانیم در کدام مسیر باید حرکت کنیم و برای این کار هدفهای روشن و مشخصی نداشته باشیم، پیشرفتی به دست نمیآید.تلاشهای ارزشمندی که در زمینههای مختلف مثل، تجهیز مدارس با فناوری جدید و...اگرچه با نیت خیر صورت گرفتهاند، ولی به موفقیت نخواهند رسید، زیرا به عنصر کیفیت توجه نشده است.
تمامی تلاشها و سرمایهگذاریها براساس یک برنامه کلی بهبود کیفیت، باید بهطور اساسی آنچه را که در کلاسهای درس اتفاق میافتد، بهبود بخشد. در حال حاضر طرح و برنامههایی که براساس چشمانداز کلی بهبود کیفیت باشد بهصورت اقدامات و برنامههای جدای از هم و نه مرتبط با یکدیگر اجرا میشود که علاوه بر اینکه موفقیتی را به همراه نخواهد داشت، بلکه مدیران و معلمان را نیز خسته کرده است.
ریشه بسیاری از عدم موفقیتها در بدفهمیهاست، بنابراین تلاش و برنامهریزی برای رسیدن به ادبیات و فهم مشترک نزد کارکنان و مشتریان مدرسه، یک اقدام ضروری و راهبردی است.صرفنظر از ابهامات و کلیگوییها در تدوین و تدارک هدفهای آموزش و پرورش، متأسفانه در بیشتر اوقات با این واقعیت تلخ مواجه میشویم که کمتر اتفاق میافتد مدارس، هدفهای آموزش و پرورش دوره تحصیلی مدرسه خود را با دقت مطالعه کرده و با بحث و گفتوگو به درک مشترکی رسیده باشند، در چنین شرایطی چگونه میتوان درک درستی از هدفها و مقاصد آموزشی و پرورشی داشته باشیم؟ چه باید کرد؟
مسئولان، کارشناسان، مدیران و کارکنان آموزشی در همه سطوح ملی، استانی،منطقهای و مدرسه در ابتدا باید از خود سؤال کنند، چند بار اتفاق افتاده است که هدفهایآموزش و پرورش در دورههای مختلف تحصیلی را با دقت مطالعه کردهاند و با بحث و گفتوگو با یکدیگر به توافق رسیدهاند و درک مشترکی از فلسفه و اهداف آموزش و پرورش ایجاد شده است. متأسفانه نظام آموزش و پرورش ما فاقد فلسفه مکتوب و مستندی است که چشم و چراغ راه سرمایهگذاریها و برنامهریزیهای آموزشی و درسی باشد؟
یقیناً تا زمانی که فلسفه آموزش و پرورش ما و به دنبال آن هدفهای آموزش و پرورش از صراحت و شفافیت کافی برخوردار نباشد، امکان رسیدن به توافق و وفاق جمعیمیسر نخواهد شد. درس فلسفه آموزش و پرورش نیز که سالهای متمادی در دانشگاههای ما تدریس میشود، صرفاً مجموعهای از مکاتب فلسفی است که دانشجویان این درس کمتر فرصت مییابند در کلاسهای درس ضمن بحث و گفتوگو پیرامون ضرورت داشتنفلسفه آموزش و پرورش و چرایی فعالیتها، مفاهمه کنند و تقریباً نتیجه آن جز سردرگمی و حیرانی نخواهد بود.
به همین دلیل است که متأسفانه نظام آموزش و پرورش ما، گرفتار وامگیری ناقص اصول، هدفها، محتوا و برنامههای درسی نظامهای آموزش و پرورش دیگر کشورها بهویژه آمریکا و اروپاست و طبیعی است که این نظام، هماهنگی و سازگاری لازم با نظام ارزشها، باورها و نیازهای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی جامعه ایران را نداشته است.
در نظام آموزش و پرورش ایران، وفاق ذهنی و قلبی (نگرش) لازم در خصوص مهمترین ارکان پرورش و آموزش انسان بهوجود نیامده است. فضای بدفهمی گسترش یافته است و تفاسیر و تعابیر گوناگون در مورد اینکه از آموزش و پرورش رسمی چه میخواهیم، چهرا میخواهیم و چگونه میخواهیم، غیرقابل احصا است.
نظام آموزشی هر کشوری به دست معلمان آن کشور شکل گرفته و سامان مییابد. در این میان هر اندازه سطح دانش، توانایی، مهارت، تخصص و تعلق سازمانی آنان بالاتر باشد، آن نظام موفقتر، پویاتر و موثرتر خواهد بود.
معلم کارگزار اصلی تعلیم و تربیت و روح نظام آموزشی هر کشوری است و با کوشش خردمندانه او است که اهداف متعالی نظام آموزشی کشور محقق میشود و آنچه کودکان، نوجوانان و جوانان در مدرسه کسب میکنند، متاثر از خصوصیات، کیفیات، شایستگیهای علمی، فرهنگی؛ دینی، تربیتی، اجتماعی، اخلاقی و معنوی معلمان است. بیتردید معلم در دگرگونی نظام آموزشی به اندازه کل عوامل نظام نقش دارد و اثرگذار است، به گونهای که میتوان سطح دانش، توانایی و کیفیت علمی هر کشور را از سطح دانش، توانایی، کیفیت و مهارت معلمان آن کشور تشخیص داد.
علیرغم تمامی پیشرفتها و تحولات شگرف علمی جهان، در دنیای ارتباطات و فناوری اطلاعات، هنوز هیچ جایگزین بیبدیلی برای معلم یافت نشده است؛ بنابراین هر تغییر و تحولی در کیفیت آموزشی و هر تلاشی برای تغییر بنیادی نظام، بدون تحول در نظام معلمی امکانپذیر نخواهد بود. امروز سرمایهگذاری در تربیت و ارتقای جایگاه منابع انسانی در تمامی کشورهای پیشرفته جهان، نوعی سرمایه گذاری عمرانی برای توسعه پایدار در تمامی ابعاد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، اخلاقی و سیاسی است.
با اطمینان میتوان گفت علت توقف، تعلیق یا شکست بسیاری از طرحهای تغییر بنیادی نظام آموزشی کشور که از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی بارها توسط متخصصان تعلیم و تربیت و دلسوزان نظام تربیتی کشور، تدوین ولی در نیمه راه از تکاپو بازمانده است، بیتوجهی به نقش محوری و تعیینکننده معلم در تعیین سرنوشت خود و تحقق اهداف آن بوده است؛ زیرا معلم نقطه آغاز هر تحول آموزشی است. زیباترین اصلاح و بازسازی نظام آموزش و پرورش هر کشور، در صورتی که معلم به تعداد کافی و با کیفیت مطلوب موجود نباشد، با شکست حتمی روبرو خواهد شد.
برای دستیابی به افق چشم انداز بیست ساله نظام جمهوری اسلامی ایران، به تحول بنیادی در نظام آموزشی کشور نیازمندیم، تا به چالشهای علمی، صنعتی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و اخلاقی پاسخ داده و امکان دستیابی به توسعه پایدار داشته باشیم، که این تحول خود مستلزم تحول در نظام معلمی کشور است.
بیتردید یکی از اساسیترین مولفههای هر سازمانی، به ویژه در نظام تعلیم و تربیت، نیروی انسانی آن سازمان است که در این میان نیز نقش معلم از همه آنان برجستهتر و مهمتر است. نادیده گرفتن حضور معلم یا بیتوجهی به نقش و تاثیر او درفرآیند تعلیم و تربیت، نه فقط تحقق اهداف را با چالشهای اساسی مواجه میکند، بلکه عملاً آموزش و پرورش ماهیت و فلسفه وجودی خود را هم از دست خواهد داد.
از میان تمامی ویژگیهای بارز یک معلم، نقش الگویی او همیشه بارزتر و برجستهتر بوده است؛ یک معلم خوب شاگردانش را از سرچشمه زلال علم و معرفت خود سیراب میکند و میتواند نمونهای از اخلاق، رفتار، اخلاص، حرکت و پویایی برای آنان باشد و با این رفتار میتواند پیوند عمیقی با وظیفه آموزشی خود ایجاد کند.
این که قلم علما را از خون شهدا برتر و والاتر دانستهاند، حرف سادهای نیست. یک معلم در مرحله نخست یک عالم است و اندیشه و دانش او موجب بیداری نسلها میشود. این که تعلیم و تربیت را از شئون الهی نامیدهاند و خداوند این موهبت را قبل از هرکس به پیامبران و اولیای پاک خویش ارزانی داشته است تا مسیر هدایت را به بشر بیاموزند، نشان از اهمیت و شان والای معلم دارد. در حقیقت معلم با پذیرش این مسئولیت ایمان را بر لوح جان و ضمیرهای پاک متعلمان خود حک میکند و ندای فطرت را به گوش تمامی آنان میرساند و سیاهی جهل و نادانی را از دلهایشان میزداید و دانایی و روشنایی را در روانشان جاری میکند.
شاید یکی از زیباترین وصفها در خصوص معلم این است که معلمی در قرآن به عنوان جلوهای از قدرت لایزال الهی برشمرده شده و از آن نه به عنوان یک شغل و حرفه، بلکه به عنوان ذوق و هنر یاد شده است. در این آیات خداوند خود را معلم میخواند و جالب این که معلم بودن خود را بعد از آفرینش پیچیدهترین و بهترین شاهکار خلقت، یعنی انسان میآورد. از این رو میتوان گفت که هنر شگفت معلمی در درجه نخست از آن خداوند عالم است. اگر امیرمومنان (ع) میفرماید: من علمنی حرفاً فقد صیرنی عبداً. این بیان برای همه ما درس بزرگی است تا هم معلم قدر خود را بداند و متوجه شود که چقدر وجودش در سرنوشت ملت موثر است و هم دست اندرکاران برای ایفای مطلوب وظایفشان تمهیدات لازم را فراهم کنند.
امام خمینی(ره) نقش معلم در جامعه را نقش انبیا و انبیا را معلم بشریت دانسته و فرمودهاند: تمام ملت باید معلم باشند، فرزندان اسلام تمام افرادش معلم باید باشند و تمام افرادش متعلم. در سخنان مقام معظم رهبری، دست توانای معلم است که چشمانداز آینده ما را ترسیم میکند و در کلام شهید مطهری معلم کسی است که باید نیروی فکری متعلم را پرورش دهد و او را به سوی استقلال رهنمون و ابتکار او را زنده کند. بیتردید دغدغه معلم همیشه این است که حیات بشر بر مدار ارزشها و کرامت انسانی بچرخد و شناخت خدا و مکتب و دین همه اساس انسان باشد تا هیچ بیگانهای مجال تجاوز به فرهنگ ارزشی دین و میهن را پیدا نکند.
همه این اوصاف نشان از جایگاه رفیع و شان والای معلم دارد، شان و مقامی که جز خداوند متعال و اولیای بزرگوارش کسی را یارای جلوس بر این تخت رفیع نیست. حال سوال اساسی این است که چگونه میشود این مرتبت و مقام والا را ارج نهاد و حرمت این جایگاه مقدس را پاس داشت. مسلما از میان تمامی سازوکارها و راههای متعدد برای حفظ کرامت، مکانت و منزلت الهی او سلوک رفتار و کردار، وسعت دید و میزان تلاش خود او برای دستیابی به اهداف و خواستهای متناسب با این جایگاه بیبدیل خواهد بود. تا زمانی که معلم به قداست و عظمت این شغل واقف نگشته و برای پاسداری از آن تلاش نکند، هیچ نیروی قاهری قادر به احیا و تثبیت این عظمت نخواهد بود.
امروزه هیچ فردی نمیتواند نقش و تاثیر سازمانهای مردم نهاد و اصل مشارکت در انجام بهینه امور را انکار و خط سیر زندگی و تعالی خود و جامعه را خارج از خطوط و راههای معطوف به اهداف مردم سالاری حقیقی ترسیم کند. گرچه فرآیند مشارکت بسیار گستردهتر و پیچیدهتر از گذشته شده و تمامی امور زندگی فردی و اجتماعی افراد را دربرگرفته است؛ ولی حوزه فرهنگ و نظام تعلیم و تربیت به دلیل ویژگیهای خاص و ابعاد پیچیده، شمولیت، گستردگی و نقش آن در تحصیل منافع پیدا و پنهان حاکمیت، کمتر از سایر حوزهها با تحولات محیطی سازگار و از آن متأثر بوده است.
هرچند در کشور ما تاکنون تجربه سازمانهای مردم نهاد چندان خوشایند و قابل قبول نبوده است، ولی در سالهای اخیر بروز و ظهور برخی از سازمانهای قانونی از قبیل نظام پزشکی، نظام مهندسی و نظام مشاوره رفته رفته توانستهاند با پشت سر گذاشتن موانع موجود، چهره تقریباً موفقی از خود معرفی کرده و بخش اعظمی از وظایف تصدیگری دولت را به نحو مطلوب به عهده بگیرند و با تلاشهای مضاعف برای تحقق بهینه اهداف پیشبینی شده، گامهای بلندی بردارند.
بسیاری از کشورهای پیشرفته و توسعه یافته، نقش محوری تعلیم و تربیت به ویژه ملعمان را در پیشرفت آموزش عمومی به عنوان تنها عامل توسعه اجتماعی پذیرفته و سرمایهگذاریهای عظیم و درازمدتی در این زمینه انجام دادهاند. مثلاً در نیوزیلند، شورای معلمان مسئول تایید مجدد برنامههای تربیت معلم در سراسر این کشور است.
تمامی برنامههای تربیت معلمی که به صدور مجوز تدریس منتهی میشود، باید هر پنج سال یکبار توسط این شورا تصویب شود. در این خصوص شورا از کمک سایر نهادهای تضمین کیفیت، از جمله کیفیت برنامههای علمی دانشگاهی و نهاد تشخیص صلاحیت این کشور، بهره میگیرد. شورا برای انجام نظارت بیرونی بر برنامههای تربیت معلم، گزارشهایی را از ناظر مورد تایید و استخدام شده از سوی دیگر مراکز تربیت معلم دریافت میکند. این ناظر از موسسه بازدید و با کارکنان، دانشجویان تربیت معلم، اعضای کمیته مشاورهای و استادان ملاقات میکند و در مورد تداوم کیفی برنامهها به شورا گزارش میدهد.
این شورا برای تدوین مجموعهای از استانداردهای فارغ التحصیلی برای معلمان تلاش میکند. استانداردهای جدید آنچه را که معلم فارغ التحصیل باید بداند، درک کند و قادربه انجام آن، به محض فارغ التحصیلی، باشد، تشریح میکند. این استانداردها ویژگیهای معلمان کارآمد را نیز دربر میگیرند. این شورا مسئولیت رسیدگی به شکایت و تصمیمگیری درباره صلاحیت تدریس شخص برای حرفه معلمی، ثبات صلاحیت پاسخگویی، تعیین صلاحیت کارکنان غیرآموزشی در مدارس و مراکز پیشدبستانی، راهبری نظام اطلاعاتی و ارتباطی، اجرای برخی از مفاد قانون آموزش و پرورش، رسیدگی به شکایات درباره رفتار معلمان و سایر گزارشهای اجباری رسیده از سوی معلمان درباره رفتارهای مجرمانه دانشآموزان، دیوان دادرسی انضباطی، برنامهریزی مالی و نظارتی، گزینش و تمدید مجوز اشتغال به کار معلمان، تعیین دستمزدها و شرایط کارفرما، شرایط استخدامی گزینش و فرآیندهای انتصاب، بهداشت و آموزش معلمان را به عهده دارد.
در این راستا برخی از نظریهپردازان کشورمان توسعه را فرآیند تحول در باورهای فرهنگی و نهادهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی برای متناسب شدن با ظرفیتهای جدید و ارتقای سطح رفاه جامعه میدانند و بر این باورند که توسعه مستلزم تحول فرهنگی است. این افراد معتقدند، دانش و دانایی ملی، رکن اصلی توسعه است و توسعه نیافتگی امروز ایران به دلیل فقر سرمایهگذاری آموزشی است. به اعتقاد این گروه مدرسه باید احترام به آزادی بیان، حس نظمپذیری جمعی و احترام به حقوق دیگران را در وجود کودک رشد دهد و اگر مدرسه نتواند به این مهم دست یابد، توسعه اقتصادی جامعه ما سامان نخواهد گرفت.
سازمان نظام معلمی با امعان نظر به گستردگی وظایف و نقش و تاثیر غیرقابل انکار آن در ساختن جامعه مطلوب و ملحوظ داشتن تمامی این باورها و دغدغهها، نظامی از رویکردها و راه حلهای مناسب و بهینه برای حل مسائل و رفع مشکلات فرآروی این قشر عظیم، معلمان و فرهنگیان و حتی سایر افراد جامعه، قرار میدهد تا با بهرهگیری از ظرفیت بالقوه آن از راههای معقول و منطقی نسبت به حل مشکلات و رفع آن موانع اقدام کنند که از جمله میتوان به مسائل معیشتی، رفاهی، برنامهریزی آموزشی، فرهنگی و مدیریتی در شرایط بحرانی اشاره کرد.
با اندکی تامل در گذشته نظام تعلیم و تربیت و نگاه اجتمالی بر روند آن از آغاز تاکنون، اگر نگوییم همه ناکارآمدیها و ناکامیها، حداقل بخش اعظم آن به نقش فعال و تاثیرگذار منابع انسانی، صلاحیتهای حرفهای، انگیرهها، خواستها ونیازهای اساسی او برمیگردد. شاید حضور کمرنگ معلمان در تصمیمگیریها، برنامهریزیها و تعیین سرنوشت شغلی خود، از مهمترین این مولفههای اساسی باشد که بیتوجهی به این واقعیتها و تاکید همیشگی بر دیوانسالاری خشک و غیر منعطف گذشته و نگاه به معلم، همردیف و همپای سایر کارکنان و کارمندان دولت، این درد را مزمن و لاعلاج جلوه داده است، به گونهای که آسیبها و لطمات وارده بر پیکره عظیم آموزش و پرورش، شأن، منزلت و جایگاه حقیقی معلم در ابعاد علمی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، هر روز بیش از گذشته افزون، و به دلیل ویژگیهای منحصر به فرد این قشر عظیم و فرهیخته جامعه، از دید حقیقت بین مسئولان، صاحب نظران و کارشناسان تعلیم و تربیت پنهان مانده و یا بر آن سرپوش گذاشته شده است. هرچند کتمان این واقعیت، یعنی ناکافی بودن منابع مالی و اقتصادی دولت، ناکارآمدی و ناهمسویی بسیاری از سیاستها و تصمیمگیری های دولتی در حوزه آموزش و پرورش نیز ممکن نیست و خود مزید علت بوده و صدمات جبران ناپذیری بر جایگاه رفیع معلم و منزلت منیع آنان وارد کرده است؛ ولی باور به اهمیت آن از سوی مراجع قدرت و تصمیمگیران، از همه آنها مهمتر و اساسی تر است.
امروزه دیگر معلمان به خودی خود یگانه منبع اطلاعاتی، اخلاقی و فرهنگی دانشآموزان محسوب نمیشوند. پیچیدهشدن جوامع بشری، گسترش اطلاعات و روزافزونی آن، تعدد راههای دستیابی سهل و سریع به دانشروز، تخصصیتر شدن حرفهها و مشاغل، احساس نیازبه همخوانی میان توانایی فرد و نوع حرفه و نیاز مراکز و سازمانها به افراد ماهر و دارای تبحر و صلاحیتهای حرفهای قابل قبول و منطبق با شرایط و ویژگی های جامعه و نیز افزایش جمعیت دانشآموزی که به طور غیرمستقیم بر ارتباط تنگاتنگ و عاطفی میان معلم و دانشآموز تاثیر منفی خواهد گذاشت، زمینه بازنگری در شیوههای تامین، به کارگیری، نگهداری و حمایت از معلمان را فراهم و احساس نیاز و ضرورت پرداختن به آن را بیش از گذشته نمایان میکند.
تحقیقات گوناگون نشان میدهد نبود رضایت شغلی یکی از مهمترین علل ناکارآمدی در زندگی فردی و اجتماعی است که میتواند جنبههای دیگر زندگی افراد را نیز تحت تاثیر قرار دهد. هرچند سازمان نظام معلمی نمیتواند تمامی این رضایتمندی را به جامعه معلمان تزریق کند، ولی با نگاه به رابطه تنگاتنگ انتخاب آزاد در برآورده شدن نیازها، بخش اعظمی از مشکلات واقعی و روانی را از سر راه معلمان برمیدارد؛ زیرا مسیر رضایتمندی شغلی از راه انتخاب صحیح، درست و آزاد میگذرد.
برای ایجاد یک سازمان کارا و منطبق با اهداف و آرمانهای آن، هماهنگی، همسویی و همدلی مستمر و از همه مهمتر اعتمادل کامل میان مراجع تصمیمگیر و تصمیمساز در آموزش و پرورش، معلمان و حوزههای ذیصلاح در تامین و تخصیص منابع مالی، از اهمیت والایی برخوردار است.
نظام معلمی بخشی از فرآیند تعلیم و تربیت است که از ابعاد روانشناختی، جامعه شناختی، روانشناسی اجتماعی و مدیریت مبتنی بر عقل و خرد جمعی، برکارایی و اثربخشی نظام تعلیم و تربیت اثرگذار بوده و در نهایت به تعلق خاطر سازمان، افزایش اعتماد به نفس، ارتقای سطح علمی و فرهنگی و رضایتمندی معلمان، منجر خواهد شد. شرایط حضور و فعالیت در سازمان نظام معلمی همانند سایر نظامهای صنفی است.
معمولاً اعلام شرایط، ویژگیها، بیان روشها و راهکارها و در نهایت شرکت در انتخاباتی آزاد و هدفمند به روشهای معمول، از راهکارهای اجرایی شدن برنامهها و تحقق اهداف پیشبینی شده این سازمان خواهد بود، ولی تعمیق فرهنگ و گسترش آن در سطح بدنه آموزش و پرورش، نهادینه کردن و تبدیل آن به رفتار دموکراتیک، از جمله اهداف بلندی است که رسیدن به آن زمان زیادی را طلب خواهد کرد.
در هر حال کسب مهارت های لازم برای تعیین سرنوشت خویش به صورت صحیح و اصولی، چگونگی تحصیل زندگی سعادتمند و رضایتبخش، روشهای سازگاری با شرایط اجتماعی، راههای تحصیل حقوق فردی و اجتماعی به شیوه مناسب و در نهایت تمرین برای ظاهرشدن در قامت شهروند مسئولیتپذیر و فرهیخته در دل این سازمان میتواند غیرمستقیم ویژگیهای مورد نظر را به همه مخاطبان، به ویژه دانشآموزان نیزمنتقل کرده وزمینه تحقق رویاهای جامعه ایدهآل واسلامیرافراهم کند.
احساس بیگانگی با حوزههای تصمیم ساز و تصمیمگیر، نداشتن تعلق سازمانی، نبود ارتباط منطقی میان نیازهای جامعه و خواستهای معلمان، نبود سازوکارهای مناسب برای ارتقای سطح علمی و به روزکردن اطلاعات آنان، سیطره روشهای سنتی در بدنه آموزش و پرورش و تسلط پایدار اعمال سیاستها از بالا به پایین، فراموش شدن نقش واقعی حوزههای ستاد و صف و نمود معکوس آن، قطع ارتباط اصولی و منطقی میان نیروهای صف و ستاد، روشهای برنامهریزی سنتی و غیر منعطف، همه و همه از جمله مواردی است که گریز از آنها از شاهراه سازمان نظام معلمی و خدمات پیشبینی شده برای آن میگذرد. در سطح علمیتر و وسیعتر برای کارآمد کردن سازمان نظام معلمی و فعالیتهای مرتبط با آن، تاسیس بانک جامع اطلاعات شغلی، مهارتی، علمی و تعریف نظاممند راههای تعامل سازنده و ارتباط اصولی معلمان با یکدیگر و آشنایی با توانمندیها، تجربیات و مهارتهای همدیگر با محوریت خود آنان است که میتواند موفقیت این سازوکار مردمسالارانه را تضمین و به تحقق اهداف آن کمک کند.
معلم و پیشگیری از آسیب های اجتماعی
آسیب های اجتماعی دانش آموزان شامل : 1- افت تحصیلی 2- اضطراب ـ ترس 3) فرار از خانه و مدرسه 4) کم رویی 5) کم توجهی به درس ( بی علاقه گی به انجام تکالیف درسی ) 6) دروغ گویی 7) خشم و پرخاشگری 8) افسردگی 9) عدم اعتماد به نفس 10) گرایش به همجنس خواهی ( ارتباط جسمی با همجنس )
1- افت تحصیلی :
علل افت تحصیلی :
الف ) علل آموزشی ب) علل فردی
ج) مشکلات خانوادگی د) مشکلات محیطی و اجتماعی
الف : علل آموزشی افت تحصیلی:
1 - تراکم برنامه های درسی .
2- عدم برنامه ریزی تحصیلی مناسب .
3- عدم وجود معلمان کافی و شایسته .
4- عدم انطباق هدف و محتوای آموزش با علایق دانش آموزان .
ب : علل فردی افت تحصیلی:
1) هوش 2) رابطه معلم و دانش آموز 3) میل وانگیزه 4) آشفتگیهای عاطفی و هیجانی 5)بلوغ 6) نارساییهای جسمی 7) فراموشی
ج: مشکلات خانوادگی و افت تحصیلی :
1) روابط و نظام آموزشی خانواده 2) اشتغال کودکان
3) فقدان والد ( یا والدین ) 4) بیسوادی والدین
5) غفلت والدین نسبت به نیازهای دانش آموزان
د: مشکلات محیطی و اجتماعی در افت تحصیلی :
1 - عدم وجود فضای آموزشی مناسب
2 - فقر و محرومیت اقتصادی
3 - کمبود وسایل کمک آموزشی و رسانه های گروهی
4 - مهاجرت و انتقال
5 - عوامل منطقه ای ومحلی
شیوه های مقابله با افت تحصیلی :
الف ) برنامه های دراز مدت
ب) برنامه های کوتاه مدت
الف : برنامه های دراز مدت برای رفع افت تحصیلی:
1 - تجدید نظر در نظام ارزشیابی
2 - تجدید نظر در محتوای برنامه های درسی و آموزشی
3 - تربیت معلمان و آموزش ضمن خدمت آنان
4 - کاهش تعداد دانش آموزان هر کلاس
5 - فراهم کردن امکانات آموزش و پرورش قبل از دبستان
6 - ارزیابی هوش دانش آموزان
ب) برنامه کوتاه مدت برای رفع افت تحصیلی:
1) تهیه کتاب های درسی و کمک آموزشی
2) همکاری نزدیک اولیای مدرسه و والدین
3) ارزیابی عملکرد معلمان و تشویق معلمان
4) تقویت انگیزه های درونی دانش آموزان
2- اضطراب ـ ترس
علل اضطراب وترس :
1- زندگی ماشینی ، کم رنگ شدن مناسبات و ارتباطات عاطفی
2- کم توجهی به مسائل معنوی
3- نگرانی از آینده تحصیلی و شغلی ، فقدان اعضای خانواده
4- نگرانی مفرط از کسیختگی خانواده
5- احساس ترس از قرار گرفتن در برابر یک شر و خطر احتمالی مثل فوت / یا بیماری نزدیکان
پیشگیری و درمان :
1)از آنجا که یکی از عوامل ایجاد کننده اضطراب ، یاد گیری از مـحـیـط و اطرافیان است ( رفتار اکتسابی ) باید در جلسات یا کلاس های آموزشی ، والدین و خانواده را مطلع کرد و در صورت ابتلای هر کدام از افراد خانواده ، او را مورد درمان قرار داد .
2) روان درمانی و دارو درمانی ( توسط متخصصین )
نحوه برخورد با مشکل ( راه کار مداخله ی مناسب در مدرسه )
1 - پیشگیری از اقدامات اضطراب زا در کلاس
2 - استفاده از تصویر سازی ذهنی و کوچک کردن موقعیت / اضطراب زا
3 - آموزش تنفس عمیق
4 - ترغیب به ورزش
5 - مثبت اندیشی
3) فرار از خانه و مدرسه :
علل :
1 - فضای روانی و عاطفی خانوداه
2 - الگوی ناسالم همسالان
3 - عدم ثبات قوانین و معیارهای اخلاقی در محیط خانه ، مدرسه و عدم حمایت های عاطفی خصوصاً از سوی اعضای خانواده ، همچنین نبود فرد یا افرادی که سرپرستی و نظارت مدبرانه روی نوجوان داشته باشند.
4 - مشکلات تحصیلی ، جاذبه های شهری ، فقر مالی ، اعتیاد والدین ، اختلاف با نامادی و ناپدری
5 - شکاف بین نسل ها ، تعارض و برخورد های میان والدین و نوجوان
نحوه ی برخورد با مشکل :
1 - توجه به تفاوت های فردی دانش آموزان
2 - توجه به مشکلات دوره ی بلوغ و نیازهای دانش آموزان
3 - بررسی دلائل غیبت
4 - تعیین حدود آزادی نوجوان و میزان کنترل متعادل آنها در معاشرت با دوستان و اوقات فراغت و تفریحات سازنده
5 - از بین بردن فاصله های عاطفی بـیـن والـدیـن و مربیان ، با نوجوان و ایجاد زمینه ای برای گفتگو و طرح مشکلات آنها
6 - تغییر تصویر ذهنی نوجوان از خودش با تغییر نگرش اعضای خانواده و اولیای مدرسه ، تا او بتواند تصویری معقول از خود و شخصیت خود داشته باشد .
4) کم رویی :
علل :
1 - محرومیت از محبت خانوده
2 - نقص عضو یا بیماری های جسمی
3 - اختلال در گویش و تکلم
4 - شکست های متعدد و تحقیر شدن نوجوان در حضور جمع
5 - عدم امنیت روانی در محیط خانه و مدرسه
6 - تنبیه ، توبیخ و سرزنش دانش آموزان
7 نترل شدید تربیتی
نحوه برخورد با مشکل :
1 - شرکت دادن دانش آموزان در کارهای گروهی و فوق برنامه های مدرسه
2 - دادن مسئولیت به وی
3 - تشویق کلامی و غیر کلامی به موقع
4 - شناسایی توانمندی ها و نکات مثبت فرد و تقویت آنها
5 - عدم سرزنش در جمع خانواده و مدرسه
6 - ایجاد آمادگی لازم جهت جرأت ورزی در ابراز و بیان عقاید خود ، همچنین پذیرش نظرات مخالف از طرف دیگران
7 - حمایت های عاطفی در جهت تقویت اعتماد به نفس در نوجوان
5) کم توجهی به درس ( بی علاقه گی به انجام تکالیف درسی )
یکی از دلائل بی توجهی به درس ، احساس بی تفاوتی و عدم حضور روانی در کلاس درس است . بدیهی است که دانش آموزانی که در فرایند تدریس احساس بودن نکنند به طور ناخود آگاه نسبت به فعالیت های کلاس بی دقت می شوند . پس اگر معلم بخواهد توجه دانش آموزان را در کلاس جلب نماید بایستی احساس حضور دانش آموزان را افزایش دهد .
چگونه می توان این حس را در دانش آموزان ایجاد و تقویت کرد ؟
روش های پیشنهادی :
1) استفاده از روش های مشارکتی و فعال در دانش آموزان :
این روش ها به طور حتم دانش آموزان را تحریک می کند و بدون وجود آنها فرآیند تدریس استمرار نخواهد داشت . در این روش دانش آموزان احساس مسئولیت کرده و در مناسبت های گروهی شرکت می نمایند . لذا حضور فعال آنان موجب افزایش دقت و توجه به مفهوم درس می شود .
2)استفاده از شیوه های ارزشیابی مستمر :
یکی دیگر از عوامل مهم کاهش توجه ، عدم انعکاس عملکرد دانش آموزان است . اگر در فرآیند تدریس به طور مستمر فعالیت های دانش آموزان را ارزشیابی کنند و به صورت کوییز همواره کیفیت یاد گیری آنان را کنترل نمایند . مشکل عدم توجه به درس کاهش پیدا می کند
3) استفاده از روش های اکتشافی در فرآیند تدریس
ویژگی مهم روش های اکتشافی ، ایجاد جـذابـیـت در دانش آموزان است . زیرا آنان روحیه ی جستجو گری داشته و دوست دارند بر اثر تجربه و فعالیت ، به مفاهیم جدید پی ببرند ، این روحیه در تدریس اکتشافاتی تقویت می شود .
6) دروغ گویی
علل دروغ گویی :
1 - شایع ترین علت دروغ گویی آن است که دانش آموز برای فرار از تنبیه و مجازات کار اشتباهی که انجام داده است دروغ می گوید ، اغلب دانش آموزانی که والدین سخت گیر دارند از ترس مجازات به این ترفند توسل می شوند .
2 - ممکن است دانش آموز به دلیل تنفر یا حسادت نسبت به همکلاسی خود دروغ بگوید .
3 - بعضی دانش آموزان به دلیل خود کم بینی و بزرگ جلوه دادن خود به دروغ گویی متوسل می شوند .
4 - گاهی دروغ به صورت یک عادت در نوجوان دیده میشود ، یعنی خود به دروغ گفتن عادت پیدا می کند .
نحوه برخورد با مشکل :
1 - از سخت گیرهای بی جا و بی مورد در مدرسه و خانه پرهیز کنیم تا دانش آموز همیشه واقعیت را بپذیرد و همان را تحویل ما دهد .
2 - ایجاد محیطی امن و آرام و بدون تنبیه جهت بیان واقعیت توسط دانش آموز
3 - یاد آوری نقاط ضعف دانش آموز به او بدون آنکه باعث ایجاد حس حقارت در او شویم
4 - تقویت نقاط قوت در دانش آموز یعنی به او اعتماد به نفس دهیم تا بتوانیم توانایی های خود را افزایش دهد .
5 - بحث گروهی با دانش آموزان درباره ی علل دروغ گویی و بررسی نتایج آن و استفاده از نظرات دانش آموزان در تغییر رفتار
6 - توصیه های تربیتی برای خانواده
7) خشم و پرخاشگری :
علائم و نشانه ها :
1 - پرخاشگری فیزیکی
2 - صدمه رساندن به خود و دیگران
3 - صدمه رساندن به اموال دیگران با هدف آزاد رساندن
4 - فحش و ناسزا گفتن به دیگران
5 - مسخره کردن با هدف آزار رساندن
6 - نیاز به جلب توجه و پذیرش
نحوه برخورد با مشکل :
1 - معلمین هیجانات و خشم خود را کنترل نمایند .
2 - توجه کافی به تفاوت های فردی دانش آموزان با مطالعه ی دقیق سوابق دانش آموز
3 - پرهیز از تنبیه دانش آموز ، پرهیز از پیش داوری و قضاوت بی مورد
4 - شناخت کافی نسبت به ویژگی های دوران نوجوانی و بلوغ
5 - پذیرش بدون قید و شرط و توجه کافی از ناحیه معلم
6 - همدردی ، مهر محبت ، تلقین و تذکر مثبت ، بیان گفتاری نرم ، ابراز عاطفه ، سکوت از طرف معلمین و اولیاء دانش آموزان
8) افسردگی :
علل افسردگی :
1 - محیط : محیط شامل عوامل هیجانی و عوامل فیزیکی است مانند جدایی ، مرگ والدین ، تغییر محل سکونت ، فقر و......
2 - بیماری جسمانی : ممکن است موجب بروز مشکلات عملی و عاطفی شوند
3 - معلولیت جسمی : در برخی از افراد معلولیت های جسمی می تواند موجب اختلال هیجانی شود .
4 - محرومیت وکمبود ها : شامل محرومیت های اجتماعی و اقتصادی و عاطفی
علائم و نشانه ها :
1 - گوشه گیری و کناره گیری از جمع
2 - عدم مشارکت فعال در گروه های دانش آموزی
3 - فقدان انگیزه برای فعالیت
4 - رفتارهای بی ثبات
5 - کاهش اعتماد به نفس
6 - افکار خود کشی گرایانه
7 - بدبینی
8 - عدم تحمل دیگران
9 - افت تحصیلی
نحوه برخورد با مشکل :
1- نشاط و شادابی در وجود خود معلم
2 - ایجاد زمینه ی مشارکت دانش آموز متناسب با توانمندی و علایق اش
3 - ایجاد شرایطی که دانش آموز موفقیت را تجربه کند
4- پرهیز از تحقیر دانش آموز
5 - نقش حمایتی معلم برای دانش آموز افسرده
6 - ایجاد زمینه های شادی و نشاط در کلاس درس
9) عدم اعتماد به نفس
علل اعتماد به نفس :
1 - وقتی به نوجوان توجه کافی نداشته باشیم آنها را جدی نگیریم و همچنین مراقبت های عاطفی لازم رانسبت به آنها مبذول نکنیم . زمینه های عدم اعتماد به نفس را در آنها ایجاد خواهیم کرد
2 - عدم احساس ارزشمند بودن ، اعتماد به نفس نوجوان را کاهش داده و به تدریج در مورد توانایی های خود دچار تردید می شود .
3 - تصویر ذهنی مبهمی که گاه والدین و اولیای مدرسه پیش چشم نوجوان به نمایش می گذارند . این باور را در او به وجود می آورد که در آینده فرد موفقی نخواهد شد .
نحوه برخورد با مشکل :
1 - همدلی ، محبت ، درک صحیح از دوران بلوغ ، حمایت و پشتیبانی های درست و منطقی در بعد مادی ، معنوی و ایجاد حس موفقیت در نوجوان در دوران بلوغ برای پیشگیری از عدم اعتماد به نفس مهم و اساسی می باشد .
2 - نوجوان را تشویق کنیم که احساسات مثبت و منفی خود را بروز دهد تا ما بتوانیم با همراهی و کمک خود او واکنش های سازگارانه ای را نسبت به رفع اثرات نا کامی در او به وجود بیاوریم .
3 - تنبیه ، توبیخ ، سرزنش های مستمر ، انتقاد و خرده گیری های بی مورد سبب کاهش اعتماد به نفس شده و بر عکس توجه به نقاط مثبت شخصیت او باعث تقویت عزت نفس نوجوان خواهد شد .
4- جلب توجه او به تفاوت های فردی و اینکه قادر است توانمندیهای مختلفی را بر اساس ویژگی های فردی خود کشف کرده و آنها را به کار گیرد .
10) گرایش به همجنس خواهی ( ارتباط جسمی با هم جنس )
علل گرایش :
1 - نوجوانی که از وجود خانواده ی خود احساس حقارت می کند ، دنبال فردی می گرد تا به عنوان پشتیبان او را پناه دهد و جوابگوی عواطف و احساساتش باشد .
2 خانواده های بسیار متعصب به جای راهنمایی و جهت دادن مثبت گرایش نوجوان به جنس مخالف ، باعث می شوند تا این حس طبیعی به سمت جنس موافق سوق پیدا کند و سبب بروز نابهنجاری های اجتماعی شود .
نحوه برخورد با مشکل گرایش به همجنس خواهی :
1 - از بین بردن احساس تنهایی ، انزوا ، و افسردگی در نوجوان به منظور پیشگیری از گرایش عاطفی و جنسی به طرف جنس موافق
2 - سفارش به خانواده و اولیای مدرسه برای نظارت های اخلاقی در معاشرت فرزندان ونظارت برعدم روابط جنسی نامشروع
3- توضیح وتشریح حد ومرز روابط با همسالان ، اطرافیان و معلمین ، قبل از آنکه رابطه به سو ء استفاده ی رفتاری یا عاطفی منجر شود .
کاهش و تقلیل گرایش به هم جنس خواهی در دوره ی درمان ، به ویژه برای دختران نیازمندصرف زمان لازم می باشدواینکارباصبوری و مدارا نتیجه ی بهتری خواهد داد
نقش معلمین در کاهش اضطراب دانش آموزان در امتحان و پرسش
تعداد زیادی از معلمین به جلسه پرسش کلاسی و امتحان به عنوان وسیله انتقام از دانش آموز نگاه می کنند که در نهایت منجر به کسب نمره های بد دانش آموز و تنبیه و معرفی به دفتر و والدین می شود و از همه مهمتر مدرسه را به عنوان محیطی پر اضطراب و استرس به دانش آموز معرفی می کند ...
1 – جلسة امتحان دادگاه حسابرسی نیست و امتحان انتقام نیست.
2 – قبل از اتمام کلاسها و شروع امتحانات به دانش اموزان اطمینان بدهید و انها را از امتحان نترسانید .
3- به دانش اموزان بگویید که به سوالات پاسخ دهند .
4- قبل از امتحانات اصلی از امتحانات مستمّر و خود آزمایی به منظور آشنا کردن دانش اموزان با سؤالات و نحوه امتحان استفاده گردد.
5- از ایجاد رقابت ناسالم در میان دانش آموزان اجتناب شود.
6- هدف امتحان باید ارزیابی دانسته های دانش آموزان باشد ، نه ندانسته های آنان.
7- از انتظار وتوقّع بیش از حدّ در طرح سؤالات امتحان اجتناب نمایید.
8-در طرح سوال ،اصول سنجش و اندازه گیری خصوصاً سطح دشواری سوالات را رعایت نمایید .
9- در ارزشیابی میزان یاد گیری دانش آموزان نباید فقط نمره امتحان را ملاک و معیار قرار داد و از دیگر شیوه های ارزشیابی نیز استفاده کنید وسعی نمایند . سٌوالات دشوار را در شماره های آخر قرار دهید .
کارشناسان تربیتی: باورهای دینی از آسیب های اجتماعی دانش آموزان می کاهد
ساری - کارشناسان و مسئولان امور تربیتی و آموزشی معتقدند باورهای دینی و اعتقادات مذهبی به صورت قابل توجهی از ناهنجاریهای رفتاری و آسیبهای اجتماعی دانش آموزان میکاهد.
این افراد در گفت و گو با خبرنگار ایرنا با بیان اینکه هرگونه تناقض رفتاری و عقیدتی بین خانه و مدرسه تاثیری منفی در تربیت فرزندان به وجود می آورد، گفتند: برای تربیت صحیح، ایجاد باور دینی و تقویت اعتقادات مذهبی، خانواده و مدرسه باید همگام و هماهنگ با یکدیگر باشد. صاحب نظران همچنین اعتقاد دارند که در برخی از موارد دیده شده که دو گانگی بین خانه و مدرسه در تربیت و باورهای کودکان و نو جوانان نه تنها اثر سوء گذاشته بلکه آثار تخریبی و جبران ناپذیری در رفتارهای اجتماعیشان به وجود آورده و آنان را به محیط اطراف خود بدبین کرده است. در همین پیوند، "اسدالله جنت بوداغی" دبیر معارف اسلامی می گوید: تربیت دینی فرآیندی دوسویه میان مربی و متربی است که ضمن آن مربی با بهره گرفتن از مجموعه عقاید، قوانین و مقررات دینی، تلاش می کند تا شرایطی فراهم آورد که متربی آزادانه در جهت رشد و شکوفایی استعدادهای خود گام برداشته و به سوی هدفهای مطلوب رهنمون گردد. وی با بیان اینکه جهان بینی که ادیان الهی به پیروان خود عرضه می دارند، سبب می شود که شخص نسبت به جهان واحد و پیرامون خود نگرشی متعالی پیدا کند، افزود: انسان متعهد در همه ادیان و مذاهب وظیفه دارد که به شیوه های معین و در اوقات خاصی به طور انفرادی یا دسته جمعی به پرستش معبود بپردازد که نقش والدین و مربیان در شکلگیری این اعمال و انس و باورهای دینی در میان فرزندان بسیار مهم است. به اعتقاد این کارشناس، فرزندان آینه تمام نمای خصلت های خانوادگی هستند لذا نقش خانواده در باورسازی تعالیم دینی، گسترش روح ملی و در نهایت حفظ حدود کشور بسیار مؤثر است. وی با اشاره به مبنای خانواده در گسترش روح ملی گفت: در کشورهایی که مبنای خانوادگی ناپایدار است، روح همبستگی ملی و تعاون نیز سست بوده و گرایش به امور غیر انسانی افزایش یافته و قادر به مقابله با تهاجمات فرهنگی و نظامی نیستند. جنت بوداغی به اهمیت تاثیر والدین در باورهای دینی فرزندان اشاره کرد و خاطرنشان ساخت: بکارگیری شایسته در امور دینی موجب می شود تا فرزندان با زیربنای اعتقادی قوی در مقابل هر نوع فساد فکری و فرهنگی ایستادگی کنند. وی تصریح کرد: هرنوع ضربه به شالوده شخصیتی آنان موجب می شود تا در آینده در مقابل آسیبهای اجتماعی مقاومت لازم را نداشته باشند. همچنین، "طلعت قربانی" از دیگر کارشناسان امور تربیتی آموزش و پرورش مازندران با بیان اینکه دین در عرصه حیات فردی و جمعی جایگاه والایی دارد، گفت: تربیت دینی شامل به فعل در آوردن قوای درونی انسان و منطبق ساختن آن با دستورات الهی است که مجموعه باورها و اعتقادات انسان را تشکیل میدهد که خانواده نقش حائز اهمیتی در این مهم دارد. وی افزود: بنا به فرموده پیامبر (ص) هر نوزاد با فطرت اسلام و توحید متولد می شود که در این میان نقش پدر و مادر است که این ویژگی ها را در باور کودک تقویت کند. وی ادامه داد: در سال های نخست زندگی کودکان، هیچ کس نمی تواند جایگزین پدر و مادر باشد زیرا بهترین الگو در رفتار آنان بوده و می توانند با رفتارهای دینی، کودکان را تحتالشعاع خود قرار دهند. به گفته وی، روش های آموزش های دینی در ملل مختلف متفاوت است بدین صورت که تعدادی با صراحت و با درک و فهم کافی تمام امور را در زمینه دین به فرزندان آموزش میدهند، برخی از والدین نیز دیگران را برای این آموزش مامور می کنند، تعدادی هم در این زمینه بی تفاوت برخورد می کنند و انتظار دارند فرزندان به خودی خود با اعمال دینی آشنایی یافته و عمل کنند. این کارشناس معتقد است: در کشور ما به رغم ترویج دین در خانه و مدرسه و تعامل و همیاری این دو نهاد در جهت حفظ و استحکام شخصیت معنوی و روحی کودکان، عوامل ارتباطی نظیر رسانه های گروهی، شبکه های ماهواره و غیره وجود دارند که هر کدام آنها می تواند عامل تهدیدآمیزی در رسیدن به این هدف باشد. وی با بیان اینکه متاسفانه در بسیاری از موارد دیوارهای نفوذناپذیر خانواده فرو ریخته و تحت محاصره امواج مختلف رسانه های گروهی قرار گرفته است، گفت: در حال حاضر عوامل گوناگونی با تبلیغات اغواکننده در جهت انحراف فکری و اخلاقی فرزندان، در تلاش بوده و در مقابل والدین ایستادگی می کنند لذا کلیه نهادهای فرهنگی و تربیتی با هدف مقابله با این معضلات اجتماعی، باید با خانواده و مدرسه همگام و همسو شوند. قربانی اضافه کرد: رفتار خانواده نیز باید با فرزندان به گونهای باشد تا آنان ضمن آشنایی با هنجارها و ناهنجاری های اجتماعی و خانوادگی، نسبت به قوانین مرتبط مسئول و در حفظ و رعایت آنان بکوشند. وی با بیان اینکه تربیت دینی همچون سایر جنبههای تربیتی شامل ابعاد شناختی، رفتاری و عاطفی است، خاطرنشان ساخت: خانواده نخست باید آموزش را از آشنایی فرزند به طبیعت آغاز کرده و او را به اندیشیدن در مورد اشیاء پیرامون خود وادارد سپس رابطه آنان را با خدا تبیین کنند تا بدین وسیله مفاهیم دینی را به درستی و سادگی آموزش دهند. وی تشویق کردن خانواده به عادات نیک در فرزندان را در بُعد رفتاری آنان بسیار مؤثر دانست و گفت: این مهم به شرطی موفقیت آمیز خواهد بود که الگوی مناسب در ایجاد عادات نیک و رفتار پسندیده ارائه شود. وی به ویژگی غریزه و تقلید در وجود انسان اشاره کرد و آن را بزرگترین عامل برای آموزش اولیه کودکان دانست و یادآور شد: فرزندان برای ساختن شخصیت خود نیاز به الگو و اسوه دارند و خانواده بهویژه والدین باید از غریزه و تقلید آنان در جهت تربیت دینی کمال بهره را ببرند. این کارشناس تربیتی هشدار داد: عناصر و عوامل تاثیرگذار در محیط خانواده، مدرسه و جامعه در القای یک ارزش معنوی و رساندن پیام و بیان روح مذهبی چنانچه عملاً یکدیگر را نفی کنند و یا در اظهار مطالب هرکدام راه و هدفی متفاوت و مغایر با یکدیگر را بپیمایند؛ در ذهن فرد تناقض بوجود آورده و مربیان را از اهداف خود دور می کنند. وی خاطر نشان کرد: در این حالت، چنانچه تربیت دینی و مذهبی خانواده اساسی و ریشه ای باشد فرزند می تواند در برابر تندبادهای گوناگون فرهنگی و اجتماعی مقاومت کند و از مسیر صحیح زندگی خارج نشود. این کارشناس امور پرورشی با بیان اینکه آموزش و پرورش اصلی و روحیه مذهبی بدواً در آغوش خانواده شکل می گیرد، تصریح کرد: باید بپذیریم که در جامعه کنونی عوامل بسیار زیادی با توان بالا انحراف فکری و بی انگیزگی فرزندانمان را نشانه رفته اند، لذا خانواده بدون محدود کردن فرزندان باید آنچنان در القای پیام مذهبی و تربیت دینی کوشا باشد تا تاثیر هرگونه تخریب به حداقل برسد. وی گفت: به رغم نقش حیاتی والدین در تربیت دینی فرزندان شاهد مشکلات و ناموفقیت هایی در این زمینه هستیم که شتابزدگی در تربیت دینی، راه و روش نامناسب، فضا و محیط نامناسب مذهبی در خانواده، کمبود الگوی مناسب و کمبود تجارب تربیتی را میتوان از دلایل مهم آن دانست. قربانی همچنین گریز از دین را یک عامل خطرناک دانست و ضعف معرفتی، سطحینگری، برداشت های غلط، عدم دسترسی به الگوهای مناسب، برخورد تند، به رخ کشیدن، سرزنش های افراطی و نبود ارضای نیازها را از علل روانشناختی آن توصیف کرد.
* "محبوبه یعقوبی" کارشناس ارشد فقه و مبانی حقوق اسلامی و دبیر معارف اسلامی آموزش و پرورش مازندران تربیت دینی را یک تربیت معنوی دانست و گفت: بر اساس آن، انسان به جایگاه خود در جهان هستی پی می برد. وی با بیان اینکه در اثر تربیت دینی امکان کشف حقایق و راه رسیدن به سعادت و شکوفایی قابلیت های انسانی برای بشر آسان می شود، افزود: از آنجاییکه خانواده دارای ویژگی های طبیعی، فطری و الهی است در کنار رعایت سایر حقوق انسانی می تواند در القای تربیت دینی و معرفتی فرزندان مؤثر باشد. وی بر آسیب شناسی تربیت دینی تأکید کرد و آنرا با بررسی واقع بینانه موانع، آسیبها و چالشها در خانواده ضروری دانست و اظهار داشت: مواردی مانند آسیبهای وراثتی، اتخاذ روشهای آسیب زا، شبیخون فرهنگی و غیره باید به این منظور بررسی شوند سپس راهکارهای مناسب جهت اعتلای نقش خانواده از قبیل اتخاذ شیوه های صحیح، مدیریت زمان، روابط صحیح انسانی، خودسازی والدین و غیره ملحوظ گردد. دبیر معارف اسلامی آموزش و پرورش مازندران ادامه داد: دنیای پیچیده امروز با چالشهای متعدد، بنیانهای زندگی بشر را مورد آسیب قرار داده که تربیت دینی یکی از آن موارد است و نیاز به بازنگری و برنامه ریزی ویژه دارد. وی ضمن اشاره به پدیده "دین گریزی" در برخی از جوانان گفت: ابتدا باید عواملی که موجب آسیب رساندن به تربیت دینی می شود را شناسایی نمود تا دلایل دینگریزی روشن شده و اقدامات بایسته و مدونی در این راستا انجام شود. این کارشناس امور تربیتی گفت: برای به هدف رسیدن ابتدا باید ماهیت تربیت دینی، اهمیت لزوم آن،هدف ونقش خانواده درتربیت دینی وابعادآنرامورد بررسی قرار دهیم.وی با اشاره به آسیبهای وراثتی گفت: همسر ناصالح، انتخاب مسیر نادرست تربیتی، عامل وراثتی، ازدواجهای نامناسب و غیر موفق و جدایی والدین را می توان از جمله این آسیبها دانست.
پیشنهادها و راهکارها
۱)توجه به برنامههای اطلاعرسانی و آگاهسازی بصورت آرام، مستمر و عمیق راجع به عوارض، پیامدها و تبعات سوء مصرف موادمخدر صنعتی و شیمیایی و طبیعی با هدف ارتقاء سطح آگاهی دانشآموزان و دانشجویان متناسب با سن تقویمی و عقلی آنان.
۲) توجه به برنامههای آموزشی با رویکرد آموزش مهارتهای زندگی بالاخص آموزش مهارتهای: حل مسأله ـ تصمیمگیری ـ ارتباطات فردی و اجتماعی ـ تفکر و خلاقیت ـ مقاومت در برابر خواستههای نامشروع دیگران و نه گفتن ـ ابراز وجود ـ مهارت تقویت معنویت و موضوعات دینی ـ مهارت مراقبت و صیانت جنسی ـ مهارت خودکنترلی و خویشتن نگهبانی ـ مهارت استفاده مناسب از زمان و غنیسازی اوات فراغت ـ خودشناسی و تقویت عوامل محافظتکننده و نفی رفتارهای پرخطر و ایجاد نگرش منفی نسبت به مصرف مواد اعم از سیگار ـ قلیان ـ الکل ـ مواد صنعتی و شیمیایی و طبیعی در کلیه مقاطع مهد کودک ـ ابتدایی ـ راهنمایی ـ دبیرستان و دانشگاه با رعایت متغیرهای سن ـ جنسیت ـ موقعیتهای فرهنگی و اجتماعی ـ و با نیازسنجی مخاطبین در ابعاد مختلف شناختی ـ نگرشی و مهارتی با هدف ایجاد رفتارهای مثبت در گروههای سنی مختلف و مصونسازی اقشار دانشآموزی و دانشجویی از آسیبهای اجتماعی و موادمخدر.
۳) ترویج فرهنگ سلامت از طریق تقویت فعالیتهای جایگزین بویژه برنامههای ورزشی ـ هنری ـ اردوهای تفریحی برای غنیسازی اوقات فراغت گروههای سنی و بسط و گسترش روحیه نشاط ـ شادابی و امیدواری در جامعه.
۴) توسعه اقدامات مشاورهای بویژه مشاورههای تلفنی و رایانهای و ارائه خدمات حمایتی و گسترش فعالیتهای مددکاری بویژه برای دانشآموزان و دانشجویان در معرض آسیب.
۵)تقویت کانونها و تشکلهای دانشآموزی و دانشجویی برای انجام برنامههای مؤثر پیشگیری از آسیبهای اجتماعی و موادمخدر و تلاش برای ایجاد جنبش فراگیر اجتماعی پیشگیری از مصرف مواد.
۶) تولید برنامههای جذاب از طریق انجام کارزار و عملیات رسانهای (Media Campaign) شامل تهیه و تولید مستمر برنامههای دیداری (تلویزیون ـ تئاتر ـ سینما) ـ شنیداری (رادیو) ـ نوشتاری (کتاب ـ بروشور ـ نشریه ـ تراکت) ـ الکترونیکی (لوحهای فشرده ـ ایجاد تالارهای گفتگوی مجازی (Chatroom) در خصوص پیشگیری و ضد الگو نشان دادن مصرف و خرید و فروش مواد و همزمان ارائه مدل و سبک مطلوب زندگی در عصر پیچیده هزارة سوم.
۷) ایجاد اطاق فکر با هدف نهادینه سازی تفکر قبل از عمل و هماندیشی و تولید ایدههای جدید در حوزه ارتقاء سلامت با توجه به شرایط ناپایدار الگوها برای کودکان ـ نوجوانان و جوانان کشور.
۸) ارتقاء سطح آگاهی و آموزش والدین دانشآموزان برای نحوه ارتباطات صحیح با فرزندان و شناخت علل و عوامل مؤثر در بروز اعتیاد نوجوانان.
۹) برگزاری نمایشگاه و مسابقات و جشنوارههای هنری مختلف اعم از سرود ـ عکس ـ فیلم ـ مقالهنویسی ـ کتابخوانی ـ روزنامه دیواری ـ تئاتر ـ نقاشی و کاریکاتور به مناسبتهای مختلف و همچنین برپایی همایشهای علمی با رعایت و تناسب گروههای سنی دانشآموزی و دانشجویی با هدف روشن شدن موتورهای ذهنی دانشآموزان و دانشجویان نسبت به راههای پیشگیری از مصرف موادمخدر.
۱۰) درج متون مناسب و مفید آموزشی در کتب درسی مقاطع مختلف از دوران پیشدبستانی تا دوره آموزش عالی در خصوص ارتقاء سطح آگاهی دانشآموزان و دانشجویان نسبت به پیامدهای عوارض مصرف سیگار ـ قلیان ـ الکل ـ موادمخدر طبیعی، صنعتی و شیمیایی.
۱۱) فعالسازی نهادهای مدنی و غیردولتی برای سالمسازی محلهها.
۱۲) ایجاد دانشکده آسیبهای اجتماعی به منظور رفع نیازهای علمی کشور.
۱۳) توجه جدی به وضعیت خوابگاههای دانشجویی و ایجاد رفاه ـ شادابی و نشاط و غنیسازی اوقات فراغت با هدف پیشگیری از گرایش دانشجویان به سوءمصرف موادمخدر.
۱۴) انجام مطالعات و پژوهشهای کاربردی به منظور شناخت عوامل تأثیرگذار در گرایش نوجوانان و جوانان به آسیبهای اجتماعی و تعیین نرخ شیوع اعتیاد در محیطهای آموزشی و اتخاذ تمهیدات مناسب برای مهار و کنترل اعتیاد و موادمخدر در جامعه دانشآموزی و دانشجویی.
نتیجه
اگر چه طی چهار ساله اخیر برنامههای مناسبی برای کاهش تقاضا و پیشگیری از مصرف موادمخدر در مدارس با عنوان پیشگیری مدرسه محور ـ مدارس مروج سلامت و برنامه مهارتهای زندگی و نیز در دانشگاهها با عنوان سالمسازی محیطهای دانشجویی آغاز گردیده لیکن متولیان وزارت آموزش و پرورش، وزارت علوم و وزارت بهداشت میبایست نسبت به توسعه و تقویت برنامههای پیشگیری از مصرف موادمخدر متناسب با سرعت آسیبهای اجتماعی، برنامهریزی و حرکت نمایند. زیرا در عصر تغییرات پرشتابان و سرعت تحولات اجتماعی و فرهنگی مستمراً با پدیدههای نوظهور مواجه هستیم. در همین راستا دو سؤال اساسی فرا روی همه متولیان مراکز آموزشی ما خواهد بود.
منابع