چکیده
هر مدیر باید دارای ویژگی هایی باشد که اورا در خور و شایسته رهبری محیط آموزشی گرداند. . این توانمندی ها که به توانمندیهای رهبری موسوم است فرد را در بین سایر افراد متمایز نموده و او را قابل مراجعه ، اعتماد و اطمینان سازد .
کلیدواژه
مدیر، آموزش ، مدرسه ، دانش آموزان ، مشارکت ، اولیاء
مقدمه
مدیر رهبر باید از جهتی خونگرم و از جهت دیگر خونسرد باشد . خونگرمی به معنی خوب با مردم رابطه برقرار کردن با آنها جوشیدن و در میان آنها بودن است . خونگرمی حالت و جوّی خوش آیند و مساعد برای جذب افراد بیشتر فراهم می سازد . در مقابل ، مدیر باید در مواقع سختی و اضطرار ، بروز مشکلات و بحرانهای سخت خونسرد و خودنگهدار باشد . او باید قلبی بزرگ و روحی عظیم داشته باشد . هرچه اهداف انسان عالی تر و روحش بزرگتر باشد ، قدرت مقابله و توان سکون و آرامش او بیشتر می شود . اکثر مردان بزرگ جهان ، بزرگی خود را از روح بلند و همت عالی خود یافته اند و در همین راستا در حوادث بزرگ چون کوهی استوار و سربلند ، آرامش و وقار خود را حفظ کرده اند .
ویژگیهای مدیران
مک موری (Mc Murray ) ده ویژگی را برای یک رهبر موفق بر می شمرد که می تواند الگویی برای تمرین مدیریت و رهبری آموزشی به حساب آید :
1- استقلال فکر
2- اتکای به نفس
3- قضاوت درست
4- ابتکار
5- جامعیت فکر
6- پیش بینی احتمالات
7- داشتن نظم
8- منصف بودن
9- قاطعیت
10- رعایت اصول اخلاقی
صاحب نظران ویژگی های دیگری نیز برای مدیر آموزشی بر شمرده اند که در چهار موضوع مهارتهای مدیریتی ، مهارتهای بین فردی ، ارتباط و سایر جنبه های مهارتی در این مقاله مورد بررسی قرار می دهیم .
الف ) مهارتهای مدیریتی
1- تجزیه و تحلیل مسائل :
این توانایی به جمع آوری داده ها و تجزیه اطلاعات پیچیده برای عناصر هم یک مسئله بر می گردد .به عبارت دیگر ، مدیر باید بتواند به جستجوی اطلاعات برای هدف معین بپردازد و از آن اطلاعات برای حل مسئله و تصمیم گیری استفاده کند .
2- قضاوت :
توانایی رسیدن به نتیجه گیری های منطقی و اتخاذ تصمیمات پر کیفیت بر پایه اطلاعات موجود ، داشتن مهارت در تشخیص نیازهای آموزشی و تعیین اولویت بین آنها ، دارا بودن توان ارزشیابی انتقادی از ارتباطات کتبی .
بر این اساس ، یک مدیر آموزشی خوب کسی است که بتواند نیازهای آموزشی جامعه و مدرسه را مشخص کرده و با رعایت الویت ها ، به تصمیم گیری درباره حل و تأمین آن نیازها بپردازد
3- توانایی سازمانی :
توانایی برنامه ریزی ، زمان بندی و کنترل کار دیگران و داشتن مهارت در استفاده بهینه نیروها و توانایی برخورد درست با درخواست های دیگران در یک زمان . بدین ترتیب ، مدیر آموزشی کسی است که بتواند از زمان و نیرو بطور بهینه و صرفه جویانه در حل مشکلات و تأمین درخواست ها یا نیازها استفاده کند .
4- مصمم بودن :
توانایی در تشخیص اینکه بدون توجه به کیفیت تصمیم ، چه زمانی نیاز به اتخاذ تصمیم است . درک درست و بموقع زمان تصمیم گیری یکی از ویژگی های مهم رهبری آموزشی است .
ب ) مهارتهای بین فردی
1- رهبری :
توانایی در درگیر کردن و مشارکت دادن سایرین در حل مشکلات و مسائل سازمان و تشخیص این که چه زمانی گروه نیاز به هدایت دارد و تعامل گروه با گروه برای راهنمایی آنها در انجام و تکمیل کارها از ویژگی های رهبر آموزشی است .
2- حساسیت :
یک مدیر آموزشی موفق نسبت به نیازها ، خواسته ها و مشکلات شخصی اعضای سازمان دارد . او می تواند تعارضات را حل کند و با افرادی که زمینه ها و سوابق متفاوتی دارند رفتار و برخوردی مناسب داشته باشد . او می داند که چگونه با مسائل عاطفی برخورد کند و از چه نوع اطلاعاتی با هر کس استفاده کند .
3- تحمل فشار :
توانایی کار کردن در شرایط تحت فشار و در زمانی که مخالفین ( نیروهای مخالف ) در حال فعالیت هستند و همچنین توانایی فکر کردن در زمان وقوع مشکلات از ویژگی های مدیر آموزشی خوب است .
ج ) ارتباط
- ارتباط شفاهی :
مدیر آموزشی موفق است که بتواند درباره ایده ها و وقایع سخنرانی روشنی داشته باشد .
- ارتباط کتبی :
مدیر آموزشی باید بتواند ایده ها و افکار خود را کتباً به روش درست با مخاطبین مختلف مانند دانش آموزان، معلمان و اولیا و دیگران در میان بگذارد .
د ) سایر جنبه های مهارتی
- علائق مختلف :
یک مدیر آموزشی خوب باید توانایی و علاقه مندی لازم جهت شرکت در موضوعات و وقایع مختلف را داشته باشد .
- انگیزه شخصی :
یک مدیر آموزشی موفق کسی است که در در تمام فعالیت هایش نوعی نیاز به کسب موفقیت وجود داشته باشد . باید شواهدی مبنی بر اهمیت کار برای ارضاء نیازهای شخصی او مشاهده شود .
- ارزش های آموزشی :
داشتن فلسفه آموزش و پرورش کاملاً مستدل و روشن و توان پذیرش ایده های جدید و تغییرات از ویژگی های مدیران آموزشی خوب است .
با توجه به اصول مدیریت اسلامی و مدیریت در ایران ویژگی های دیگری برای مدیران کارآمد بیان شده است که مورد بررسی قرار می دهیم :
1- نفوذ شخصی :
مدیر رهبر باید بتواند افراد زیادی را جذب کند و در هنگام لزوم افرادی را دفع نماید . آنچه مسلم است که قوه جاذبه مدیر باید از نیروی دافعه او بیشتر باشد . کسانی که به دلایل مختلف مثل سردی و تندی رفتار ، عدم سازش و ناتوانی کنترل احساسات خود ، باعث دلسردی و پراکندگی انسانها می شوند ، رهبران خوبی نیستند .
در حالی که جذب افراد باید سهولت بیشتر انجام گیرد ، نباید افراد را به سادگی از دست داد .
علی (ع) : اعجز الناس من عجز عن اکتساب الاخوان ، و اعجز منه من ضیع ظفر منهم .
عاجز ترین فرد کسی است که دریافتن دوست ناتوان باشد و از او ناتوان تر کسی است که دوستان بدست آورده را از دست بدهد .
البته باید توجه داشت که ملاک جذب و دفع ، حق است و هر رهبری که جاذبه زیادی داشته باشد ، الزاماً کارش حق نیست . از آنجا که مدیران آموزشی با معلمان که قشری شریف ، وظیفه شناس و زحمتکش می باشند ، ارتباط دارند ، باید رفتاری همراه با محبت ، دوستی ، خیرخواهی ، رعایت حقوق ، دادن ارزش ، احترام و بالاخره جاذبه لازم باشد .
نکته مهم این است که خونسردی قابل تمرین کردن و یادگرفتن است . دلیل روشن آن این است که معمولاً افرادی که تجربیات بیشتری دارند ، از جوانان و افراد کم تجربه در برخورد با وقایع و بحرانها خونسردترند . از جهت دیگر ، نگاهی به روش زندگی جوامع مختلف نشان می دهد که مردم فرهنگهایی متفاوت ، از نظر درجه خونسردی ، خوش مشربی و اجتماعی بودن با هم فرق می کنند . مدیر باید هنگام بروز دشواری ها به خود تلقین کند که اولین وظیفه او حفظ آرامش و داشتن برخوردی منطقی با مسئله است . گاهی اوقات ، برخوردها و تجربیات شغلی و شخصی موجب عادت به خونسردی است . مدیرانی که از مشکلات و سختی ها نمی هراسند و بعضاً به سراغ خطرها می روند ، معمولاً افرادی خونسرد هستند .
بدون تردید ، سخن گفتن و شیوه سخنوری از عوامل عمده برقراری ارتباط و نفوذ در دیگران است و سبب موفقیت انسان در روابطش با زیر دستان و همکاران می شود .
2- اعتماد به نفس و خودپنداری مثبت :
اعتماد به نفس یعنی اینکه فرد نسبت به توانایی ها و نقاط مثبت خود اطمینان داشته باشد . فردی که اعتماد به نفس دارد ، خود را در انجام کارها و وظایفش توانا می یابد و با اطمینان بیشتری قدم های بعدی را برای حصول نتیجه بر میدارد . خودپنداری نیز در راستای اعتماد به نفس قرار می گیرد . اگر به فردی که در موضوعی استعداد دارد گفته شود که استعداد ندارد و آن فرد چنین ادعایی را بپذیرد ، از نظر پیشرفت تحصیلی و موفقیت در کارها دچار اشکال خواهد شد .
فردی که خود پنداری منفی دارد ، همواره زندگی و کارهایش با تردید ، دودلی و هیجان تؤام می شود که همه اینها محدود کننده توانایی های فرد و در نتیجه کند و یا متوقف کننده موفقیت است .
مدیر باید به گفته ها ، افکار ، اعمال و موفقیت هایش اطمینان داشته باشد .
3- قابل اطمینان و اعتماد زیردستان بودن :
رهبر یا مدیر نماینده زیردستان خود است و به خاطر آنها رهبری می کند و باید بتواند با حسن نظر تمام ، به حرفها ، درد دلها و گرفتاریهای آنها گوش بدهد و اسرار آنها را تا آنجا که منافع عمومی جامعه به خطر نیفتد ، حفظ کند ، مدیری که قابل اعتماد نباشد ، نمی تواند از گرفتاری ها و مشکلات و خواست های افراد و سازمان آگاهی پیدا کند . معمولاً ، در چنین حالتی فقط مشکلات عمده که به درجه انفجار و ظهور رسیده اند ، از نظر او می گذرد . درستی و امانت و صداقت در گفتار و رفتار و قولهایی که داده می شود و بالاخره خیرخواهی و حسن نظرداشتن از مقدمات و لوازم قابل اعتماد بودن است . این مسئله در مدیریت آموزشگاهی از اهمیت فراوان برخوردار است . نوجوانان و جوانان به علت کم تجربگی و خصوصیات خلقی سن خود و نیازهای خاصی که دارند ، هر لحظه ممکن است نیاز به کمک و راهنمایی داشته باشند . مدیر آموزشی باید چنان قابل اعتماد باشد که دانش آموزان ، معلمان و اولیاء بتوانند مسائل خود را بدون ترس و احساس خطر با او در میان گذارند . اگر مدیری بخواهد دارای ویژگی قابل اعتماد بودن شود ، باید یک یک مسائل فوق را رعایت کند تا پس از مدتی زمینه های اعتماد به او در بین همکاران و پیروان یا زیردستانش فراهم شود .
4- داشتن فلسفه روشن و اهداف بزرگ :
کسانی که از توانمندی رهبری برخوردارند ، معمولاًدارای فلسفه و جهان بینی روشنی هستند . آنها برای جهان خلقت ، پدیده های جهان و زندگی اهدافی قائل هستند و می دانند که هیچ چیز بدون هدف وجود ندارد . این افراد ، در زندگی فردی ، اجتماعی و سازمانی خود هدفمند هستند و همواره به اهداف خود آگاهی می باشد ، یک مدیر خوب آموزشی دلایل مدیر شدن خود را به خوبی می داند ، به وظایف خود آشناست و می تواند آینده روشنی برای مدرسه یا سیستم آموزشی خود ترسیم کند . این اهداف ممکن است، میان مدت و بلند مدت باشد .
مدیرانی که زمینه های رهبری در آنها وجود دارد ، ازاهداف کوچک و روزمره می گذرند و بیشتر بر اهداف بزرگ و بلند مدت تکیه دارند . معمولاً اهداف بزرگ ریشه در آینده دارند و هرچه هدف ، آینده عمیق تری را در بر بگیرد ، بزرگتر است . اهداف بزرگ به سادگی بدست نمی آید . برای رسیدن به اهداف بزرگ باید مقدار قابل ملاحظه ای از خطر و یا ریسک را پذیرفت .
5- بصیرت و قدرت پیش بینی کنندگی :
بصیرت یعنی فهم نسبتاً سریع روابط علت و معلولی عوامل در وقایع ، مسائل و پدیده ها و پیدا کردن راه حلهای مناسب برای آنها . مدیر یا رهبر باید باید توانایی پیش بینی کنندگی وقایع را داشته باشد . کسی که بصیرت دارد ، می تواند از روی شواهد و قرائن مسائل موجود را پیش بینی کند که در آینده چه مسائلی یا وقایع جدیدی پیش خواهد آمد . مدیر بصیر به آینده می نگرد و وضع سازمان خود را برای آن زمان در نظر می گیرد. او بدین طریق از یک طرف جلوی بروز مشکلات و مسائل زیادی را که در آینده ممکن است اتفاق بیفتد می گیرد و از طرف دیگر سازمان و افراد خود را برای پذیرش تغییرات آتی آماده می سازد .
بصیرت با هوش و استعداد فرد بی ارتباط نیست و به همین دلیل مقدار آن از فردی تا فرد دیگر تفاوت دارد بصیرت از ماده بینایی و بینا بودن است . بینا کسی است که می بیند ، می اندیشد و وتصمیم می گیرد . پس بینایی ، دیدن با چشم ظاهری و حسی نیست ، بلکه بیشتر به معنی دیدن با چشم عقل و هوش است . تفاوت فرد با بصیرت و بدون بصیرت این است که فرد بی بصیرت فقط می بیند ولی فرد با بصیرت می بیند و پیش بینی می کند . ممکن است ، یک مدیر آموزشی بی انضباطی دانش آموزان ، ترک تحصیل ، کاهش نمرات و یا مجموعه ای از رفتارهای نا مطلوب را ببیند و با آنها فقط در حد تنبیه فرد و یا بررسی موردی مسئله برخورد کند . در مقابل ، مدیر دیگر ، ممکن است آن را بصورت یک جریان که عوامل و علل مختلفی دارد ببیند که در صورت پیش گیری نشدن عواقب ناگواری از نظر تربیتی و اجتماعی برای مدرسه و جامعه به بار بیاورد .
مدیر بصیر کسی است که به امور آشناست و درباره آنها شناخت دارد و بالاخره می فهمد چه باید بکند .
امام صادق (ع) درباره بصیرت فرموده است :
العامل علی غیر بصیره کالسائر علی غیر الطریق لایزید سرعه السیرالابعداً
هرکه بدون بصیرت عمل کند ، مانند کسی است که بی راهه می رود و هر چه شتاب کند ، از هدف دورتر می گردد .
( اصول کافی ، ج 1 ، ص 54 )
6- قوه ابتکار و خلاقیت :
آموزش و پرورش عامل بوجود آورنده تفکر خلاق است و بیشتر کوشش های آن مصروف بارآوردن انسانهای خلاق و مبتکر می شود . مدیر آموزشی ، راهنما و هدایت کننده معلمان و دانش آموزان به سمت این هدف است . مدیر آموزشی که خود به عنوان یک الگو در صف اول این حرکت است نباید فکری بسته و غیر قابل انعطاف داشته باشد . افکار کلیشه ای و قالبی جلوی رشد دانش آموزان و معلمان را می گیرد ، مانع پذیرش تغییرات و نوآوری های ضروری می گردد و جلوی بروز افکار نو و سازنده را می گیرد . یک مدرسه ، همیشه به ایده های جدید و راههای نو نیاز دارد که به تقویت روح خلاقیت و تشویق افراد به تشریک مساعی بپردازد.
داشتن روح قدر شناسی از ایده ها و افکار جدید و توان تحمل آنها زمینه های آزادی و در نتیجه خلاقیت را فراهم می سازد .
داشتن دیدی انتقادی که چراهای یک راه و اثربخشی یک وسیله یا نیرو را مورد سؤال قرار دهد سبب پیدایش خلاقیت می شود .
در سازمانهایی که مدیران نسبت به مشارکت افراد در تصمیم گیریها و دادن مسئولیت و اختیار علاقه بیشتری نشان می دهند ، میزان خلاقیت و ابتکار و مسئولیت پذیری برای حل مشکلات بیشتر از سازمانهای خودکامه یا کاملاً متمرکز است .
بررسی های روان شناختی نشان می دهد ، هرگاه مردم فرصت بیان اندیشه های خود را بیابند و در تصمیمی که بر سرنوشت آنان اثر می گذارد شریک شوند ، ایشان نوآفرینی و آفرینندگی بیشتری از خود نشان می دهند و مسئولیت بیشتری را می پذیرند .
7- قدرت تصمیم گیری و حل مسئله :
هر مدیر آموزشی مخصوصاً همه مدیران مدارس ، هر روز با مسائل و مشکلات زیادی روبرو می شوند که باید در مورد آنها تصمیم بگیرند . تصمیم گیری یعنی پیدا کردن یک راه حل مناسب برای مشکلی که مطرح شده است . برای دستیابی به یک راه حل مناسب یا بهینه باید از توان بررسی و مطالعه عوامل یا متغیرهای موجود در یک پدیده برخوردار بود . مدیر باید بتواند مراحل حل مسئله از تشخیص و تعریف تا پیدا کردن راه حل و به اجرا در آوردن تصمیم و ارزشیابی نتایج را بپیماید .
قدرت تصمیم گیری از یک طرف با ادراک عمومی و توان تجزیه و تحلیل فرد و از طرف دیگر به قدرت خلاقیت و ابتکار او بستگی دارد .مدیر آموزشی باید درباره هر مسئله ای از اطلاعات و آگاهی نسبتاً وسیعی برخوردار باشد تا بتواند علل و عوامل بوجود آورنده آن را تشخیص دهد . سپس با استفاده از نیروی ابتکار و خلاقیت خود و با تکیه بر واقعیات و عللی که شناخته است راههای مختلف حل مسئله را مورد بررسی قرار دهد و با در نظر گرفتن همه شرایط و مقایسه همه راه حلها الویت راه حلها را تعیین و یک راه حل بهتر را برگزیند .
8- اراده ، پشتکار و جدیت :
داشتن توان تصمیم گیری ، خلاقیت و ابتکار برای هر مدیر ضروری است ، اما به صرف داشتن آنها ، الزاماً مدیر موفق نمی شود . پس از گرفتن هر تصمیم ، مصمم بودن برای تعقیب و اجرای آن و رسیدن به نتیجه نیز بسیار ضروری است . همه مردم تا حدودی افکار و آرمانهای زیادی در مغز خود می پرورانند و تصمیمات زیادی در زندگی خود می گیرند ، ولی به علت نداشتن اراده قوی تصمیماتشان به قطعیت و اجرا نمی رسد و آنها را قبل از شروع یا در حین عمل رها می کنند .
اراده یعنی خواست تؤام با پای بندی و پایمردی که فرد را در تصمیمات و خواسته هایش محکم و استوار می سازد و پس از تفکر لازم و انتخاب راه هیچ تردیدی بخود راه نمی دهد و تا حصول مقصود بر همان تصمیم و انتخاب مصمم باقی می ماند . مردان و زنان بزرگ جهان انسانهای با اراده ای هستند که تزلزل فکر و تردید به خود راه نمی دهند . اراده از جهتی به دانش و اطلاعات فرد و تشخیص راه درست و از جهت دیگر به اعتماد به نفس و بلوغ روان او بستگی دارد . بالعکس هم روشن نبودن مسئله و راه حل و هم عدم پایداری روانی می تواند ما را در راه رسیدن به اهداف و تصمیماتمان با شکست روبه رو سازد .
9- صبر و بردباری :
گاهی اوقات مسائل انضباطی ، مشکلات اخلاقی و فرهنگی ، بیماریها و تقاضاهای افراد و ... چنان بر مدیر فشار می آورد که عرصه بر او تنگ می شود . چنانچه مدیری از بردباری و حلم کافی برخوردار نباشد ، کنترل خود را از دست می دهد . مدیریت آموزشی ، از نوع مشاغلی است که در درون فعالیت های خود از تنوع و گوناگونی وظیفه برخوردار است . رسیدگی به امور معلمان ، روش تدریس ، وسائل آموزشی و کمک آموزشی ، امتحانات و برقراری ارتباط با اولیاء ، معلمان و مقالات اداری و آموزشی از نمونه های آن است . اصولاً کار آموزشی و پرورشی نیاز به حوصله و بردباری دارد . تا معلمی نتواند با دقت و متانت مباحث درسی را یکی پس از دیگری به دانش آموزان تفهیم کند ، معلم موفقی نخواهد بود . تا مدیری قادر نباشد وقت نسبتاًزیادی را با معلمان و دانش آموزان بگذارند ، مدیر کارآمدی به حساب نمی آید . گاهی اوقات ، باید ساعت ها و روزها وقت صرف کرد تا به علت مشکلی پی برد . تماس با اولیاء دانش آموزان و معلمان به منظور کسب اطلاعات درست و پیدا کردن نیروها و امکاناتی که بتواند مشکلات دانش آموزی را حل کند ، وقت زیادی می طلبد .
اصولاً ، قسمت پر اهمیت آموزش و پرورش ، کارکردن با افراد ضعیف ، مشکل دار و عقب افتاده است و نه فقط کارکردن ، با افرادی قوی . کارکردن با افرادی که نسبتاً ضعیف هستند نیاز به صبر و حوصله دارد و به سادگی کارکردن با افراد باهوش و یا موفق تحصیلی نیست . تا مدیر نتواند رفتار نامطلوب افراد را در حین مداوا و بهبود تحمل کند ، مدیر خوبی نیست همان گونه که یک پزشک بیمار روانی و یا جسمی خود را به علت بیمار بودن به باد کتک و یا ملامت نمی گیرد ، یک مدیر آموزشی نیز باید به افراد به عنوان کسانی که مشکل دارند و یا به اصطلاح بیمار هستند بنگرد .
10- شجاعت :
مدیر آموزشی باید انسانی دلیر ، حقیقت جو و دفاع کننده از حق و درستی باشد . اگر مدیر فردی محافظه کار و ترسو باشد و علی رغم تشخیص درستی مسئله ، بنا به فشارها ویا ملاحظاتی دست از حق بردارد و به ناحق عمل کند ، در دراز مدت سبب نارضایتی افراد درستکار و جسور شدن کسانی که با صداقت عمل نمی کنند خواهد شد . شجاعت یعنی میل به حق گویی و دفاع از حق . فرد شجاع کسی است که آنچه حقیقت دارد را بازگو و عمل کند و از دفاع از حق نهراسد .
علاوه بر آن شجاعت یعنی خطرپذیری و قبول عواقب و آثاری که احتمالاً از انجام یک کار ممکن است برجای بماند بطور کلی ، هر تصمیم و برنامه ای مخاطراتی دارد که بعداً ممکن است مورد سؤال قرار گیرد . چنانچه مدیری به دانش آموزان اجازه شرکت در یک مسابقه را بدهد و حادثه ای برای یکی از آنها رخ دهد مدیر مسئولیت آن را تا حدی که به آنها اجازه داده است و به او مربوط می شود می پذیرد . اگر یکی از دبیران مرتکب عمل خلافی شود که تأثیری سوء بر رفتار دانش آموزان بگذارد باید با شجاعت تصمیم مقتضی بگیرد و چنانچه با مخالفت هایی روبه رو شود به دفاع بپردازد .
11- وقت شناسی ، نظم و سازماندهی :
شناخت زمان و ارزش دادن به وقت از ویژگی های مردان و زنان بزرگ است . چه بسا فرصت ها و زمانهای مناسب که به علت بی توجهی و یا غفلت از دست می رود . تشخیص درست و به موقع مشکلات ، حوادث و راه حل آنها از ضروریات مدیریت است . اساساً همان گونه که زندگی انسان از چرخه ها و دوره های خاص رفتاری شکل می گیرد ، تربیت نیز که باید بر پایه این دوره ها اعمال گردد ، از اهمیت به سزایی برخوردار است ، شناخت زمان مناسب تربیت ، تصمیمات و رفتارهای تربیتی تضمین کننده موفقیت مربیان و مدیران آموزشی است .
پیش بینی زمان لازم برای انجام هر کار و تعیین الویت کارهای مختلف و انجام دادن هر کار در جای خود از ضروریات مدیریت آموزشی است . در بین انواع مدیریت ها ، مدیر آموزشی ، از نظر برنامه ریزی برای استفاده از زمان از حساسیت خاصی برخوردار است .
مدیر آموزشی ، از یک طرف باید بین همه امور ، نیروها و امکانات هماهنگی و نظم بوجود آورد تا رسیدن به اهداف تعلیم و تربیت میسر شود . هرگونه بی توجهی به نظم و هماهنگی ، به علت کثرت کارهای مدرسه و تعداد زیاد دانش آموزان انضباط بوجود آورد تا بتواند از اوقات خود در آینده بهره لازم را برده و افرادی برنامه ریز بار آیند ، اگر مدیر آموزشی نتواند این رسالت بزرگ را به انجام رساند ، جامعه نخواهد توانست از این نیروها بطور مناسب در آینده بهره بگیرد . اولین کسی که باید در محیط آموزشی زمان را بشناسد و منضبط باشد ، مدیر است .
مدیریت مدرسه محور یا تصمیم گیری مشارکتی
این نظام مدیریتی به عنوان یک نظام مطلوب وکارآمد ازلحاظ نظری و عملی، آزمونهای خود را با موفقیت طی نموده و هم اکنون درکشور های پیشرفته و نیز درکشورهای درحال توسعه کاملا" مورد استفاده بوده و ازجایگاه مناسبی برخوردار است. نظام موصوف ، صاحبان اندیشه های سازنده را بدون درنظرگرفتن شغل و مقام آنها بطوریکسان پذیرا میباشد وعلاوه براین که قدرت تصمیم گیری و مسئولیت مدیریت را به هیچ وجه تضعیف ویا مخدوش نمی کند ، زمینه های لازم برای تشویق مادی ومعنوی پرسنل را درقبال عرضة اندیشه های سازنده فراهم می نماید ، تا ازخلاقیت و پویایی تفکر انسانها برای رشد و توسعه استفاده مطلوب به عمل آید.
مدیریت مشارکتی برگسترده کردن دامنه درگیری ذهنی و فکری کارکنان دراموری که به سرنوشت آنان ارتباط مستقیمی دارد تاکید می کند وشمار بسیاری ازپرسنل را در فراگیر دادوستد اندیشه و تجزیه و تحلیل قرار می دهد وازتوانمندیهای ذهنی و فکری آنان درجهت بهبود امور بهره می گیرد.
مدیریت مشارکتی
شامل یک تغییر ازسبک کنترل گرا (Control oriented) به مشارکت گرا( involvement oriented) است.
مدیریت مشارکتی رهیافتی جامع برای جلب مشارکت فردی و گروهی کارکنان در جهت حل مسائل سازمان و بهبود مستمر در تمامی ابعاد است. مدیریت مشارکتی، ارتباط دائم، متقابل و نزدیک بین مدیریت ارشد و کارکنان است . مشارکت کارکنان در کارهایی که به خود آنها مربوط می شود ، مشارکتی داوطلبانه ، ارادی و آگاهانه خواهد بود. این درگیری ، شخص را تشویق می کند که به تحقق هدف های سازمان کمک کند و در مسئولیت ها و پیامدهای آن سهیم شود
در نظام مدیریت مشارکتی مدیران و کارکنان به تبادل نظر با یکدیگر می پردازند و همین امر موجب ایجاد محیطی دوستانه و توأم با اعتماد و اطمینان متقابل در سازمان می شود. کارکنان با مشارکت در کارها ،خود را در سود و زیان سازمان سهیم می دانند و همه تلاش خود را با کمک مدیران در جهت افزایش کارایی و اثر بخشی سازمان به کار می گیرند
تائید می فرمائید که سرمایه اصلی هرسازمان نیروی انسانی آن بوده و خروجیهای سازمان، بیانگر هویت و مظهر عملکرد یکایک اعضای آن است . رویکرد مدیریت مشارکتی مزایای بالقوه ای را دربردارد که شاید مهمترین آنها رضایت مندی و انگیزش بیشترنیروی انسانی ، ارتقاء کیفیت تصمیم ها وکاهش مقاومت درمقابل تغییرات می باشد. ذیلا" به برخی از مزایای نظام مدیریت مشارکتی اشاره می شود:
1- ارتقاء سطح خلاقیت ونوآوری: این نظام به جهت ویژگیهای خاص خود بستر مناسبی را برای شکوفائی استعدادها و پرورش تواناییهای بالقوه فراهم می سازد.
2- ایجاد روحیه کار گروهی : مشارکت درتصمیم سازیها و تصمیم گیریها به پرسنل می آموزد که به نظردیگران احترام گذاشته و در تکمیل آنها بکوشند.
3- خودباوری : مشارکت خودباوری واطمینان به نفس را افزایش می دهد.
4- ارتقاء سطح انگیزش شغلی کارکنان : هنگامی که کارکنان خود را در تدوین و تصویب برنامه های کاری و تصمیم گیریها شریک می بینند، سطح انگیزش شغلی آنها افزایش می یابد.
5- توسعه مهارت ها وافزایش سطح دانش واطلاعات : حل مشکلات به توسعه مهارت ها کمک میکندوباعث انگیزشوسوقدهیافراد به سمت یادگیری بیشتروارتقاءسطح دانش شغلی میگردد.
6- بهبود کیفیت خدمات: وقتی کارکنان ، خود درتصمیمات شریک باشند و با انگیزه بیشتر برای نیل به نتایج مطلوب فعالیت نمایند، بستر فرهنگی مدیریت کیفیت فراگیر فراهم گشته و کیفیت خدمات بهبود می یابد.
7- ارتقاءسطح بهره وری: مشارکت باعث بهبود کیفیت، کاهش ضایعات ، حذف دوباره کاریها می شود و با افزایش کمی وکیفی خروجی ها ارتقاءسطح بهره وری را ممکن می سازد.
8- کاهش نظارت مدیران سطوح بالاتر: باگسترش روحیة خود مدیریتی وبسط توسعه مهارت ها نیازمندی به نظارت سطوح بالاتر کاهش می یابد.
9- افزایش سطح رضایت شغلی: مشارکت در امور سازمان و بهره مندی از مزایای پیش گفته ، باعث رضایت شغلی در کارکنان از لحاظ درونی و بیرونی و نیز مادی و معنوی می شود.
10- کاهش تنش ها: رضایت کارکنان وتوسعه فرهنگ ارتباطات موجب کاهش جدی تنش درسطوح مختلف می شود.
در نظام مدیریت مشارکتی ، مدیران برای رسیدن به اهدافشان با راه حل های پیشنهادی بسیاری از سوی کارکنان مواجه می شوند که پس از ارزیابی آن ها می توانند بهترین راه حل ممکن را انتخاب نمایند.
از نظام پیشنهادها باید به عنوان زمینه شکل گیری و کشف استعدادها و موثرترین روش حل وفصل مسائل سازمانها یاد کرد . نظام پیشنهادها عملا" ازتمرکز شدید سیستم مدیریت کاسته و بی توجهی مافوق به استعدادها و نظرات کارکنان را مردود میداند . نظام پیشنهادها سرآغاز بروز ابتکارات و خلاقیت های منابع انسانی است.
اولین رمز موفقیت سازمانها، شاد کردن کارکنان است ، اگر افراد احساس شادی و رضایت نکنند، سازمان نمی تواند بقا و دوام داشته باشد. نظام پیشنهادها نقش موثری در رضایت مندی کارکنان دارد. (منبع: سایت موسسمون!)
مدیریت مدرسه محور یا تصمیم گیری مشارکتی از ویژگی های بارز نظام های آموزشی در دهه اخیر به شمار می رود. این مهم، به ویژه در کشورهای پیشرفته جهان به دگرگونی های مهمی در روش های اداره و راهبری مراکز آموزشی و آموزشگاهی به وجود آورده است. آشنایی با این شیوه ها، رهبران آموزشی و آموزشگاهی را قادر می سازد تا تب رهبری سازمان خود را بسنجند و به عنوان قلب نمای علمی، حرکت خود را از برنامه روزی به برنامه ریزی تغییر داده، هم چنین به رفع ابهامات عملکردی بپردازند؛ در نتیجه اهداف و رسالت های مدارس را محقق سازند.
مدرسه محوری به این امر اشاره دارد که در فرآیند تصمیم گیری جامع و فراگیر، همه اعضای گروه به طور برابر شرکت داشته باشند.
لازم است اقتدار گروه هایی که در مدرسه تصمیم گیری می کنند، به وسیله سطوح سازمانی و سلسله مراتب آن حمایت شوند و مورد احترام قرار گیرند، لذا مدرسه محوری یا تصمیم گیری مشارکتی در مدرسه، یک بازنگری در مدارس به ویژه مدارس دولتی است که انحصار قدرت تصمیم گیری را از یک ناحیه مرکزی به یک مدرسه، به منظور بهبود عملکرد آن مدرسه به دنبال دارد. سوگیری این فرآیند به سمت افزایش دادن سطح دخالت و درگیری مدرسه در اداره مدیریت خود است. این فرآیند باعث توانمند شدن مدرسه برای ایجاد تصمیم گیری های آموزشی در مورد نیازهای یک مدرسه و کمک به استفاده موثر از منابع محدود مدرسه و تقویت مشارکت محلی در اداره امور مدارس است. به این ترتیب مدرسه محوری به دنبال تمرکز زدایی در نظام آموزشی و انتقال اختیار و قدرت تصمیم گیری به مدرسه، به وجود می آید.
فرآیند مدرسه محوری به افرادی که در آن مدرسه کار می کنند، اجازه می دهد تا جنبه های گسترده تری از موضوعات مدرسه ای که در آن کار می کنند را در نظر گرفته از انرژی خود به منظور بهبود و توسعه مدرسه، بیشتر استفاده کنند. به این ترتیب فهم تامل این که چگونه مدرسه محوری می تواند سودمند باشد، نیازمند مشخص کردن شرایط مورد نیاز برای برانگیختن و توانا کردن مدارس به منظور استفاده از قدرت تصمیم گیری خود و همچنین سازگار کردن نوآوری های متناسب و توسعه دهنده عملکرد مدرسه است.
● مشکلات اجرایی مدیریت مدرسه محور
از میان انواع مشکلات اجرایی که ظاهراً موجب تضعیف توان بالقوه مدیریت مبتنی بر مدرسه می شوند، عبارتند از: اجرای ضعیف، مقاومت، فقدان حمایت و محیط کار محدودکننده.
▪ اجرای ضعیف:
بی گمان، یکی از مشکلات اساسی جنبش مدیریت مبتنی بر مدرسه این است که بسیاری از نوآوری ها به صورت جزیی و ناقص اجرا شده اند. شماری از بازنگری های عمده درباره تصمیم گیری مشارکتی به این نتیجه رسیده اند که تمرکز زدایی آموزشی اغلب جزیی و ناکامل است. تعدادی از محققان به درجات آزادی بسیار محدود و دامنه محدود اقتدار تصمیم گیری مشارکتی اشاره کرده اند و به این واقعیت پی برده اند که مدیریت مبتنی بر مدرسه در عمل، غالباً با تعاریض که حامیان آن ارائه کرده اند، مطابقت نمی کند، لذا ممکن است تصمیم گیری مشارکتی در این موارد موثر نباشد، زیرا هرگز و واقعاً برای تحقق آن تلاش نشده است. یکی از شاخص های اجرای ضعیف این است که اجتماعات پیرامون مدرسه به جای برخورداری از اقتدار ضروری باید بر تقاضاها و چشم پوشی های نواحی آموزشی و خط مشی های اتحادیه های مختلف برای اجرای تغییرات تکیه کنند.
▪ مقاومت:
آشکار است که در تعیین و اجرای سیاست تفویض اختیارات، قدرت موضوع مهمی تلقی می شود. این اعتقاد قوی وجود دارد که صاحبان قدرتمند منافع، آماده واژگون کردن خط مشی و برنامه ریزی در همه سطوح هستند، زیرا ممکن است خط مشی ها و برنامه ها، روابط موجود قدرت که در حال حاضر، از منافع گروه های مزبور حمایت می کند را تهدید کند.
اگر اختیارات بیشتری به مدارس به منظور طراحی دوره های درسی شان داده شود، لازم است موسساتی که قبلاً این کار را برای مدارس انجام می دادند، حذف شوند. در حاشیه نگه داشتن آنها- تجدیدنظر دررسالت آن ها- نوعی طفره است. اگر رسالت های جدید ناشی از قدرت جدید باشد، به آن ها اجازه می دهد که به شکلی نوین عمل کنند، اما اگر از مراکز پیشین قدرت بخواهیم که قدرت و راه و رسم های متعلق به آن را رها کنند و کار دیگری انجام دهند، بیهوده است، زیرا آنها قدرت را رها نخواهند کرد.
▪ فقدان حمایت:
مدیریت محلی فرصتی برای خلاقیت و حل مسایل فراهم می کند، اما مسئولیت ها و فشارهای مرتبط با آن را نیز تحمیل می کند، هر چند اکثر مردم خواهان کنترل بیشتری بر سرنوشت خود هستند، اما ممکن است بهای آن برای بسیاری از آن ها خیلی بالا باشد.
تقریبا دلایلی وجود دارد که نشان می دهد هزینه های بالای مدیریت مبتنی بر مدرسه ممکن است حتی اجرای پرشورترین و قوی ترین تلاش های اصلاحی را نیز محدود کند. با وجود این به نظر می رسد با توجه به ممانعت یا حمایت بالفعل از مدیریت مشارکتی چهار موضوع مهمتر از سایر موارد است که عبارتند از:
الف) تقاضای مربوط به کار اضافی
ب) هزینه های فرصت مشارکت
ج) محیط کار محدودکننده و...
● اقدامات آموزش و پرورش ایران در راستای سیاست مدرسه محوری
وزارت آموزش و پرورش ایران برای تحقق این سیاست و همراه با آن برخلاف آن چه منعکس می شود، گام های عملی بزرگی برداشته است که می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
▪ توسعه و تقویت شوراهای آموزش و پرورش استان در کلیه استان ها و حدود ۴۰۰ شهرستان و مناطق کشور.
▪ تقویت اختیارات شوراها با تقویت آئین نامه اجرایی ماده ۱۳ قانون شوراها.
▪ افزایش درآمد شوراها از ۱% به ۲% و افزایش کالاهای مشمول عوارض از ۱۳ قلم کالا به ۱۷۰ قلم.
▪ تشکیل کمیته نظارت و کنترل بر صدور بخشنامه که موجب کاهش ۵۷% بخشنامه نسبت به سال های قبل شده و همچنین این وزارت در تفویض اختیار به مدارس نیز اقدامات قابل توجهی انجام داده است که ذیلا به برخی از آنها اشاره می شود:
۱) اصلاح آئین نامه اجرایی مدارس براساس سیاست مدرسه محوری.
۲) پیش بینی شورای تصمیم گیری برای مدارس، مرکب از مدیر، معاون، نمایندگان اولیاء، معلمان و دانش آموزان برحسب مورد.
۳) واگذاری تصمیم گیری در مورد آئین نامه انضباطی.
۴) تصمیم گیری در مورد پوشش و لباس دانش آموزان.
۵) تصمیم گیری در مورد تخلفات امتحانات داخلی.
۶) تصمیم گیری در مورد برگزاری اردوهای درون شهری.
۷) حذف امتحانات هماهنگ پایه های داخلی و حذف حوزه بندی امتحان نهایی پنجم دبستان.
۸) راه اندازی شورای دانش آموزی و ایجاد زمینه مشارکت آنان در امور داخلی مدارس.
۹) گنجاندن دو ساعت دروس اختیاری در مدارس و حذف پیک شادی و واگذاری آن به مدارس.
۱۰) حذف قبوض ۲۰۲۰ و حذف سهم مناطق و استان از جذب کمک های مردمی مدارس.
۱۱) تصمیم گیری در مورد واریز بیش از ۷۰% سرانه مدارس به مدارس و کاهش سهم اعتبارات متمرکز.
● موانع و مشکلات مدیریت مدرسه محور در ایران
۱) بینش تمرکزگرایانه برخی از مدیران و عادت داشتن آنها به دریافت بخشنامه از ادارات آموزش و پرورش برای اخذ هر تصمیمی.
۲) سیستم تصمیم گیری فعلی در مدارس به نحوی است که هرگونه خلاقیت و نوآوری را در مدارس غیرممکن می سازد، چون نگاه مدیران موجود به ادارات و مناطق دوخته شده است تا چه دستور و بخشنامه ای می رسد.
۳) ساختار تمرکزگرایانه آموزش و پرورش.
۴) عدم برابری زمینه ها و امکانات مراکز آموزشی از نظر مکان، نیرو و امکانات و بافت دانش آموزی.
۵) تفاوت در قدرت اجرایی مدیران مدارس.
۶) فقدان انگیزه در مدیران و معلمان برای ایجاد پویایی در مدارس.
۷) فقدان مکانیزم نظارت ارزشیابی صحیح از مدیران برای تشویق مدیران شایسته و رسیدگی به تخلفات مدیران خودسر.
۸) ضعف روحیه مشارکت پذیری و مشارکت جویی در مردم و عوامل مدرسه.
۹) غالب مدیران مدارس از نقش رهبری خود در مسایل تعلیم و تربیت غافل هستند و بیشتر به مسائل جزیی و اجرایی می پردازند.
۱۰) عدم مسئولیت پذیری مبنی بر این که یافته های پژوهشی درخصوص محدودیت های مدرسه محوری گویای این مطلب است که اغلب پیام های دریافت شده، مخلوط و مرکبی از سیاست های ملی، مرکزی، منطقه ای و محلی است. این مهم منجر به تناقضی می شود که از سطوح متفاوت مدیریت ایجاد می گردد و اهداف مبهم و فاقد مسئولیت پذیری را ایجاد می کند.
۱۱) عدم منابع لازم برای تصمیم گیری و تغییرات اساسی باعث می شود شرکت کنندگان در مدیریت مدرسه محوری اغلب برای به چالش طلبیدن هنجارها و نقش های پایدار موجود، مردد باشند، زیرا آن ها از رده های بالا دستور می گیرند و فاقط منابع لازم برای تصمیم گیری و تغییرات اساسی هستند.
۱۲) مدیریت مدرسه محور، وقت گیر است، نیاز به مدت زمان طولانی دارد، اغلب گیج کننده است و درنهایت به گونه ای اساسی منجر به حل مسائل نمی شود.
۱۳) عدم مسئولیت پذیری مدارس برای اجرای برنامه ها و نیل به هدف ها باعث می شود تصمیمات درخصوص بودجه، کارمندان، برنامه های آموزشی، برنامه های درسی، تکنولوژی و عملکردها از مدیریت مرکزی جداناپذیر باشد. برخی از پژوهشگران به این نتیجه رسیده اند که مسئول نبودن مدارس برای اجرای برنامه ها و رسیدن به هدف ها می تواند از اجرای مدرسه محوری جلوگیری کند.
● راهکارهای مشکلات اجرائی مدیریت مدرسه محور
چهار شرط برای تغییر کانون تمرکز و توجه به مدیریت مدرسه محور ضروری است که عبارتند از:
▪ حمایت از آرایش گسترده در چهارجنبه زمان، پول، همکاری فنی و رشد حرفه ای
▪ تصمیم گیری مشارکتی باید به راهبردی برای بهبود آموزش و پرورش کودکان و جوانان تبدیل شود، درحال حاضر، مدیریت مبتنی بر مدرسه از حیث محتوا و جوهر تقریباً خالی است برای تغییر جهت مدیریت مبتنی بر مدرسه لازم است فرآیندهای تصمیم گیری مشارکتی، حول تصوری نیرومند از یادگیری و تدریس گرد بیایند.
▪ مدیریت مبتنی بر مدرسه باید از مجموعه عملیات سازمانی به بافت محیطی منتقل شود و مشارکت جدی معلمان و والدین در حیات اجتماعی مدرسه را پرورش دهد.
▪ تغییر جهت تصمیم گیری مشارکتی از محور سازمانی- مدیریتی، به محور پرورشی- اجتماعی، نیازمند رهبری قوی و در عین حال تسهیل کننده است. که شامل مورد ذیل می باشد.
الف) زمان کافی برای مشارکت در اختیار آنان بگذارند
ب) به دلبستگیهای کارکنان مربوط باشد
ج) هیچ یک از طرفین احساس بیم و خطر نکنند و در قلمرو آزادی شغلی آنها باشد
د) آگاه سازی، آماده سازی روانی و تقویت باورهای درونی (نگرش) کلیه مخاطبان برای پذیرش مشارکت، آموزش نیروی انسانی شایسته و متناسب کردن ساختار تشکیلات فعلی آموزش و پرورش با اندیشه مشارکتی
هـ) نگرش نظام مند و ایجاد هماهنگی میان بخش های گوناگون درون و برون سازمان آ.پ برای ایجاد درک مشترک از موضوع
ی) برقراری سبک رهبری متناسب با مشارکت و ایجاد اعتقاد به مشارکت در مدیران
ح) روشن و شفاف کردن اهداف، ارزشها و اولویت ها در سازمان.
● نتیجه نهایی
مدیریت مدرسه محور به خودی خود یک هدف نیست، بلکه ابزار ارزشمندی برای دستیابی به هوشمندی ها، توانایی ها و اشتیاق های بیشتر افراد سهیم در مدرسه است. این الگو با تأکید بر تواناسازی و ارتقای سطح مهارت ها و توانمندی های تمام عوامل فعال در مدرسه، به ویژه مدیران و معلمان، آنان را برای تلاش در عرصه مشارکتی بر می انگیزد. این تلاش مستلزم تعامل مستمر تمام عناصر ذی نفع در مدرسه است. تعاملی که بدون احترام و اعتماد متقابل، نشست ها و گفتگوهای رودررو و تبادل اطلاعات درون جوش و مشتاقانه میسر نخواهد شد.
از سوی دیگر بررسی اصول یا راهکارهای اساسی نظام مدیریت مدرسه محور و به بیان دیگر، عوامل اساسی موفقیت در نظام مدیریت مدرسه محور شامل عدم تمرکز، تصمیم گیری مشارکتی، تواناسازی، دانش و مهارت ها، پژوهش محوری، ارتباطات باز و اطلاعات، ارزشیابی عملکرد و پاداش و مبنای آن و همچنین مقایسه آن با اصول مدیریت با مبانی فرهنگ مؤثر انتقال دانش در سازمان، بیانگر آن است که گرایش به مدرسه محوری مستلزم به کارگیری فنون و روش های مدیریت دانش و اجرای آن مؤثر است.
کاربرد متنوع راهبردهای آموزشی در یادگیری
سبک های متفاوت یادگیری
امروزه ثابت شده است که برای یادگیری کیفی و عمیق استفاده توأم از سه الگوی یادگیری شنیداری، دیداری و حسی – حرکتی در کلاس ضرورت دارد. اغلب در کلاس درس مشاهده می شود که برخی از یادگیرندگان به یادگیری موضوع درس علاقه ای ندارند و یا نمی خواهند یاد بگیرند. در واقع، امکان دارد که این مشکل ناشی از نادرستی روش های یاددهی – یادگیری باشد که در کلاس برای آموزش به کار گرفته ایم. این مقاله به بحث درباره کاربرد متنوع راهبردهای آموزشی که سبک های متفاوت یادگیری را نشان می دهند، اختصاص دارد.
در گذشته، در مدارس برای آموزش موضوع های درسی کاملاً به روش سخنرانی عمل می شد. در روش تدریس سخنرانی، فرض می شود که دانش آموزان به طور شنیداری فرا می گیرند، در حالی که پژوهش ها درباره مغز نشان می دهد که نحوه فرا گرفتن دانش آموزان این گونه نیست. فقط حدود 20 درصد از دانش آموزان به صورت شنیداری و 80 درصد دیگر یا به طور دیداری و یا عملی فرا می گیرند.
در حالی که آموزش به روش سخنرانی در بعضی از رشته ها جایگاه خود را حفظ کرده است، از این روش باید در بخش های کوتاه و مختصر – در حدود 20 دقیقه و حتی کم تر از آن – بسته به سن دانش آموزان استفاده کرد. اعتقاد به این نکته که " دانش آموزانی که به طور مستمر تحت تأثیر دنیای رسانه های گوناگون اند، ساعت ها در روز به طور غیر فعال به سخنرانی گوش می دهند، یادداشت برمی دارند و برای امتحان کتبی خود را آماده می کنند، بدون این که دچار افت ذهنی شوند" غیر معقول است. زندگی کردن مانند تماشا کردن ورزش نیست، بلکه ورزش کردن به طور فعال است و آموزش و پرورش باید این فعالیت ها را منعکس کند. " انجمن ملی مدیران مدارس متوسطه " این عقیده را با این عبارت ابراز می کند: " در صورت امکان، دانش آموزان باید نقش فعالی در یادگیری داشته باشند و از این که گیرنده غیر فعالی برای دریافت اطلاعات از طریق کتاب های درسی و معلمانی باشند که فقط به سخنرانی درباره موضوع درس می پردازند، اجتناب کنند ". این روش با روش جاری در کلاس های درس بسیار تفاوت دارد؛ زیرا در این کلاس ها معلمان دانش مورد نظر را به روش سخنرانی به دانش آموزان منتقل می کنند و آنان حقایق را حفظ می کنند و دوباره این آموخته ها را از طریق پاسخ دادن به پرسش های آزمون های کتبی به یاد می آورند. انتقال از آموزش و یادگیری سنتی به روش فعالانه مستلزم زمان و همکاری متعهدانه است. با این حال، این واجد ارزش است؛ زیرا برای دانش آموزان بهتر و مفیدتر است.
در مطالعه ای که به سرپرستی مارین دیاموند و همکارانش انجام گرفت، بچه موش های صحرایی و موش های صحرایی بالغ همراه با موش های اسباب بازی در یک قفس قرار داده شدند. این محیطی است که به وسیله دیاموند تدارک دیده شده بود. موش های بالغ شرکت داده شده در این آزمایش در مطالعات بعدی رشد مغزی از خود نشان دادند. در این مطالعه، موش های بالغ به بچه موش ها فرصت استفاده از موش های اسباب بازی را ندادند. در نتیجه، بچه موش ها رشد دندریت نداشتند، اما موش های بالغ به رشد دندریت ادامه دادند.
دیاموند از این مطالعه نتیجه گرفت که " قرار دادن دانش آموزان در یک محیط غنی شده کافی نیست، بلکه لازم است به آنان کمک شود تا آن محیط را خلق کنند و در آن فعال باشند ." به خاطر اطمینان از این که همه دانش آموزان به طور فعال یاد می گیرند و کلاس های درس این شرکت فعالانه آنان را تشویق می کند، باید به الگوهای یادگیری نگاهی داشته باشیم. سه الگوی اولیه یادگیری وجود دارد که در کلاس درس به یاد گیرنده برای یادگیری کمک می کند.
اولین الگو، یادگیری شنیداری است. یادگیرندگان شنیداری، یادگیرندگانی هستند که اطلاعاتی را که از طریق شنیدن دریافت کرده اند بهتر به خاطر می آورند. اطلاعاتی که شنیداری است، در قطعه های گیجگاهی در بخش های کناری مغز پردازش و ذخیره می شوند. این گروه از دانش آموزان حدود 20 درصد از کلاس را شامل می شوند. آنها سخنرانی را دوست دارند، به خوبی با آن سازگارند، و در مدارس قدیمی ما دانش آموزان موفقی هستند. وقتی که کارگاه های آموزشی را در سراسر کشور مورد بازدید قرار می دهم، اغلب از مخاطبان خود می خواهم آنهایی که به صورت شنیداری یاد می گیرند، دست خود را بلند کنند. عده زیادی از آنها عقیده دارند که به صورت شنیداری مطالب را یاد می گیرند. تعجب آور نیست، آنها احتمالاً به این دلیل که در کلاس های شنیداری محور گذشته موفق بوده اند به این روش آموزش متمایل شده اند. از آن جا که ما به روشی گرایش داریم که خودمان به آن صورت یاد گرفته ایم، تعجب آور نیست که اکثر معلمان در کلاس های امروزی روش سخنرانی را به منزله اولین الگوی آموزش دوست دارند.
ضرورت دارد که اضافه کنم آن دسته از دانش آموزانی که باشنیدن بهتر یاد می گیرند نیز در روش سخنرانی مستقیم از نظر فکری خسته می شوند. مطالعه سوسا و دیگران نشان می دهد که همه ما از نظر فکری بعد از 15 یا 20 دقیقه که سخنرانی می گذرد دچار افت ذهنی می شویم . در نوجوانان، افت ذهنی به طور معنی داری کم تر از 10 دقیقه است.
یکی از دوستان خوب من چندین سال در دبیرستان، معلم ادبیات انگلیسی بود. ما او را " ملکه سخنرانی " صدا می زدیم؛ زیرا نه تنها در تمام روز سخنرانی می کرد، بلکه در سخنرانی نیز ماهر بود. وقتی که بازبینی و پژوهش در مورد میزان توجه و الگوهای یادگیری اقدام کردیم ، او تصمیم گرفت که بعضی از روش ها و فنون دیگر آموزش را در کلاس به کار ببرد، به طوری که توانست به همه دانش آموزان از نظر آموزش توجه داشته باشد. حدود یک ماه بعد از این که توانست به روش جدید آموزش دهد، در جلوی کلاس ایستاد و گفت، " آیا شما روش جدید آموزش مرا که در این سال به آن عمل کردم، دوست ندارید ؟" چون آموزش ادبیات انگلیسی را از دوره راهنمایی به دوره متوسطه به عهده گرفته بود، بعضی از همان دانش آموزان سال گذشته را در کلاس خود داشت. یکی از دانش آموزان پاسخ داد، " نه ، من از روش آموزش شما متنفرم." او خرد شد. " چرا؟" دانش آموز پاسخ داد، " آیا شما به خاطر می آورید که من در سال گذشته کجا می نشستم؟" او گفت که می داند و به صندلی کنار پنجره ها در انتهای کلاس اشاره کرد. دانش آموز گفت:
دومین نوع الگوی یادگیری ، دیداری است. اطلاعات دیداری در قطعه پس سری که در عقب مغز قرار دارد، پردازش و ذخیره می شود. یادگیرندگان دیداری آنهایی هستند که به یک الگوی ذهنی نیاز دارند که بتوانند آن را ببینند. من متقاعد شده ام که ما می توانیم نمره های ریاضی دانش آموزان را به طور سریع در سراسر کشور بالا ببریم، به شرطی که راهی پیدا کنیم که به دانش آموزان نشان دهیم که چگونه ریاضی مورد استفاده قرار می گیرد. از آن جا که اکثر یادگیرندگان دیداری هستند ، ما نیاز داریم تا راه هایی را پیدا کنیم که به آنها نشان دهیم که چگونه ریاضی به کار می رود. هنگامی که من با یادگیرندگان شنیداری کار می کنم، مسئله زیر را به آنها می دهم تا آن را حل کنند: اگر پنج نفر با هم دست دهند، به چند طریق آنها می توانند با هم دست بدهند؟ حالا یک فرمول وجود دارد که می توان از آن برای یافتن پاسخ درست استفاده کرد، و افرادی که ریاضی می دانند خیلی سریع این فرمول را برای یافتن پاسخ به کار می برند. من دوست دارم پاسخ مسئله را به صورت دیداری نشان دهم ؛ زیرا این عمل دنیای جدیدی را برای افرادی می گشاید که نیاز دارند تا درک کنند که چگونه ریاضیات به کار برده می شود.
10=0+1+2+3+4. یعنی 10 طریقه دست دادن وجود دارد. بدین ترتیب ، این فرمول را می توان ارائه کرد.
یک مسئله پیچیده تر: " یک صد نفر در یک مهمانی با یکدیگر دست می دهند. به چند طریق آنها با هم دست داده اند ؟" این مسئله را راحت تر می توانیم پاسخ دهیم ؛ زیرا ما درک کرده ایم که چگونه پاسخ را به دست آوریم.
یکی از مؤثرترین ابزارها برای یادگیرندگان دیداری الگوهای گرافیکی است که گاهی اوقات نیز الگوهای واقعی نیز نامیده می شوند. این نقشه های ذهنی به دانش آموزان کمک می کند تا مفاهیم مشکلی مانند توابع، مقایسه و مقابله و طبقه بندی را درک کنند و آنها را به خاطر بیاورند. مادامی که الگوهای گرافیکی راهبردهای آموزشی خوبی برای دانش آموزان محسوب می شوند برای دانش آموزان دیداری نیز ابزارهای با اهمیتی تلقی می شوند.
به دانش آموزان جوانی که در زمینه مفاهیم ذهنی مشکل دارند، می توان با بکار بردن مجموعه ای از الگوهای دیداری کمک کرد تا آنها بتوانند مفاهیم ذهنی را به مفاهیم عینی تبدیل کنند. من معتقدم که ما می توانیم نمره های دانش آموزان در آزمون های استاندارد شده را از طریق ارائه الگوهای واقعی و عینی به منظور کمک به اجرای مهارت های مشکل به وسیله آنان بالا ببریم. با آگاه شدن از میزان اطلاعاتی که دانش آموزان دارند و قرار دادن این اطلاعات در الگوهای عینی، دانش آموزان قادر می شوند تا افکار غیر عینی خود را آسان تر به ایده های عینی منتقل کنند. این امر در زمانی قبل از سنجش است که می خواهیم ایده ها را هم برای دانش آموزان و هم برای معلم روشن کنیم. سایر اوقاتی که استفاده از الگوهای عینی امکان پذیر است، عبارت اند از:
- برای ارائه یک مفهوم ذهنی و مشکل . ضرب المثل قدیمی " یک تصویر، ارزش هزاران کلمه را دارد " کاملاً درست است. بسیاری از دانش آموزان در زمینه مسائل منطقی مشکل دارند. یک جدول دیداری ابزاری است که کمک می کند تا این مهارت پیچیده آموزش پذیر شود.
- برای سنجش یادگیری . به جای این که از دانش آموزان بخواهیم که نکات مهمی را که یادگرفته اند فهرست کنند، بگذارید آنها نقشه ذهنی داشته باشند: " داشتن نقشه ذهنی نکته ای کلیدی است که ما امروزه در کلاس علوم مورد بحث قرار می دهیم ."
- به منزله قسمتی از پروژه فردی یا گروهی . نمونه هایی از نقشه های ذهنی امکان دارد که فلوچارت، یا شبکه های مرتبط باشد. وقتی که این ابزارها مطابق خواسته های دانش آموزان یا فراتر از آن مورد استفاده قرار می گیرند، در پروژه های دانش آموزان می توانند نکات مهمّی باشند.
- برای تثبیت خلاقیت. دانش آموزان دیداری، وقتی در معرض الگوهای دیداری قرار می گیرند، مشکل کم تری در قبال الگوهای خلاق و مهارتی دارند.
- به تصویر در آوردن ارتباط بین حقایق و مفاهیم. نمودارهای علت و معلول، برگه های جست و جو، و نمودارهای " ون" نمونه هایی از نقشه های ذهنی هستند که رابطه ها را ترسیم می کنند.
- سازماندهی ایده ها و افکار برای نوشتن. نقشه های ذهنی و طبقه بندی شده ابزارهای مهمی برای کمک به دانش آموزان در سازماندهی افکار آنان قبل از نوشتن هستند.
- برای مرتبط کردن اطلاعات جدید به اطلاعات قبلی.
- برای بخاطر سپردن و یاد آوری اطلاعات. یکی از ابزارهای دیداری من ، مجموعه لغات - شامل لغات مربوط به زبان های دیگر – است و تصویرها را برای نماد ( سمبل) سازی معانی کلمات ترسیم می کند. دانش آموزانی که به روش دیداری یاد می گیرند ، همان طوری که اطلاعات را از مغز خود فرا می خوانند تصویرها را خواهند دید.
- برای سنجش تفکر و یادگیری دانش آموز.
- برای به تصویر کشیدن ارتباط بین مفاهیم و حقایق.
هر زمان ما بتوانیم به یادگیرندگان دیداری کمک کنیم تا اطلاعات را درک کنند، در واقع توانسته ایم کمک کنیم تا آنها اطلاعات را در حافظه بلند مدت خود ذخیره کنند.
سومین نوع الگوی یادگیری، حسی – حرکتی است. اطلاعات حسی – حرکتی در بالای مغز در کرتکس حرکتی ذخیره می شود تا این که به طور دائم یادگیری صورت گیرد، سپس در مخچه – که در ناحیه پایین قطعه پس سری واقع است ذخیره می شود . یادگیرندگان حسی – حرکتی از طریق حرکت و لمس کردن بهتر یاد می گیرند. در تمرین قبلی یعنی دست دادن ، یادگیرندگان حسی – حرکتی به طور عملی طریقه دست دادن ها را با چهار نفر دیگر و شمردن تعداد دست دادن ها، پاسخ مسئله را پیدا می کنند. فرصت هایی برای دانش آموزان کلاس خود فراهم کنید تا بیرون بروند، عازم سفرهای علمی بشوند و یا ایفای نقش کنند. به علاوه، هر وقت امکان داشت، فرصت هایی را در کلاس فراهم کنید که آنها در کلاس حرکت کنند، بایستند و یا تشکیل گروه بدهند. ضرب المثل قدیمی که می گوید " وقتی ما ایستاده ایم ، بهتر فکر می کنیم " درست است. وقتی که ما می ایستیم روند سیال شدن را در مغز افزایش می دهیم و بسیار بهتر یاد می گیریم. از این ویژگی در کلاس برای ارائه پاسخ پرسش ها به وسیله دانش آموزان و یا بحث با آنها استفاده کنید.
در نتیجه: اگر چه ما همه اطلاعات را با استفاده ازهر الگوی یادگیری به خاطر می سپاریم، بیشتر دانش آموزان به منظور یادگیری در یکی از این الگوها موفق تر عمل می کنند. سوسا می گوید که معلمان نیاز دارند بدانند که دانش آموزان با برتری های حسی گوناگون و به طور متفاوت در طی فرایند یادگیری رفتار می کنند و این که آنها به روشی که خودشان یاد گرفته اند، تدریس می کنند. به همین دلیل است که بسیاری از دانش آموزان تا اندازه ای در فراگیری از معلم مشکل دارند، اما همان مطلب را می توانند از معلم دیگری به راحتی یاد بگیرند. شاید به نظر اشتباه برسد که دانش آموز علاقه ای به یادگیری موضوع درس ندارد و یا نمی خواهد یاد بگیرد. در حقیقت امکان دارد که این فقط نشانه ای از نادرستی روش های آموزشی باشد که در کلاس برای آموزش به کار گرفته شده باشد. درکلاسی که از روش ها و فنون آموزشی که از هر سه الگوی یادگیری بهره می گیرد، آموزش داده شود و در آن اطلاعات جدید در فواصل زمانی به مدت 15 تا 20 دقیقه برای دانش آموزان دوره متوسطه و 7 تا 10 دقیقه برای دانش آموزان دوره ابتدایی به منظور یادگیری ارائه می شود ، می توان انتظار داشت که یادگیری کیفی و عمیق صورت بگیرد.
مشاوره خانواده
خانواده به عنوان اولین کانونی که فرد در آن قرار میگیرد دارای اهمیت شایان توجهی است. اولین تأثیرات محیطی که فرد دریافت میکند از محیط خانواده است و حتی تأثیرپذیری فرد از سایر محیطها میتواند نشأت گرفته از همین محیط خانواده باشد. خانواده پایه گذار بخش مهمی از سرنوشت انسان است و در تعیین سبک و خط مشی زندگی آینده ، اخلاق ، سلامت و عملکرد فرد در آینده نقش بزرگی بر عهده دارد.
اهمیت خانواده
عواملی چون شخصیت والدین ، سلامت روانی و جسمانی آنها ، شیوههای تربیتی اعمال شده در داخل خانواده ، شغل و تحصیلات والدین به وضعیت اقتصادی و فرهنگی خانواده ، محل سکونت خانواده ، حجم و جمعیت خانواده ، روابط اجتماعی خانواده و بینهایت متغیر دیگر در خانواده وجود دارند، شخصیت فرزند ، سلامت روانی و جسمانی او ، آینده شغلی ، تحصیلی ، اقتصادی ، سازگاری اجتماعی و فرهنگی ، تشکیل خانواده او و غیره را تحت تاثیر قرار میدهند.
خانواده و اهمیت آن در دوره کودکی
نوزاد در خانواده به دنیا میآید و اولین تعاملات خود را با محیط آغاز میکند. در این کانون اولیه اولین تأثیر و تأثرات متقابل آغاز میشود و کودک کم کم در فرآیند رشد و اجتماعی قرار میگیرد. همانطور که روان شناسان معتقدند سالهای اولیه کودکی نقش بسزایی در رشد شخصیت و آینده او دارد. بیشتر طرحوارهها و شناختهای کودک از خود ، اطرافیان و محیط در این دوران شکل میگیرد. میزان سلامت جسمانی و روانی کودک بسته به ارتباطی است که خانواده با وی دارد و تا چه حد تلاش میکند نیازهای او را برآورده سازد.
کودکانی که در این سنین از لحاظ عاطفی و امنیتی در خانواده تأمین نمیشوند به انواع مشکلات مبتلا میشوند. مشکلات این کودکان اغلب با شیطنتها ، دروغگوییها و حرف نشنیدنهای ساده شروع میشود و با توجه به وضع نابسامان خانواده به بزهکاریها و جنایات بزرگسالی منتهی میشود. سخت گیری زیاد والدین یا بیتوجهی آنها ، یا ننر و لوس بار آوردن کودک و برآورده ساختن کلیه نیازهای منطقی و غیر منطقی او ، شخصیت سالمی را به بار نخواهد آورد. سلامت خود خانواده ، تعادل شخصیتی والدین و آشنایی آنها به اصولی که میتواند محیط خانواده را سالمتر سازد، بسیار حائز اهمیت است.
اهمیت خانواده در دوران نوجوانی
نیازهای مرحله نوجوانی دوران حساس است. بطوری که در کنار سایر تحولات و تغییراتی که از جنبههای جسمانی و روانی در فرد اتفاق میافتد، ویژگی مشترک و مهم دیگر آن دوران ، استقلال طلبی نوجوان در خانواده است. نوجوان میخواهد به طریقی رشد استقلال خود را به خانواده ثابت کند و بر این اساس شروع به ایجاد فاصله بین خود و خانواده میکند و به گروه همسالان نزدیک میشود.
در صورتی که خانواده در این دوران به کارکردهای اساسی خود آشنایی نداشته باشد و همچنین با ویژگیهای دوران نوجوانی آشنا نباشد، نخواهد توانست عملکرد تربیتی خود را به نحو احسن ایفا نماید. و چه بسا که اقدامات نادرست از سوی خانواده ، فضای نامناسب موجود در خانواده و غیره ، بیشتر و بیشتر نوجوان را از محیط خانواده دور ساخته و در صورتی که خانواده در گذشته نیز کارکرد تربیتی خود را به شیوه درست اعمال نکرده باشد و فرد از پختگی فکری کاملی برخوردار نباشد با گرایش به زمینههای ناسازگارانه مثل عضویت در گروههای افراطی و سایر زمینهها مشکلات فردی و اجتماعی زیادی را به بار خواهد آورد.
سخت گیری زیاد والدین و خانواده در این دوران و همچنین سهل گیری و آزاد گذاری آنها فرزند را موجودی سرکش ، طغیانگر و متزلزل بار خواهند آورد. از این گذشته این دوران ، دوران الگو گیری و همانند سازی و لازم است خانواده الگوهای مناسبی را برای نوجوان خود فراهم سازند. میزان حضور خانواده در اجتماع نیز در این اهمیت بسزایی دارد. هابز معتقد است که بسیاری از نوجوانان پریشان حال و آشفته به خانوادههایی تعلق دارند که از زندگی اجتماعی مجزا و بیگانهاند. خانواده در عین حال که کوچکترین واحد اجتماعی است، مبنا و پایه هر اجتماع بزرگ است. افراد سالم جامعه ، افراد موفق و افراد فعال اجتماعی از داخل خانوادههای سالم بیرون آمدهاند و افراد ناسالم پرورش یافته خانوادههای ناسالم هستند.
اهمیت خانواده = سلامت خانواده
انحرافات خانواده ، عدم سلامت روانی خانواده ، مشکلات اقتصادی و اجتماعی خانواده از لحاظ تأثیری که روی اعضاء خود دارد جامعه را تحت تأثیر قرار میدهد. افراد پیوند میان خانواده و اجتماع هستند. افراد پرورش یافته در خانواده وارد اجتماع میشوند و ویژگیهای سالم یا ناسالم خود را که در خانواده دریافت کرده وارد اجتماع میکنند. از این لحاظ سلامت یک جامعه به سلامت خانوادههای آن وابسته است.
لامارک و لوپله و دیگران ، خانواده را مهمترین کانونی میدانند که جامعه از آن تغذیه میکنند. به این ترتیب فرد در کنار تأثیری که از اجتماع خود میپذیرد با توشهای که از خانواده خود دریافت کرده است محیط پیرامون خود را تحت تأثیر قرار میدهد. چنین تأثیراتی علاوه بر مسائل پیرامونی جزئی بلکه بر مسائل کلان اقتصادی - اجتماعی و سیاسی یک جامعه نیز نقش دارند. به این ترتیب به نظر میرسد که اصلاح یک جامعه ، پیشرفت و ترقی آن از جنبههای مختلف تأثیر اصلاح خانواده ، توجه افراد به اهمیت خانواده و آموزش آنهاست.
اهمیت مشاوره
مهارتهای زندگی > فرد - امروزه اهمیت و جایگاه استفاده از خدمات مشاورهای و روانشناختی بیش از پیش بر ما نمایان است.
در حقیقت هرچه بر میزان تحصیلات و آگاهی مردم افزوده میشود و هرچه زمان به جلوتر گام برمیدارد، علاقه افراد جهت اخذ مشاوره و راهنمایی از مشاورین باتجربه و خبره بیشتر و بیشتر میشود.
شاید بتوان گفت در جامعه ما دیدگاه مردم نسبت به مشاوره نسبت به 2دهه پیش مثبتتر و بهتر شده است. اگر زمانی تصور بر این بود که روانشناسان صرفا با بیماران روانی سر و کار دارند و هرکس تحت نظر روانشناس یا روانپزشک باشد، فردی است مسئلهدار و نمیتوان روی او حسابی باز کرد، حالا بسیاری از خانوادهها متوجه غیرمنطقی بودن این نوع طرز فکر شده و با روی گشاده به روانشناسی و مشاوره نگریسته و از این خدمات استفاده میکنند.
حالا دیگر کمتر کسی یافت میشود که مراجعه به روانشناس یا مشاور را محدود به وجود بیماری روانی بداند و دیگر اینکه استفاده از تجربیات کسانی که از این خدمات بهرهمند شده و نتیجه مطلوبتری گرفتهاند منجر به ایجاد رویکرد مناسبتری به این موضوع شده است. امروزه با جا افتادن بیشتر این نقش و افزوده شدن بر تعداد روانشناسان و مشاورین و همچنین گسترش دفاتر و کلینیکهای مشاوره، دسترسی افراد جهت مراجعه و گرفتن مشاوره بیشتر شده تا آنجا که در حالحاضر در دادگاهها، کلانتریها و مراکز بهداشتی و درمانی نیز شاهد حضور روانشناسان و مشاورین هستیم.
موضوعات زیادی هستند که میتوان برای آنها از نظرات تخصصی مشاورین و روانشناسان استفاده کرد؛ از جمله:مشاوره پیش از ازدواج، مشکلات بین فردی زوجین و والدین با فرزندان یا فرزندان با والدین، مشاوره شغلی، مشاوره تحصیلی، اعتیاد، پرورش و تربیت کودکان و نوجوانان، اضطراب، افسردگی، وسواس، تشخیص عقبماندگی ذهنی و بیشفعالی، سنجش هوش، سنجش رغبت شغلی و....
حیطههای کاری مشاورین بسیار گسترده شده و روانشناسان و مشاورین در صور مختلفی مشغول کمکرسانی به همنوعانشان هستند از جمله؛ مشاوره فردی و گروهی، کلاسها و کارگاههای آموزشی و مشاوره تلفنی.
مشاوره خانواده
مشاوره خانواده به ارائه خدمات مشاورهای در زمینه مسائلی میپردازد که به نحوی با خانواده و مسائل آن مرتبط است. نمونهای از این مسائل عبارتند از ازدواج و تشکیل خانواده (تربیت فرزندان) شیوههای ارتباطی مؤثر بین همسران بررسی اختلافات خانوادگی و ارائه راه کارهای مناسب برای درمان مشکلات نوجوانی و مشاوره و شناسایی مشکلات روحی و ... .
اهمیت و لزوم مشاوره خانواده
با توجه به شیوههای زندگی نوین و پیچیدهتر شدن شرایط زندگی افراد با استرسها و فشارهای حاصل از این زندگی مواجه هستند. مشاوره خانواده فرآیندی است که راه کارهای مناسب برای سازگاری افراد با این شرایط و مدیریت استرس فراهم میسازد. علاوه بر این چنین شرایط پیچیده زندگی نیاز افراد به دریافت اطلاعات مناسب در زمینههای مختلف را موجب میشود. از اینرو مشاوره خانواده چنین وظیفهای را بر عهده میگیرد، به ارائه راهنمایی ، اطلاع رسانی و حل مسائل خانوادگی مبادرت میورزد.
موضوعات قابل طرح در مشاوره خانواده
هر چند میتوان گفت که بطور کلی تمام زمینههایی که با خانواده و مسائل آن مرتبط هستند به عنوان موضوع قابل طرح در مشاوره خانواده مطرح هستند، اما به مواردی از موضوعات رایج در این فرآیند اشاره میشود:
ازدواج و تشکیل خانواده یا مشاوره قبل ازدواج
هر چند مشاوره قبل از ازدواج عموما اصطلاح کلیتری است و زمینههای مختلف را در جریان ازدواج در بر میگیرد از جمله مشاورههای پزشکی و ژنتیکی. اما مشاوره قبل از ازدواج از لحاظ روان شناختی موضوع بسیار مهمی است که امروزه مورد توجه فراوان قرار گرفته است. آشنایی افراد با مشکلاتی که اغلب بعد از ازدواج منجر به پدیدههای شومی چون طلاق میشود، انگیزه افراد را برای انجام مشاوره قبل از ازدواج از لحاظ روان شناختی برانگیخته است.
چنین فرآیندی به جوانانی که قصد ازدواج با یکدیگر را دارند کمک خواهد کرد، اطلاعات مناسب و کاملتری از ویژیگیهای یکدیگر کسب کنند و تنها به معیارهای ظاهری به عنوان ملاک انتخاب همسر توجه نکنند. در این راستا روانشناسان و مشاوران کمک شایان توجهی در جهت شناسایی افرادی که ازدواج آنها با یکدیگر اغلب مشکل آفرین بوده و ازدواجهای ناموفقی را سبب میشوند، مینمایند. به عنوان مثال ازدواج یک فرد درون گرا با یک فرد برون گرا و در سطوح تخصصیتر ، افراد ناایمن اجتنابی با افراد ناایمن دوسوگرا. مشاوران خانواده در این فرآیند از انواع مصاحبه و در صورت نیاز از آزمونهای روانی استفاده میکنند.
تربیت فرزندان
مقوله تربیت فرزندان از موضوعات بسیار مهمی است که اغلب مشاوران خانواده ، مراجعین زیادی در این راستا دارند. بطوری که خانوادهها با افزایش اطلاعاتی که در زمینه تربیت مناسب فرزندان و لزوم آن پیدا کردهاند و رغبت فزاینده در جهت آموزش راهکارهای مناسب برای تربیت کودکان و نوجوانان خود نشان میدهند. در این زمینه خدمات مشاوران ممکن است درزمینه آموزش و ارائه راهنمایی باشد و یا زمینه حل یک مشکل تربیتی. در موضوع اول مشکلی اتفاق نیافتاده و خانواده راغب است به صورت پیشقدم مطالبی مفید را در زمینه تربیتی بیاموزد، اما در موضوع دوم اغلب بعد از بروز مشکل است که خانواده مراجع میکنند و در جهت حل مشکل اقدام میکند. به عنوان مثال خانوادههایی که متوجه شدهاند فرزند آنها مدتی است دروغهای زیاد میگوید.
شیوههای ارتباطی مناسب بین همسران
روابط موجود بین اعضاء خانواده در سلامت خانواده و اعضاء آن از جنبههای مختلف جسمی ، روانی و اجتماعی اهمیت فراوانی دارد. بسیاری از مشکلاتی که بین همسران رخ میدهد و گاه آنها را تا مرحله طلاق پیش میبرد به خدشه بودن روابط بین آنها مربوط است و اگر بررسی دقیقی صورت بگیرد، میبینیم که در واقع هیچ مشکل جدی و حادی مطرح نبوده است. در این مقوله مشاوره خانواده تلاش میکند به همسران بعد از تشکیل خانواده آموزشهای لازم را بدهد، به آنها را در شناخت یکدیگر کمک نماید. همچنین به آنها کمک خواهد کرد شکل مناسبی به روابط خود بدهند، شیوههای مناسب ارتباط با یکدیگر بشناسند و از همه مهمتر به تفاوتهای موجود بین زن و مرد که اغلب مشکلات ارتباطی را به بار میآورد، آشنا شوند.
بررسی اختلافات خانواده و ارائه راهکارهای مناسب
هر چند وجود برخی مشکلات در اکثر خانوادهها به صورت جزئی و خفیف طبیعی به نظر میرسد، اما خانوادههایی نیز وجود دارند که با مشکلات حادتری روبرو هستند. بحث و بررسی این نوع اختلافات در جریان مشاوره خانواده اغلب کمک شایان توجهی به این خانوادهها میکند. هر چند در گذشته حل چنین مسائلی اغلب به صورت ریش سفیدی و کمک بزرگان خانواده صورت میگرفت. ولی آنچه اهمیت مشاوره خانواده را امروزه در این قبیل مسائل بارزتر میسازد دور شدن خانوادهها از یکدیگر و فقدان اطلاعاتی مناسب افراد در زمینه مسائلی است که خانواده با آن روبروست. در چنین جلساتی اغلب اعضاء مشکلدار و حتی اعضاء غیر مشکلدار شرکت میکنند. از جمله این مشکلات عبارتند از اختلافات مربوط به خانوادههای همسران ، دخالت آنها و یا سایر عوامل و ... .
مشکلات روحی اعضاء خانواده
وجود یک عضو که از لحاظ روانی دارای مشکلاتی است تأثیرات زیادی روی بافت خانواده دارد. این مشکلات چه خفیف باشند مثل یک افسردگی خفیف و چه عمیق باشند، مثل وجود یک فرد اسکیزوفرن یا عقب مانده ذهنی در خانواده قابل توجه هستند. با توجه به اینکه این دسته از مشکلات اغلب کل اعضاء را میتواند به نحوی تحت تاثیر قرار دهد مشاوره با کل اعضاء خانواده لازم به نظر میرسد. به عنوان مثال آموزش خانوادهای که یک عضو معتاد دارد. به عبارتی مشاوره خانواده در این کارکرد خود علاوه بر شناسایی و ارجاع مناسب اختلالات روانی مثل انواع افسردگی ، اضطرابها ، اختلالات شخصیت ، اختلالات روان تنی ، اختلالات جنسی ، اختلالات سوء مصرف مواد ، آموزشهای لازم را برای سایر اعضاء سالم خانواده ارائه میکند.
وضعیت فعلی مشاوره خانواده در ایران
امروزه در کشور ایران ما این فرآیند گسترش فراوانتری نسبت به گذشته پیدا کرده است. مردم اطلاعات بیشتری در زمینه انواع مشکلات پیدا کردهاند و به لزوم انجام مشاوره تمایل بیشتری نشان میدهند. با افزایش گرایش مردم به انجام مشاورههای خانواده در زمینههای گوناگون ، مراکزی که چنین خدماتی را ارائه میدهند نیز افزایش چشم گیری داشتهاند. این مراکز در دو دسته دولتی و خصوصی انجام وظیفه میکنند. استفاده از خدمات دولتی به علت پایین بودن هزینه جلسات که اغلب تعداد جلسات هم زیاد است طرفداران بیشتری پیدا کرده است. مراکز وابسته به بهزیستی ، بیمارستانها ، ادارات بیمه و کارخانجات معمولا چنین خدماتی را ارائه میکنند.
اهمیت مشاوره در نهاد مقدس خانواده
گروه استان ها - مشاوره خانواده فرآیندی است که راهکارهای مناسب برای سازگاری افراد با شرایط و مدیریت استرس را فراهم می سازد.
تاثیر نهاد مقدس خانواده بر شکل گیری شخصیت افراد به ویژه فرزندان غیر قابل انکار است. خانواده متعادل که همه اعضای آن از مهارت های لازم برای ایفای نقش های خود آگاهی دارند و از تداخل نقش ها و احساس نا امنی در آن خبری نیست می تواند احساس تعلق و ارزشمندی را در تمام افراد عضو حفظ و تقویت کند.
برای رسیدن به این شرایط مطلوب ، مشاوران خانواده می توانند با مداخله به هنگام و نگاهی آسیب شناسانه از بروز بحران های خانوادگی بکاهند و میزان سازگاری و تعامل سازنده بین اعضاء و خانواده را ارتقا بخشند.
امروزه اهمیت و لزوم مشاوره خانواده با توجه به شیوه های زندگی نوین و پیچیده ترشدن شرایط زندگی و استرس های حاصل از این زندگی ماشینی دو چندان شده است.
مشاوره خانواده فرآیندی است که راهکارهای مناسب برای سازگاری افراد با شرایط و مدیریت استرس را فراهم می سازد .
علاوه بر این ، چنین شرایط پیچیده زندگی نیاز افراد را به دریافت اطلاعات مناسب در زمینه های مختلف موجب می شود.
از این رو مشاوره خانواده چنین وظیفه ای را به عهده می گیردو به راهنمایی، اطلاع رسانی و حل مسائل خانوادگی مبادرت می ورزد.
موضوعات قابل طرح در مشاوره خانواده هر چند می توان گفت که به طور کلی تمام زمینه هایی که با خانواده و مسائل آن مرتبط هستند به عنوان موضوع قابل طرح در مشاوره خانواده مطرح هستند ، اما در ادامه به مواردی از موضوعات رایج در این فرآیند اشاره می کنیم:
- تربیت فرزندان از موضوعات بسیار مهمی است که اغلب مشاوران خانواده ، مراجعان زیادی را در این راستا دارند.
به طوری که خانواده ها با افزایش اطلاعاتی که در زمینه تربیت مناسب فرزندان و لزوم آن پیدا کرده اندو توجه فزآینده ای به منظور آموزش راهکارهای مناسب برای تربیت کودکان و نوجوانان خود نشان می دهند.
در این زمینه ممکن است مشاوره به منظور آموزش و ارائه راهنمایی مدنظرباشد و یا حل یک مسئله تربیتی
در موضوع اول مشکلی اتفاق نیافتاده است و خانواده راغب است به صورت پیش قدم مطالبی مفید را در زمینه تربیتی بیاموزد.اما در موضوع دوم اغلب بعد از بروز مشکل است که خانواده مراجعه و در جهت حل مشکل اقدام می کند.
- مشاوره ممکن است به سبب آموزش مهارت های ارتباطی بین همسران و روابط موجود بین اعضای خانواده باشد که این نیزدر سلامت خانواده و اعضای آن از جنبه های مختلف جسمی،روانی و اجتماعی اهمیت فراوانی دارد.
درواقع باید بگوئیم بسیاری از مشکلاتی که بین همسران رخ می دهد و گاه آنها را تا مرحله طلاق پیش می برد به خدشه دار بودن روابط بین آنها مربوط است و اگر بررسی دقیقی صورت بگیرد می بینیم که در واقع هیچ مشکل جدی و حادی مطرح نبوده است.
در این مقوله مشاور خانواده تلاش می کند به همسران بعد از تشکیل خانواده آموزش های لازم را بدهد و به آنها در شناخت یکدیگر کمک کند.
همچنین مشاور به زوجین کمک خواهد کرد شکل مناسبی به روابط خود بدهند .
شیوهای مناسب ارتباط با یکدیگر را بشناسند و از همه مهم تر با تفاوت های موجود بین زن و مرد که اغلب مشکلات ارتباطی را به بار می آورد، آشناشود.
- بررسی اختلافات خانواده و ارائه راهکار های مناسب ، هر چند برخی مشکلات در اکثر خانواده ها به صورت جزئی و خفیف طبیعی به نظر می رسداما خانواده هایی نیز وجود دارند که با مشکلات حادتری روبه رو هستند.
بحث و بررسی این نوع اختلافات در جریان مشاوره خانواده اغلب کمک شایان توجهی به این خانواده ها می کند.
هر چند در گذشته حل چنین مسائلی اغلب به صورت ریش سفیدی و کمک بزرگان خانواده صورت می گرفت ولی آن چه اهمیت مشاوره خانواده را امروزه در این قبیل مسائل بارزتر می کند دور شدن اعضای خانواده از یکدیگر وضعف آگاهی های افراد در زمینه مسائلی است که خانواده با آن روبروست.
اهمیت و ضرورت خدمات مشاوره
مشاوره فعالیتی تخصصی است که در یک فرایند ارتباط مشاوره ای، مشاور و مراجع به تجزیه و تحلیل مشکل و پیدا کردن راه حل های مناسب می پردازند. مراجع از طریق گفتگو با مشـاور، در جوی آکنده از تفاهم و همـدلی، خود را بهتر می شناسد، چگونگی تصمیم گیری را می آموزد و در نهایت راه حل مناسب را برای حل مشکل خود پیـدا می کند . مشکل مراجع ممکن است در زمینه های مختلف و متعددی از قبیل: ذهنی، اخلاقی، عاطفی، خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی، تحصیلی، تربیتی، شغلی، شخصیتی و... باشد. مشاور می تواند فضایی همراه با درک، همدلی و تفاهم به وجود آورد تا مراجع احساس آرامش و امنیت کرده و مسائل خود را صادقانه مطرح نماید.
روش های مقابله با مشکلات
از زمان پایه ریزی علم مشاوره در کشور عزیز ما 2 تا 4 دهه می گذرد؛ ولی گذشت این مدت زمان نتوانسته است آن گونه که باید و شاید، خدمات مشاوره ای را مطرح سازد و مراکز مشاوره متناسب با آن گسترش یابند. معمولاً افراد در برخورد با مشکلات، واکنش های گوناگونی از خود نشان می دهند: عده ای برای حل مشکلات خود به ریش سفیدان، فامیل و بستگان، اعضای خانواده، دوستان و همکاران و ... مراجعه می کنند. برخی دیگر مشـکلات را در درون خـود نهادینه کرده و با آن مأنـوس می شوند؛ این قبیل افراد به دلیل حجم مشغله های جسمی و روحی، توجه چندانی به مشکلات خود نشان نمی دهندوحتی عده ای ناآگاهانه، سررشته ی زندگی خود را به دست فال گیرها، رمالان، دعانویس ها و افراد غیر متخصص می سپارند که نه تنها برای دردهای خود درمانی نمی یابند، بلکه مشکلات و خطرات بزرگتر و بیشتری را به جان می خرند. البته در این بین عده ی معدودی نیز هستند که بنا به درک شرایط و اهمیت موضوع، جهت بررسی و پیشگیری از روند وخامت و نیز درمان مشکلات و اختلالات مربوطه، به مراکز مشاوره مراجعه می نمایند. بدتر از آن زمانی است که افرادی خیرخواه، سعی در ارجاع افـراد نیازمند به دریافت خدمات مشاوره دارند ، که با مقاومت شدید آنها مواجه می شوند. این دسته از افراد بر این باور هستند که: «مگر من دیوانه هستم که باید به مشاوره مراجعه کنم؟!» در صورتی که افرادی که از واقعیت و منطق دوری گزیده اند، باید به تیمارستان ها ارجاع داده شوند.
اهداف مشاوره
امروزه خدمات مشاوره بر سه محور رشد، پیشگیری و درمان مبتنی است. امر مشاوره ضمن آن که موجبات تسهیل رشد مراجعان را فراهم می سازد، با افزایش دانش و مهارت های افراد، از بروز بسیاری از مسائل و مشکلات روزمره پیشگری می کند. علاوه بر این در مواردی که افراد، دچار مشکلات پیچیده و بحران های حاد می گردند، با استفاده از فنون و تخصص های مشاوره ای، می توان نسبت به کاهش و یا رفع و حل آنها اقدام کرد. باور ما بر این است که هر مشکلی، راه حل و یا راه حل های متعدد و مختلفی دارد و نباید تسلیم مسائل و مشکلات شد؛ فقط باید چاره ی کار را درست و منطقی و عاقلانه، چه به تنهایی، و چه با مشاوره، پیدا کرد.
اهل فن، مشاوره را تنها راه پسندیده و عقلانی برای حل مشـکلات کنـونی می دانند؛ البتـه بخشی از کارهای مشـاوره ای، می تواند توسط پدر و مادر و یا معلمان انجام گیرد و یا روحانیون می توانند در خصوص مسائل اعتقادی، مشاور خوبی باشند؛ ولی واقعیت امر این است که در بعضی موارد، مشکلات خاصی وجود دارد که درسایه ی مشاوره به وسیله ی افراد متخصص قابل حل است؛ مانند: اضطراب، افسردگی، وسواس و ... . این مشکلات، مسائل ساده ای نیستند که توسط والدین، معلمان و حتی پزشکان درمان گردد. کودکی که دست به دزدی می زند، نوجوانی که دچار خودارضایی است، جوانی که در مرحله ی خودکشی قرار می گیرد، دختر و یا پسری که قصد ازدواج دارند، همسـرانی که با هم سازگار نبوده و درصدد طلاق برآمده اند، والدینی که در تربیت فرزند خود با مشکل مواجه هستند، دانش آموزی که در راه کسب موفقیت، ناکام مانده است و هرکس که در کار خود چندان موفق نیست، فقط و فقط از طریق ارائه ی خدمات تخصصی مشاوره ای توسط مشاوران ماهر و توانمند امکان بهبودی وجود دارد، که با فنون و تخصص خود، علل انحراف و اختلال را ریشه یابی کرده و نسبت به درمان آن اقدام می کنند.
اصول کار مشاوره
رعایت اصل احترام به انسان ها با هر دیدگاه و مشکلی که دارند(پذیرش غیر شرطی)
پایبندی به اصل رازداری و دقت در حفظ و بایگانی اطلاعات به دست آمده در مورد مراجعان
برقراری روابط انسانی مطلوب و مناسب با مراجعان
برخورداری از اطلاعات علمی و تخصصی بالا در زمینه ی مشاوره و روان شناسی و موضوعات مرتبط
درک صحیح نیازها، احساسات، افکار و مشکلات مراجعان و کاربرد واکنش های مناسب و دقیق فراخور مسئله
پیشنهادات
- خدمات مشاوره ای نقش بسیار مهمی در کاهش معضلات و آسیب های اجتماعی خواهد داشت و بهره گیری از این خدمات در کاهش مشکلات نوجوانان و جوانان و حتی خانواده ها، کاملاً مفید و مؤثر خواهد بود.
- استفاده از خـدمـات مشـاوره به هیچ وجه، به این معنی نیست که فرد دچار ضعف و یا اختلال روحی و روانی است؛ بلکه درحال حاضر، مشاوره دراکثر کشورهای پیشرفته، در بین افراد عادی نیز مرسوم است. اگر انسان در هر موقعیت و شرایط، تشخیص دهـد که جهت بررسی و حل بهتر مسائل و مشکلات خـود می تواند به مشاوره مراجعه نماید، نشان از رشد وی دارد.
- متأسفانه دیده شده است که برخی از افراد بی اطلاع، تعریف اشتباه و نامطلوبی از مشاوره ارائه می دهند طوری که فضای تنفر و بدبینی را در مردم ایجاد می کند؛ در صورتی که مشاور در مقابل مراجع قرار ندارد و با هدف کمک به افراد، جهت رشد و پیشرفت وی در امور زندگی و ... به فعالیت می پردازد.
- اولیای مدارس و یا والدین، زمـانی اقدام به ارجاع افراد می کنند که کار خیلی سخت شده و تغییر و اصلاح به مدت زمان بیشتری نیاز دارد که این خود هزینه ی بیشتری می طلبد.آیاپیشگیری بهتر ازدرمان نیست؟!
- برخی از افراد و یا مراجعان انتظار دارند که مشاور در اسرع وقت نسبت به بررسی و حل مسائل و مشکلات آنها اقدام نماید؛ در صورتی که مشاوره یک فرایند(چند جلسه ای) است و مسئله و یا مشکل آنها به صورت ناگهانی به وجود نیامده است که به یکباره مرتفع گردد.
- اکثر بیماری ها، روان تنی بوده و در صورت اقدام به موقع، نیازی به مصرف دارو ندارد؛ تمام انسان ها نیاز به آموزش دارند تا آسیبی نبینند و در صورت برخورد با مسائل، بتوانند آنها را حل نمایند؛ در غیر این صورت، جلوگیـری از استمـرار و افـزایش اختـلال، ضـروری به نظر می رسد. اگر پیشگیری به عمل نیاید، درمان باید صورت گیرد که تمام این مراحل، از طریق مشاوره میسر و امکان پذیر است.
نتیجه
مدیریت مدرسه محور به خودی خود یک هدف نیست، بلکه ابزار ارزشمندی برای دستیابی به هوشمندی ها، توانایی ها و اشتیاق های بیشتر افراد سهیم در مدرسه است. این الگو با تأکید بر تواناسازی و ارتقای سطح مهارت ها و توانمندی های تمام عوامل فعال در مدرسه، به ویژه مدیران و معلمان، آنان را برای تلاش در عرصه مشارکتی بر می انگیزد. این تلاش مستلزم تعامل مستمر تمام عناصر ذی نفع در مدرسه است. تعاملی که بدون احترام و اعتماد متقابل، نشست ها و گفتگوهای رودررو و تبادل اطلاعات درون جوش و مشتاقانه میسر نخواهد شد.
منابع