چکیده
برای ایجاد اعتماد به نفس ریاضی در بچهها سعی کنید جو کلاس به جای "رقابتی" ، "حمایتی" باشد. یک راه خوبش این است که از بچهها بخواهید در گروه های کوچک و با همکاری روی حل یک مسأله ولی با استراتژیهای متفاوت کار کنند. مثلاً در هر گروه یک دانش آموز میتواند از مکعب های بازی استفاده کند، یکی دیگر نمودار بکشد و دیگری از محاسبات جبری استفاده کند. نفر چهارم هم میتواند تمام مراحل حل را بنویسد. درعین حال بچهها را تشویق کنید به طور منظم از همدیگر کمک و راهنمایی بگیرند و مدام منتظر شما نباشند تا کمکشان کنید. این جمله را در کلاس مد کنید که "قبل از من، از سه نفر دیگر بپرس!" این پیغام ساده به دانش آموزان یادآوری میکند که آنها دانش لازم برای کمک کردن به هم را دارند و به آنها میگوید: بچهها - و نه فقط معلمها - میتوانند درست جواب بدهند!"
کلیدواژه
معلم،تعامل،دانش آموزان،یادگیری،آموزش
مقدمه
وقتی بچهها شروع به همکاری و پاسخ دادن به سوالات هم میشوند، در معرض انواع زیادی از فرآیندهای حل مسأله قرار میگیرند. بالاتر از این در کلاس جو اعتماد، همکاری و مشارکت به وجود میآید و تمام اینها برای بالا بردن سطح اعتماد به نفس و کارایی زمان امتحان کودکان، موثر است.
استقلال دانش آموز را تشویق کنید
بیشتر کردن آگاهی دانش آموزان از خودشان به عنوان یادگیرنده های توانا و مستقل قدمی در جهت موفقیت در امتحان است. این کار را با در دسترس قرار دادن تمام منابع درسی شروع کنید. به بچهها یاد بدهید که ابزارها (لغتنامه ، ماشین حساب، وسایل کمک درسی ) به همه تعلق دارند و باید در زمان لازم مصرف شوند. به این ترتیب به بچهها اجازه میدهید بفهمند که شما مطمئنید آنها میتوانند مساله را حل کنند و منابع مورد نیازشان را فراهم بیاورند. استراترژی دوم این است که به بچهها دوره کردن آنچه قبلاً میدانسته اند را یاد بدهید. مثلاً به آنها نشان بدهید چطور " با استفاده از کتاب درسی به دالان حافظه شان سفر کنند". این کار به خصوص وقتی با موضوعات درسی جدیدی دست به گریبانند، مفید واقع میشود. مثلاً اگر تفریق اعداد بزرگ ایجاد مشکل کرده است، از بچهها بخواهید صفحاتی را پیدا کنند که برای اولین بار تفریق دو رقمی در آنجا تدریس شده است. شما میخواهید بچهها را تشویق که به تدریج این کار به عقب برگشتن را خودشان انجام دهند. این عمل بچهها را به یاد موفقیت های گذشته شان در یاد گرفتن میاندازد و معلومات گذشته و جدید را به نحوی به هم وصل میکند.
تفکر روشن و واضح را به بار بیاورید
وقتی مسایل کلامی و بیانی را حل میکنید، به بچهها جرأت بدهید تا ایده هایشان را به روشنی - اول شفاهی و بعد کتبی - بیان کنند. این فعالیت مهمی است و کمک میکنند مهارتهای تفکر بحرانی دانش آموزان گسترش پیدا کند. علاوه بر این آنها کم کم زبان و ساختار سوالات را تشخیص میدهند و با آنچه به موفقیت میرساندشان آشنا میشوند. این رویه قدم به قدم را امتحان کنید:
قدم اول: فکر کنید
از بچهها بخواهید در سکوت به راهی که برای حل مسأله دارند فکر کنند، بعد استراتژی هایشان را برای پیدا کردن راه حل در گروه به بحث بگذارند. از آنها بخواهید از اعداد در استراتژیهایشان استفاده نکنند. این کار باعث میشود به جای حل یک مسأله خاص، روی فرآیند حل مسأله تمرکز کنند.
قدم دوم: بنویسید
بعد از انجام قدم اول از بچهها بخواهید به طور فردی یا دو نفری با توضیح دادن مراحل کارشان شرحی درباره درستی جوابشان بنویسند. مطمئن شوید که بچه های ما میفهمند از آنها میخواهید که به محاسباتی که انجام داده اند، رجوع کنند.
قدم سوم: ارزیابی کنید
نمونه جوابها را در کلاس ارائه و درباره شان بحث کنید. به جای اینکه خودتان مساله را ارائه کنید، بچهها را تشویق کنید خودشان معیاری درست کنند که بتوانند نشان بدهند عناصر در جواب کامل کدامها هستند. این فرآیند فهم بچهها را از یک جواب قوی و موفق زیاد میکند.
به بچهها واژگان ریاضی بدهید
بچهها برای اینکه بتوانند واقعاً ترمینولوژی ریاضی را بفهمند و به خاطر بسپارند احتیاج دارند تا با کلمات مهم حل مساله آشنا شوند و آنها واژگان را درونی کنند. برای همین در کلاستان اصطلاحات ریاضی را به گوش همه برسانید. مثلاً با دانش آموزانتان یک دیوار کلاس را به لغات ریاضی اختصاص بدهید. با جلو رفتن درس ها، کلمه های جدید را به دیوار را به دیوار اضافه کنید و به این شکل دایره المعارفی از کلمات مورد نیازتان درست کنید. یا در شروع هر فصل از بچهها بخواهید با همکاری هم فهرستی از اصطلاحات درست کنند و با نقاشی آنها را نشان بدهند. این قبیل کارها هم به استقلال و هم به دیکته بچهها کمک خواهد کرد و وقتی زمان امتحان برسد، بچه های شما همه این کلمات را صدها بار قبل از این دیده اند!
به بچهها مثالهای خوب بدهید
وقتی به بچهها میگوییم جواب این مساله را بنویسید، معمولاً همیشه توضیحاتی ناکافی یا حتی نامربوط مینویسند که نشان گر میزان معلوماتشان نیست. در بسیاری از موارد، آنها اصلاً نمی دانند یک جواب خوب چه شکلی است و شامل چه چیزهایی است. برای امتحان هم که شده از دانش آموزان بخواهید یک برگه ارزیابی را به عنوان راهنمای نوشتن یا ابزار "خود ارزیابی" استفاده کنند. مثلاً یک چنین برگه ای در درس ریاضیات شامل این سوالات است:
• آیا راه حل درست است؟
• آیا به سوال مطرح شده به روشنی و تکمیل پاسخ داده شده است؟
• آیا از اصطلاحات ریاضی مناسب استفاده شده است؟
• آیا راه حل، قدم به قدم توضیح داده شده است؟
• آیا درستی پاسخ با استفاده از "کنترل محاسباتی"، تخمین یا استدلال منطقی امتحان شده است؟
با استفاده از برگه ارزشیابی، بچهها بهتر میفهمند که جواب خوب چه اجزایی دارد و بهتر میتوانند به هنگام امتحان از این دانش استفاده کنند.
در برابر اصرار به کمک مقاومت کنید
گاهی اوقات وقتی دانش آموزی دفترچه به دست میزتان میآید، مقاومت در برابر اصرارش به حل کردن یا درست کردن جواب بسیار مشکل است. اغلب اوقات ما بار مسئولیت خودمان، یادگیری بچهها را به دوش میکشیم. به این ترتیب آنها در مهارتهایشان خود را به ما متکی و بی اطمینان به نفس مییابند. اما وقتی به آنها کمک میکنند استفاده از دانش خود و منابع موجود را یاد بگیرند، به آنها فرصت به خود بالیدن در کارشان اهدا میکنیم.
هر چه کلاستان یاد بگیرد بیشتر به خود متکی باشد، میبینیید که بیشتر بچهها را به سوی منابع و دیوار لغات میفرستید، کمتر به آنها میگویید با مسأله چه کار کنند و از شنیدن ایده هایشان شادتر میشوید. به زودی آنها اعتماد به نفس بهتری مییابند و حتی در امتحانات سخت توانایی و جرات لازم برای کسب بهترین نتیجهها را دارند.
ساخت و ساز گرایی
ساخت و سازگرایی عملی و واقع بینانه ( وجوه چند گانه ساختارگرایی )
معمولاً ساختار گرایی، نقش فعالی برای یادگیرنده در نظر می گیرد. برای بتی فیبل، دانش آموز یک " دبیرستان ساختار گرا "، اولین روز مدرسه جالب، امّا گیج کننده بود. در درس تارخ اروپا، معلم از هر دانش آموز خواست نامه ای از طرف یک اشراف زاده فرانسوی به یک اشراف زاده ایتالیایی بنویسد و در آن، یک حادثه کلیدی از انقلاب فرانسه را تشریح کند.
در درس فیزیک، معلم ازدانش آموزان خواست پیش بینی کنند اجسام سنگین سریع تر سقوط می کنند یا اجسام سبک ؟چقدر سریع تر و چرا؟ سپس گروه های کوچک دانش آموزان آزمایش های خود را طراحی کردند تا نظریه های خویش را بیازمایند.
در جبر ، هنگامی که دانش آموزان در حال یاد گیری مهارت های اصلی ساده کردن عبارت های جبری بودند، معلم اصرار داشت بحثی را در باره مفهوم ساده کردن را ه بیندازد: آیا عبارت های ساده شده، همان معادله های ساده شده هستند؟
در زنگ زبان انگلیسی ، بعد از آن که دانش آموزان شعر " آشنا به شب " نوشته رابرت فراست را خواندند، معلم از آنان خواست آن را با یکی از مراحل زندگی خود مرتبط سازند.
بتی فیبل انتظار داشت در دبیرستان ساختار گرا ، همه معلمان به روش ساختار گرایانه تدریس کنند و همین اتفاق هم افتاد. امّا به راستی روش ساختار گرایانه به چه معنی است؟ ایفای نقش و اجرای نمایش؟ انجام دادن آزمایش؟ تجزیه و تحلیل؟ یا مرتبط ساختن مطالب با زندگی خویش؟ از نظر او، هر معلم کاری متفاوت با دیگران انجام می داد.
ساختار گراها اغلب تأکید می کنند که دانش و مفاهیم تا حد زیادی اجتماعی هستند و نمی توانیم آنها را به طور انفرادی بنا کنیم.
ساختار گرایان فرض را بر این می گذارند که دانش آموزان خودشان باید دانش را خلق کنند یا دوباره پدید آورند.
برای یک یادگیرنده ، داشتن نقش فعال، موضوع اصلی است و در عمل ، جنبه های اجتماعی و خلّاقانه ای با این نقش همراه اند.
بسیاری از معلمان مستعد، متعهد و با تجربه نیز مبانی نظری و علمی ساختار گرایی را، به دلایلی نه چندان متفاوت با دلایل بتی، گیج کننده می دانند. به نظر این گروه از معلمان، ساختار گرایی فقط یک معنای واحد و انعطاف نا پذیر ندارد، و معنای آن هرچه که باشد، مدافعانش گاهی در حمایت و دفاع از آن زیاده روی و مبالغه کرده اند و در همه جا پای آن را به میان کشیده اند. این نوع برخورد با ساختار گرایی، کار چندان مناسبی به حساب نمی آید. شاید با پرسیدن چند سؤال مناسب، بتوان چهره بغرنج و در هم ریخته ساختار گرایی را کمی قابل فهم تر و روشن تر ساخت.
ساختار گرایی و تنوع آن به چه معناست؟ هرکسی که در عرصه آموزش و پرورش دستی دارد، به خوبی می داند که ساختار گرایی بیش از یک معنای واحد دارد.
امّا چه چیزی این تنوع را توجیه می کند؟ فیلسوفی به نام فیلیپس را با، سه مشخصه با عنوان یادگیری فعال ، یادگیری اجتماعی (جمعی ) ویادگیری خلاقانه می شناسیم.
یادگیری فعال به دست آوردن فعالانه دانش، اطلاعات ومفاهیم است.
ساختار گرایی معمولاً نقش فعالی برای یادگیرنده در نظر می گیرد. او به جای این که فقط بشنود، بخواند و به حل تمرین های کاملاً تکرای وعادی بپردازد، باید بحث و گفتگو کند، فرضیه بسازد، تحقیق و طراحی کند و دیدگاه های دیگران را دریافت دارد. همان چیزی که بتی فیبل در روز اول مدرسه با آن مواجه شد.
یادگیری اجتماعی ( جمعی ): بنا کردن دانش و مفاهیم به صورت اجتماعی و همراه با دیگران. ساختار گراها اغلب تأکید می کنند که دانش و مفاهیم تا حد زیادی اجتماعی هستند و نمی توانیم آنها را به طور انفرادی بنا کنیم. ما، از طریق گفتگو با دیگران، به مفاهیم دست می یابیم. درس تاریخ باید به دانش آموزان بیاموزد که چگونه گروه های گوناگون در گیر ، درباره یک " واقعیت " تاریخی، نظریات متفاوتی دارند. به همین دلیل در کلاس تاریخ، نامه ای از دید یک اشراف زاده نوشته می شد. در تدریس علوم باید دانش آموز هدایت شود تا دریابد واقعیت های علمی در یک فرآیند نقّاد جمعی، که به هدف های ذهنی واقعیت می بخش ، شکل می گیرند. همان کاری که از طریق کار گروهی در کلاس علوم انجام شد.
یادگیری خلّاقانه : خلق کردن یا دوباره پدید آوردن مفاهیم و دانش ها. ساختار گرایان فرض را بر این می گذارند که دانش آموزان خودشان باید دانش را خلق کننده یا دوباره پدید آورند. این کافی نیست که یادگیرنده در موضع فعال قرار بگیرد، بلکه معلم باید او را هدایت کند که نظریه های علمی و دیدگاه ها و چشم اندازهای تاریخی و چیزهای دیگری از این قبیل را دوباره کشف کند. معلم تاریخ بتی امیدوار است که تمرین نوشتن نامه، به بازسازی مفهوم دیدگاه یک اشراف زاده کمک کند. معلم علوم او نیز امیدوار است نظریه ها و آزمایش های دانش آموزان، فهم عمیقی را درباره چگونگی سقوط اجسام در آنان ایجاد کرده باشد. کاملاً طبیعی است که بپرسیم این مشخصه های ساختار گرایی، چگونه به هم مرتبط می شوند.
برای یک یاد گیرنده، داشتن نقش فعال موضوع اصلی است و در عمل، جنبه های اجتماعی و خلّاقانه ای با این نقش همراه اند. اما منطقاً لازم نیست که یکه یادگیرنده فعال، الزاماً دو مشخصه دیگر را نیز داشته باشد. معلم می تواند تجربیات یادگیری را به روش فعال، به گونه ای سازمان دهی کند که مستلزم درگیر شدن دانش آموز در یادگیری مفاهیم به صورت اجتماعی یاخلق ونوآوری ( ابتدایی یا دوباره ) نظریه ها و دیدگاه ها نباشد.
ساختار گرایی: چرا بله و چرا نه؟ چرا طی چند دهه، ساختار گرایی همچنان قابل دفاع باقی مانده است؟ یک دلیل ساده این است که ما دائماً در جستجوی روش های بهتر یاددهی و یادگیری هستیم.پژوهشگران و معلمان دریافته اند که به کارگیری روش های سنتی، سبب کاهش مداوم فهم ودرک دانش آموزان و مشغول شدن فراوان آنان به دانش انفعالی در همه سطوح تحصیلی و حتی دانشگاه ها شده است. یک استدلال فلسفی نیز از روش های آموزشی ساختار گرایانه پشتیبانی می کند. محرک هایی که دریافت می کنیم و شامل پیام هایی است که از دیگران می رسد، منطقاً هرگز برای رسیدن به معنی کافی نیست. در بعضی زمینه ها، یک فرد باید دائماً معنی چیزها را بنا یا تجدید بنا کند. بر این اساس، روشن می شود که، یادگیری باید با توجه به این واقعیت سازمان دهی شود.
نوعی استدلال دیگر، نگاهی به منابع روان شناختی دارد. پژوهش های فراوانی نشان داده است که درگیر شدن فعالانه در یادگیری، به یادسپاری بهتر، فهم بهتر و کاربرد فعالانه دانش منجر می شود. یک بعد اجتماعی یادگیری، که معمولاً یادگیری مشارکتی یا یادگیری از طریق همیاری نامیده می شود، اغلب و نه همیشه، یادگیری را بسط و توسعه می دهد. گاهی درگیر کردن دانش آموز در فرآیند اکتشاف یا کشف دوباره، به او شور و شوق فراوانی می بخشد و فهم عمیق تری به ارمغان می آورد. این استدلال ها، به صراحت روش های تدریس ساختارگرایانه را توصیه می کنند. اما دشواری ها و مشکلاتی نیز در این میان وجود دارد. معمولاً نسبت به روش های سنتی ، روش های ساختار گرایانه به وقت بیشتری در کلاس نیاز دارند.
البته دلبستگان به ساختار گرایی می گویند که این صرف وقت به نتیجه کار می ارزد؛ امّا بسیاری از معلمان احساس می کنند تحت فشار زمان هستند ونتیجه گیری می کنند که به یک حد وسط نیاز دارند.
این که از یاد گیرنده بخواهیم اصل های علمی را کشف یا دوباره کشف کند، یادگیری را توسعه و پرورش می دهد؛ امّا گاهی او در جریان اکتشاف، بر اصول غلط، مثلاً بر یک نظریه علمی نادرست که خودش ساخته است، پای می فشارد.
گرچه ممکن است ساختار گراهای افراطی ادعا کنند که فرآیند، همه چیز است و ما غیر از آن هدفی نداریم، امّا دیگران معتقدند که از این راه یا راه دیگر، سرانجام دانش آموزان باید به یک فهم صحیح برسند که بهترین نظریه مطرح شده در آن موضوع تخصصی کدام است. تجزبیات یادگیری ساختار گرایانه، مستلزم به کارگیری سطح بالای شناخت به وسیله یادگیرنده است و همه یادگیرنده ها نمی توانند به این چالش پاسخ صحیح بدهند. امکان دارد روش های ساختار گرایانه حتی گمراه کننده و عوام فریب باشند. " چرا به جای آن که چیزی را که می خواهید بدانم، به من بگویید، آن را به یک راز بزرگ تبدیل می کنید؟ " چنین پرسشی همیشه یک پرسش نابخردانه نیست.
کدام نوع ساختار گرایی ، چه زمانی به کار می آید ؟ مشکلات و دشواری های ساختارگرایی، اهمیت به کار گرفتن روش های ساختار گرایانه به صورتی عاقلانه، در جای صحیح و با هدفی صحیح را آشکار می سازد. چگونه یک معلم می تواند به مسائل و مشکلات یاد گیرنده پاسخ های ساختار گرایانه مناسب و هدفمند بدهد؟ یک رویکرد برای حل این چالش این است که برای دانستنی ها، انواع متفاوتی قایل شویم: دانستنی های ساکن و لخت دانستنی ها ی کلیشه ای، مفاهیم مشکل و دانستنی های بیگانه. این چهار نوع دانستنی احتمالاً به صورت های گوناگون برای دانش آموز مشکل ساز خواهد بود.
تجربیات یادگیری ساختار گرایانه، مستلزم به کارگیری سطح بالای شناخت به وسیله یادگیرنده است و همه یادگیرنده ها نمی توانند به این چالش پاسخ صحیح بدهند.
دانش لَخت ساکن
دانش لَخت یا ساکن، در بالا خانه مغز انسان جا خوش می کند و تازمانی که آن را به نحو ویژه، مثلاً از طریق یک امتحان یا پرسش مستقیم فرانخوانیم، در جای خود باقی می ماند و گرد و خاک می گیرند. یک مثال آشنا و شناخته شده برای یک این نوع دانش، واژه هایی هستند که معنی آنها را می دانیم؛ امّا هرگز این واژه ها را به کار نمیبریم. متأسفانه بیشتر دانشی که تمایل داریم فعالانه به کار گرفته شود در عمل معلوم شده است دانش لَخت و ساکن است.
مراحل فراگیری نوشتن در کودکان
وقتی کودک شالوده گوش دادن و صحبت کردن را فرا گرفت، فراگیری خواندن و نوشتن را آغاز می کند. در طول تاریخ، آموزش نوشتن به اندازه آموزش خواندن مورد توجه بوده است. برای این که آموزش نوشتن از کارآیی لازم برخوردار باشد، لازم است از نحوه فراگیری نوشتن کودکان و سطوحی که در این فراگیری طی می کنند، آگاه باشیم. آگاهی از نقاط عطفی که کودکان در فراگیری نوشتن طی می کنند، به ما کمک می کند برنامه ریزی و تعامل با آن ها را متناسب با رشد و توانایی های آن ها پی ریزی کنیم. لازم به تذکر است که این نقاط عطف، حول و حوش یک سن ( البته به میزان متفاوت) درکودکان رخ می دهد.
نقاط عطف فراگیری نوشتن در کودکان
ساورز نقاط عطفی را که کودکان در هنگام فراگیری نوشتن طی می کنند، به این شرح معرفی می کند:
الف) مرحله خط خطی کردن:کودک نوپا کاغذ را خط خطی می کند، به تدریج خط خطی کردن ها، شکل هنرمندانه ای به خود می گیرند و نهایتاً تلاش های آغازین کودک برای نوشتن کد یک زبان خاص شروع می شود. باید دانست، تجربه های قبلی کودک و توانایی های او در زبان شفاهی، و رشد احساسی – اجتماعی، حرکتی و شناختی، روی هم رفته تعیین کننده رفتارهای نوشتاری اولیه کودک هستند.
ب) املای من در آوردی:این مرحله حول وحوش 5 سالگی رخ می دهد. مثلاً زمان افعال را همیشه حال در نظر می گیرد.
ج) املای قراردادی :این مرحله حول و حوش 5 سال و ده ماهگی تا 6 سال و سه ماهگی رخ می دهد. در این مرحله، کودک می تواند برخی از کلمات را بخواند، ولی نمی تواند آن ها را بنویسد.با این توضیحات روشن می شود که در چهار سال اول زندگی کودک، پایه و اساس آموزش نوشتن رسمی در او شکل می گیرد. منظور از نوشتن رسمی، استفاده از کد نوشتاری یک زبان، متناسب با هدف (مقاصد) و نیز مخاطبان متفاوت است.
با شروع آموزش مدرسه، نوشتن رسمی شروع می شود. در مدرسه روی یادگیری دیداری کل کلمه تأکید می شود. در این زمان درک و ارزش نهادن به تلاش های نوشتاری اولیه کودک می تواند، محیط مناسبی برای پیشرفت او در امر نوشتن فراهم کند.
در پایان سال اول ابتدایی از کودکان انتظار می رود که بر نوشتن حروف الفبا مسلط شوند. در این مرحله، کودک به تولید فیزیکی حروف توجه کم تری می کند و حروف و ارقام را رونویسی می کند و درک دیداری او به حدی می رسد که تفاوت های اندک میان حروف، مثلاً میان " ب" و "ت" را پیش بینی می کند. همچنین می تواند تمایزات شنیداری ظریف تر مثلاً میان "ب" و "پ" را تشخیص دهد. رفته رفته توجه کودک به الگوی هجایی واژه ها جلب می شود.
تا این مرحله، دانش نوشتاری کودک در سطح واژه، شامل اطلاعاتی در مورد واج ها، حروف، روابط میان صامت ها، مصوت ها و هجاهاست. اگر معلم بتواند انگیزه بیش تری در کودک ایجاد کند، او به سرعت از نوشتن کلمات منفرد، به نوشتن جمله رو می آورد. البته جملات اولیه کودک صرفاً شامل دسته هایی از کلمات هستند، اما رفته رفته شباهت بیش تری با جملات رسمی پیدا می کنند. به تدریج نقطه گذاری، فاصله گذاری و برخی ایجاد ارتباط شفاف با خواننده ( مخاطب ) را می آموزد.نکاتی که در طراحی فعالیت های نوشتاری مناسب برای فراگیران کوچک باید مدنظر قرار گیرند:در طراحی فعالیت های نوشتاری مناسب برای فراگیران کوچک، معلم ( مربی ) باید نکاتی را مدنظر داشته باشد که به قرار زیرند:
• نقش مهارت های حرکتی
• محیط نوشتن
• داشتن نگرش مثبت
• الگو بودن معلم در معرفی نقش های نوشتن
• تشویق دانش آموزان به نوشتن گروهی
• استفاده از انواع محصولات نوشتاری معنی دار
• اهمیت توجه به خصوصیات فردی کودک.
در این جا یک یک موارد یاد شده به تفضیل مطرح می شوند.
• نقش مهارت های حرکتی
قبل از فراگیری مهارت های حرکتی جزئی (ظریف) ، باید فراگیری مهارت های حرکتی کلی صورت گیرد. با این فرض، معلمان کودکستان و کلاس اول باید فعالیت های حرکتی کلی را دربرنامه روزانه شان بگنجانند. طراحی تصویرهایی با قلم مو و انگشت دست روی شن و... به آمادگی قبل از نوشتن منجر می شود. پس از فراگیری مهارت های حرکتی کلی، کودکان آماده می شود که در زمینه مهارت حرکتی ِ ظریف نوشتن آموزش ببیند. معمولاً اولین نوشت افزارهای کودک، نمونه بسیار بزرگی از همان نوشت افزارهای مختص بزرگ ترها هستند. مداد بچه های کودکستانی باید بلندتر، ضخیم تر و قطور تر از مداد بزرگ تر ها، و خطوط روی کاغذ نیز یک تا دو سانت بلندتر باشند. استفاده از نوشت افزارهای مورد استفاده بزرگ ترها به کندی و در فاصله زمانی سه تا چهار سال رخ می دهد و معمولاً کلاس سومی ها و کلاس چهارمی ها اجازه دارند که از نوشت افزارهای مناسب بزرگ تر ها استفاده کنند.
• محیط نوشتن
محیط نوشتن بسیار شبیه محیط خواندن است، زیرا وظیفه ایجاد زمان، فضا و نوشت افزار مناسب، به عهده معلم است. نوشتن باید بخشی از فعالیت های روزمره کلاس کودک باشد که معمولاً به سه مهارت زبانی دیگر اعم از: خواندن، شنیدن و صحبت کردن در آمیخته است.
• داشتن نگرش مثبت
نگرش مثبت معلم نسبت به تلاش های نوشتاری کودک، به اندازه فراهم کردن زمان و فضا و مطالب نوشتاری مناسب حائز اهمیت است. متأسفانه بزرگ ترها غالباً آن صبر و تحملی که در مورد خواندن ابتدایی کودک بروز می دهند، در مورد نوشتن او نشان نمی دهند. مثلاً خط خطی کردن ها، از نظر بزرگ تر ها پدیده ای بی اهمیت تلقی می شود. در حالی که باید دانست، خط خطی کردن ها و تقاشی ها سطوح آغازین نوشتن هستند که در پیشرفت مهارت نوشتن کودک در مراحل بعدی بسیار حائز اهمیتند. بنابر این تلاش های کودک در این مرحله، باید مورد تشویق بزرگ تر ها قرا گیرد. در گذشته، معلمان به کودکان اجازه نمی دادند که از املای من در آوردی استفاده کنند. همین امر، توانایی کودکان را در نوشتن جملات و داستان های محدود می کرد. معلمان به جای این که به ایده یا داستانی که کودک مایل است بنویسد توجه کنند، به املای صحیح آن ها توجه داشتند و همین مسأله باعث می شد، کودک دقت خود را روی املای حروف و کلمات مفرد صرف کند، نه روی ایده یا داستانی که مایل است بنویسد. در نتیجه به شدت خسته می شد. معلمان باید به این باور برسند که خواندن و نوشتن کودکان از طریق انجام تمرینات بیش تر پیشرفت می کند و آن ها باید در پذیرش تلاش های کودکان در هر دو زمینه خواندن و نوشتن، حوصله بیش تری به خرج دهند. واکنش مثبت معلم و بر انگیختن کودک به سمت تلاش بیش تر، مهم ترین مؤلفه در ایجاد یک کلاس نوشتن مناسب است.
• الگو بودن معلم در معرفی نقش های نوشتن
نقش دیگر معلم در آموزش نوشتن این است که الگویی در معرفی نقش های نوشتن باشد. یادداشت هایی که معلم برای والدین می نویسد، تهیه کارت هایی با نام کودکان روی میز تحریر آن ها و نوشتن نامه های تشکر آمیز به شاگردان داوطلب فعالیت کلاسی، از جمله شیوه هایی هستند که معلمان به واسطه آن ها اهمیت نوشتن با مقاصد اجتماعی و ارتباطی را نشان می دهند.این گونه های نوشتاری متفاوت،به نویسنده مبتدی نشان می دهندکه نوشتن می تواند به دلایل متفاوتی صورت گیرد. او در می یابد که نوشتن صرفاً موضوعی برای ادامه تحصیل نیست ، بلکه ابزار ضروری و مفیدی برای ارتباط با دیگران است.
• تشویق دانش آموزان به نوشتن گروهی
معلم می تواند شاگردان را به گروه های کوچک تقسیم و آن ها را به نوشتن داستان ترغیب کند و یا عبارت ناقصی به آن ها بدهد تا خودشان تکمیل کنند.
بهتر است قبل از این که معلم از کودک بخواهد داستان بنویسد، مختصری در مورد طرز نوشتن آن توضیح دهد. او می تواند از فعالیت های نوشتاری متناسب با سن کودک استفاده کند. کودکان موقعی از خلق داستان خود لذت می برند که قبلاً فن نوشتن آن را آموخته باشند.
• استفاده از انواع محصولات نوشتاری معنی دار
محصولات نوشتاری متناسب با سن کودکان بسیار زیادند و در کتاب هایی که به آموزش نوشتن اختصاص دارند، به تفضیل موجودند. در استفاده از انواع محصولات نوشتاری مناسب، معلم باید به چند نکته توجه داشته باشد: برای این که کودک دریابد رابطه میان یک کلمه و آنچه این کلمه بدان ارجاع می دهد، دلبخواهی است، معلم می تواند از تصویر واژه استفاده کند؛ یعنی از نقاشی، طرح و یا عکس، در کنار کلمه تایپ شده استفاده کند.
بسط داستان نیز فعالیتی است که کودک در طول آن، از خود مطلبی به کتاب داستان اضافه می کند. این فعالیت به این صورت است که معلم با صدای بلند کتاب داستانی را می خواند و کودکان را تشویق می کند که به طور شفاهی مطالبی را بدان اضافه کنند. با این تمهید هم زبان شفاهی و هم زبان نوشتاری کودکان تقویت می شود. زیرا به این ترتیب آن ها آنچه را که به طور شفاهی می گویند، می نویسند. معلم با خواندن نوشته کودک و نشان دادن واکنش نسبت به آن ( البته واکنش نسبت به خود مطلب و نه نحوه نوشتن آن )، موردی از نقش ارتباطی نوشتن را به کودک نشان می دهد. از طرف دیگر با برگرداندن نوشته کودک به او، طریقه پاسخ دادن و نیز صحیح نویسی را به کودک آموزش می دهد. نکته قابل توجه دیگر این است که در هنگام آماده کردن فعالیت های نوشتاری برای کودکان ، معلم باید مشخص کند، آیا این نوع نوشتن فقط برای تمرین است یا این که هدفمند است ؛ یعنی معنا و هدفی برای آن پیش بینی شده است. اگر هدف از نوشتن برای کودک روشن باشد، انگیزه او برای تولید نوشته های دارای کیفیت بالا افزایش می یابد.
•اهمیت توجه به خصوصیات فردی کودک
معلم خاص کودکان مبتدی باید متوجه این نکته باشد که سطوح نوشتاری فراگیران متنوع است. دانش آموزانی که تجربه محدودی از کتاب دارند یا ناتوانی خاصی دارند، هنوز در سطوح بسیار ابتدایی مهارت نوشتن هستند، در حالی که برخی از همسالان آن ها به راحتی نام خود را می نویسند و برخی دیگر، از املای من درآوردی استفاده می کنند .تفاوت توانایی های نوشتاری کودکان، به رشد فیزیکی، اجتماعی و شناختی آن ها و میزان آشنایی آن ها باسواد ( قبل از آموزش رسمی ) بستگی دارد. معلمی که به کودکان آموزش می دهد، باید اجازه دهد که هر کودک با آهنگ خاص خود پیش رود و برای فردیت او ارزش قائل شود.
هوش اجتماعی کودکان
در لحظات حساس و پرمخاطره زندگی کودک زمانی که می خواهد وارد بازی همسالانش شود ولی او را نمی پذیرند بسیار دردناک تر از بقیه مواقع است. لحظاتی که وارد بازی شدن یا نشدن،طرد یا جذب شدن، دوست شدن یا متنفر شدن، همه به تصمیم جمع برمی گردد بسیار مخاطره آمیز است.
به همین خاطر است که توجه کردن، معنا کردن و پاسخ گفتن به پیام های عاطفی و علایم بین فردی بسیار حیاتی است. این صحنه که بچه ای حسرت بار در کنار زمین بازی ایستاده و دلش می خواهد وارد جمع شود ولی او را بازی نمی دهند در عین حال که آزاردهنده است ولی در همه جای دنیا وجود دارد. حتی محبوب ترین بچه ها نیز گاهی اوقات به بازی گرفته نمی شوند. در چنین مواقعی بچه ها به طرز شدیدی از لحاظ عاطفی مورد قضاوت قرار می گیرند.
به گفت وگوی این چهار کودک که در یک مهدکودک انجام گرفته توجه کنید. هدیه می خواهد به شهلا، مهتاب و علی بپیوندد. این سه نفر مشغول بازی با حیوانات پلاستیکی و قطعات ساختمان سازی هستند. او برای لحظاتی به آنها نگاه می کند بعد نزدیک می شود و کنار شهلا می نشیند و شروع به بازی با حیوانات می کند. شهلا به طرف او برمی گردد و می گوید: «تو نمی تونی بازی کنی!»
هدیه پاسخ می دهد: «چرا، می تونم. من هم می خواهم چند تا حیوان داشته باشم.»
شهلا با اوقات تلخی می گوید: «نه، نمی تونی. ما تو را امروز دوست نداریم.»
وقتی علی به حمایت از هدیه برمی خیزد مهتاب شروع به اعتراض می کند: «ما امروز او را دوست نداریم.»
همه بچه ها به خاطر همین خطر که مبادا به طور صریح یا تلویحی به آنها گفته شود «ما از تو متنفریم» در هنگام نزدیک شدن به یک گروه، محتاطانه عمل می کنند.
این نگرانی، البته، تفاوت چندانی با احساس دلشوره آن نوجوان ندارد که در مهمانی در جمع عده ای غریب قرار گرفته و از نزدیک شدن به گروهی که شاد و خندان اند و دوستان صمیمی به نظر می رسند هراس دارد. چون این لحظه -یعنی زمانی که بچه در آستانه پیوستن به یک جمع است- برای بچه ها بسیار مهم و حیاتی است. میزان مهارت های اجتماعی آنها را در همین مرحله به خوبی می توان ارزیابی کرد.
تازه واردها معمولا برای مدتی به نظاره می پردازند.
سپس در نخستین گام به طور موقت به جمع می پیوندند و به تدریج اعتماد به نفس بیشتری به دست می آورند. مهمترین عامل در پذیرش یا عدم پذیرش بچه این است که وی بتواند خودش را در موقعیت موجود گروه جای دهد و بفهمد بازی از چه قرار است و چه چیز خارج از آن محسوب می شود. دو اشتباه مهم که تقریباً همیشه باعث طرد شدن شما از گروه می شود این است که سعی کنید خیلی زود رهبری گروه را در دست بگیرید و ثانیاً از هماهنگی یا موقعیت موجود گروه دست بردارید و این دقیقاً همان کارهایی است که بچه های نامحبوب میل دارند انجام دهند.
آنها به زور خودشان را داخل جمع می کنند. خیلی زود با قلدری سعی می کنند بازی را عوض کنند، یا عقیده خودشان را مطرح کنند و یا به سادگی با دیگران مخالفت می کنند تلاش آشکار برای جلب توجه- و شگفت آن که همین اعمال موجب طرد شدن یا مورد بی اعتنایی قرار گرفتن آنها می شود. برعکس، بچه های محبوب و پرطرفدار، قبل از وارد شدن به گروه، مدتی را به تماشای آنها می گذرانند تا در جریان امور قرار گیرند و سپس کارهایی را که مورد قبول آنهاست انجام می دهند.
اینگونه بچه ها قبل از آنکه ابتکار عمل را در دست بگیرند و به اعضای گروه فرمان دهند منتظر می شوند تا اعتبار لازم را به دست آورند. اکنون بیایید به مورد راجر بازگردیم، پسر چهارساله ای که به گفته توماس هاچ دارای هوش بین فردی چشمگیری است. روش راجر برای ورود به گروه این بود که ابتدا به آنها نگاه کرد. سپس به همان کاری پرداخت که دیگر بچه ها انجام می دادند و بالاخره شروع به صحبت با یکی از بچه ها کرد و به طور کامل وارد بازی آنها شد؛یک روش موفق. ● محول کردن مسئولیت به کودکان
ظاهراً بیشتر کودکان تمایل خاصی به در دست گرفتن قدرت هدایت والدین دارند. این درحالی است که آنان هنوز قادر به درک نیازها و احساسات خود نیستند، حتی هنوز نمی دانند چگونه در اوقات فراغت، خود را مشغول کنند. در این زمینه، باید فرزندان ما قدرت تصمیم گیری داشته باشند و مسئولیت این تصمیم را خود به عهده بگیرند. برای این کار باید زمینه مناسب را از دوران نوزادی برای آنان فراهم کرد.
تصور کنید که پوشک نوزادتان را تازه عوض کرده اید. او کاملا سرحال است و در سلامت کامل به سر می برد. یک ساعت کامل را در کنار او گذرانده و با او بازی کرده اید.
اکنون نوبت به کار خانه رسیده است. کودکتان را روی پتوی بازی اش می گذارید و مشغول کار خود می شوید. او حوصله تنها بازی کردن را ندارد و شروع به گریه می کند. شما چه کار می کنید؟ آیا کار خود را رها می کنید، نوزاد خود را در آغوش می گیرید و او را آرام می کنید؟
آیا همیشه وقتی کودکتان گریه می کند، همین کار را می کنید؟ نوزاد شما از این رفتار چه درسی خواهد گرفت؟ او می آموزد که: «مادر من مسئول احساسات من است. اگر من حوصله ام سر رفته باشد، او مسئول یافتن نوعی سرگرمی برای من است.» به بیان دیگر، کودک هیچ فرصتی ندارد که برای سرگرم کردن خود کاری کند. او هیچ فرصتی ندارد که بیاموزد: «من می توانم هر وقت دلم خواست شروع به گریه کنم، ولی می توانم دست از گریه بکشم و سرگرمی جدیدی برای خودم پیدا کنم.» مادر حق انتخاب بین گریه کردن و گریه نکردن را از کودک می گیرد و او کم کم وارد چرخه پایان ناپذیر مبارزه برای جلب توجه می شود.
معمولاً هر نوع رفتاری که در دوران نوزادی آغاز شود، در دوران کودکی نیز ادامه خواهد یافت. کودک شما می تواند با گذشت زمان، در مورد نوع برطرف کردن نیازهای خود تصمیم بگیرد و مسئولیت پیامدهای بعدی را نیز خود به عهده بگیرد. شما باید خودتان تعیین کنید که برای مثال،کودکتان چه وقت و چه نوع غذایی باید بخورد، ولی کودک شما باید به تنهایی تعیین کند که چه مقدار غذا می خواهد صرف کند. به محض اینکه کودک دیگر میلی به خوردن غذا نداشت، باید از غذا دادن به او دست بردارید.
در صورتی که به طور منظم و سر ساعت به کودک غذا داده شود، او بزودی به میزان غذای مورد نیاز خود پی خواهد برد. شما باید به کودک خود اطمینان کنید، چرا که او بهتر از هر کس دیگر قادر به تعیین میزان غذای خود است.
دویدن با قاشق غذا به دنبال کودک برای دادن چند لقمه غذای بیشتر به او، رفتاری است که درگیری کامل مادر و فرزند را در چرخه پایان ناپذیر مبارزه برای جلب توجه نشان می دهد. شما باید توجه کنید که اعتقاد به اینکه: «کودک من غذا کم می خورد» ، در ذهن هر مادری وجود دارد. هنگامی که کودک از خوردن غذا سر باز زند، مادر را بسیار ناراحت می کند. کودک این ناراحتی را احساس می کند و از آن در جهت رسیدن به خواسته های خود استفاده می کند و زمینه ای مناسب برای وارد شدن به چرخه مبارزه برای جلب توجه به وجود می آید.
مادران کودکان کودکستانی، اغلب از معطل کردن کودکانشان هنگام لباس پوشیدن و آماده شدن برای رفتن به کودکستان شکایت می کنند. آنان می دانند که سر ساعت ۹ صبح در کودکستان بسته خواهد شد.
وظیفه هر پدر یا مادری است که فرزند خود را سر وقت به کودکستان برساند، ولی این تصمیم گیری که آیا کودکشان با موهای شانه زده، لباس آراسته و بعد از صرف صبحانه ای مفصل برای رفتن به کودکستان آماده باشد یا خیر، باید بر عهده کودکان گذاشته شود. اگر او در این مورد احساس مسئولیت کند، هیچ دلیلی برای راه اندازی برنامه ای جدید قبل از رفتن به کودکستان نخواهد داشت.
مشکل سازترین موضوع برای کودکان مدرسه ای، انجام دادن تکالیف مدرسه است. دوباره باید این سؤال را مطرح کنیم که کدامیک از اعضای خانواده این مسئولیت را به دوش می کشد؟ شما یا فرزندتان؟ شما باید این مسئولیت را به کودکتان واگذار کنید. شما می توانید حد و مرزهایی، از قبیل اینکه چه وقت و چه مدت باید کودک تکالیفش را انجام دهد، برای او تعیین کنید، ولی مسئولیت مرتب بودن، کامل بودن و بی نقص بودن تکالیف را باید به خود او واگذار کنید.
تنها در این صورت است که او خود را مسئول نتیجه خوب و بد کار خواهد دانست. شما می توانید از روند پیشرفت کودک خود آگاه باشید و گاهی در صورت لزوم به او پیشنهاد کمک کنید، تکالیفش را بررسی کنید و در صورت وجود اشتباه او را راهنمایی کنید.
در هر گروه سنی باید کودکتان را مسئول اوقات فراغت خود کنید. اگر شما کودک خود را بی وقفه مشغول کنید، او هیچ فرصتی برای شناخت نیازها و توانایی های خود نخواهد داشت. اگر برای تمام وقت فرزند کودکستانی تان برنامه ای تعیین کرده اید، نه تنها حق خود، بلکه حتی حق فرزند خود را برای رشد شخصیتی مناسب پایمال کرده اید.
این مسئله، در مورد مادرانی که همانند یک راننده تاکسی فرزند خود را از کلاسی به کلاس دیگر می برند نیز صدق می کند. هرچه برنامه های از پیش تعیین شده بیشتر باشد، این سؤال بیشتر مطرح خواهد شد که «مادر، من چه کار کنم، حوصله ام سر رفته است.»
فرزند شما حق دارد حوصله اش سر برود. به هیچ عنوان نگذارید هر دقیقه از اوقات فراغت کودکتان با تماشای تلویزیون یا بازی های کامپیوتری هدر برود. کودک شما باید خود مسئول اوقات فراغتش باشد. او باید خود تصمیم بگیرد که: «آیا من دلم می خواهد وقتم را تلف کنم یا خودم را به گونه ای سرگرم کنم؟» گاهی کودکان حوصله هیچ کاری را ندارند و ما والدین باید این موضوع را بپذیریم. گاهی همین ساعت بیکاری سبب به وجود آمدن افکار ابتکاری، بازی های دسته جمعی یا قرار ملاقاتی ناگهانی با همسایه خواهد شد.
برخی از کودکان، در اطرافشان از نعمت محیطی خوبی برخوردار هستند. برای مثال، کوچه آرام و ساکتی که می توانند به تنهایی و گاهی با دوستان بازی کنند، ولی متأسفانه چنین امکاناتی برای همه وجود ندارد. در این صورت، می توان در منزل مکان مناسبی را به نقاشی کردن، کاردستی درست کردن و به طور کامل، بازی کردن بی دغدغه کودکان اختصاص داد. ممکن است به علت کمبود جا در خانه، امکان اختصاص دادن چنین مکانی برای بازی کودکان وجود نداشته باشد. در هر صورت، انجام فعالیت های مختلف بدون برنامه ریزی قبلی برای کودکان بسیار مفید است.
هرچه امکانات رشدی آزاد برای فرزند شما بیشتر باشد، راحت تر می تواند نوع فعالیت و سرگرمی خود را به تنهایی تعیین کند.
دادن مسئولیت بیشتر به کودکان جرات می خواهد. بسیاری از والدین با ترس می پرسند: «آیا من می توانم مطمئن باشم که کودکم در تمام مدت روز گریه نمی کند؟ هر روز با لباس خواب به کودکستان نمی رود؟ تمام تکالیف مدرسه اش را بدون فشار من انجام می دهد؟ و تمام روز بیکار نمی ماند؟» آیا شما برای تمام این تصمیم گیری ها به کودک خود اطمینان کافی ندارید؟ آیا شما از کودک خود بدترین ها را انتظار دارید؟ در این صورت مطمئن باشید که چنین نیز خواهد شد. فرزند شما به عدم اطمینان شما پی می برد و اعتماد به نفس خود را از دست می دهد.
شما باید به فرزند خود این پیغام را برسانید: «من می دانم که تو می توانی به تنهایی تصمیم گیری کنی. من مطمئن هستم که تو کارت را درست انجام می دهی.» به زبان آوردن یا نیاوردن این کلمات نقش مهمی ندارد. در هر صورت، کودک افکار و عقاید شما را احساس خواهد کرد. اطمینان شما به فرزندتان، او را در قبول مسئولیت و انتخاب راه درست کمک فراوانی خواهد کرد.
نقش بازی در زندگی کودکان
1 - بازی باعث اجتماعی شدن کودک می شود و فرایند ارتباطی او را در رابطه با دیگران تقویت می کند. پذیرش نقش در بازی دسته جمعی و انجام آن و احساس رضایت درونی، اعتماد به نفس کودک را تقویت می کند، و ترس او را برای حضور در امور اجتماعی دیگر فرو می ریزد.
2 - بازی باعث تخلیه هیجانی در کودک می شود و در نتیجه رفتارهای متعادل را به همراه می آورد. کودکانی که بازیگوش هستند و پرجنب و جوش و پر حرکت به نظر می رسند، گاهی کوچک بودن خانه و منزل و نبودن امکان بازی برای آنها مشکلاتی را از نظر هیجانی و پرخاشگری و خسته کردن والدین به وجود می آورد. بهترین مکان برای تخلیه این انرژی اضافی، یک مکان آزاد، باز و شادی بخش مثل پارک و دامان طبیعت است. پس بهتر است که والدین گاهی برنامه بازی را برای کودکان خود در نظر داشته باشند.
3 - بازی، کودکان را در تصمیم گیری و اقدام به عمل تقویت می کند. از آنجا که در بازی، تفکر، سنجیدن، انتخاب و اقدام، پشت سر هم و پی در پی انجام می شود، تکرار بازی باعث تحکیم این فرایند شده و کودک از نظر تصمیم، اراده راسخ پیدا می کند.
4 - بازی، کودک را برای پذیرفتن شکستها و چگونگی غلبه بر آن آماده می کند. در بازی همیشه برد با کودک نیست، گاهی کودک شکست می خورد و باید تسلیم دیگران شود. در برنامه بازی آنچه که جزء برنامه است، باید انجام گیرد و کودک در میان این برد و باختها و توانایی انطباق با آن به مرور، به چگونگی کنار آمدن با محرکها و حتی افراد عادت میکند و متوجه می شود که تلاش باید انجام گیرد، هرچند گاهی شکست هم خواهد بود، اما لذت بردن و در کنار دوستان بودن از همه لذتها بالاتر است و سختیها به چشم نمی آید.
5 - بازی، فعالیتهای جسمانی بدن را از لحاظ فیزیولوژیکی متعادل میکند. نرمش ، دویدن، راه رفتن، بازی با توپ، پریدن، غلتیدن و انجام دادن بازیهایی که باعث تحرک اندام و عضله ها می شوند، موجب رقیق شدن جریان خون، تنفس مفید و در نتیجه شادابی کودک می شود. ( البته همه این بازیها با نظارت والدین و دور از خطر باید باشد.)
6 - بازی باعث دوست یابی در کودکان می شود. دوستان دوران کودکی، بخصوص دوستان همسال، ماندگارترین دوستان هستند و این دوستان در بازی و تفریح انتخاب می شوند. کودکی که هیچ دوستی ندارد و دیگران او را به جمع خود راه نمی دهند، اگر این وضع ادامه داشته باشد، باید راه چاره ای پیدا کرد تا کودک وارد جمع دوستان بشود، چون ادامه و استمرار آن ممکن است برای کودک مشکلات روانی و شخصیتی به وجود آورد.بنابراین بازی برای کودکان، علاوه بر لذت بخش بودن، آنها را از تنهایی بیرون می آورد و شادابی آنها را مضاعف میکند.
*در بازی کودکان یادآوری چند نکته ضروری است:الف: بازی کودک را هرگز به کار تبدیل نکنید. آن بازی بی خطری که خود کودک انتخاب کرده است، ارزشمندترین و مفیدترین بازی است که آثار خود را در کودک می گذارد. اما اگر شما به اجبار بازی را بر کودک تحمیل کنید، این دیگر بازی نیست، بلکه تحمیل یک کار است. پس بازی داوطلبانه، ارزش بازی دارد.
ب: کودکان خود را با لباس نو و اتو شده به پارک نبرید. برای اینکه آنها باید با این لباس بازی کنند، بدوند، بپرند و شما نمی گذارید که بچه ها این فعالیتها را با این لباس انجام دهند. پس لباس کودک باید در عین تمیز بودن معمولی باشد و اگر کثیف شد در منزل عوض بشود، در این صورت کودک می تواند از بازی استفاده کند و لذت ببرد.
پ: حتما به کودکان سفارش کنید در پارک مواظب گلها و درختان باشند و به آنها آسیب نرسانند و اگر چیزی خوردند آشغال آن را حتما در سطل زباله بریزند. تمیز نگه داشتن محیط پارک از وظایف بهداشتی و انسانی ماست.
ت: کودکان از نظر نوع بازی چگونگی انجام آن با هم تفاوت دارند و این تفاوت به ویژگیهای روانی و جسمانی کودک مربوط می شود. بنابراین اجازه دهید کودک آنگونه که راحت تر است بازی کند، نه آنگونه که شما می خواهید. بنابراین کودک خود را پیش همسالان خود تحقیر نکنید و پشت سر هم به بازی او ایراد نگیرید. نگران نباشید، او هم به مرور همه چیز را یاد خواهد گرفت و رضایت خاطر شما را فراهم خواهد ساخت.
تئاتر یک بازی جمعی است. بسیاری از عناصر موجود در تئاتر با عناصری که در بازی وجود دارد مشترک هستند و شاید به همین دلیل است که در زبان انگلیسی برای هر دو فعالیت تئاتر و بازی، یک واژه استفاده می شود. تئاتر همان بازی است که شاید تنها تفاوت میانشان محدودیت و قانونمندی تئاتر نسبت به بازی است. بازی برای کودک، حس آزادی عمل بیشتری را به همراه دارد و او به راحتی می تواند به تخیل خود اجازه دهد تا در مسیر دلخواهش به حرکت درآید. به همین دلیل بازی نمایشی و نمایش خلاق، بهترین گونه نمایش کودک است و در مقایسه با نمایشی که از متن به اجرا می رسد و محصول نهایی آن اجرا در برابر تماشاگران است، از اهمیت بیشتری در جهت رشد، آموزش و پرورش کودکان برخوردار است.
بازی، درمانگر است. انسان با بازی، اضطراب را از خود دور می کند. بازی نیروهای سرکوب شده روان انسان را که گهگاه به صورت عقده در آمده اند، رها می کند. او با بازی، حد اقل در خیال خود نیازهایش را بر طرف می کند، الگو می سازد، نماد می آفریند و با الگوها و نمادهایی که خود آفریده، زندگی می کند و خود را به تعادل می رساند. غیر از توان بیان آگاهی ها و احساسات به صورت کلامی و یا حرکتی که از دستاوردهای بازی است، بازی در درمان اهمیت دارد. مشکلات کودکان در روابط اجتماعی دست کم تا حدودی نتیجه عدم درک دیگران و نداشتن مهارت در مشکل گشایی اجتماعی است و یافتن راه حلهای مختلف در موقعیتهای اجتماعی، درک عواقب اعمال دیگران و درک روابط علت و معلولی بین اعمال و عواقب آنها به بهداشت روانی کودکان کمک می کند. مارگارت لونفلد می گوید: بازی ابزاری است برای برقراری تماس کودک با محیطش و این همان نقشی است که کار در زندگی بزرگسال دارد. بازی پلی است بین خودآگاه کودک و تجربه عاطفی او و این همان گفتگو، درون نگری، فلسفه و دین برای بزرگسالان است. بازی نمایش دهنده جلوه بیرونی زندگی عاطفی کودک برای اوست. یعنی همان کاری که هنر برای بزرگسالان می کند.
با تعاریف فوق می توان به این نتیجه رسید که آنچه به عنوان بازی برای کودک از آن یاد می کنیم نیاز روحی و همیشگی انسان در تمام طول زندگی است و دردوره های مختلف سنی تنها در قالب و نامی دیگر گذاشته می شود. آنچه فرد را از فشارها، بحرانهای عاطفی و عواطف سرکوب شده می رهاند همان چیزی است که در سنین و شرایط مختلف عنوانهایی نظیر کار، اندیشه، هنر و... را از آن خود می کند. عناوینی که در تعریف مفهوم بازی ارائه می شوند.برخی بازی را تنها وسیله ای برای تفریح کودک قلمداد می کنند در صورتی که این فعالیت، جدی ترین و پر اهمیت ترین فعالیت کودک است که قابل ارزشیابی است. وقتی کودک خردسال نمی تواند افکار و عقاید خود را به طرق مختلف از جمله کلام و گفتگو بیان کند، از طریق بازی، خود را ابراز می کند. بنابر این اگر این فعالیت در کودک با دقت بررسی شود، می توان از آن در جهت رفع مشکلات، ناهنجاریها، آموزش و رشد فکری کودک بهره فراوانی برد، زیرا کودک از راه بازی، آزمایش و تجربه می کند، نتیجه می گیرد و می آموزد. بازی، قدرت خلاقیت، تمرکز و ابداع را در کودک پرورش می دهد و به او در کشف رابطه میان اشیاء و آنچه در پیرامونش است کمک می کند.از آنجایی که هدف این نوشتار، بررسی تأثیر تئاتردرمانی بر درمان و آموزش است، به بررسی بهترین نوع بازیهای درمانی که همان بازیهای نمایشی است می پردازیم؛ کودکان علاوه بر اینکه علاقه مند به تقلید از بزرگترها هستند، بلکه دوست دارند که مانند آنها لباس بپوشند یا گفتگو کنند. پسر در خانه مانند پدر به روزنامه خواندن می پردازد و دختر، کفشهای مادر خود را می پوشد.همچنین در مدرسه، کودکان به نمایش درآوردن داستان را بیشتر از خواندن یا شنیدن داستان دوست دارند. مهمترین بازی که درآن احساسات، نیازها و عواطف کودکان امکان بروز می یابد، بازی نمایشی است. در بازی نمایشی، کودک از خود بیرون می آید و متوجه پیرامون خود می شود. بازی نمایشی سبب آشکارسازی شخصیت کودک می شود و از نقطه نظر بازی درمانی بسیار مهم است. کودکان پرخاشگر با پرداختن به بازیهای نمایشی به آرامش می رسند زیرا همه خشم و پرخاشگری خود را با نقشهایی که در بازیهای نمایشی ایفا می کنند، بیرون می ریزند. مانند شمشیربازی و نقش پدر خشن در نمایش.از ویژگیهای مهم بازیهای نمایشی که نقش مهمی را در این فرآیند ایفا می کنند می توان به تخیل، آزادی، باور، وانمود کردن و در مرحله آخر، درمان اشاره کرد.
کودکان کمتر از سه سال به صورتهای مختلفی تخیل خود را وارد بازیهای نمایشی می کنند مثل استفاده پیچیده از اشیاء و ساختن موقعیتهای تخیلی توسط آنها مانند صحبت با عروسک یا به جای عروسک صحبت کردن، استفاده از نامهای خیالی و انجام رفتارهای تخیلی مثل تصور غذا در یک ظرف خالی و نشستن روی صندلی به جای ماشین سواری.قید «بازی» و بازیهای نمایشی، توانایی کودک را برای فرار از واقعیت و محدودیتهایی که واقعیت بر او تحمیل می کند افزایش می دهد و کودک با احساس آزادی ای که به دست آورده می تواند بر موقعیتها و رفتارهایی که او را از زندگی واقعی می آزارد فایق آید و موجب تحقق یافتن آرزوهای خود شود. او آنچه را می خواهد در بازی خود می سازد و آنچه را نمی خواهد، از خود دور می کند و تنها برای لحظاتی که در بازی به سر می برد احساس آزادی و خوشبختی می کند. به همین دلیل است که بازیهای کودکان گاهی ساعتها به طول می انجامد و آنها مایل به تمام کردن آن نیستند.
«باور»، از دیگر ویژگیهای بزرگ بازیهای نمایشی است. کودک در بازی نمایشی موقعیت را باور می کند، خودش را باور می کند و شیء بی مصرفی را که از آن مجهزترین و زیباترین وسیله دلخواهش را پدید آورده است باور می کند و انتظار دارد که دیگران هم او را باور کنند. به خاطر همین ویژگی بازی نمایشی است که گاهی در تربیت بازیگر تلاش بر این است که از این نظر بازیگر را به دوران کودکی برگردانند. دورانی که یک تکه چوب می تواند هر چیز دیگری که تخیل اراده کند، باشد. در اینجا کودک نمی گوید؛ «اگر این تکه چوب، قطار باشد سوار آن می شوم.» او به یقین رسیده و می گوید؛ «این تکه چوب، قطار است.» پس کودک به شدت در بازی و در نقش غرق می شود. بر اساس همین باور است که بچه ها ساعتها بدون خستگی، به نقش مادر، پدر، معلم، پلیس و... درمی آیند.
وانمود، واژه مهمی در بازی کودکان و پذیرفتن نقش از طرف آنهاست. آنها وانمود می کنند که در جایی، شهری یا حتی کشوری دیگر هستند. وانمود می کنند که حادثه ای اتفاق افتاده. وانمود می کنند که کس دیگری هستند. بچه ها در این تشخیص هویت به طور نمادین، بعضی از جنبه های زندگی روزمره خود را با استفاده از تخیل به حالت ملموس در می آورند. مثلاً عروسکها، اسباب بازیها، ماشینهای کوکی و... جان می گیرند و به این ترتیب پیوندی بین زندگی روزمره و تخیلاتشان شکل می گیرد و واقعیت و تخیل، توأم با هم حضور دارند. در مرحله آخر به درمان می رسیم. بازی در کارکرد شفابخشش، شکلی است از روان درمانی که در درمان کودکان مفید است و هنگامی که شرکت کنندگان نقشهایی می گیرند و آنها را در حضور درمانگر اجرا می کنند، اعمال می شود. هر چند سنت روانکاوی در نمایش درمانی که توسط ملانی کلین آغاز می شود، بازی را به صورت ابزاری برای رسیدن به هدفی می دید که همانا تحلیل گفتاری است، سنتهای دیگر که مبتنی بر هنر نمایش درمانی هستند به بازی، هم به صورت وسیله و هم هدف درمان نگاه می کنند. همان اندازه که کودک برای رشد به غذای مناسب، امنیت، احساس صمیمیت و... احتیاج دارد به بازی نیز احتیاج دارد. در بازی، فرصتی برای کودک فراهم می شود که مهارتهای بدنی نادرستش اصلاح شود و همچنین در تأمین و حفظ سلامت جسم و رشد قوه تخیل و خلاقیت کودکان و نوجوانان بسیار مؤثر است. بچه ها گاهی خودشان را در نقش درمانگر خود می گذارند و نیازها و خلأهایشان را از طریق نقش پذیری خود ایفا می کنند. مثلا ً کودکی که احساس تنهایی می کند در خیالش کسی را می سازد که به او علاقه دارد یا کودکی که کسی را ندارد و خودش به کارهای شخصی اش می پردازد. در خیال کسی را می تراشد که در حال مراقبت از اوست و نیازها و گاهی حتی دستوراتش را اجابت می کند که البته در این راه احتمال خطر خیالبافی افراطی هم وجود دارد که باید توسط درمانگر، این افتادن در ورطه خیال و گریز از واقعیت، کنترل شود.
در تشکیل گروه بازیهای نمایشی این سؤال مطرح می شود که چه کودکانی نیاز به بازی گروهی دارند؟ چگونگی تشکیل گروه در بازی درمانی، بسیار مهم است و عقاید گوناگونی در این زمینه ابراز شده است. به طور کلی برای کودکانی که دارای مشکلات و ناسازگاریهای اجتماعی هستند شرکت در بازی درمانی گروهی، و برای کودکای که مشکل عاطفی دارند بازی درمانی فردی مناسب است.امروزه بازی درمانی تا جایی پیشرفت نموده است که به عنوان یک عامل مؤثر و مفید در بهداشت روانی ار آن استفاده می شود. از طریق بازی می توان کودکانی را که ناسازگاریهای رفتاری، اختلالات عاطفی، مشکلات خانوادگی و... دارند، درمان نمود و رفتارها و امیال سرکوب شده را کاهش داد.
بعضی از کودکان برای آغاز سال تحصیلی جدید نیازهایی بیش از خرید کتاب ، کیف ، لباس، کفش .... دارند . همه کودکان مشتاق برای روبرو شدن با اولین روز مدرسه نیستند . مدرسه برای کودکان با اعتماد به نفس ضعیف ، مشکلات یادگیری ، عدم سلامت روانی، شرایط استرس زا در خانه می تواند درگیریهای و گرفتاریهای ویژه ای داشته باشد . وقتی والدین نگرانیهای خاص برای کودکانشان دارند آماده کردن آنها قبل از مدرسه می تواند سال تحصیلی خوبی برای کودک ، والدین و معلم باشد .
اگر چه هیچ والد یا کودکی دوست ندارد که مشکلاتشان آشکار شود ولی درک شرایط کودک و شناسایی توانایی و ضعف ٬ او پیش بینی مشکلات نهانی ، مصاحبه و مشاوره با متخصصین مربوطه می تواند مشکلات را بطور مثبت رفع و مانع از هدر رفتن در طی سال شود .
* شناخت کودک خجالتی
بعضی ازکودکان ذاتاً دیر جوشند . علیرغم سن شان ، آنها در مکانهای آشنا و با افراد آشنا راحت هستند ممکن است آنها فطرتاً محتاط و با دقت باشد ولی در شرایط پیش بینی نشده راحت نیستند . کودکان خجالتی اغلب در دوست یابی و حفظ دوستی مشکل دارند . خجالتی بودن لزومأ به ضرر و زیان کودک نیست . مهم این است که تواناییهای دیگر کودک را کشف و تقویت کنیم .
* کمک به کودک خجالتی
- روش ملایم بودن با کودک را به کار ببرید
بهتر است کودک خجالتی را مجبور نکنید که به زمین بازی رفته و با کودکان بازی کند . این کار می تواند کودک خجالتی را دستپاچه وهول بکند باید کمک کنیم تا آنها تمایلات خجالتی خود را به مرور زمان و با تمرین کنترل کنند .
- فعالیتهای هماهنگ و برنامه ریزی شده
زمانهای بازی و گردشهای دسته جمعی را با همسالان کودک که با آنها احساس راحتی میکند هماهنگ کنید این هماهنگی قبلی با کودک باعث می شود که او احساسات خود را کنترل کرده و آمادگی قبلی نسبت پیشامدها داشته باشد .
- با کودک خود نقش بازی کنید .
چگونه شروع به گفتگو ، چگونه ملحق شدن و یا پاسخ دادن به دیگران را با کودک خود تمرین کنید . با آماده کردن روشهای پاسخ گویی به سئوالات اولیه و تمرین آنها با کودک در خانه و یا سوپرمارکت یا با دوست جدید می توانید اعتماد به نفس او را افزایش دهید .
با معلم کودک خود قبل از شروع سال تحصیلی صحبت کنید و از او بخواهید بطور پنهانی شما را یاری دهد . به عنوان مثال معلم می تواند به خاطر داشته باشد که دانش آموزان را چگونه در پروژه ها یا فعالیتهای عصرگاهی و فوق برنامه هماهنگ کند .
* شناخت کودک تکانشی ٬ پرانرژی ٬ قابل تحریک
کودکی که در کارها عجله می کند و منتظر نوبت خود نمی شود ممکن است پر زور و پر انرژی بوده و کنترل آن در کلاس همراه دانش آموزان سخت باشد . قبول مقررات گروهی و برنامه زمانی برای کودکی که بدون برنامه ریزی ساعتی وارد آمادگی یا کلاس اول دبستان می شود مشکل است . کودکان تکانشی نیاز دارند یاد بگیرند برای جواب دادن یا سوال پرسیدن دستشان را بلند کنند تا در موضوعات مشارکت کنند .
* کمک به کودک تکانشی ٬ پر انرژی ٬ قابل تحریک
- روزنه ای برای کودک پیدا کنید .
این کودکان نیاز دارند روزنه ای یا مفری برای تخلیه انرژی و شور و شوقشان داشته باشند برای آنها زنگ تفریحهایی طراحی کنید .
- روشهایی را در کلاس اجراء کنید .
با هماهنگی معلم مقرراتی را در کلاس ایجاد کنید و به کودک کمک کنید تا خودشان را کنترل کند . فعالیتها و وظایف خاصی را مشخص کنید . توزیع ورقه ها ٬ پاک کردن تخته ٬ پیام رسانی و... که کاملاً مناسب سطح فعالیتهای کودکانه است .
- به رفتارهای مناسب کودک در خانه توجه کنید و آنها را تقویت کنید .
والدین می توانند در خانه فرصتهایی را برای رفتارهایی که قابل انتظار است ایجاد کنند برای مثال چه موقع نوبت خود را در بازی حفظ کنیم ٬ در میز غذاخوری نوبت خود را رعایت کنید بعد اشاره کند به رفتارهایی که شبیه آن در کلاس انتظار می رود .
* کمک به کودکانی که وارد مدرسه جدید می شوند
کودکانی که وارد مدرسه جدید می شوند ممکن است بخاطر از دست دادن دوستان گذشته و محیط قبلی ماتم بگیرند و حتی گاهی عصبانی شوند . آنها احساس عدم توانایی در موفقیتهای درسی و همچنین موفقیتهای روابط اجتماعی می کنند . از طرف دیگر ممکن است آنها مشتاق باشند تا فرصتهای جدیدی را بدست آورند . با آنها همدلی کنید .
- آشنایی با محیط
ارائه اطلاعات به کودکان عامل اصلی است که کودک را از نظر احساسی برای ورود به مدرسه آماده می کند این تجربیات اولیه یعنی آشنایی با محیط مدرسه (حیاط ٬ دستشویی٬ دختر مدرسه ٬ خانه بهداشت ٬ ... ) و پرسنل آن (ناظم ٬ مدیر ٬ خدمتکار مدرسه و...) و قوانین و مقررات مدرسه کمک می کند تا کودک احساسات خود را اداره کند
- تعادل بین دوستان جدید و قدیم و فعالیتهای جدید و قدیم ایجاد نمایید
به کودکان اجازه دهید تا همزمان با کسب تجربیات جدید ارتباط خودشان را با گذشته قطع نکنند . موفقیتهای گذشته او را یادآوری کنید و تواناییهای ویژه او را برجسته نمایید . نگرش او را تقویت کرده و احساسهای ناشی گرایانه او را کم کنید . بهتر است به کودکان فرصت دهیم با آشنایی با فرهنگ معمول در مورد دوستان و فعالیتهایی که می خواهد در آن مشارکت داشته باشد خودش تصمیم گیری کند .
* درک و شناخت کودکانی که مشکلات خانوادگی دارد
کودکان مدت زمان زیادی از زندگی خود را در مدرسه دور از خانه و خانواده می گذراند اما آنها استرسهای شخصی خود را همراه خود دارند . بعضی از کودکان در کلاس در خانواده ای زندگی می کنند که مشکلات طلاق ٬ بیماری و یا سایر نگرانیها را دارند . این شرایط فشار را در خانه بطور نا آشکار روی نمرات ٬ تعاملات همسالان اثر منفی می گذارد.
* کمک به کودکانی که مشکلات خانوادگی دارند .
- هماهنگی و همکاری
در طی بحرانها یا وقتی که ساختار خانه به هم می ریزد ضروری است که دیگران در جریان تغییرات قرار گیرند . به پرسنلی که در کاهش استرس به کودک کمک می کنند اطلاع دهید و افرادی که زمان بیشتری را با کودک می گذرانند و کمبودهای مورد نظر را جبران می کنند در جریان بگذارید .
- شناسایی حمایتها
والدین شاید ترجیح دهند گروههای خاصی را که می توانند از کودک محافظت کنند انتخاب کنند . به کودک اجازه دهید بداند چه افراد مشخصی جهت حمایت آنها انتخاب شده دانستن این اطلاعات احساس آرامش به کودک می دهد و او بدنبال کمک از این اشخاص می شود .
- حفظ برنامه های روزانه
حفظ برنامه های روزانه ممکن است شرایط ثابت و ایمنی ایجاد کند و میزان نگرانی کودک را کاهش دهد و به او کمک کند که کودک این احساس را داشته باشد که شرایط تحت کنترل است .
* شناخت کودکانی که باهوشند .
حفظ انگیزه یادگیری برای همه کودکان بخصوص برای آنهایی که در بعضی زمینه سرآمد ترند بسیاری ضروری است. درجه رشد کودکان متفاوت است و در همان سالهای اولیه تحصیلی مشخص می شود کودکان از نظر رشد شناختی و عاطفی با هم متفاوتند. بنابراین تفاوتهای فاحشی در تواناییهای یک کودک نسبت به کودک دیگر وجود دارد. پیدا کردن بهترین محیط برای چنین تواناییها وظیفه والدین و معلم است.
- کمک به کودکان باهوش
بهتر است که کودک را برای دنبال کردن موضوع مورد علاقه و مهارت ترغیب نمایید این باید براساس توان و انگیزه کودک باشد نه براساس خواسته والدین و به اجبار
- تعادلی در فعالیتهای کودک ایجاد کنید .
کودکان تجربیات متفاوتی را برای افزایش عمق علم و آگاهی خود نیاز دارند . کودکان را با فعالیتهایی که در آن برتری دارند درگیر کنید و همچنین فعالیتهایی که پیچیدگی کمتری داشته و مناسب اند . این باعث می شود که کودک از خود تصویری سالم داشته و یاد می گیرد در موفقیتها و ناکامی ها به طور مناسب برخورد کند .
- انگیزه های کودک را حفظ کنید .
علایق کودکان سرآمد را ارزیابی کنید فعالیتهای مدرسه را با تجربیات ارزشمند بیرون از مدرسه ترکیب کنید توجه خاصی به برنامه های آموزشی داشته باشید وقتی احساس می کنید یک کودک واقعاً کسل است و یا علاقه نشان نمی دهد? باید ارزیابی شود .
براساس کارآیی و پیشرفت دانش آموز ممکن است برنامه درسی نیاز به تغییراتی داشته باشد .
* شناخت کودکانی که مشکلات یادگیری ? مشکلات جسمانی و مشکلاتی در سلامت روان دارند.
کودکان که تفاوتهای یادگیری ? بیماری روانی و مشکلات جسمانی با دیگران دارند وقتی در محیط مدرسه قرار می گیرند این تفاوتها به وضوح آشکار می شود . کودک ممکن است بخاطر این مشکلات احساس کمرویی ? ناامنی ? خجالت بکند . آمادگی قبلی برای پاسخ دادن به رفتار دیگران به کودکان کمک می کند تا آنها تفاوتهای خود را براحتی اداره کنند .
* چگونه به کودکانی که تفاوتهایی در مورد یادگیری? جسمانی? سلامت روان دارند کمک کنیم .
والدین باید بادقت توجه کنند که چطور و چه وقت بهترین زمان برای بیان مشکل ? کودکانشان است . بعضی از مشکلات مخصوص آنهایی که در رابطه با سلامتی هستند نیاز به بحث رو در رو دارند . برای مثال کسانی که مشکلات یادگیری دارند اگر چه نیاز به درمان دارند ممکن است مشکلات نمره هم داشته باشند والدین باید حمایتهای خود را به نحو احسن انجام دهند . توضیحات و مشارکتهای کودک باید با احترام خواسته شود . بعضی از کودکانی که مشکلات جسمانی دارند ترجیح می دهند که فرصتی را داشته باشند تا درباره تجربیات شخصی شان در کلاس صبحت کنند در حالی که سایر کودکان ترجیح می دهند تفاوتهایشان را با تک تک افراد در میان بگذارند .
- پیشرفتهای کودک را ارزیابی و نظارت کنید .
با گذشته سالهای تحصیلی مشکلات جدیدی حاصل می شود به عنوان مثال معلمهای مختلف ? نیازهای درسی متفاوت ? تغییر گروههای اجتماعی همه می تواند بر روی تجربیات و سازگاری کودک اثر گذارد ارزیابی این دوران و کسب اطلاعات از طرف کودک و معلم ضروری است و هرگز به یک منبع اکتفا نکنید هم معلم و هم کودک برای خود دیدگاههای مخصوص دارد .
- مهارتهای اجتماعی کودک را توسعه دهید .
برای افزایش روابط اجتماعی و کیفیت زندگی ? داشتن مهارتهای ارتباطی مناسب لازم است. یادگیری و تمرین مهارتهای مناسب برای کودکانی که تفاوتهای با دیگران دارند کمک خواهد کرد تا در دوست یابی و حفظ دوست موفق باشد دوستان می توانند نقش حمایتی را بازی کرده و دیدگاههای عاطفی و عملکرد او را افزایش دهند .
- شناخت کودکان مضطرب
استرس برای جدایی از خانه در سالهای اولیه مهد کودک و کلاس اول مشاهده می شود ولی اضطراب برای سال جدید در طی دوران تحصیلی شخص به دلایل مختلف بعدها نمایان شود . کودک ممکن است نامطمئن ناآرام در شرایط اجتماعی ? نگرانی برای دوست یابی و کمرویی درباره مشکلات و مسائل بخصوص ? ترس از تحت فشار همسالان ? نگرانی برای ایمنی مدرسه ? یا تحت فشار نیازهای تحصیلی جاری قرار گیرد .
* چگونه به کودک مضطرب کمک کنیم
- رفتارهای کودکان را ارزیابی کنید .
اگرچه بعضی از کودکان ممکن است داتاً مضطرب باشند ولی اضطراب بیشتر کودکان متاثر از اضطراب والدین است . احساس ترس می تواند ترس کودکان را افزایش دهد . برای مثال والدین ممکن است رفتار دوگانه (احساس تردید) برای جدایی از کودک داشته باشند ولی برای کودکانی که بزرگتر هستند اضطراب والدین ممکن به شکل دیگری مثل آیا بچه ها در زمینه های مختلف موفق خواهند شد ؟ آیا در فلان ورزش موفق می شود ؟ این فشارها ? ناخواسته از طرف والدین به فرزندان انتقال پیدا می کند و در نتیجه این فشار می تواند انگیزه و اعتماد به نفس و علاقه کودک را تحت تاثیر قرار دهد .
- توجه به عوامل اضطراب
آگاهی از جزئیات عوامل نگران کننده می تواند در حل مشکل کمک کند مثلاً مادریکی از کودکانی که تازه به مدرسه رفته بودند و در مورد اینکه بطو رناگهانی نمیخواست سوار اتوبوس مدرسه شود گیچ بود . ولی او پس از توضیحات متوجه شد که یکی از روزها فرزندش از صندلی اتوبوس افتاده بود و نمی خواست سوار اتوبوس شود . کشف این مسئله او را قادر ساخت که بطور موثر مشکل را حل کند .
- راه حل های مشکل را با کمک کودک خلق کنید .
وقتی یک مشکلی مشخص شد به کار بردن راه حلهای ارائه شده از طرف کودک احساس تسلط او را افزایش می دهد . همچنین اطمینان پیدا می کند که با احتمال قوی در حل مشکلات موفق خواهد شد . یاد میگیرد جه طور در برابر مشکلاتی که در آینده خواهد داشت آنرا مستقل حل کند .
بازی درمانی
کودک سرشار از انرژی است ونیاز دارد این انرژی ها را در جهات مثبت ومنفی تخلیه نماید , تا از این طریق تفکر خلاقش رشد نماید ,اعتماد به نفس او افزایش یابد ,اراده اش تقویت شودوبه آرامش روح دست پیدا کند .اگر موقعیتهای مناسب جهت آزاد سازی انرژی به دست نیایداین انرژی های سرشار به اضطراب تبدیل می شوندوحتی گاهی آثار جسمی نظیر شب ادراری وکهیر وغیره بروز می کند.
بازی به عنوان فرایند چند بعدی که به نحوی قابل توجه درخدمت تکامل ورشد کودک است می تواند راهی جهت تخلیه این انرژیها در مسیر رسانده باشد.کارل گروس از صاحبنظران قرن نوزدهم اعتقاد دارد : بازی عاملی است برای رشد نیروهای خام وآماده سازی آنها برای استفاده در زندگی , بازی فرایند یادگیری را برای کودک , این انسان کوچک لذت بخش می کند وهمچنین منجر به ارضای بسیاری از نیازهای اساسی وزیر بنایی او می شود .اهمیت بازی در مباحث روانشناسی رشد تا حدی است که صاحبنظرا ن آن را تفکر کودک نامیده اند.
بازی کودک به موازات رشد جسمی وی شکل های مختلفی به خود می گیرد :
1- بازیهای حسی وحرکتی : این گروه از بازیها در رابطه با فعالیتهای جسمی کودک می باشد واز آنها برای تقویت عضلات ,کسب مهارتهای حسی –حرکتی ,هماهنگی بین اعضای مختلف بدن , تقویت بینایی وشنوایی استفاده می شود ,بخش عمده بازی کودکان را در دو سال اول زندگی ,بازیهای حسی وحرکتی تشکیل می دهد.
2- بازیهای تقلید ی , تحلیلی : سن دو سالگی آغاز ارتباط واقعی کودک با محیط خود می باشد بازیهای تقلیدی , تخیلی به او کمک می کنند تا با تقلید والگو سازی از محیط وافراد این ارتباط را تقویت نماید . این بازیها شخصیت کودک را شکل می دهند و وسیله پرارزشی در تربیت او محسوب می شوند . کودک دراین سنین قدرت بیان مسائل ومشکلات درونی خود را ندارد ,بنا براین بازیهای تقلیدی , تخیلی فرصت مناسبی را ایجاد می کند تا کودک تنش های درونی ,پرخاشگری وعواطف سرکوب شده
خود راتخلیه وبر اضطراب خود غلبه کند . بازی های تقلیدی ,تخیلی مهمترین سرگرمی در گروه سنی 2 تا 8 سال می باشد .
3- بازی های با قاعده : در سن 4 سالگی کودک , وارد مرحله بازی های با قاعده می شود این مرحله تا سن 7 سالگی ادامه داشته , در 12 سالگی به تکامل می رسد وتا آخر عمر ادامه دارد .در این بازی ها کودک به تدریج با اصول وقوانین موجود در آنها آشنا شده وخود نیز برای بازیها قاعده وقانون وضع می کند . در این بازی ها قانون , قرار دارد ورقابت وجود دارد وکودک از قوانین جمعی پیروی می کند .
4- بازی های آموزشی : کودکان بیش از هر چیز از بازی های خود مطلب می آموزند وتمام بازی های آنها تجربه ای برای یادگیری است .برای استفاده بهتر وبیشتر کودک از بازی باید چند نکته مورد توجه قرار گیرد
? حد توانایی کودک در بازی در نظر گرفته شود وبیش از حد توانایی او توقع نداشت.
? شرایطی را فراهم نمود که طفل یاد بگیرد, نه آموزش ببیند.
? یادگیری به صورت سلسله مراتب از ساده به پیچیده پیش رود زیرا یادگیری موضوع جدید بدون
موضوع قبلی وساده تر هرگز امکان پذیر نیست .
? آشنایی کودک با مفاهیم پایه همچون فضا , کمیت , ساخت , شکل وغیره تنها از طریق بازی حاصل می شود نه آموزش .
? حداکثر زمان برای یک بازی در نظر گرفته شود وزمانی که کودک هنوز خسته نشده واشتیاق به بازی را از دست نداده بازی را متوقف نمود باید دقت نمود که انجام بازی تنها عامل افزایش یادگیری ورشد هوش نخواهد بود , بلکه پیروی از اصول وقواعد بازی های آموزشی نیز برای رشد کودک الزامی است .
ارزش بازی : جنبه بازی متشکل از سه ارزش جسمانی , عقلانی واجتماعی است :
1 - ارزش جسمانی : رشد مهارتهای حسی , حرکتی وهماهنگی آنها ,کسب مهارتهای فردی ,رشد عضلات بزرگ وکوچک , پرورش نیروی استقامت , سرعت وکشش صحیح عضلانی ,کمک به حرکت سریع مفاصل پرورش سلسله اعصاب , تسریع گردش خون وتنظیم عمل دفع مواد زاید بدن .
2-ارزش عقلانی : بخشی از ارتباط کودک با جهان خارج از طریق بازیها انجام می شود . کودک از راه عمل وتجربه در محیط به ابداع می پردازد ,با پدیده ها ومسائل جدید آشنا می شود به هنگام مشاهده دقت خود را به کار می اندازد وبا استفاده از این زمینه ( مشاهده , دقت , تجربه ,ابداع , قدرت انتخاب ) بهترین راه حل را به دست می آورد .این فعالیت ها به او کمک می کنند تا بتواند در آینده متکی به نفس ,مستقل ودر حل مشکلات توانمند باشد .
3- ارزش اجتماعی : بازی وسیله ای است که از طریق آن کودک متوجه دیگران می شود حس همکاری ,تعاون واحترام به زندگی دیگران در او رشد می کند . اطاعت از مقررات وضع شده ,قدرت سازمان دهی ,مدیریت وسلسله مراتب را به او می آموزد .کودک در بازی علایق وعواطف خود را نا آگاهانه بروز می دهد وبا راهنمایی مربیان ووالدین به نقاط ضعف وتوانایی خود پی می برد .
دربین تمام اسباب بازیها عروسک جایگاهی منحصر به فرد دارد ,زیرا این اجازه را به کودک می دهدتا اوراجاندار تصور کند وخصوصیات وویژگیهای انسانها را به او نسبت دهد .کودک عروسک را همانند انسانها می پندارد , پس اورامورد خطاب قرار می دهد واحساس می کند که عروسک هم با او حرف
می زند وجوابش را می دهد .
دنیای واقعی برای کودک پراز رمز وراز است واوبه زودی با انبوهی از مسائل مبهم روبرو می شود ,پس کودک واقعیت هارا به دنیای عروسکی خود می برد ودر آنجا به آزمایش وخطا می پردازد .نتایج را تصورمیکند وکنجکاوی خود را ارضا می نماید ودر گستره این ارتباط است که کودک اجازه می یابد تا خودش ` آدم بزرگ` شود ونقش های واقعی را در دنیای عروسکی تجربه نماید .
کودکان خصوصا` درسالها ی اولیه به ارتباط های عاطفی که جنبه تخیلی داشته باشند بهتر پاسخ می گویند وبیشتر اثر می پذیرند .بازی باعروسک چنان به کودک نزدیک می شود که روانشناسان عروسک را بهترین واسطه جهت پیچیدگی های روحی کودک می دانند .
کارکردهای بازی در رشد شخصیتی کودک
می توان به اختصار کارکردهای عروسک بازی را در رشد شخصیتی کودک در 6 مورد زیرخلاصه نمود:
تسهیل بیا ن کلامی :در فرآیند دوستی کودک با عروسک قدرت تکلم او به شدت تحت تا ثیر قرار می گیرد ورشد می کند کودک به جای خود , به جای عروسک وبه جای همه شخصیتهای ذهنش صحبت می کند واز این تکرار ,ایجاد وتقلید کلمات بزرگترهارا به عنوان کلامی جدید تجزیه می نماید.
رشد دفاع های کودک علیه اضطراب : کودک در حین بازی خود را در موقعیتهای اضطراب آور وترسناک قرار می دهدوبه همراهی عروسک به جستجوی راه حل می پردازد ,تا از این طریق تسلط خود را برموقعیتها افزایش دهد کودکی که از مراجعه به دکتر هراس دارد با همکاری عروسکش نقشهای بیمار وپزشک را بازی می کند واز این طریق تسلط خود را بر موقعیتها یی که احتمالا`پیش خواهد آمد رامجسم کرده وتا حدی بر نگرانی وترسش غلبه می کند .
رشد خلاقیتها :کودک در نقشهایی که تمرین می کند تجدید نظر می نماید وقسمتهای جدیدی را جایگزین قسمتهای قبلی می کند واز این طریق تجارب خود را با ادراکات وشناخت های جدیدش تلفیق می کندواین بازسازی ها وترکیبها کمکی است به رشد قدرت آفرینندگی وخلاقیت او.
کمک به درک تشخیص کودک :اودر حین بازی با عروسک مهارت هایی را جهت ایجادارتباط با دیگران به دست می آورد.او توقعات دیگران از خود رادر حین عروسک بازی ارزیابی می کند وآرزوهای خود را نیز ابراز می کندواین راهی برای شناخت اواز زندگی ومسائل آن است
ایجاد ظرفیت در مهارتهای حرکتی :کودک در حین بازی عروسکش را بغل می کند ,به گردش می برد,به او غذا می دهدو...این اعمال فرصت تمرین وتکرارحرکات فیزیکی را برای کودک فراهم می آوردوبالتبع اورا در بکارگیری اعضایش صاحب تجربه می کند .
تقویت اعتماد به نفس :عروسک هم صحبت ومخاطبی است که پیوسته نزدیک کودک است وهر زمان کودک اراده می کندمی تواند مورد مصاحبت قرار گیردمخاطبی که هیچگاه از صحبت کودک خسته نمی شود ,پیوسته چشمهایش باز است وحواسش پرت نمی شودهنگام صحبت کردن کودک خمیازه نمی کشد , یاراه
شپزخانه را پیش نمی گیردویاحتی به او گوشزد نمی کند که گرفتار است ,حرفهای تکراری کودک را گوش می دهدهرگز در وسط حرف های او نمی دود ودرحین صحبت اشکالات تلفظی اش را اصلاح نمی کند ویا روند کند صحبت اورابه مسخره نمی گیرد.
بازی ابزاری برای تجربه پیدا کردن :
بازی راهی برای تجربه کردن هستی توسط ادراک است وکودک از این راه خود رابه شکل انسانی آزاد
مستقل وتوانمند می یابد ? فرانک می گوید : بازی راهی است که کودک آنچه را که کسی نمی تواند به اوبیاموزد یاد می گیرد .
فواید بازی :
1- بازی وسیله ای برای مصرف انرژی اضافی است .
کودکانی ک انرژی کمتری دارند میل کمتری به بازی از خود نشان می دهند .روایت شده که زیرک ترین کودکان اطفالی هستند که از مدرسه ومحل درس گریزان هستند یعنی بازیگوش هستند .
2- بازی فرصتی است برای یادگیری کنترل اعضاء:
بازی به کودک کمک می کند تا کنترل اعضای بدنش را در دست بگیرد ? مهارت های بدنی خود را کامل کند وبین عضلات خود هماهنگی ایجاد کرده وهواس پنجگانه خود را تقویت نماید .
3- بازی راهی است برای غلبه بر ترس ?خشم ?حسادت وغم واندوه
ترس ها وحسادت های پنهان کودکان گاهی به صورت غول یا مرد گنده ای جلوه گر می شوند که کودک با
جنگ وگریز بر آنها پیروز می شود .آدمهای بازی قادر نیستند به طفل صدمه بزنند واو به هر شکلی که دلش بخواهد آنها را به جای شخصیت شرور قصه می گذارد وهر بلایی که دوست داشته باشد به سر بقیه می آورد 4-بازی موجب پیشرفت در تکلم کودک می شود : از آنجا که در یک بازی تخیلی قهرمان های مختلفی وجود دارند که باید با هم تبادل افکار کنند در نتیجه با لهجه ها ولحن های مختلف صحبت می کنند ? در نهایت موجب می شودتا تکلم کودک بهبود یابد .
5-بازی کردن فرصت مناسبی برای یادگیری رفتار با دیگران است :
کودک از این راه یاد می گیرد که چگونه با کودکان دیگر رفتار کند ودر درک قوانین ومقررات نقش به سزایی دارد . کودکان ممکن است بر سر اسباب بازیها با هم دعوا کنند امااین مسئله طبیعی است وشما نباید در این امر تا زمانی که کار بالا نگرفته دخالت کنید .
6-بازی فرصتی است برای کشف مبانی چیزهایی که در محیط وجود دارند .
به عقیده فرانک ? بازی راهی است که کودک آنچه را که کسی نمی تواند به او بیاموزد یاد بگیرد .کودک بازی می کند تا رشد وپرورش یابد .
7-بازی در سلامت روانی کودکان اثر دارد :
معمولا` بچه هایی که به طور مرتب تربیت شده اند خیلی بیشتر عقده حقارت دارند زیرا آنها برای انجام کارهای صحیح تحت فشار بوده اند واز خواسته های آنها جلوگیری شده است وهمین مطلب باعث ناراحتی وغصه آنها می شود .
8-بازی برای کودک دارای ارزش تربیت اخلاقی است :
طفل حق وباطل وگناه وصواب را در خانه ومدرسه یاد می گیرد ولی اجرای مقررات اخلاقی در آنها به اندازه بازی جدی نیست . کودک می داند که اگر بخواهد عضو پذیرفته شده ومورد قبول گروه باشد باید با انصاف ومؤدب ?درستکار ? راستگووخود دار باشد .
علل بی علاقگی کودکان به بازیها :
نداشتن همبازی : کودکانی که همبازی ندارند ومجبورند به تنهایی بازی کنند از پرداختن به بازیها خودداری می کنند .
ضعف سلامتی : کودکانی که از نظر سلامتی ضعیف هستند ?انرژی کافی برای بازی های فعال را ندارند .
نداشتن فرصت برای یادگیری بازیها : حتی اگر برای کودکان انواع وسایل بازی فراهم گردد ولی آنها یاد نگرفته باشند که از این وسایل چگونه استفاده کنند بی ارزش خواهد بود .عدم تنوع اسباب بازیها نیزدراین بین خالی از اهمیت نیست .
پیشنهادها و راهکارها
- سن کودک و مراحل رشد او را در نظر بگیرید .
توجه داشته باشید هر کودکی در طی مراحل رشد خود نیازهای خاص خودش را دارد برای مثال برای کودک اول دبستان ? نشستن آرام سر کلاس و رعایت نوبت مهم است . کودک اول دبستان نیاز به زمان دارد تا بتواند سرکلاس آرام نشسته و نوبت رعایت کند دانش آموزان بزرگتر ذهنش مشغول آن است که چگونه مورد قبول دوستانش قرار بگیرد بنابراین هر مرحله از رشد مشکلات طبیعی خودش را دارد .
- آمادگی کودک
تهیه لیستی از مواردی که باعث آمادگی کودک به مدرسه می شود مفید است . این لیست می تواند به کودک اطمینان و احساس مشارکت بدهد . والدین باید از زیاده روی اجتناب ورزند ولی آماده کردن کودکی که وارد دوره راهنمایی می شود چند هفته قبل از شروع سال تحصیلی موثر بود و او را با مسیر رفت و آمد و دوستان ? همسایه آشنا می کند .
فراموش نکنید که آمادگی برای شروع سال تحصیلی مثل ساعت خواب – زمان انجام تکالیف درسی و فعالیتهای فوق برنامه ای را با کودک خود برنامه ریزی کنید .
- تشویق و حمایت از راه حلهای کودک
والدین باید از تمایل به پاسخگویی سریع دوری کنند . کودک ممکن است این طور تفسیر نماید که حمایتهای والدین به معنی عدم شایستگی او است . درباره رفتارهای ناشیانه کودک با او صحبت کنید و سوالها و پاسخهای آن را با هم پیدا کنید این باعث افزایش اعتماد به نفس کودک می شود .
- تصمیم بگیرید چه اطلاعاتی تا چه اندازه بدهید .
والدین باید در نظر بگیرند که تا چه مقدار اطلاعات در اختیار مسئولین آموزشی قرار دهند و به چه کسانی و با چه جزئیاتی این مطالب را نقل کنند . تا در جهت منافع کودک باشد برای مثال برای بچه هایی که ADHD که دارو مصرف می کنند تصمیم برای اینکه مسئولین آموزشی را در جریان قرار بدهند بستگی به صلاح دید درمانگر یا دکتر مربوطه یا دستور العمل آموزش و پرورش یا برنامه مصرف دارو با صلاح دید والدین دارد .
- انتظارات مناسب داشته باشید .
والدین ? معلمین کودکان در حیطه مبارزه با مشکلات و موفقیت خود باید واقع گرا باشند اگر مشکلی پیش می آید بهتر است شرایط دوباره ارزیابی شود از انکار کردن دوری کنید اقدامات خود را تغییر و راه حلهای جدید بنا کنید .
توجه داشته باشید که پس از تعطیلات تابستانی نیاز دارند تا خود را با برنامه های مدرسه تطبیق دهند .
- ارتباط مناسبی با مسئولین مدرسه داشته باشند .
ارتباط مناسب با بزرگسالانی که در طی زمان مدرسه چشم و گوششان روی فرزند شما در مدرسه است ? بسیار مهم و مفید است . برای رابطه همکاری معلم و والدین باید تلاشی مجدانه وجود داشته باشد .
- ارزیابی شرایط و دخالت سریع
ارزیابی مشکلات کودک و تغییر برنامه درسی باید حدالامکان سریع انجام شود و والدین و معلمین بطور مداوم ارزیابی کنند که یک مسئله تا چه اندازه می تواند با آموزش و تعاملات همسالان کودک مشکل ایجاد کند . شناخت سریع کودک خجالتی که ترس اجتماعی دارد یا کودک باهوشی که سرآمد است اقدامات مناسبی نیاز دارد و ارزیابی و نظارت نیازمند این است که والدین در همه زندگی آموزشی ? تحصیلی ? عاطفی ? اجتماعی درگیر باشند بنابراین معلمین و والدین مسئولیت شناسایی و کمک به کودکان را با دقت انجام دهند .
نتیجه
پس با توجه به موارد ذکر شده این نکته شایان توجه است که ارتباط کودک با عروسک یک رابطه ساده وبی ارزش نیست که برخی والدین تنها برای پرکردن اوقات فراغت از آن استفاده می کنند.این ارتباط مبانی اساسی ارتباط عمیق وگسترده روانی –اجتماعی کودکان رادر دوره های بعدی رشد وتکامل شخصیت آنها پی ریزی می کند وباعث می شود که آنها در آینده بتوانندبا قدرت تحلیل بهتر وتجارب مثبت تری به روابط خود با دیگران در جامعه ادامه بدهند.
منابع
مجلات رشد