بانک سوال دبستان گرمه

بانک نمونه سوال ابتدایی متوسطه اول و دوم پایان نامه مقاله تحقیق کارآموزی کارورزی طرح توجیهی کار آفرینی پروژه

بانک سوال دبستان گرمه

بانک نمونه سوال ابتدایی متوسطه اول و دوم پایان نامه مقاله تحقیق کارآموزی کارورزی طرح توجیهی کار آفرینی پروژه

خلاقیت و راه‌های پرورش آن در دانش‌آموزان

چکیده :

خلاقیت یکی از عالی ترین و پیچیده ترین فعالیت های ذهن آدمی است که تعلیم و تربیت باید به آن توجه کند . خلاقیت نه فقط به هوش و تفکر بلکه به سازمان شخصیت فرد نیز مربوط می شود. یکی ازسؤالاتی که در چهار دهه گذشته ذهن بسیاری از پژوهشگران و اندیشمندان تعلیم و تربیت را به خود مشغول کرده این است که آیا می توان خلاقیت را پرورش داد؟

نتایج تحقیقات (بودو تورنس و...) نشان داده است خلاقیت که در تمام فعالیت های فردی و گروهی انسان مشاهده می گردد. با شدت و ضعف بالقوه و پرورش پذیر در همه انسان ها وجود دارد و برای پرورش خلاقیت (سندرز و سندرز) باید به کودکان و نوجوانان امکان تفکر داد و آنان را از انجام دادن فعالیت های قالبی و از پیش تعیین شده تا حد امکان بر حذر داشت .

بر این اساس ، در این مقاله به بررسی خلاقیت در ابعاد مختلف از جمله مفهوم خلاقیت و روند تفکر خلاق ، ویژگیهای افراد خلاق ، عوامل موثر در خلاقیت ، نقش معلم در پرورش خلاقیت راه های ایجاد و پرورش خلاقیت در دانش آموزان، می پردازیم .

در بعد اول. ضمن بررسی نظرات مربیان و متخصصان تربیتی در رابطه با مفهوم خلاقیت و روند تفکر خلاق در جستجوی پاسخ به این سؤال هستیم که آیا خلاقیت فرآیندی درونی است یا بیرونی؟ آیا مستلزم انضباط است یا خود انگیزی؟ در بعد دوم. در جستجوی خصوصیات بارز افراد خلاق هستیم و ضمن اشاره به نتایج تحقیقات مختلف به بررسی ویژگیهای شخصیتی و روانی افراد خلاق و تفاوت آن ها با افراد غیر خلاق می پردازیم . در بعد سوم. عوامل موثر در خلاقیت و تاثیر بر محتوای کتاب های درسی را ذکر کرده و عواملی که مانع تفکر خلاق می شوند را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. در بعد چهارم . با توجه به نقش معلم و خانواده در پرورش خلاقیت به این سوال پاسخ می دهیم که آیا پرورش دهندگان خلاقیت باید خلاق باشند؟

معلمان باید از چه اصولی جهت افزایش مهارت خلاقیت استفاده کنند؟ نقش خانواده و شرایط محیطی در شکوفایی استعدادهای بالقوه دانش آموزان چیست؟

سرانجام ضمن اشاره به روش های متعددی که علمای تعلیم و تربیت برای ایجاد و پرورش خلاقیت و نحوه شکوفایی استعدادهای خلاق پیشنهاد می کنند به نتایج نظرسنجی از گروهی از معلمان پرداخته و روش ها ارتقای خلاقیت و ارائه ی راهکارهای علمی از دیدگاه معلمان را مورد بررسی قرار می دهیم .

متون درسی و راهبردهای خلاقیت در راستای تولید علم

کلیدواژه

حرفه و فن ، آموزش ، یادگیری ،  ×لاقیت

مقدمه :

خلاقیت یکی از عالی ترین و پیچیده ترین فعالیتهای ذهن آدمی است که تعلیم و تربیت باید بدان توجه کند .

خلاقیت نه فقط به هوش و تفکر بلکه به سازمان شخصیت فرد نیز مربوط می شود. تربیت آزادانه کودک در وضعیتی که والدین دارای علایق قوی گوناگونی باشند باعث بروز صفت خلاقیت در کودکان می‌شود. از این رو مساله تربیت کودکان و پرورش استعدادهای فطری آنان از مسایل بسیار مهمی است که باید مورد توجه مربیان و والدین قرار گیرد و معلمان بایستی امکانات تجلی اندیشه خلاق را در مدارس فراهم آوردند و دانش آموزان به تدریج مفاهیم اساسی علوم مختلف را بیاموزند تا با مسایل زندگی، خلاقانه برخورد کنند و جهان اطراف خویش را در جهت مطلوب تغییر دهنده (1) تصاویر ذهنی که ما به کودکان خود می دهیم، آینده آنها را شکل می بخشند. این تصاویر ذهنی بصورت پیشگویی هایی هستند که به تحقق در می آیندو تصویر ذهنی شما میزان شاد بودن، مفید بودن و خلاق بودن کودکتان را شکل می بخشند، مطمئناً تصویر ذهنی شما برای هر یک از کودکانتان بیش از آنچه انجام می دهید و یا به آنها می گویید در رشد انگیزه خلاقیت و موفقیت آنها در آینده موثر خواهد بود.(2) یکی از سوالاتی که در چهار دهه گذشته ذهن بسیاری از پژوهشگران و اندیشمندان تعلیم و تربیت را به خود مشغول کرده است این است که آیا می توان خلاقیت را پرورش داد؟

نتایج تحقیق (بودو، تورنس و ...) نشان داده است خلاقیت که در تمام فعالیتهای فردی و گروهی انسان مشاهده می گردد، با شدت و ضعف بالقوه و پرورش پذیر در همه انسانها وجود دارد و برای پرورش خلاقیت (سندرز و سندرز) باید به کودکان و نوجوانان امکان تفکر داد و آنان را از انجام دادن فعالیتهای قالبی و از پیش تعیین شده تا حد امکان بر حذر داشت .

با توجه به اینکه خلاقیت می تواند شکننده محدودیتها، بر اندازنده ناتوانیها، شکافنده ناشناخته ها و یابنده نا دانستنیها باشد این سوال مطرح می‌شود که چه نوع تصاویری می تواند الهام بخش کودکان در انجام کارهای خلاق بوده و چگونه می توان نسلی متفکر و خلاق پرورش داد؟

پیشینه تحقیق :

بررسی پیشینه تحقیقات (مک کنین (3)، 1968، مانسفید (4) و باس، 1981،

کاتل (5) و بوچر 1968، نشان می دهد که پیروان اصالت ذات، خلاقیت را یک توانایی و وصفت بالقوه تلقی می کردند، ولی حتی متفکران پیشرو (ترمن ( 6)، 1925، کالکس (7 ) ، 1926 ، گالتن (8)، 1869) نیز بر این باور بودند که هر چند خلاقیت نیز مانند هوش، بعد ارثی دارد، باز هم عوامل محیطی می توانند بر این توانایی اثر بگذارند .

سندرز و سندرز (9)، در کتاب آموزش خلاقیت از طریق استعاره از طریق تاکید می کند که برای پرورش خلاقیت باید کودکان و نوجوانان امکان تفکر داد و آنان را از انجام دادن فعالیتهای قالبی و از پیش تعیین شده تا حد امکان بر حذر داشت. در رابطه با پرورش خلاقیت، پژوهشهای (آلبیرخ (10)، 1978، محمدی (11)، 1370) نشان داده اند که افراد خلاق به مراتب بیشتر از افراد غیر خلاق توانایی پرورش خلاقیت را در دیگران دارند .

بر این اساس در این مقاله به بررسی مفهوم خلاقیت و روند تفکر خلاق، ویژگیهای افراد خلاق، عوامل موثر در خلاقیت، نقش معلم در پرورش خلاقیت، راههای ایجاد و پرورش خلاقیت در دانش آموزان می پردازیم .

مفهوم خلاقیت و روند تفکر خلاق :

نگاهی به منابع معتبر مربوط به خلاقیت، نوآوری و تفکر خلاق نشان می دهد که ریشه این اصطلاح در نوع و روش فکری انسان نهفته است. در حقیقت فرد خلاق کسی است که از ذهنی جستجوگر و آفریننده برخوردار باشد .

درباره مفهوم خلاقیت تعاریف متعدد و گاه متضادی ارائه شده است ولی در مورد تعریف زیر یک اتفاق نظر کلی مشاهده شده است :

«خلاقیت توانایی فرد برای تولید ایده ها، نظریه ها، بینش ها یا اشیاء جدید و بدیع و بازسازی مجدد در علوم و سایر زمینه ها است که توسط متخصصان، اصیل واز نظر علمی، زیبا شناسی، تکنولوژی، اجتماعی با ارزش تلقی گردد.»(ورنون 1989،ص 94 )

در قرآن نیز از آفرینندگی گاهی بر معنی تسخیر تعبیر شده است و« تسخر لکم ما فی السموات فی الارض جمیعاً» (سوره جائیه- آیه 13) یعنی خداوند بر پدیده‌های طبیعی آنچنان نیرویی بخشید که انسان می‌تواند با قدرت تسلط و حاکمیتی که دارد در آن تصرف نموده و هر گونه دگرگونی و سازندگی در آن بوجود آورد .

«فردریک فروبل»، یکی از مشهورترین مربیان و پرورشکاران خلاق متوجه مساله خلاقیت بوده و می‌پرسید که آیا خلاقیت فرآیندی درونی است یا بیرونی؟ آیا مستلزم انضباط است یا خودانگیزی؟ او بر این عقیده بود که خلاقیت یکی از مهمترین نیازهای انسان است .

امروزه‏، چهارچوب روانشناسی به ما اجازه می‌دهد که بر این عقیده باشیم فرایند خلاقیت ذاتی نیست بلکه می‌تواند آموزش داده شود. ما از طریق آموزش می‌توانیم به کودکان یاد دهیم که به راههای غیر معمولی فکر کنند و از طریق تفکر واگرا به بررسی مشکلات پرداخته و به راه حلهای مناسب دست یابند. مساله این است که اجازه تفکر در این حیطه را به مربیان بدهیم که جریان خلاقیت، جریانی از قبل ساخته شده نیست، بلکه روندی زاینده و قابل تغییر می‌باشد. (12 )

«هالپرن» خلاقیت را توانایی شکل دادن به ترکیب تازه‌ای از نظرات یا ایده‌ها برای رسیدن به یک نیاز یا تحقق یک هدف می‌داند. از نظر «پرکنیز» تفکر خلاق، تفکری است که به نحوی تشکیل شده که منجر به نتایج تازه و نو می‌شود .

به نظر «ویلیام جیمز»، همه ما توانایی و استعداد خلاقیت را داریم ولی متاسفانه در طول زندگی ودر مسیر آموزش یاد می‌گیریم که غیر خلاق باشیم. به عبارتی در سطح کلی محیط یادگیری اعم از خانه، مدرسه و اجتماع ما را به تفکر همگرا عادت می‌دهند . (اسپرینت‌هال، 1977،ص 576) او معتقد است دوران کودکی سرآغاز شکل گیری روند تفکر خلاق محسوب می‌شود (همان منبع، ص 517 )

در دایره المعارف روانشناسی، «آیسنک، آرنولد، مای‌لی»، خلاقیت به منزله ظرفیت دیدن روابط جدید پدید آوردن، اندیشه های غیر معمول و فاصله گرفتن از الگوهای سنتی تفکر، قلمداد گردیده. در اثر «دورن » (Doron,R) و «پارو » (,Parot,F1991) خلاقیت استعداد پیچیده‌ای است متمایز از هوش و کنش وری شناختی و محتملاً تابع سیلان افکار، استدلال استقرایی، پاره‌ای از صفات ادراکی وشخصیت و نیز هوش واگرا، در حدی که این هوش گوناگونی را حلها و فرآورده‌ها را مساعد می‌سازد. (13 )

در فرهنگ روانشناسی «پیرون » pieron ، خلاقیت چنین تعریف شده است :

خلاقیت عبارت از کنش اختراعی تخیل سازنده می‌باشد که طبق نظریات «گتزل» و «جاکسون» چیزی سوای هوش معمولی برخی از محققان (ویلسون، 1956،کراچفیلد،1962) خلاقیت را نقطه مقابل «همنوایی» می‌دانند و به نظر آنها خلاقیت یعنی عقاید اصیل، نظریات متفاوت و نحوه متفاوت نگریستن به مسایل .

اکثر روانشناسان، آفرینندگی و حل مساله را فرایندهای مشابهی دانسته‌اند (مایر، 1930 ،تورنس،1960،دی چکو،کرافورد،1974،گانیه،1977،گیج وبرلاینر،1984). گانیه بالاترین سطح یادگیری را حل مساله می‌داند و معتقد است که آفرینندگی نوع ویژه‌ای از حل مساله است .

«مک کینون» نیز خلاقیت را عبارت از حل مساله همرا با ماهیتی بدیع و نو می‌داند . (مامفورد و گوستافون ). «آزوبل» (1963،ص 110-99) خلاقیت را استعداد بی همتا در یک زمینه بخصوص می‌داند و از نظر «گیلفورد» هوش و خلاقیت دو عامل فکری جداگانه تلقی شده و هوش را تفکر همگرا و خلاقیت را تفکر واگرا می‌داند. از نظر او وجه تمایز تفکر آفریننده، تفکر واگرا است که از طریق انعطاف پذیری،اصالت و روانی می‌توان باز شناخت (سیف: روانشناسی یادگیری و تدریس ).

نظریه پردازان روان شناختی نیز عقیده دارند که خلاقیت از حالت برانگیختگی درونی ناشی می‌شود. (کراچفیلد،1962) «دچار مس» (1968) معتقد است رفتارهایی که از داخل بر انگیخته می‌شوند ناشی از نوعی اشتیاق برای تجربه یک امر می‌باشند: (14 )

بررسی تعاریف فوق نشان می‌دهد که عده‌ای از آن به برانگیختگی درونی، بعضی به توانایی فرد برای تولید ایده‌های نو، برخی به توانایی حل مساله و نوعی تفکر واگرا، و نیز به نتیجه و محصول خلاقیت پرداخته‌اند .

بنابراین نتیجه می‌گیریم خلاقیت عبارتست از: توانایی مشاهده اشیاء به روشهای جدید، یادگیری از طریق تجربیات گذشته و ارتباط آن به موقعیتهای جدید، تفکر در راستای برداشتن موانع و خطوط نا متعارف، استفاده از دیدگاههای غیر سنتی برای حل مسایل، خلق و ابداع چیزی تازه و ابتکاری، طی کردن مراحلی فراتر از اطلاعات داده شده. (15 )

بدین ترتیب فرایند آموزش و یادگیری می‌تواند تفکر خلاق را پرورش دهد و افرادی کاوشکر، آفریننده، مشکل گشا، نوآور، مولد و عامل تغییر را تربیت کند .

ویژگیهای شخصیتی افراد خلاق :

پال تورنس (1998) در پاسخ به این پرسش که ویژگیهای شخصیتی چه نقشی در خلاقیت ایفا می‌کند، گفته است شخصیت هم می‌تواند خلاقیت را آسان ‌سازد و هم مانع آن شود . ویژگیهایی از قبیل آمادگی برای خطر کردن، کنجکاوی و جستجوگری، استقلال اندیشه، پشتکار و پایداری، شهامت، استقلال رای، خودآغازگری، ابتکار، پرسشگری درباره موقعیتهای معماگونه، و در گیر شدن با امور دشوار از جمله ویژگیهای آسان ساز خلاقیت محسوب می‌شوند. او می‌گوید، هر عملی که ما برای تشویق این گونه رفتارها انجام می‌دهیم شخص را در جهت خلاقیت بیشتر سوق می‌دهد. (سیف،1379 ).

از نظر گیلفورد (1998) ویژگیهایی از بروز خلاقیت جلوگیری می‌کنند، عبارتند از سلطه گری،منفی بافی، مقاومت ترس، عیب جویی، انتقاد از دیگران، سازشکاری، تسلیم در برابر قدرت و کمرویی. (سیف،1379،ص 599 ).

مطالعاتی که «بارون» (1969) در زمینه شخصیت افراد خلاق انجام داده است نیز نشان می‌دهد که آنها در مقایسه با افراد عادی خوش بین‌تر ودارای انرژی روانی و جسمی استثنایی‌اند. زندگی آنها پیچیده‌تر است و به دنبال تنش‌اند یا از طریق آزاد شدن آن احساس لذت می‌کنند. افراد خلاق، کمتر ضعیف‌النفس بوده و از مسایل و امور آگاهند . (مزلو) آنان به مسایل بنیانی علاقه‌مندند و تمایل زیادی به خطر کردن دارند .

«نیکسون» (1962)،تورنس(1966) و لی‌کاک (1979)،ضمن تحقیقاتی ویژگیهای دانش‌آموزان خلاق را چنین عنوان کرده‌اند:

1- دارای هوش کلامی و فضایی بسیار برجسته

2- دارای هوش بالاتر از سطح متوسط

3- دارای ظرفیتهای حافظه‌ای فوق‌العاده در ثبت و نگهداری وقایع مختلف

4- آمادگی جهت تجربه امور و فعالیتهای مختلف

5- استقلال فکری (استاین، 1974 ،ص 548)

6- دارا بودن رفتار مطلوب اجتماعی

7- بیان صریح و روشن (بارون، 1968 )

8- طرز فکر انتقادی، فعال و کنجکاو بودن (استرنبرگ تیلر،جان دیویی،1985)

9 - برخورداری از نوع تفکر واگرا (گیلفورد)

10- علاقه‌مند بودن به مسایل فلسفی و مذهبی

11- مقاوم، باجرئت، انتقاد پذیر و خستگی ناپذیر بودن

12- خود جوش، صادق و ساده بودن. (افروز،1365، ص 21 .)

تورنس (1989) پس از 22 سال مطالعه مستمر پیرامون ویژگیهای گروهی از کودکان، نوجوانان و جوانان (یعنی از 1985 تا 1980) به این نتیجه می‌رسد که خمیر مایه شخصیت افراد خلاق، استقلال اندیشه و شیفتیگی فراوان آنها در برابر مساله یا فعالیت مورد علاقه‌شان است. فرد خلاق کسی است که فکری نو ومتفاوت ارائه دهد. بالطبع احساس گریز از کانال بندیهای مشخص ذهنی، همنوا نبودن با دیگران و استقلال طلبی و آزاد اندیشی می‌تواند پایه‌های تراوش تفکر خلاق و خلق آثار نو را فراهم آورد. بقول «تورنس » خلاقیت شکافتن بن‌بست‌ها و دست دادن با فرداست.16

«هیز» (1988)، متذکر می‌شود که افراد بسیار خلاق، اغلب بطور کامل در کار خود غرق می‌شوند. زندگینامه افراد بسیار خلاق این نکته را مورد تأکید قرار می‌دهد که آنها برای عرضه کارهای مهم، انگیزه‌های عالی دارند و بسیار سخت کوشند .

بدین ترتیب مجموع یافته‌های تحقیقی روانشناسان در مورد انسانهای خلاق را می‌توان در 5 دسته زیر خلاصه کرد :

1- آفرینش گری و هوش

2- آگاهی و حساسیت

3- انعطاف پذیری و ابتکار

4- شک گرایی و پایداری

5- بازیگوشی فکری و شوخ طبعی

6- ناهمنوایی و اعتماد بنفس .

پژوهشهای مقدماتی «پال تورنس»، نشان می‌دهد که دانش آموزان خلاق معمولاً با همگنان خود کمتر سازش می‌کنند، به ایده‌های خود بیشتر علاقه دارند و برای مقبول افتادن و پذیرفته شدن تلاش نمی‌کنند. آنها به علایق شدید همکلاسی‌های خود نسبت به کارهای غیر درسی و غیر ضروری با شک و تردید می‌نگرند و هم جوش نمی‌شوند. و امور جاری را متفاوت از دیگران می‌بینند. به دنبال تکالیف مشکل می‌روند و غالباً جوانب مختلف هر موضوعی را به هم ربط می‌دهند و ترکیب می‌کنند .

عوامل موثر در خلاقیت و تاثیر آن بر محتوای کتب درسی :

کارل راجرز (carl Rogers) ، چگونگی عوامل موثر در خلاقیت را به طریق تحلیلی بیان کرده است و در این زمینه می‌گوید: واضح است که خلاقیت را نمی‌توان با فشار بوجود آورد بلکه باید به آن اجازه داده شود تا ظهور کند. او معتقد است که با فراهم کردن امنیت روانی و آزادی، احتمال ظهور خلاقیت سازنده را می‌توان افزایش داد. (17 )

«تورنس» شواهدی بدست آورد که نشان می‌داد اوج خلاقیت در کلاس دوم ابتدائی است ولی به دلیل اقرار در مطابقت با دیگران معمولاً‌از بین می‌رود. منحنی خلاقیت بسیاری از کودکان در حدود ده سالگی افت می‌یابد و آنان هرگز خلاقیت دوره اولیه کودکی را باز نخواهند یافت. با توجه به اینکه آنان در این سن در مدرسه هستند نباید تاثیر خانواده، مدرسه، محتوای درسی، روش تدریس و شخصیت معلم را در افت خلاقیت کودکان ندیده گرفت. محتوای درسی یکی از عواملی است که می‌تواند در مدرسه، زمینه پرورش خلاقیت را فراهم کند .

علاوه بر موضوعی که «کارل راجرز» مطرح کرده است عوامل دیگری نیز در خلاقیت موثر هستند که اگر بطور صحیح بکار گرفته شوند در شکوفایی خلاقیت افراد موثر خواهند بود . در این مقاله این عوامل و تاثیری را که بر محتوای کتابهای درسی دارند مورد بررسی قرار می‌دهیم:

1- نقش اطلاعات در خلاقیت

2- انگیزش و خلاقیت

3- خلاقیت و میزان خود پذیری

4- تخیل و خلاقیت

5- خانواده و خلاقیت .

1- نقش اطلاعات در خلاقیت :

اطلاعات یکی از عوامل اساسی خلاقیت وماده خام آن است و به گفته «ویلیام»، خلاقیت مهارتی است که اطلاعت پراکنده را به هم پیوند می‌دهد. نتایج تحقیقات «هیز» (1988) و «ویش بو» (1988) در رابطه با زندگی 76 آهنگساز و 66 شاعر مشهور نشان داده است که هیچکدام از ایشان زودتر از پنج سال از شروع دوران شاعری و آهنگسازی خویش، شعر یا آهنگ قابل توجهی نساخته‌اند، این امر نشانه آنست که بدون برخورداری از میزان مطلوبی از دانش نمی‌توان شاعر، نویسنده، موسیقی‌دان و یا فیزیکدان خلاق شد. (18 )

رابطه هوش و خلاقیت :

تحقیقات علمی نشان داده است که هوش خارق‌العاده معادل با داشتن استعداد خلاقیت نیست، به عبارتی دانش آموزانی که دارای هوش زیادند، الزاماً‌افرادی که ابداعی ترین ایده‌ها را خلق کنند، نمی‌باشند (قاسم‌زاده، حسن، ص 17.) همچنین محققانی چون رو، (1953) و مک کنیون (1968)، ضمن بررسی هوش افراد بسیار خلاق دریافتند، آنان از مردم عادی باهوش‌ترند ولی از همکاران غیر خلاق خویش درخشان‌تر نبودند. «والدچ» و «رانکو » ضمن تایید این مطالب اظهار می‌دارند که داشتن حداقلی از هوش، برای خلاقیت ضروری به نظر می‌رسد .

از نظر «پیاژه» بوسیله نیروهای خلاقه است که کودک می‌تواند دورانهای مختلف اندیشه را طی می‌کند. برای اینکه عقل و هوش او رشد کند بایستی مراحل سختی را بگذراند. انباره‌ای از شواهد نشان می‌دهد که دو شیوه یادگیری و تفکر از وظایف اختصاصی نیمکره‌های چپ و راست مغز حاصل می‌شود. قسمت چپ اطلاعات را بطور خطی، منطقی و متوالی پردازش نموده و اساساً‌ با اطلاعات شفاهی سر و کار دارد. نیمکره راست، اطلاعات را بطور غیر خطی، از طریق درک مستقیم (شهودی) و بطور همزمان پردازش نموده و با اطلاعات تصویری، شنوائی و عاطفی سر و کار دارد .

استراتژیهای تفکر که بیشتر از ویژگی نیمکره چپ است، تحلیلی، متوالی، ومنطقی است . نیمکره چپ همچنین در درک تمایزها و تفاوتهای ظریف تخصص دارد. از آنجا که فرایند تفکر خلاق نیاز به مقدار زیادی تفکر مربوط به هر دو نیمکره دارد، انتظار می‌رود که هر فرد خلاق ایده‌آل کسی باشد که بتواند وظایف اختصاصی هر دو نیمکره را به نحوی مکمل ادغام نموده و مورد استفاده قرار دهد. ولی شواهد موجود حاکی از آن است که در انواع متعددی از آزمونهای تفکر خلاق بزرگان که در وظایف مغزی نیمکره راست تخصص دارند، تقریباً بدون استثناء از افرادی که شیوه ادغام دو نیمکره را بکار می‌برند، پیش می‌گیرند. چنین افرادی همچنین یادگیریهای خود را بیشتر مورد استفاده قرار می‌دهند .

2- انگیزش و خلاقیت :

انگیزش به حالات درونی ارگانیم که موجب هدایت رفتار به سوی نوعی هدف می‌شود، اشاره می‌کند. (19) اخیراً‌برخی از روانشناسان اجتماعی (لپر، کرین، نیس بت،1973 ) انگیزش درونی را از جنبه شناختی تعریف کرده‌اند، آنها عقیده دارند، اگر افراد درک کنند که بواسطه علاقه خود در فعالیتشان مشغول هستند، بطور درونی انگیخته می‌شوند اما اگر فعالیتهای خود را به عنوان کسب اهداف بیرونی ادراک کنند، بطور بیرونی انگیخته می‌شوند. نظریه پردازان روان شناختی عقیده دارند که خلاقیت از حالت برانگیختگی درونی مرتبط با فعالیت بیشتر از انگیختگی بیرونی مرتبط با فرد منجر به خلاقیت می‌شود .

از نظر گیلفورد، تا زمانی که عملی از روی عادت انجام گیرد، خلاقیتی در کار نیست ولی به مجردی که اجرای عملی احتیاج به تدابیر جدیدی داشت، جریان خلاقیت به کار می‌افتد. (خلاقیت کودکان، ص 19 )

در برخی نوشته های هیجان انگیز بوسیله آینده نگرانی مانند، (الوین تافلر، بنیامین سینگر و فردریک پولاک) درباره وجود رابطه بسیار قوی بین انگیزه برای یادگیری و نیل به دستاوردهای خلاق از یک سو و تصویر ذهنی شخص از آینده، از سوی دیگر بحث شده است. «تافلر» معتقد است که نحوه‌ای که دانش‌آموز و دانشجو، آینده خود را می‌بینند با عملکرد آکادمیک آنها و نیز توانایی آنان برای زندگی، وفق دادن خود با محیط و رشد فکری آنان در یک جامعه پر تغییر ارتباط مستقیم دارد. (21 )

3- خلاقیت و میزان خود پذیری :

تعادل در میزان خود پذیری در صورتی که سایر شرایط موجود باشد باعث می‌شود که انسان در صدد به فعل درآوردن استعدادهای بالقوه خود از جمله خلاقیت باشد. نتایج تحقیقات «گراندال» (1954) در ارتباط با میزان خود پذیری و سازگاری اجتماعی نشان میدهد که هم کسانی که خود را کمتر از آنچه هستند به حساب می‌آورند و به دیگران نشان می‌دهند و هم کسانی که خود را بیشتر از آنچه هستند به دیگران نشان می‌دهند، در زندگی اجتماعی موفق نیستند. این دو گروه در روابط انسانی دائم با مشکلاتی مواجه هستند و با هدر دادن وقت و انرژی، بازده کارهای خلاقه آنان کاهش می‌یابد .

«میچر» جهت نشان دادن رابطه خودپذیری و اضطراب نتیجه گرفت، اضطراب یکی از عوامل مهم بازدارنده جریان خلاقیت است و عواملی است که در سازش آنها و بازده تحصیلی و خلاقیت آنان اثر سوء می‌گذارد .

4- تخیل و خلاقیت :

تخیل نوعی تفکر آزاد است و با بهره گیری از آن که خمیر مایه خلاقیت است، دنیایی بزرگ پهناور در مقابل چشمان دانش‌آموزان گشوده می‌شود و قادر می‌گردد، آزادانه خیال پردازی کند .

به گفته یکی از روانشناسان معاصر (هارلوگ،1982)، خلاقیت شکلی از تخیل کنترل شده است که به نوعی ابداع و نوآوری منجر می‌شود. (22 )

به نظر «فروید»، تفکر خلاق شکل عالی تخیلات آزاد و بازیهای دوره کودکی است. به عقیده او سرچشمه خلاقیت را باید در تجربیات دوره کودکی جستجو کرد. زیرا چگونگی تجارب دوران خردسالی در ظهور اندیشه‌های نو فوق‌العاده موثر است. از طرفی تجارب خلاق و تخیلی به ما فرصت می‌دهد تا به رشد استعدادهای خود برای تفکر، عمل و تبادل نظر پرداخته و بتوانیم به گسترش مهارتهای جسمی و ذهنی خود، پرورش احساسات، حواس پنجگانه، کشف ارزشها و درک فرهنگ خود و دیگران بپردازیم.(23) (کارلوس گالبن کین، 1982)

5- خانواده و خلاقیت :

بدون شک خانواده مهمترین نقش را در کنترل و هدایت تخیل و ظهور خلاقیت دارد . خانواده‌ها باید شرایط لازم جهت فعالیتهای متنوع برای کودکان را فراهم نموده و فرصتهای لازم را برای سوال کردن، کنجکاوی و کشف محیط به کودکان بدهند. تنیبه و تهدیدهای مکرر، آفت خلاقیتهای ذهن است. زمینه رشد خلاقیت در خانه زمانی فراهم می‌شود که به کودکانتان آزادی زیادی بدهند و به آنها احترام بگذارید. از نظر عاطفی در حد اعتدال به آنها نزدیک شوید و بر روی ارزشهای اخلاقی و نه قوانین خاص تأکید نمایید. با تشویق و تایید رفتار کودک و فراهم آوردن زمینه‌های مساعد و تدارک لوازم بازیهای دلخواه او، قدرت تخیل و خلاقیت کودکان را تقویت کنید. خیالپردازیهای کودکان را سرزنش نکنید زیرا خلاقیت او را محدود می‌سازید .

مهمترین عامل در بروز خلاقیت انگیزه است و این انطباق انگیزه و استعداد تواماً در خلاقیت کارساز است. محیط اجتماعی کودکان و تایید بر روی انگیزه خلاق بسیار مفیدتر از تاکید روی استعداد می‌باشد.(24 )

خانواده خلاق به ویژگیهای درونی نظیر پای‌بندی به ارزشها، داشتن علاقه به چیزی و صراحت و رک‌گویی، بیش از ویژگیهای بیرونی نظیر خانواده خوب، حسن سلوک و کوشا بودن، اهمیت می‌دهند .

از نظر «ویلیامز» تماس فعال با محیط زیست طبیعی، اجتماعی و فرهنگی می‌تواند تاثیر ثمربخشی بر بازده خلاقیت داشته باشد، به اعتقاد او هر اندازه محیط خانوادگی و تحصیلی کودک از نظر دانستنیها و اطلاعات غنی‌تر باشد به همان اندازه بازده خلاقیت کودک بیشتر است.(25) محیطهای بیش از اندازه رسمی و بیش از اندازه آزاد برای خلاقیت نسبتاً مضرند و هرگز نخواهند توانست خلاقیت را در فرد بطور سالم بپرورانند. «پال تورنس» می‌گوید محیطی که هم آزادی بیان و هم ارتباط سالم را تبیین کند از لحاظ پرورش خلاقیت بهترین محیط محسوب می‌شود به ویژه اگر پاداشهایی نیز برای رفتارهای خلاق در نظر گرفته شود.(26) در کنار خانواده، مدرسه نیز نقش بسیار مهمی در شکوفایی خلاقیتهای کودکان دارد .

سن ورود به مدرسه سنی بسیار بحرانی و حساس در ارتباط با خلاقیتهای ذهنی است . عواملی همچون تکالیف زیاد، تأکید بر محفوظات، اجرای برنامه‌های هماهنگ و انتظار رفتارهای یکسان از دانش‌آموزان، عدم توجه به تفاوتهای فردی، اعمال انضباط و مقررات شدید، تشویق به کسب نمرات بالا و ایجاد جو قوی، رقابتهای فردی برای ممتاز شدن و عدم شناخت یا بی‌توجهی به ویژگیهای کودکان خلاق سبب می‌شود که قدرت تخیل و خلاقیت آنها به تدریج کاهش یابد.(27 )

عواملی که مانع خلاقیت می‌شوند :

«گیلفورد» در این باره ویژگیهای زیر را نام برده است که عبارتند از: سلطه‌گری، منفی‌بافی، مقاومت، ترس، عیب‌جویی، انتقاد از دیگران، سازشکاری، تسلیم در برابر قدرت کمرویی. از موانع دیگر که بر سر راه خلاقیت دانش‌آموزان قرار دارند، عبارتند از:

1ـ عدم اعتماد به نفس

2ـ تمایل به همرنگی

3ـ عکس‌العمل منفی

4ـ حذف خیالبافی

5ـ پیش‌داوریها

6ـ ترس از انحراف وسعی در همنوایی با اجتماع

7ـ ارزش‌ها و هنجاری‌های فرهنگی .

نقش معلم در پرورش خلاقیت :

پال تورنس (1985) در تحقیقات خود به این نتیجه رسید که خصوصیات مربی و شیوه‌های آموزش وی می‌تواند به افزایش تفکر خلاق بیانجامد. مربیانی که از شیوه کودک ـ محور در آموزش خود استفاده می‌کنند، کودکان را نسبت به محرکات محیطی پیرامون حساس می‌نمایند. از تأکید بر الگوهای قالبی اجتناب می‌ورزند و کلاس را چنان سازماندهی می‌نمایند که محیطی تنوع و خلاق ایجاد شود. در نتیجه این روش موجب افزایش و رشد خلاقیت در کودکان می‌شود. بررسی انجام شده نشان می‌دهد معلمانی که خودخواهان تغییر در روشهای تدریس روزانه‌شان هستند، توان یادگیری آفرینندگی را دارند. راهکارهای آموزشی خلاقیت، محیطی انباشته از کنجکاوی و تنوع می‌آفریند. «وایتهد» معتقد است که شغل معلمی باید از یک «قاطعیت ویژه» برخوردار باشد و معلمان موفق باید بدقت بدانند که شاگردانشان به یادگیری چه مطالبی نیاز دارند.(28 )

و این موضوع باید مبتنی بر استانداردها و اصول منطقه‌ای و مدرسه‌ای باشد و همچنین باید آگاهی کامل از سطح نسبی ومیزان استعدادها و خلاقیت دانش‌آموزان داشته باشند.(29 )

بررسی نحوه ارتباط آموزشی معلمان خلاق نشان داده که آنها معمولاً از روشهای زیر استفاده می‌کنند :

1ـ استفاده از حواس مختلف، توجه به حواس مختلف و استفاده صحیح و بجا از آنها در فرایند یادگیری. مطالعات (بودو، 1358؛ شهرآرای، 1370) نشان داده است که این افراد از امکانات سمعی ـ بصر ی، کامپیوتری، کانالهای ارتباطی و دیگر وسایل کمک آموزشی بیشتر بهره می‌گیرند .

2ـ استفاده از تجربه‌های مستقیم: (نقش پرورش دهندگان خلاقیت در فراهم آوردن زمینه برای دستکاری اشیاء و تجربه و آزمایش، تشویق جهت پیدا کردن راههای جدید، ترغیب فراگیران به حدس زدن جهت ابداع و نوآوری )

3ـ استفاده از روش بحث و گفتگوی آزاد و متقابل :

بکارگیری سخنان خود جوش و گفتگوی آزاد و متقابل و غیر قالبی (بودو، 1358، نلر 1369) ، تشویق فراگیران به ارائه نظرات و انتقادات خود و فراهم آوردن شرایط مناسب برای داد و ستد اجتماعی و ذهنی، پاسخ غیر مستقیم به سئوالات کنجکاوانه آنها .

4ـ استفاده از روش فعال در تدریس :

تقویت قوه خلاقیت از طریق فعالیتهای خودبخودی با تکیه بر تجربیات عینی و امکانات فراگیر، رشد و توسعه آزادی عمل و استقلال فراگیر، عدم تکیه برحافظه شناختی و تاکید بر درک و فهم، تجزیه و تحلیل، ترکیب، ارزشیابی و حل مسئله در آموزشی. (روش اکتشافی)

5ـ استفاده از روش بارش مغزی یا کنکاش مغزی :

استفاده از روشهای گوناگون جهت حل مساله، دادن فرصت لازم جهت تفکر عمیق و طرح نظر خودبطور آزادانه، نقش راهنما داشتن معلم و شرکت فعالانه فراگیران در جریان یادگیری .

6ـ استفاده تلفیقی از تفکر واگرا و همگرا :

ایجاد موازنه منطقی بین این دو شیوه تفکر و استفاده از آنها در کنار هم. دادن فرصت به فراگیران در جهت کسب اصول و دانش و اطلاعات در رشته‌‌های گوناگون به صورت فردی یا گروهی و فراهم ساختن زمینه مساعد برای تفکر واگرا .

7ـ توجه به تفاوتهای فردی :

دارا بودن شناخت از تفاوتهای فردی فراگیران، تطبیق محتوا و روشهای آموزشی و پرورش خلاقیت را دارند. بنابراین خلاقیت توانایی ذاتی نیست، بلکه رویکردی روش شناسانه است که بیشتر افراد می‌توانند آن را بیاموزند. بطور خلاصه می‌توان به اصول زیر بنایی افزایش مهارت خلاقیت به ترتیب زیر اشاره کرد :

1ـ نگرش متفاوت معلم به موضوعات درسی .

2ـ استفاده از روشهای مختلف تدریس وراهکاریهای متفاوت .

3ـ تغییر در ابزار ارزشیابی و سنجش .

راههای ایجاد و پرورش خلاقیت :

علمای تعلیم و تربیت، روشهای متعددی برای آموزش خلاقیت پیشنهاد می‌کنند که اغلب مشابه به یکدیگر است که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم :

1ـ احترام به عقاید عادی و غیر عادی کودکان .

2ـ طرح پرسشهای برانگیزنده و محرک .

3ـ تشخیص و تمیز استعدادهای کودکان

4ـ دادن آزادی عمل به کودکان (شکوفایی خلاقیت کودکان، ترزا آمابلی، ص 114 )

5ـ احترام به کودکان و ایمان داشتن به توانایی آنها. (تورنس، اسمیت، درو )

6ـ تشویق زیاد والدین در انجام کارهای خلاق .

7ـ حاکم بودن ارزشها نه قوانین .

8ـ داشتن تصاویر ذهنی مثبت از آینده کودکان خود .

9ـ احترام به تخیلات کودک

10ـ مشاهده اشیاء از نزدیک و دستکاری آنها .

11ـ تکمیل کردن اشیاء و امور ناقص، جملات ناتمام، داستانهای ناقص، نقاشیها و تصاویر نیمه تمام و مبهم .

12ـ تدارک فرصتهای مناسب یادگیری .

13ـ هدایت کودک به سوالات تازه .

14ـ واداشتن به کنجکاوی و کنکاشهای ذهنی .

«تورنس» اصولی برای توسعه تفکر خلاق از طریق مدرسه ارائه می‌دهد :

1ـ حساس کردن دانش‌آموزان به محرکهای محیطی

2ـ تشویق به دستکاری اشیاء

3ـ تشویق عقاید نو

4ـ ایجاد جوی خلاق در کلاس

5ـ آشنا کردن کودکان با فرایند خلاقیت

6ـ ارزشیابی و تشویق یادگیری خود انگیز

7ـ ایجاد فرصت برای تفکر خلاق

8ـ گسترش انتقاد سازنده

9ـ روحیه حادثه جو داشتن

10ـ کسب شناخت در رشته‌های گوناگون

11ـ ارزشمند داشتن تفکر خلاق

نتایج نظرسنجی از تعدادی معلمان در زمینه خلاقیت :

نتایج بدست آمده از نظرات تعدادی از دبیران مجرب، در زمینه عنوان مقاله به شرح زیر می‌باشد :

- اکثراً معتقدند که ارتباط مستقیمی بین متون درسی و خلاقیت وجود دارد و محتوای درسی در عین پربار بودن باید جالب و جذاب بوده و متناسب با نیازهای فردی و اجتماعی طراحی شود. به روز بودن مطالب درسی، نقش مهمی در ایجاد خلاقیت داشته و زمینه‌ساز و تقویت کننده آن می‌باشد .

- نحوه شناسایی دانش‌آموزان خلاق می‌تواند استفاده از روش مشاهده رفتار (یا از طریق مشاهده کارهای هنری ...) باشد.که این از طریق درگیری ذهنی دانش‌آموز نسبت به مطالب درسی، از عملکرد دانش‌آموز و از طریق ایجاد انگیزه در آنان، طرح سوالات معلم از شاگرد و پاسخ غیر معمول شاگرد به سوالات، انجام آزمایش و احترام به عقاید کودکان امکان پذیر می‌باشد .

- و اما خصوصیات عمده معلمان خلاق را در: علاقه به مطالعه، پر تحرک بوده و فعالیت و پویایی، نوآوری در طرح درس، پشتکار و جدیت، استفاده از حداقل امکانات جهت آموزش، داشتن ابتکار در تدریس، دارا بودن اعتماد به نفس، انعطاف‌پذیری، استفاده از فعالیتهای فوق برنامه (رسمی ـ غیر رسمی)، توجه به تفاوتهای فردی دانش‌آموزان، استفاده از وسایل کمک آموزشی، منضبط بودن و دانش کافی می‌دانند .

- نقش معلم را در پرورش خلاقیت بصورت نقش محوری و به عنوان سکان‌دار علم و دانش می‌دانند و همچنین ایجاد نمودن روحیه پژوهش دردانش‌آموزان و ایجاد انگیزه، ابتکار و تشویق دانش‌آموزان به فعالیتهای غیر کلاسی .

و بالاخره نقش تحصیلات والدین و جو عاطفی حاکم بر خانواده، وضعیت اقتصادی مطلوب خانواده، استفاده از امکانات تفریحی و رفاهی سالم، ایجاد فضای سالم و روانی در مدارس وتوجه به علایق و استعدادهای دانش‌آموزان و کمک به انجام پژوهش و تحقیق را عامل مهمی در شکوفایی استعداد دانش‌آموزان می‌دانند .

عوامل موثر در تلاش برای  نوآوری

آسایش ما انسان ها که امروزه از آن برخوردار هستیم در نتیجه تلاش افرادی بوده است که برای رفاه بشر شبانه روز تلاش کرده و فکر و ذهن خود را بکار انداخته و مشکلات بسیاری را حل کرده اند و با تلاش بر علم و دانش خود افزوده و با خلق رسانه های جمعی مردم را به هم نزدیک تر ساخته اند ، انسان هایی که آتش آهن ، چرخ ، جاده ، خط ، کاغذ ، ماشین بخار ، برق ، تلفن ، علت امراض ، خواص گیاهان ، قوانین کار آمد اجتماعی و هزاران چیز دیگر را کشف ، اختراع و ابداع کردند و زیر بنای پیشرفت و اسایش امروزیان را فراهم ساختند.

نیاز عامل اساسی برای ابداع و نوآوری می باشد . انسان بریا رفع نیاز ، هم نوع خود تلاش می کند ، اندیشه می کند و دست به ابداع و اختراع می زند تا نیازی از نیازهای انسان ها را برآورد و کارش مورد قبول حق و مردم قرار بگیرد از دیدگاه افراد خلاق ، خلاقیت مانند تابلو زیبای یک نقاش از طبیعت زیباست که چشم بینندگان را خیره می کند. هنگامی که انسان بر میزان دانش و مهارت و نوآوری های خود می افزاید و می کوشد تا عاشقانه آن ها را به پای مخلوق خدا بریزد با این نگرش صمیمانه و کار انسانی و صادقانه ، بی تردید سلامت روح و روان رضایت فردی و پیروزی معنوی و مادی دلخواه را نصیب خود می کند و الگویی برای افراد دیگر می شود و افراد آگاه و دانا را به این کار تشویق می کند و به جامعه جان تازه ای می بخشد .

مهارت رویارویی با مشکلات

یکی از مهم ترین توانمندی های انسان ، قدرت رویارویی با مشکلات روزمره زندگی است منظور از رویارویی با مشکلات روزمره ، تلاشهایی است که برای کنترل و اداره کردن موقعیت هایی به عمل می آوریم که آن ها را خطرناک و تنش زا ارزیابی می کنیم . این تلاش ، دو نکته اساسی را در ذهن وارد می سازد : یکی تلاش و برنامه ریزی و دیگری تدریجی بودن فرایند رویارویی .

هر یک از ما در طول زندگی بر اساس تأثیرات تربیتی دریافت کرده از خانواده و جامعه از روش هایی برای مقابله با مسائل استفاده می کنیم . گاه آن چنان بر هیجان متمرکز می شویم که شادی ، خشم ، نا امیدی و . . . مجال تفکر را از ما سلب کرده ، بلافاصله با واکنشی هیجانی تصمیم می گیریم و عمل می کنیم و گاه با تکیه بر صبر ، تفکر و . . . ب مسئله متمرکز شده ، هیجان و احساس خود را تحت کنترل در می آوریم و به انتخابی معقول دست می یابیم .

یکی از راه های مقابله با مشکلات که سود مندترین نتایج را در برخورد مناسب با مشکلات دارد ، مقابله متمرکز بر مشکل ، یعنی مورد بررسی قرار دادن مسائل و راه حل یابی برای آن ها است .

برای بهتر زندگی کردن باید مهارت زندگی را یاد گرفت و در هیچ کاری عجولانه تصمیم گیری نکرد لذا داشتن مهارت های مقابله ای توانمند برای کاهش استرس و احساس رضایت از فرایند تصمیم گیری به نحو خلاق امر ضروری است .

تصمیم گیری خلاقانه

افرادی می توانند در مسائل زندگی تصمیم گیری خلاقانه ای داشته باشند که اعتماد بنفس در آنها بیشتر باشد و بدون اظهار ناتوانی در امو.ر زندگی و مسائل شخصی خود تصمیم گیری عاقلانه ای داشته باشند افرادی که انعطاف پذیرند و قادرند در موقعیت های مشابه راه حل های جانشین ابداع ، ایجاد و خلق کنند و تنها به یک روش و در موقعیت های متفاوت اکتفا نمی کنند . دور اندیش اند به این معنا که می توانند اثرات طولانی مدت پاسخ های مقابله ای خود را پیش بینی کنند و منطقی فکر می کنند و ارزیابی های دقیق و درست از موقعیت به عمل می آورند چنین افرادی تصمیم گیری خلاقانه ای در مورد مسائل مختلف می گیرند و در کار خود موفق هستندئ . با احساس تسلط و کفایت با مشکلات رو به رو می شوند و هدفشان ارزیابی موقعیت ، دریافت کمک و حمایت از ذیگران و حل مسأله از طریق یک طرح عملی و علمی مفید است . افراد خلاق مشکلات زندگی را فرصتی برای رشد خود تلقی می کنند و سعی می کنند با امید صبر و شوخ طبعی با این مسائل مواجه شوند . یکی از ویژگیهای بارز این اشخاص خود کار آمدی است

یعنی توانایی مقابله با مشکلات و استفاده از آن افراد را ترغیب می کند تا برای خود اهدافی معنی دار انتخاب کنند ، زیرا ایمان دارند که می توانند به این اهداف دست یابند . این افراد همان نتایج مطلوبی را که از طریق برنامه ریزی ، مسئله گشایی و کسب مهارت های ضروری در زندگی نصیبشان می شود به دست می آورند.

توانایی مقابله با مشکلات موجب پایداری و تداوم و بردباری می شود به نحوی که بعد از شکست به سادگی تسلیم نمی شوند ، بلکه برای رسیدن به اهدافشان به دنبال راه های دیگر می گردند . به نقاط ضعف و قوت خود آگاه اند ، اهداف واقع بینانه ای انتخاب یم کنند و از خود انتظارات معقول دارند افرادی که درست در نقطه مقابل این افراد قرار دارند کسانی هستند که توجهی به نقش خود در ایجاد تحولات و طراحی مسیر زندگی ندارند ، یا به نوعی مسئولیت زندگی را به عهده نمی گیرند و از مشکلات دوری می کنند با این که بدون در نظر گرفتن موقعیت و تلاش برای یافتن راه حل بهتر ، به طور تکانشی واکنش نشان می دهند . خشمگین ، عصبی یا افسرده و منفعل اند . خود یا دیگران را به خاطر مشکلاتشان سرزنش کرده ، از ارزش برخورد با مشکلات زندگی با احساس امید ، تسلط و کنترل شخصی غافل اند.

داشتن دیدگاه منفی نسبت به مشکلات مانع هر گونه اقدام موفقیت آمیز در حل مسئله می گردد . چنین دیدگاههایی احتمالا" حاوی افکار غیر طبیعی ، انعطاف ناپذیر و غیر واقعی نسبت به مشکل است که می توان از جمله این باورها به موارد زیر توجه کرد : الف- باور داشتن به این که نباید در زندگی با مشکل روبرو شد .

ب- اعتماد به این که وجود مشکل در زندگی نشانه ضعف ، بی لیاقتی و ناتوانی است ج سعی در اجتناب و دور شدن از مشکل و سپردن آن به دست زمان د- سرزنش کردن خود هنگام مواجه شدن با مشکل   ر- هنگام رو به رو شدن با مشکل دچار در ماندگی و نا امیدی شدن و باور داشتن به این که نمی توان مشکل را حل کرد.

با توجه به این افکار و باورهای غیرمنطقی دیگر ، که هر کس خود سازنده آن هاست ، می توان با اطمینان گفت که قدم اول در حل مشکل به طور موفقیت آمیز مشکل را بزرگ ندیدین است . پرورش ادراک « تو می توانی » است . مسئله گشاهای موفق موقعیت مشکل زا را به عنوان بخشی از زندگی تلقی می کنند و به این واقعیت واقف اند که مقابله منطقی و آرام با چالش ها مهم تر و بهتر از برخورد تکانشی با آن آن هاست .

تفکر نقادانه

مهارت مورد نیاز برای مقابله منطقی و ارام با چالش ها ، تفکر نقادانه است . تفکر نقادانه  را می توان مهارت و هنر رهبری کردن ذهن خود تعریف کرد . بر این اساس ارزش آن نیز کاملا" روشن است . اگر ما می توانیم ذهن خود را رهبری کنیم ، می توانیم زندگی خود را نیز رهبری کنیم ، آن را بهبود ببخشیم و اصلاح کنیم ، می توانیم زندگی را تحت کنترل خود در می آوریم ، جهت دهیم و هدایت کنیم . اولین حاصل این تفکر ،علاقمند شدن به این است که بدانیم چگونه ذهن ما کار می کند ، چگونه می توانیم انگیزه ایجاد کنیم و عملکرد آن را برای بهتر شدن تغییر دهیم . این امر ما را وا می دارد که انگیزه های آنی خود را با  فکر کردن مورد آزمون و بررسی قرار دهیم و به راه های فکر کردن و سپس عمل کردن در تمام ابعاد زندگی ، عادت کنیم .

همه رفتارهای ما بر اساس انگیزه و دلایلی صورت می گیرد ، اما به ندرت انگیزه های خود را بررسی می کنیم تا در یابیم که آیا منطقی اند یا نه ؟ ما به ندرت دلایل را موشکافانه مورد انتقاد قرار می دهیم تا ببینیم آیا بطور منطقی توجیه می شوند ؟ به عنوان مثال ، در نقش پدر و مادر ، ما اغلب به فرزندانمان به طور آنی و بدون نقد و بررسی پاسخ می دهیم . بدون آن که تأمل کنیم و ببینیم آیا رفتار آنی ما با آن چه می خواهیم به عنوان والد عمل کنیم ، همسان است ، آیا مشارکتی در افزایش اعتماد به نفس آن ها داریم ؟ یا این که آن ها را از مسئولانه فکر کردن یا صحبت کردن در مورد رفتارشان دلسرد می کنیم ؟ به عنوان معلم ، در خیلی از مواقع به خود اجازه می دهیم بدون نقد و بررسی هر آن چه را که فکر می کنیم تدریس کنیم ، تکالیفی به دانش آموزان بدهیم که با بی اعتنایی انجام دهند ، به طور سهوی آن ها را از داشتن ابتکار و استقلال دلسرد کنیم و . . . متأسفانه این که به خود اجازه می دهیم و به روشی کما بیش خودکار و غیر منتقدانه و بدون عمل کردن مطابق مهارت ها و دیدگاهها که توانایی آن را داریم ، زندگی می کنیم ، سبب می شود که به خودمان و دیگران آسیب بزنیم وفرصت ها را برای داشتن زندگی کامل تر ، شادتر و پایدارتر وپر بارتر از دست بدهیم .

گر چه دیدگاه هایی متفاوتی راجع به بهترین روش پروراندن تفکر نقادانه وجود دارد ، اما تقریبا" همه متخصصان با نقش برجسته معلم کلاس در پی ریزی برنامه کلاسی ، به نحوی که تفکر نقادانه را تشویق کند ، موافق اند . این معلمان می توانند : در کلاس جوی ایجاد کنند که در آن دانش آموزان به پرسیدن سؤال ، پیگیری در امور ، اکتشاف نکات جدید و تشریک مساعی تشویق شوند.

با ایجاد اطمینان مبنی بر مورد پذیرش قرار گرفتن ، در دانش آموزان بصیرت روشنفکرانه ای برای  خطر پذیرش در کلاس ایجاد می کنند .

بر یادگیری پویا ، به جای فراگیری منفصل دانش تمرکز کنند . دانش آموزانی که عادت کرده اند صرفا" مطالب کتاب ر فرا بگیرند و فقط بر پایه ارائه بی کم و کاست همان مطالب مورد آزمون قرار گیرند ، آمادگی پذیرش ایده نو و تفکر نقادانه را از دست می دهند.

معلمان از دانش آموزان بخواهند با دقت مطالب خود را شرح دهند . از عقاید ، باورهای خود و . . . دفاع کنند تا اطلاعات مقدماتی مربوط به الگوهای فکر کردن ، استدلال نمودن و . . . را به دست آورند.

معلمان می توانند در رفتار خود مهارت ها و پیگیری روند تفکر نقادانه را طراحی کنند ، زیرا دسته وسیعی از رفتارها به وسیله مشاهده کردن ، مدل و الگو برداری از رفتار دیگران یاد گرفته می شوند.

یکی از مهارت هایی که لازم است به دانش آموزان در تبادل افکار داده شود فراگیری تفکر نقادانه است . استفاده از تبادل اندیشه ، مجموعه ای از تکنیک ها و روش ها برای تولید نظریات جدید و مفید و پرورش تفکر خلاق ، در پی نقادانه تحلیل کردن است .

تفکر نقادنه مجموعه ای از مهارت ها ، مثل توانایی شناختن تعصبات ، تفاوت قائل شدن بین اطلاعات مرتبط و غیر مرتبط ، ملاحظه کردن دیدگاههای مخالف ، تغییر دادن یک حالت و وضعیت با توجه به دلایل و شواهد و . . . را شامل می شود.

ارزش های اجتماعی و خلاقیت

انسان در تمام دوران زندگی در حال یادگیری و در جستجوی یافتن پاسخ به پرسشهای خود است . و برای یافتن پاسخ های خود از افراد آگاه و بزرگترها کمک می گیرند و یا از طریق خانواده و اجتماع مورد راهنمایی قرار می گیرد. نظام آموزش و پرورش بیشترین سهم را در جهت ابداعات بشری بر عهده دارد . خانواده و بعد از آن مدرسه مهمترین مکانهایی هستند که درآن مهارت های زندگی را یاد می گیرد و به ارزش های اجتماعی پی می برد کودکان و نوجوانان ، دوازده سال در مدرسه زندگی می کنند ، یاد می  گیرند و ساخته می شوند و اولین تجربه های زندگی اجتماعی کودک در محیط مدرسه فراهم می شود و بسیاری از برداشت های ذهنی ، باورها و بازخوردهای آنان نسبت به زندگی در مدرسه و درکلاس درس ، مورد آزمون ، سنجش و تجربه قرار می گیرند . به همین دلیل گفته شده است که مدرسه سرچشمه مناسبات اجتماعی و رفتارها و کردارهای نسل آینده است و در بلند مدت کل جامعه محصول فرهنگی آن قلمداد می شود .

صاحب نظران هدف اصلی آموزش و پرورش را در قالب پنج اصل زیر مطرح می کنند :

1-یادگیری عمیق مباحث مندرج در برنامه ریزی درس . 2- تقویت روحیه خلاقیت وتحقیق در دانش آموزان با مطالعات کتابهای علمی 3- شناخت استعدادهای دانش آموزان و هدایت آنان .4- ایجاد مهارت لازم برای اشتغال در جامعه 5- فراگیری مهارت های لازم برای زندگی اجتماعی مناسب .

برنامه درسی باید طوری باشد که به جای محفوظات پروری خلاقیت و ابتکار و شکوفا کردن استعداد ها را پرورش دهد و در نوجوانان ما نشاط و دلگرمی به مطالعه را ایجاد نماید .

باید یادگیری کودکان بریا دانستن ، عمل کردن و برای زندگی کردن و یادگیری برای با هم زندگی کردن باشد . باید مهارت های زندگی را به دانش آموزان بیاموزیم و فرصت تمرین ها را در کلاس و مدرسه به وجود اوریم .

باید به دانش آموزان درس زندگی داد . درس رشد عاطفی ، تمرکز حواس ، تفکر ، کنترل هیجانات ، مهر و.رزی ، نوع دوستی ، محبت به دیگران ، مدیریت در رفتار و اخلاق نیک ، امید واری به زندگی و همه اینها با الگو بودن رفتارهای معلم بریا دانش آموزان انجام پذیر است نه در گفتار بلکه در عمل و رفتار بزرگترها دانش آموزان این صفات را یاد می گیرند و در زندگی به کار می بندند ، در چنین صورتی که شوق زیستن ، ب شور ونشاط  دو روح و جان افراد وجود پیدا می کند.

امروزه باید در مدارس مهارت در تصمیم گیری درست ، مهارت در طرح هدف های واقع بینانه زندگی ، مهارت در تفکر انتقادی و خلاق و مهارت در برقراری ارتباطات انسانی به دانش آموزان آموزش داده شود. تا بتوانند برای رسیدن به اهداف خود سرسختانه تلاش کنند.

کودکان امروز، لازم است بزرگسالانی خلاق و مبتکر باشند، زیرا جهان به سرعت در حال تغییر و دگرگونی است و آنان نیاز دارند برای رویارویی با مشکلات و فائق آمدن بر آنها خلاقانه فکر و عمل کردن را بیاموزند.

بیشتر بزرگسالان هیچگاه فکر نمی‌کنند که چگونه می‌توانند خلاق و مبتکر شوند، زیرا نه یک رشته هنری خاص را که منجر به شکوفا شدن استعدادهای آن‌ها شود، دنبال می‌کنند و نه سعی دارند میان دانسته‌ها و پدیده‌های محیطی‌شان ارتباطی جدید برقرار کنند. در صورتی که خلاقیت، ابتکار و نوآوری مرحله‌ای از رشد عقلی است که می‌تواند منجر به ساخت و ایجاد موقعیتی برای راحت‌تر زیستن شود. همه ما از حاصل فکر افراد خلاقی که در گذشته به نحوی از قدرت تخیل، تفکر و برقراری روابط میان آنها استفاده کرده‌اند، بهره‌ می‌بریم. آنها آنچه را که نبوده، ولی قابلیت بودن را داشته است، ساخته‌اند.

برای خلاق بودن نیازی به داشتن هوش و ذکاوت بالا نیست. به عبارت دیگر، یک فرد خلاق الزاما فردی باهوش نیست، بلکه تنها با استفاده از تجربه، آزمایش و البته کنجکاوی و بررسی درباره پدیده‌های محیطی‌اش قوه خلاقیت و ابتکار خود را متجلی می‌سازد.

خلاق بودن به معنای ایجاد تغییراتی در محیط برای کشف ناشناخته‌ها و روابط جدید است. کودکان ذاتاً خلاق‌اند، به شرط آنکه بتوانیم شرایط و موقعیتی برایشان فراهم آوریم که سرشار از ایده‌ها و ابتکارات جالب باشد و آن‌ها بتوانند بدان وسیله استعدادها و مهارت‌های ناشکفته خود را شکوفا سازند و فرصتی برای رشد و پرورش نیروی خلاقانه‌شان پیدا کنند.

کودکان، تخیلات، ایده‌ها و افکار خود را به به کار گرفتن روش‌های گوناگون و خاص خود بیان می‌کنند. آنها نقاشی، می‌کشند داستان می‌نویسند، نقش بازی می‌کنند، یک قطعه موسیقی می‌سازند، کاردستی درست می‌کنند، و یا مسأله حل می‌کند. کودکان برای ارائه‌ کارهای خلاقانه خود نیازمند ایده و اطلاعات خاص‌اند که با ترکیب کردن آنها بتوانند قوه ابتکار و نوآوری‌شان را نمایش دهند. کتاب، بازی‌های گوناگون، لوازم و مواداولیه خام، نوارهای موسیقی عروسک‌های نمایشی و... همگی می‌توانند انگیزه و عاملی برای احیا و بروز خلاقیت هنری ـ علمی بچه‌ها باشند.

اسباب بازی‌ها و وسایلی که ساخته فکر بزرگسالانند، هیچگاه نمی‌تواند خلاقیت کودک را برانگیزند.

تجاربی که کودکان در سال‌های اولیه رشدشان از محیط کسب می‌کنند، اندوخته‌ای برای تفکر خلاقانه آنان به حساب می‌آید، هر قدر این دانسته‌ها و اطلاعات بیشتر و متنوع‌تر باشد، پیش‌ زمینه بهتری برای پرورش و بروز خلاقیت در خود ذخیره خواهند کرد.

قبل از ورود به موضوع بررسی راه‌های ایجاد خلاقیت، ارائه تعاریف گوناگونی که از آن شده است و نیز عوامل موثر بر آن ضروری می‌نماید. دانشمندان و صاحبنظران تعاریف متعدد و متنوعی از خلاقیت ارائه داده‌اند که در زیر به برخی از آنها اشاره می‌نماییم.

پاپالیا خلاقیت را در دیدن چیزها با یک نظر نو و غیرمعمولی و دیدن مشکلاتی می‌داند که هیچ کس دیگر وجود آنها را تشخیص نمی‌دهد و سپس ارائه رهیافت‌های جدید، غیرمعمولی و اثر بخش را ذکر می‌کند.

موریس دبس معتقد است خلاقیت فرآیندی فکری است که مربوط به تفکر واگراست که تحلیل را به کار می‌برد و نوآوری را در سطوح مختلف افزایش می‌دهد. ارلیچ می‌گوید: خلاقیت عبارت است از تجدید سازمان تجاربی که منحصر به فرد بوده و متفاوت از دانسته‌های قبلی است. اندرسن خلاقیت را عمیق‌تر کردن، دوباره نگاه کردن و خط زدن اشتباهات معنی می‌کند و مکنیون معتقد است خلاقیت متضمن پاسخ یا مفهومی نو است، باید مشکل گشا باشد و متبکرانه صورت گیرد. گیلفورد خلاقیت را مجموعه‌ای از توانایی‌ها و خصیصه‌ها می‌داند که موجب تفکر خلاق می‌شود. به عقیده‌ی تایلور، خلاقیت شکل دادن به تجربه‌ها در سازمان‌بندی‌های تازه است. استین خلاقیت را فرآیندی تعریف می‌کند که نتیجه آن کار تازه‌ای است که توسط گروهی در یک زمان به عنوان چیزی مفید و رضایت بخش مقبول واقع می‌شود.

مایرووایز برگ عقیده دارند خلاقیت توانایی حل مسایلی است که فرد قبلا حل آنها را نیاموخته باشد. بسیاری از افراد هنگامی که عبارت شخص خلاق را می‌شنوند احتمالاً فردی مشهور و خارق‌العاده را در نظر دارند که کارهای غیرمعمولی و شگفت‌انگیز و غیر مترقبه انجام می‌دهد. با این طرز تفکر خلاقیت فقط در اختیار عده خاصی قرار گرفته و نشان می‌دهد که تعداد بسیار کمی از افراد می‌توانند خلاق باشند، در حالی که خلاقیت فرد را توصیف نمی‌کند بلکه ایده و تولیدش را که به طرز مناسبی تازگی دارد تعریف می‌کند. بدین معنی خلاقیت چیزی نیست که در اختیار گروه خاصی از افراد باشد بلکه یک ظرفیت ذهنی است که همگی افراد نسبت یا درجه‌ای از آن را در اختیار دارند و با تربیت صحیح می‌توانند آن را شکوفا کنند و به فعلیت‌ برسانند.

رابرت استین می‌گوید: من بعد از ۲۰ سال تحقیق و بررسی دریافته‌ام که همه انسانها از قوه خلاقیت برخوردار هستند و استثنایی وجود ندارد. به عبارت دیگر می‌توان این گونه نتیجه گرفت که خلاقیت ذاتی نیست، فقط ممکن است عده‌ای از خلاقیت بیشتری برخوردار باشند و بقیه می‌توانند در صورت پرورش مطلوب از خلاقیت مناسب بهره‌مند شوند.

عوامل موثر بر خلاقیت

۱) علاقه: کارهای خلاقانه به استناد تحقیقات همیشه با علاقه‌ زیادی همراه بوده‌اند.

۲) اطلاعات: خلاقیت فعالیتی فکری و در عین حال مبتنی بر اطلاعات است. اگر تفکر را عامل یا جریان اصلی خلاقیت بدانیم اطلاعات نیز ماده اولیه یا اساسی آن محسوب می‌شود.

۳) انگیزه: با توجه به نتایج تحقیقات انجام گرفته، معلوم می‌شود وقتی انگیزش درونی حفظ شود، خلاقیت نیز حفظ خواهد شد.

۴) افزایش سرعت واکنش: غنی بودن آموزش و پرورش، توسعه اطلاعات و افزایش سرعت واکنش افراد نسبت به انگیزه‌های محیطی برکیفیت خلاقیت می‌افزاید.

۵) افزایش حل مساله و تصمیم‌گیری: اگر بتوانیم قدرت تصمیم‌گیری و مهارت حل مساله را به گونه‌ای تلفیق نماییم به حصول تفکر خلاق کمک نموده‌ایم و زمینه‌های لازم برای پرورش خلاقیت را فراهم آورده‌ایم.

۶) اعتماد به نفس و نترسیدن از ابراز عقاید: اگر شخصی از اعتماد به نفس کافی برای ارائه افکار و عقاید به خود برخوردار باشد و از تمسخر و افکار منفی دیگران نهراسد، خلاقیت او افزایش می‌یابد. قدرت تفکر خلاق از نگاه آدمی به فراسوی تجارب و خارج کردن خود از بن‌بست‌ها و محدودیت‌ها ریشه می‌گیرد و فرد را از حالت خشک و قالبی گذشته به سوی اندیشه‌های آزاد و ارائه نظریه متفاوت سوق می‌دهد.

۷) مکنیون معتقد است که اگر چند اصل را رعایت کنیم زمینه برای پرورش خلاقیت را فراهم کرده‌ایم.

این اصول به شرح زیر است:

ـ اظهار نظر کودکان را مورد انتقاد قرار ندهیم یعنی آن‌ها را از ارزیابی و قضاوت نترسانیم.

ـ درباره احتمالات و دیدگاه های خیالی با دانش‌آموزان بحث و گفتگو کنیم.

ـ با الگو قرار دادن خودمان، انتقادپذیری و در واقع تحمل دیدگاه های دیگران را به دانش‌آموزان آموزش دهیم.

۸) محیط مناسب: تجربیات عینی و تعامل با محیط یادگیری در شکوفایی خلاقیت نقش اساسی دارد. محیط غنی خانوادگی و نیز غنای محیط اجتماعی به لحاظ فرهنگی از عوامل موثر در خلاقیت کودکان و نوجوانان به شمار می‌آید.

اصولاً استعدادهای خلاق در محیط‌های مطلوب شکوفا و متبلور می‌شوند. بنابراین یکی از الزامات و روشهای مهم متبلور کردن خلاقیت به وجود آوردن فضای محرک، مستعد و به طور کلی خلاق است. بدین گونه که مسئولان باید به طور مستمر آمادگی شنیدن اندیشه‌های بدیع و نو را داشته باشند.

البته باید توجه داشت که عوامل فردی نیز نقش مهمی در بروز خلاقیت دارند، ولی نکته مهم این است که سهم محیط بسیار متغیرتر است، یعنی راحت‌تر می‌توان عوامل محیطی را تغییر داد تا ویژگی‌ها و توانایی‌های خود را .

تحقیقات نشان داده‌اند عوامل اجتماعی و محیطی نقش اصلی را در کار خلاق ایفا می‌کنند.

محققان معتقدند همه انسانها در کودکی از استعداد خلاق برخوردار هستند، لیکن نبود محیط مناسب و بی‌توجهی و تقویت نشدن این توانایی مانع بروز آن می‌شود.

ویژگی های افراد خلاق

افراد خلاق مسائل و وضعیت‌هایی را می‌بینند که قبلاً مورد توجه قرار نگرفته‌ است. آن‌ها افکار، عقاید ودیدگاه های جدیدی ارائه می‌دهند که دیگران از آن عاجزند.

اندیشه، فکر و تجربیات حاصل از منابع گوناگون را به هم ربط داده‌، آن‌ها را بررسی و مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهند و به خلق آثار جدید می‌پردازند.

از طرق معمول به بررسی هر موضوع می‌پردازند و به آنچه گذشتگان انجام داده‌اند اکتفا نمی‌کنند و نسبت به پیش فرض‌های قبلی گذشتگان تردید می‌کنند.

فی البداهه از نیروی ذهنی و بینش بیشتری برخوردارند و از آنها کمک می‌گیرند و استفاده می‌کنند.

در فکر و عمل از انعطاف پذیری بالایی برخوردارند. مطالعاتی که «بارون» در زمینه شخصیت افراد خلاق انجام داده است نیز نشان می‌دهد که آنها در مقایسه با افراد عادی خوش‌بین‌تر و دارای انرژی روانی و جسمی استثنایی‌اند. زندگی آنها بیشتر است و به دنبال تنش‌اند یا از طریق آزاد شدن آن احساس لذت می‌کنند. افراد خلاق، کمتر ضعیف النفس بوده و از مسائل و امور آگاهند. آنان به مسائل بنیادی علاقه‌مندند و تمایل بسیاری به خطر کردن دارند این خصلت به آنها کمک می‌کند تا از شناخت منفی و بی‌تفاوتی بگذرند و به شناختی فعال برسند.

تورنس در پاسخ به این پرسش که ویژگی‌های شخصیتی چه نقشی در خلاقیت ایفا می‌کنند، گفته است: شخصیت هم می‌تواند خلاقیت را آسان سازد و هم مانع آن شود. ویژگی‌هایی از قبیل آمادگی برای خطر کردن، کنجکاوی و جستجوگری، استقلال اندیشه، پشتکار و پایداری، شهامت، استقلال رای، خودآغازگری، ابتکار، پرسشگری درباره موقعیت‌های معماگونه و درگیر شدن با امور دشوار، از جمله ویژگی‌های آسان‌ساز خلاقیت شمرده‌ شده‌اند. او می‌گوید: هر عملی که ما برای تشویق این گونه رفتارها انجام می‌دهیم، شخص را در جهت خلاقیت بیشتر سوق می‌دهد.

در مقابل ویژگی‌های شخصیتی بالا که موجب شکوفایی خلاقیت می‌شوند، ویژگی‌های دیگری وجود دارند که از بروز خلاقیت جلوگیری می‌کنند.

موانع بروز خلاقیت

از آنجا که نظام‌های آموزشی نقش اساسی در شکوفایی استعدادهای بالقوه فراگیران دارند و ناکار آمد بودن این نظام‌ها خود بزرگترین مانع بروز خلاقیت و نوآوری است. برای جلوگیری خاموشی خلاقیت، بزرگان تعلیم و تربیت اصولی را پیشنهاد کرده‌اند که رعایت آنها در محیط‌های آموزشی به طور مرتب و مداوم و هماهنگ کمک خواهد کرد تا به جای خاموشی، خلاقیت رشد و توسعه پیدا کنند.

نظام آموزشی که علاقه‌مند به تربیت جامعه‌ای خلاق و جوشان است از انجام سه کار سخت پرهیز می‌کند:

۱) محدود کردن شاگردان به کتاب درسی و گفته معلم

۲) استفاده از روش‌های سنتی متکی به تکرار و تقلید در آموزش

۳) جلوگیری از شک و برخورد عقاید

معلمانی که فقط بر حفظ مطالب تاکید دارند با دادن اطلاعات صرف به دانش آموز و باز پس گرفتن اطلاعات، علاوه بر از بین بردن خلاقیت کودک به قدرت بیان، استدلال و ابداع او ضربه وارد می‌کنند و در نتیجه خلاقیت‌های او یا از بین میروند و یا کاهش می‌یابند. مربیان بنا به ضرورت شغلی خود مستقیماً می‌توانند حس طبیعی کودکان را تضعیف کنند و انگیزه‌ها را از بین ببرند و یا با ایجاد جوی مناسب سبب رشد و پرورش این استعدادها می شوند.

به طور کلی موانع خلاقیت در محیط مدرسه عبارتند از:

ـ تاکید زیاد برنمره دانش‌آموز به عنوان ملاک خوب بودن

ـ روش تدریس سنتی و مبتنی بر معلم محوری، دانش آموزی که در این نوع سیستم تحصیل می‌کند مجالی برای بروز استعدادهای خلاق نمی‌یابد و به تدریج تحرک و پویایی خود را از دست می‌دهد.

ـ نبود شناخت در معلم نسبت به خلاقیت: وقتی معلم با خلاقیت و شیوه‌های پرورش آنان آشنا نباشد نمی‌تواند دانش آموز خلاق تربیت کند.

- نبود حداقل امکانات لازم برای انجام فعالیت‌های خلاق دانش آموزان: کمبودها تأثیر مخرب بر علاقه و انگیزش دانش‌آموزان دارد.

- اهداف و محتوای کتابهای درسی: چنانچه در یک نظام آموزش کتاب درسی به عنوان مهم‌ترین منبع تدریس و آموزش مورد استفاده قرار گیرد و در عین حال در میان اهداف و محتوای آن چیزی به عنوان پرورش خلاقیت منظور نشده باشد، مسلماً دانش آموز آزادی عمل و توانایی لازم را نخواهد داشت.

- بی توجهی به تفاوت‌های فردی دانش آموزان

- نپذیرفتن ایده‌های جدید: برای دانش‌آموزی که از تفکر خلاق برخوردار است و میل به خلق ایده‌های نو دارد بسیار مایوس کننده خواهد بود که ایده‌ها و افکارش مورد بی‌توجهی معلم و یا دانش‌آموزان قرار گیرد .

- ارائه تکالیف درسی زیاد به دانش آموزان

- استهزاء و تمسخر به خاطر ایده و یا نظر اشتباه

استفاده از سیستم پاداش و تنبیه: علمای تعلیم و تربیت بر این نکته معتقدند که آموزش مبتنی بر خلاقیت پربار تر از آموزش به وسیله اعمال قدرت است. شاگردی که با به کار بستن حداکثر ظرفیت انگیزش درونی کار می‌کند، دیگر نیازی به پاداش و تنبیه ندارد.

- نظارت و مراقبت شدید: دانش آموزی که دائماً تحت مراقبت و نظارت باشد، فرآیند خلاقیت در او کاهش می‌یابد و از ترس اینکه مورد نکوهش قرار گیرد، از انجام کار مورد نظرش منصرف خواهد شد.

آموزش و پرورش و خلاقیت

از آنجا که دانش‌آموزان مدت زیادی را در مدرسه سپری می کنند و تجارب زیادی را در مدرسه فرا می‌گیرند، می‌توان مدعی شد آموزش و پرورش و مدرسه نقش مهم و اساسی در تحقق خلاقیت در دانش‌آموزان برعهده دارند.از این رو آموزش و پرورش باید سعی کند به طرق گوناگون زمینه‌های پرورش و بروز خلاقیت در دانش‌آموزان را فراهم آوردو بدین ترتیب موجب پرورش مهارت‌های شهروندی دانش آنان شود.

برخی از روش‌هایی که آموزش و پرورش برای پرورش خلاقیت دانش‌آموزان می‌تواند از آن‌ها بهره جوید عبارتند از:

ـ به دانش‌آموزان باید فهماند اطلاعات موقتی، غیرکامل و غیردقیق تلقی شوند و اینکه هرتجربه در نتیجه مواجهه با اطلاعات ایجاد شده است.

ـ دانش‌آموزان باید باور کنند که می‌توانند در به وجود آوردن اطلاعات سهیم باشند.

ـ دانش‌آموزان باید باور کنند که آنها اجازه سوال و انتقاد دارند. آنها باید همواره به اظهار داشتن عقاید خویش ولو بر خلاف معلم تشویق شوند و بیاموزند که فقط آن عقیده‌ای قابل پذیرفتن است که مستدل و مستند باشد.

ـ در اغلب آموزش‌های سنتی، فراگیران فقط در معرض مطالب و مهارت‌های ارائه شده از سوی معلم قرار می گیرند و مطابق برنامه از پیش تعیین شده حتی در جزییات پیش می‌روند ولی در آموزش خلاقانه فراگیرنده نقش فعال ایفامی کند و مربی به جز در کلیات در جهت اصلی آموزش نقش تعیین کننده‌ای ندارد.

ـ دانش‌آموزان باید به مجموعه‌ای غنی و ارزنده از اطلاعات دسترسی داشته باشند. تجهیز مدارس به کتابخانه‌ها و پایگاه‌های اطلاعاتی می‌تواند منابع این اطلاعات را در اختیار دانش‌آموزان قرار دهد.

ـ خلاقیت از طریق آزمایش، تجربه و کندوکاو توسعه می‌یابد. بنابراین زمینه‌ها و کسب تجربه و انجام آزمایش و ایجاد کنجکاوی را باید برای دانش‌آموزان فراهم کرد و آن را مورد حمایت قرار داد.

ـ برنامه‌های آموزش و محتوای مطالب حتی‌الامکان باید در جهت رشد و توسعه فکر واگرا به جای تفکر همگرا باشند.

ـ شناخت علایق و انگیزه‌های عاطفی و غیرعاطفی هر یک از فراگیرندگان برای پیشبرد امر آموزش خلاقیت اساسی و ضروری است، زیرا انگیزه و علاقه نقش مهم و اساسی را در بروز خلاقیت ایفا می‌کند.

ـ مباحث و فنون مطرح شده در هر مرحله آموزش باید کاربردهای علمی و ملموس در کار و زندگی فرد داشته باشد.

ـ امید به آینده و ایمان و اعتقاد به آنچه پس از تلاش مستمر نصیب فراگیر خواهد شد باید در دوره‌های آموزش خلاقیت مورد تاکید قرار گیرد تا انگیزه بیشتری برای فراگیرنده بوجود آید.

ـ تجسم وضع آینده و مقایسه آن با وضعیت فعلی کمک در یافتن راه حل‌های بدیع خواهد کرد.

ـ خود معلمان، هم در پرورش خلاقیت بسیار موثر هستند. نقش معلم در شناخت و هدایت استعدادها و باور کردن خلاقیت‌ها و نوآوری‌ها بسیار تعیین کننده است، مربیان تا حدی می‌توانند مهارت‌های خلاقیت، مانند روش‌های تفکر درباره مسائل و قوانین علمی برای تدبیر راه‌های جدید نگرش به مسائل را هم آموزش دهند. چنین مهارت‌هایی را می‌توان مستقیماً آموزش داد. اما بهترین روش انتقال از طریق نمونه بودن خود مربی است.

ـ باید از روش‌های تدریس گوناگون استفاده کرد. دانش‌آموزان دارای تفاوت‌های فردی بیشماری هستند و هر یک مساله را به شیوه‌های خاص خود تجزیه و تحلیل می‌کنند پس یک روش یادگیری نمی‌تواند موفقیت همه بچه‌ها را تضمین کند.

ویژگی‌های دانش آموز خلاق

خلاقیت، عبارت از قدرت استدلال، درک سریع مفاهیم و حافظه‌قوی در دانش‌آموز خلاق است. شاگردان خلاق لزوماً در آزمون‌های هوشی نمره چندان فوق‌العاده‌ای کسب نمی‌کنند. اما در آزمون‌های مربوط به سنجش مهارت‌های تفکر واگرا نمره بالایی به دست می‌آورند. بنابراین فقط اشخاص تیزهوش نیستند که می‌توانند خلاق باشند، بلکه با هوش متوسط هم می‌توان خلاق بود و کمبود خلاقیت را فقط به افرادی که عقب ماندگی ذهنی دارند می‌توان نسبت داد. نتایج تحقیقات تورنس راجع به رابطه هوش و خلاقیت نشان دهنده این است که معدل بهره هوشی دانش‌آموز خلاق بین ۹۷ تا ۱۲۶ است و در نتیجه بین شاگردان باهوش و خلاق تفاوت معنی داری در پیشرفت تحصیلی وجود ندارد.

دانش آموزانی که خلاقند راه حل‌های هوشمندانه برای مسائل ارائه می‌دهند. آنها در باز خورد و نگرش‌های خود مستقل و بی‌تعصب‌اند و ترجیح می‌دهند که در شرایطی باز و نامحدود (از نظر یادگیری) فعالیت کنند تا دیدگاه‌های خود را مطرح کنند. این کودکان به فعالیت‌های اجتماعی علاقه دارند. دختران خلاق علاقه دارند که بیشتر با پدر خود همسانی داشته باشند. دانش‌آموزان خلاق از خوانندگان کتاب و مجله به شمار می‌آیند و از مهم‌ترین قصایص آنها احساس بی‌شباهت بودن به دیگران است. آنها در فعالیت‌های گروهی غالباً نقش رهبر را به عهده می‌گیرند و برای مشورت، بیشتر به دوستان مراجعه می‌کنند تا والدین. آنها دارای تخیلی قوی‌اند حتی در کودکی دوست خیالی داشته‌اند. از جمله خصوصیات دیگر آنها رویاهای با شکوه و وحشت انگیز است که نشان از ناایمنی عمیقی است که در زیر ظاهر مطمئن‌شان پنهان است. شاگردان خلاق، آشوب‌گر و بی‌انضباط لقب گرفته‌اند. سوالات آنها عجیب و نامعقول جلوه می‌کند و باعث تهدید معلم می‌شود. از نظر اجتماعی کتزل و جکسون معتقدند که یکی از خصوصیات مهمی که کودک دارای خلاقیت سطح بالا را از کودک دارای بهره‌ی هوشی سطح بالا متمایز می‌کند توانایی یا گرایش فرد خلاق به خطر کردن است.

نیکسون، تورنس و ولی‌کاک تحقیقاتی انجام داده‌اند و ویژگی‌های دانش‌آموزان خلاق را این چنین عنوان کرده‌اند:

۱) این دانش‌آموزان از نظر هوش بالاتر از سطح متوسط هستند.

۲) از نظر هوش کلامی و فضایی بسیار برجسته‌اند.

۳) دارای ظرفیت‌های حافظه فوق‌العاده در سطح و نگهداری وقایع مختلف هستند.

۴) آماده‌اند امور و فعالیت‌های مختلف را تجربه کنند.

۵) از نظر فکری مستقل‌اند.

۶) از نظر اجتماعی، رفتاری مطلوب دارند.

۷) از نظر بیان، صریح و راحت‌اند.

۸) افرادی فعال و کنجکاوند.

۹) در حل مسائل و پاسخ به سوالات عموماً از تفکر واگرا برخوردارند. تفکر واگرا تفکری است که به گونه‌ای متفاوت از جریان عالم فکری جامعه به حل مسائل می‌پردازد.

۱۰) به مسائل مذهبی و فلسفی علاقه‌ نشان می‌دهند.

۱۱) عموماً مقاوم و با جرأت، انتقادپذیر و خستگی ناپذیرند.

۱۲) خود جوش، صادق و ساده‌اند.

اگر ویژگی‌های مزبور در یک فرد خلاق به طور کامل دیده نشود مطمئناً در گروه افراد خلاق قابل مشاهده خواهند بود.

روش‌های ایجاد تفکر خلاق

معلم می‌تواند با به کارگیری شیوه‌های مناسب زمینه رشد خلاقیت را در دانش‌آموزان فراهم نماید و موارد ذیل از آن جمله‌اند:

۱) استفاده از مغایرت‌ها: ارائه مطالبی که خلاف باورهای مرسوم و عمومی علمی باشد، مثلاً معلم در درس علوم از دانش‌آموزان بخواهد که نظریات قدیمی را رد کنند و بدین ترتیب دانش‌آموزان را برانگیزاند تا چیزها را ارزیابی کنند و راه‌های جالبی برای آزمودن و اثبات کردن مسائل بیابند.

۲) استفاده از تمثیل: معلم به دانش‌آموزان کمک کند تا با استفاده از چیزهایی که قبلاً می‌دانستند در موقعیتی مشابه به اطلاعات، حقایق و اصول تازه‌ای دست یابند. به آنها نشان داده شود چگونه محصولات علمی براساس موقعیت‌های مشابه شکل گرفته‌اند.

۳) توجه دادن به کمبودها و خلاء موجود در دانش: از دانش‌آموزان خواسته شود به جای آنکه به دانستنی‌های انسان بپردازند آنچه را که برای انسان مجهول مانده است بررسی کنند. مهارت‌های دانش‌آموزان را برای جست‌و‌جوی شکافها، ناشناخته‌ها و مجهولات توسعه دهند.

معلم باید از دانش‌آموزان بخواهد تا تمام تعاریف ممکن یک مساله و همچنین موارد نقض آن را جستجو کنند.

۴) تقویت تفکر درباره امکانات و احتمالات

فرصت‌هایی ایجاد شود تا با سوال‌هایی مانند چطور، اگر، از چه راه‌هایی پاسخ داده شود و حتی خود وادار به پاسخ دادن به آن شود. دانش‌آموزان باید بفهمند چگونه یک چیز به یک چیز دیگر منجر می‌شود. هنگام ارائه مساله به دانش‌آموزان فرصت اندیشیدن به راه‌های مختلف حل مساله داده شود.

۵) استفاده از سوال‌های محرک: معلم باید بیشتر به گزاره‌های پرسشی که نیاز به درک عمیق دارد، توجه کند و از سوالهایی که نیاز به ترجمه، تفسیر، تعریف، اکتشاف و تجزیه و تحلیل دارد استفاده کند.

۶) ایجاد فرصت‌هایی برای دانش‌آموزان تا رازهای هر چیز را جستجو کنند.

۷) تشویق به مطالعه درباره افراد خلاق.

۸) تقویت تعامل دانش‌آموزان با اطلاعات قبلی: ایجاد فرصت‌هایی برای دانش‌آموزان‌تا با اطلاعاتی که دارند بازی کنند و به آنها کمک کنند و فرصت دهند تا بتوانند با استفاده از حقایق و اطلاعاتی که قبلاً آموخته‌اند کارهایی را تجربه کنند.

۹) تقویت مهارت‌های مطالعه خلاق: از دانش‌ آموزان خواسته شود به جای آنکه بگویند چه خوانده‌اند، عقایدی را که در نتیجه خواندن به دست آورده‌اند بیان کنند.

۱۰) ایجاد ابهام و تقویت آن: همه می‌دانند که دانش‌آموزان زمانی یاد می‌گیرند که با موقعیت‌های حل مسأله مواجه باشند. بنابراین معلم باید موقعیت یادگیری را با بیان نکته‌ای آغاز کند و سپس دست نگه دارد و اجازه دهد دانش‌آموزان خود با اطلاعات بازی کنند و درگیر شوند، این روش خوبی است که منجر به یادگیری خود هدایتی می‌شود.

۱۱) استفاده از روش‌های اکتشافی: در روش اکتشافی، دانش آموز خود به جستجوی راه حل می‌رود و معلم نقش راهنما را ایفا می‌کند. در این روش پیش از جواب مسأله چگونگی یافتن جواب مهم است. دانش آموز خود را به اطلاعاتی که پیرامون مساله وجود دارد محدود نمی‌کند، بلکه از زوایای مختلف به مساله توجه کرده و حتی ممکن است تغییراتی در آن ایجاد نماید. بدین ترتیب امکان تجربه شخصی توسط دانش آموزان، موقعیت یادگیری‌ را برای آنها جذاب و مطلوب می‌نماید و انگیزه‌های درونی آنها را تقویت می‌کنند. همه این جنبه‌ها در کشف و شکوفایی استعداد خلاق دانش‌آموزان تأثیر مستقیم دارد.

پال تورنس در مورد روش‌های ایجاد تفکر خلاق معتقد است که خصوصیات معلم می‌تواند به افزایش ابتکار و نوآوری در شاگردان بیانجامد به شرط آنکه معلم:

ـ به تفکر خلاق ارزش بدهد.

ـ کودکان را نسبت به محرک‌های طبیعی پیرامون حساس نماید.

ـ به نظریات و عقاید و ساخته‌های کودکان احترام بگذارد و آنها را مورد تشویق قرار دهد.

ـ پذیرش عقاید جدید و اصیل و غیرمعمولی را در کودکان تسهیل نماید.

ـ از تاکید استفاده از الگوهای قالبی اجتناب ورزد.

بسیاری از ما آموزشگاه‌های گذشته و روش‌های گذشتگان را به باد انتقاد می‌گیریم. «کافی است که به یاد آوریم آموزش و پرورش قرن نوزدهم آن طور که آن را تدوین کرده‌اند مبتنی بر تعلیم مستقیم و بنابراین تقلید و انتقال متمرکز بوده». معلم دانش را منتقل می‌کند و دانش آموز ملزم به پس دادن آن بود و در هیچ موردی بیش از آنچه که ارائه می‌شد پس داده نمی‌شد و راه بر خلاقیت بسته می‌ماند. یعنی داده‌ها و ستاده‌ها برابرند. به قول «امرسن» این تقلید و الگودهی نوعی خودکشی خلاقیت است از آن جا که آموزشگاه‌های فعلی هنوز هم بار تعلیم و تربیت قرن نوزدهم را بردوش می‌کشند، تخیل را تضعیف می‌کنند و به کشتن خلاقیت کمک می‌نمایند.

ـ معلم کلاس را چنان سازماندهی نماید که محیطی متنوع و خلاق ایجاد شود.

سازماندهی محیط و فضای آموزشی در تحقق بخشیدن به نیازهای کودکان و غنا بخشیدن به رشد همه جانبه کودکان، بسیار حساس است. خلاقیت لازمه‌اش تفکر فعال، استقلال و شرکت در فعالیت‌های خودمدار است، ولی گاه مقدار فضا برای هر کودک چنان کم و نامتناسب است که کودکان در انجام فعالیت‌های مستقل از آزادی عمل به دور می‌مانند.

به هر حال آن چه روشن است یک محیط آموزشی سازمان نیافته و محدود به کشتن انگیزه و تخریب اندیشه کودکان می‌انجامد.

ـ معلم به کودکان یاد دهد که برای تفکر خلاق خود ارزش قائل شوند.

ـ موقعیت‌هایی را برای تفکر خلاق ایجاد کند.

-فعالیت‌های مناسبی را در برنامه کودکان تدارک ببیند.

ـ عادت به ابراز بی‌قید و شرط عقاید را در کودکان ترغیب نماید و راه‌های گوناگونی را برای ابراز عقیده کودکان تدارک ببیند.

پذیرش عقاید کودکان در حد معمول نشانه احترام به خود آنهاست. آموزشگاه سکوت، آموزشگاه تقلید و تکرار و آموزشگاه ایجاد ترس، موانع کلی در راه خلاقیت کودکانند.

ـ معلم انتقاد سازنده را در کودکان تشوق کند. استهزا کردن، طعنه زدن به استفاده از روش‌های انضباطی سخت و حتی نظم و ترتیب افراطی چه در خانه و چه در مدرسه مشکلی در این راه محسوب می‌شود.

ـ زمینه‌های متنوعی را برای کسب دانش فراهم آورد.

ـ معلم سرزنده و فعال باشد. شخصیت خشک معلم و تاکید بر روش مستبدانه به خصوص در سنین اولیه کودکی برای ابراز عقیده سدی بازدارنده است. صبر و حوصله و شکیبایی در کار کودکان نشانه‌ای از سر زندگی معلم است.

ـ روش حل مسأله و آگاهی از مسائل را تشویق نماید. «آلن بودو» در کتاب خلاقیت در آموزشگاه می‌گوید: کنکاش مغزی به عنوان تکنیکی در شکل دهی به خلاقیت شناخته شده است. باید کودکان را عادت دهیم که به راه‌های مختلفی بیندیشند و به یک پاسخ بسنده نکنند.

«آلفردبینه» یکی از پیشگامان روان‌شناسی که از حامیان تاثیرگذار برنظریه خلاقیت است، اصرار می‌ورزید که نباید به شاگردان مکررات و مطالب حفظی یاد داده بشود.

او فکر می‌کرد که باید به کودکان یاد داد تا نظریه‌ها را آزمایش کرده و پاسخ‌های خود را مورد قضاوت قرار دهند، در فعالیت‌های مختلف محیط پیرامون خود شرکت کنند و نقشه بکشند، به تخیل بپردازند و به طور «واگرا» تفکر نمایند

ـ ترس و کم‌رویی را از محیط آموزش دور کند و ترس از روبه‌رو شدن با مسائل و مشکلات جدید را در کودکان کاهش دهد.

کم رویی و ترس مانع خلق ایده‌هاست و باعث می‌شود که نتایج نیکویی را که ممکن است در صورت نترسیدن و کوشش کردن به دست آوریم، از دست بدهیم. لیکن در صورت ترس و کم‌رویی حتی وقتی ایده‌ای به نظرمان می‌رسد، غالباً به علت شک و تردید آن را بروز نمی‌دهیم، بنابراین، لازم است ترس و کم‌رویی را در کودکان از بین ببریم.

ـ پیش گام شدن در یادگیری را تشویق نماید. خلاقیت، همچون گل لطیفی است است که تحسین آن را با شکوفایی وا می‌دارد. هر ایده‌ای اگر با تحسین روبه‌رو نشود باید لااقل از آن استقبال شود. حتی اگر خوب نباشد لااقل باید با تشویق روبه‌رو شود. نزدیکان مانند افراد خانواده و معلمان دبستان‌ها، بهترین مشوق کودکانند و در زمینه‌های مختلف می‌توانند پرسش‌های کودکان را مورد تشویق قرار دهند. با دادن مجال در ارائه اندیشه، آنها را به کوشش بیشتر وا دارند و به هر حال تشویق، یکی از مهمترین اصول ایجاد تفکر آفریننده و توانایی سازنده است.

تورنس معتقد است در بیشتر کلاس‌ها کودکی که اندیشه یا محصولی غیرعادی ارائه می‌دهد در معرض یک خطر قرار می‌گیرد. بدین ترتیب کودک باید خیلی شجاع باشد تا به اندیشه و تصویر خود پافشاری کند زیرا اغلب چنین اندیشه‌هایی را مسخره می‌کنند و احمقانه و عجیب می‌پندارند. وی دستورهای زیر را برای پرورش استعداد خلاقیت ضروری می‌شناسد.

۱) شاگردان را تشویق کنید که در اشیاء و افکار دخل و تصرف کنند یا در آن‌ها وضع‌تازه‌ای به وجود آورده‌اند.

۲) وقتی شاگردان اندیشه‌های نو ابراز می‌کنند هر قدر هم که دور از ذهن باشد به دیده اغماض بنگرید.

۳) در تنظیم درس‌ها انعطاف داشته باشید و به دارندگان فکرهای نو همیشه میدان بدهید.

۴) همواره محیط کلاس را هنگام تدریس آرام و بی‌تشنج نگه دارید.

۵) میان شاگردی که دارای استعداد خلاق است، با دیگر شاگردان رابطه نیکو برقرار کنید.

۶) مسائل بحث‌انگیز را مطرح کنید و حتی عقاید پذیرفته را مورد بحث قرار دهید.

۷) اساس حل مسأله را آموزش دهید.

۸) به شاگردان بیاموزید که نیروی خلاقیت خود را ناچیز نشمرند و عظمت و اهیمت شاهکارها در آنان ترس و ناامیدی ایجاد نکند.

پیشنهاد

۱) برای رسیدن به عقاید، منابعی در دسترس آنها قرار دهید.

۲) موقعیت‌هایی برای فعالیت و آرامش فراهم کنید.

۳) از مسائل آگاه باشید.

۴) کسب دانش در رشته‌های مختلف را تشویق کنید.

۵) آموزگارانی که روحیه حادثه جویی دارند پرورش دهید.

نتیجه گیری

هر انسان طبیعی می تواند کاری خلاق در زمینه یا انجام دهد . ما اگربخواهیم بزرگسالانی خلاق داشته باشیم باید به کودکان خلاق توجه کنیم . به همین دلیل باید به پرورش مهارتها وانگیزه خلاقیت بپردازیم فضاهایی که کودکان در آن خلاقیت خود را بروز می دهند و میزان خلاقیتی که از خود نشان می دهند ، بستگی به آموزش آنها تجربه و سطح پرورش فکری و جسمی آنان دارد . هر عملی که کودک انجام می دهد می تواند خلاق باشد ، به شرطی که دو اصل در آن رعایت شده باشد.

1- با آن چه قبلا" انجام داده است متفاوت باشد .

2- صحیح جذاب و معنی دار باشد .

مهمترین مسئله بعد از تشخیص خلاقیت در کودکان حفظ و چگونگی پرورش آن است باید انگیزه ذاتی خلاقیت ، پرورش پیدا کند بهترین روش برای حفظ خلاقیت در کودکان این است که به آنها کمک کنیم تا استعداد ها ، مهارتها و علایق آنها به یکدیگر مرتبط شوند.

منابع و ماخذ:

-آمابلی ، ترزا ( ۱۳۷۵ ) شکوفایی خلاقیت کودکان ، ترجمه قاسم زاده و عظیمی ، چاپ اول ، تهران ، نشر دنیای نو

- پیر خائفی ، علیرضا (۱۳۸۳) : نگاهی به سنجش خلاقیت دانش آموزان از منظر تحولی و گونه ای مجموعه مقالات اولین همایش ارزشیابی تحصیلی چاپ اول ، تهران انتشارات تزکیه

- کریمی ، علی (۱۳۸۴) پرورش خلاقیت ، چاپ اول ، تهران ، انتشارات رسانه تخصص

*فوق لیسانس علوم تربیتی مدرس دانشگاه آزاد اسلامی

1ـ بررسی رابطه بین ویژگیهای شخصی و خانوادگی دانش‌آموزان مقطع راهنمایی شهرستان بروجرد با خلاقیت درعلوم: شورای تحقیقات اداره کل آموزش و پرورش استان لرستان (بیژن دارایی، حسن گودرزی) 77-1376 .

2ـ آمابلی، ترزا، شکوفایی خلاقیت کودکان، ترجمه حسن قاسم زاده، پروین عظیمی. نشر دنیای نو. ص ص 20ـ19 .

3) Mackinnon, D. W. Education for creativity: A modern Myth. in P.Heist (Ed), The greative college student, sanfrancisco: Jossey Bass, 1968.

4) Mansfied, R.s, and Busse, T.V. the Psychology of Greativity and Discovery chicago: Nelson Hall, 1981.

5) Cattle, R. B. and BuTcher. H. j. the Prediction of Achievement and creativity, New Yourk: Bobbs – Merrill, 1968.

6) Terman, L. M. Genetic studies of genius: vd. 1, Mental and physical traits of a thousand gifted children. Stanfor, CA: stanford university Press, 1925.

7) Cox, C.M. the early mental traits of three hundred geniuses, Stanford, CA: Stanford university Press. 1926.

8) Galton, F. Heveditary Genius, London: Macmillan, 1869.

9ـ مجله رشد تکنولوژی آموزشی، شماره 1، سال یازدهم، مهرماه 1375، ص 23 .

10) Albrecht, K. and Albrecht, s. the creative corporation, Homewood: Illinois, Dow Jonas Irwin, 1987.

11ـ محمدی ختامان، اصغر، تشکیل گروههای خلاقیت و نوآوری، اردیبهشت 1370 .

12ـ مفیدی، فرخنده. آموزش و پرورش دبستانی و دبستان. تهران: انتشارات پیام نور، چاپ دوم، اسفند 1372. ص ص 181 ـ 180 .

13ـ مجله استعدادهای درخشان ـ سال دوم ـ شماره 2 ـ تابستان 1374 .

14ـ بابا پور، جلیل «خلاقیت، توصیف، محدودیتها و روشهای ایجاد خلاقیت»، نشریه پیوند، شماره 241، انجمن اولیاء و مربیان 1378 .

15) Duffy, Bernadette. “supporting creativity and imagination in Early Years, USA Buckingham,. Philadelphia, open university press, 1998.

16ـ جمله پیوند، شماره 158 ـ آذر 1371 .

17ـ خانزادی، علی. «خلاقیت کودکان» مجله پویا، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، شماره 5، سال 1355 ).

18) http: // www. elixivar. Com

19ـ سیف، علی‌اکبر، روانشناسی پرورشی. (تهران: آگاه، 1370)، ص 336 .

20ـ باباپور خیرالدین، جلیل، «توصیف، محدودیتها و روشهای ایجاد خلاقیت» ماهنامه پیوند، شماره 241، آبان 1378 ص ـ 4

21ـ همان منبع، شماره 1 ص ص 135 ـ 134 ).

22ـ افروز، غلامعلی. «مباحثی در روانشناسی تربیت کودکان و نوجوانان». (تهران، انجمن اولیاء و مربیان 1371)، ص 103

23ـ منبع خارجی، شماره 10، (همان منبع، ص 5 )

24)http: //w.w.w. estahban. Persian blog.com.

25ـ نریمانی، محمد. آموزش خانواده، انتشارات شیخ صفی، ص 102 .

26ـ بودن، آلن، خلاقیت در آموزشگاه، ترجمه علی خان زاده .

27ـ همان منبع (24 ).

28ـ مایرز، چت، «آموزش تفکر انتقادی». ترجمه دکتر خدایار ابیلی، تهران: انتشارات سمت ـ چاپ اول بهار 1374،ص 66 .

Web master @ Lesson Plans Page. Com!

(10 steps to developing A Quality lesson Plan.)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد