مقدمه :
بشردرطول تاریخ به وجود صانعی برای جهان اعتقاد داشته و این عقیده از عقاید کهن و راسخ او بوده وهیچگاه در صحت و استواری ان به خود شک راه نداده است .او می داند نظام آفرینش اثر پروردگاری بزرگ وآفریننده ای تواناست ، زیبایی طبیعت و رنگ آمیزی حیرت انگیز ونقش ونگار ظاهر جهان ، هستی بخشیده و هرجزئی از اجزاء آنرا روی نقشه واندازه گیری خاصی آفریده است .و نیز در طول تاریخ مردانی پاک و دور از هر نوع آلودگی را می شناسیم که خود را سفیران و پیامبران الهی معرفی نموده اند، و درانجام رسالت خود از هر نوع فداکاری وجانبازی دریغ نکرده اند ، تا آنجا که گروهی از آنان جان وزندگی خویش را در راه ارشاد وهدایت مردم از دست داده اند .اما بوده اند کسانی که در این راه دچار تردید و اضطراب و نگرانی می شوند که به حکم عقل لازم است خود را از نگرانی نجات دهد .
ادیان ومذاهب با پاداشها و کیفرهای خود، درپرورش روحیات عالی انسانی و از بین بردن نگرانیها نقش موثری را می تواند داشته باشد زیرا دین با برنامه های خود جامعه انسانی را به رشد ونمو صفات پسندیده سوق می دهد ، و با نوید پاداشها وتعیین کیفرهای قطعی ، مردم را به کارهای نیک واداشته وا از کارهای بد بر حذر می دارد . زیرا دین با مقررات اخلاقی وتعالیم حیات بخش خودحرص وآز وجاه طلبی وثروت اندوزی انسان را که یکی از عوامل اضطراب روحی است به نحوصحیحی تعدیل می کند و او رابه عزت نفس و مناعت طبع و نیکو کاری و پرهیز کاری دعوت می کند .
انسان در سایه اعتقاد به خدای حکیم و مهربان خدائی که به مصالح و مفاسد بندگان خود ازخودآنها آشناتر است می تواند از اثرات نامطلوب مصائب و شواهدوبلاها و رویدادهای بد جلوگیری کند، زیرا کسی که به خدا ایمان داردمی داند که آنچه بر او می گذرد تقدیر خدای حکیم ومهربان ودانا وتواناست و همه کارهای او بر اساس مصلحت دشوار است .قرآن با صراحت می گوید :الا به ذکر الله تطمئن القلوب ( سوره رعدآیه 28 )اگاه باشید که با یادخدا قلبها ودلها آرام می گیرد یاد خدا مایه آرامش روح است .به همین لحاظ هیچ فرهنگ وتمدنی را نزد هیچ قومی نمی توان یافت مگر آنکه در آن فرهنگ وتمدن مشکلی از مذهب وجود داشته است .ریشه های مذهب تااعماق تاریکی از تاریخ ثبت نشده کوشیده است .
حس دین هم اکنون در میان ملل متمدن جهان یک حس طبیعی است که در هر گوشه ای از جهان برای خود تجلیاتی داردواگر با هواپیما از فراز قاره های مختلف جهان عبور کنیم آثار و جلوه های این حس را هم درمیان غنی ترین وصنعتی ترین کشورها ی جهان وهم درمیان فقیر ترین وعقب مانده ترین ملل عالم با دیدگان خود مشاهده می نمائیم .(استادی 1360 23)
این خداجوئی وتوجه به خدا نتیجه سرشت و فطرت انسان ودر مرحله بعد محصول پرورش فرداست حس خدا جوئی بسان سائراحساسات درونی انسان بدون تعلیم و رهبری کسی دردرون انسان پیدا می شود بدون نیاز به تعلیم ویادگرفتن درانسان وجود داردولی درشرایط خاصی بیدار می شود و بایدمراقبتهای صحیحی از این حس به عمل آید .مثلا حس مذهبی و حس خداجویی اگر به وسیله پیامبران آسمانی ودانشمندان الهی و فلاسفه بزرگ جهان ، درست رهبری نشودسرانه بت پرستی و گرایش به پرستش مخلوق در می آوردو به طوریکه انسان مخلوق رابه خالق ومعبودمی گذارد.
درواقع احساسی طبیعی وفطری نیازی به تعلیم وآموزش ندارد ولی در عین حال بهره برداری صحیح و دور از انحرافات و کج رویها بدون مراقبت مربیان آگاه صورت نمی گیرد واین آموزش در وهله اول توسط خانواده و در مراحل بعدی توسط مدرسه واجتماع صورت می گیرد که دراین راستا یکی از مهمترین عوامل تاثیر گذار رسانه ها می باشد.
واژگان کلیدی:
دین، مذهب، خانواده، رسانه ها، مدرسه، جامعه
الف) دین پذیری درچارچوب خانواده :
نوزاد آدمی در بدو تولد ناقص ومحتاج توجه و مواظبت از طرف دیگران است .خانواده با محیط گرم وصمیمانه ای که دارد به نوزاد آدمی اجازه رشد و پرورش می دهد.در این پرورش معمولاً خانواده شیوه زندگی اجتماعی و رفتار وکردار معینی را به کودک می آموزد.
کودک درخانه الگوهای کرداری و رفتاری را می آموزد که برای ادامه حیات او و درمحیط ضروری هستند کودک می آموزد که چگونه به صورت اجتماعی زندگی کند.. کودکان مشاهده می کنند که پدران و مادران انها چطور با هم رفتار می کنند و آنها هم به تدریج نمونه های اخلاقی و رفتاری خود را از طریق بازی و تقلید وتکرار یاد می گیرند.بنابراین کودک می آموزد تا که چگونه با کنش ها وکوششهای زندگی با دیگران روبرو شود چگونه برخشم و غضب خود غلبه کند وبرتمایلات آنی خود چیره شو دو آنها را به تعویق اندازد( اعزازی ، 1376 : 23 )
در خانواده بچه متوجه مؤسسات اجتماعی می شود و در اثر تماس با والدین ومشاهده رفتار آنها د ر زمینه های مختلف زندگی ، متوجه راه زندگی و فلسفه اجتماعی جامعه می گردد. معمولاً تمایلات والدین ، افکار و عقایدایشان طرز برخورد اعضا خانواده با یکدیگر و با افراد خارجی، آرزوها و هدفهای زندگی آنها و میزان اخلاق های مورد قبول آنها ودین پذیری انان در کودکان تاثیر مستقیم دارد. ( اعزازی ، 1376 ؛ 131 )
اصل ششم اعلامیه حقوق کودک می گوید، کودک برای پرورش کامل و موزون شخصیت خود به محبت و تفاهم نیاز دارد .ولی باید تا حد امکان با مراقبت وتحت مسئولیت مادر و پدر خود پرورش یابد و درهرحال این پرورش باید در محیطی آراسته به عاطفه و اخلا ق اسلامی و امنیت باشد. که این درسایه تقسیم کار در خانواده صورت می گیرد.
از آنجا که خانواده پایه و اساس محبت ، حمایت، وعلاقه است مادامی که لطف صفا و محبت در خانواده متمرکز باشد اعضای خانواده در کنار یکدیگر به رشد و شکوفایی اخلاقی ودینی دست می یابند. اما به هر دلیل که این پایه متزلزل شده و اعضای خانواده در معرض آسیب قرار می گیرند، این دلایل ممکن است اختلاف و ناسازگاری والدین ، بزهکاری و اعتیاد یکی از والدین، طلاق والدین ، فوت یکی از والدین ، سختگیری ها و خشونت های بیش از حد والدین ، سرزنش، تحقیر و طرد شدن از سوی والدین مسائل اقتصادی و بی سوادی والدین باشد .
بتا بر این والدین سخت گیر وخشن مانع می شوندتا فرزندان از روابط مثبت و سازنده، همسالان خویش که برای استقلال آنان بسیار مؤثر است، بهره بگیرند،در حالی که والدین پذیرا و فهمیده منبع امنیت برای نوجوانان نگران و مضطرب خویش هستند( نوابی نژاد، 1363 ؛137 ) این والدین هستند که اولین قدم پذیرش امور دینی-فرهنگی وبه تبع آن جامعه پذیری را بر می دارند. . خانواده هایی که اعضای آن با هم کار و تفریح می کنند و با اتفاق نظر تصمیم می گیرند بی تردید فرزندان ر اجذب خانواده می کنند آنهایی که پدرو مادر شان زنده هستند باهم اختلاف ندارند و به فرزندان توجه می کنند ، نوجوانان کمتر به انحراف کشیده می شوند بر عکس در خانواده های شکسته ، به خصوص با وجود ناپدری و نیزدعوا و مشاجره بین والدین ، دین پذیری وگرایش به امور دینی مورد بی توجهی قرار می گیرد. (اعزازی , 1376: 46)
کودکان ونوجوانانی که درخانه هایی مملو از سوءظن وعیب جویی و پر از تنش بزرگ می شونددر دریافتن هویت خویش وواقعیت جهان پیرامون دچارمشکل خواهند بود، درجایی که مملو از تنش و ناراحتی است لذا فرد می آموزد که بهترین حالت انزوا و گوشه نشینی است و هیچ وقت سعی نمی کند که در هیچ زمینه ای از پدر مادر تقلید کند پس نمیتواند فرد مؤثری درجامعه باشد و زمینه برای گرایش به انحراف و کج روی ومخالفت با امور مذهبی برای او فراهم می شود.
بی توجهی خانواده و ضعف هایی که در امر تعلیم و تربیت نوجوان وجود دارد، از قبیل نبود کنترل عدم اعتقاد والدین و ویا ندانستن راه صحیح اموزش امور دینی نیز باعث دین زدگی فرزندان می شود. و زمینه را برای اعمال خلاف آماده می کند. روان شناسان تربیتی معتقدند که خانواده های که بر اعمال فرزندان خود نظارت ندارند و کمتر مقررات و استاندارد های مشخصی در قبال رفتارهای غیرقابل قبول آنها وضع وا ز برخورد قاطعانه درمقابل رفتارهای خلاف فرزندان خود پرهیز می کنند، زمینه های کجروی و انحراف را مساعد می کنند. در واقع آنها، نابهنجاری رفتاری را که نوعی اختلال شخصیتی در نظام روانی افراد است را ایجاد می کند، این افراد احساس مسئولیت نمی کنند و اختیار رفتار خود را ندارند ( مجله جامعه شناسی ایران،1381 : 73)
اصول انضباطی که والدین به کار می برند، از نظر همسانی وناهمسانی نیز با یکدیگر متفاوت هستند و منظور از همسانی یعنی اینکه همواره سعی شود در خانواده یک رفتار مشخص به پیامدی ثابت برسد. به عبارت دیگر رفتار گاهی تقویت و زمان دیگر تنبیه نشود، بلکه همواره با آن رفتار به طور همسانی برخورد شود. این ناهمسانی ممکن است بدین طریق بروز کند که یکی از والدین رفتاری را تأیید کند و دیگری با عدم تأیید و یا با تنبیه پاسخ دهد،یا اینکه یک والد گاهی رفتاری را تقویت کند و در زمانی دیگر آنرا تنبیه نماید. نبود همسانی در اموزش اصول دینی والدین شکلی از پیامدهای ناوابسته است به همین اساس تنبیه شدید، اما ناوابسته ونه تنبیه به خودی خود شاخص خانواده های منحرف است . این خانواده ها هرچند که از تنبیه برای مهار رفتارکودکان خود استفاده می کنند ، اما همین تنبیه مورد استفاده نیز به صورت نا همسانی به کار برده می شود. (Blackbum, 1993:85 ) زمانی که ارتباط بین آنچه که بر خانواده حاکم است وا طلاعات دینی داده شده هماهنگی وجود نداشته باشد بچه ها دچار سردرگمی می شوند و چون جو حاکم بر خانواده خارج از ظرفیت وتوان آنهاست لذا تعادل دراین خانواده ها به هم می خورد و مرز میان تنبیه و تشویق از بین میرود. بنابراین خانواده به عنوان مهم ترین عامل درپذیرش یا عدم پذیرش امور دینی تاثیر دارند. بی سامانی در خانواده و تغییرات غیرمنتظره ، درآن موجب بروز بسیاری از انحرافات فردی و کجروی ها در افراد می شود. در زندگی شهر نشینی و صنعتی امروزه با ضعیف شدن کنترل ویا محدودیت خانوادگی ، انحرافاتی د رتمایلات و شیوه های رفتاری افراد خانواده دیده می شود، به ویژه انحرافات و خلاف های اعتقادی رو به ا زدیاد است. شرایط نامساعد خانوادگی موجب بروز بسیاری از موارد خیانت، سقط جنین ، فحشا، و اعتیاد... شده است (شیخی، 1382 ؛91 )
رودیک[1] و دیگران (1986) دریافتند که خانواده های بزهکاران سهل گیر و بی سازمان هستند و در مقابل بلاسک و دیگران دریافتند که خانواده های بزهکاران نسبتاً خشک وانعطاف ناپذیر هستند. مطابق تحقیقات گیزما روود[2] (1986 ) برروی 654 دختر و پسر بزهکار معلوم شد که فقط 3/1 درصد خانواده های (210) نفر نوجوانان بزهکار به ظاهر دارای روابط سالمی بوده اند و بقیه یعنی 444 نفر دیگر در خانواده های غیرطبیعی و نابسامان زندگی کرده اند. والدین این کودکان و نوجوانان ازهم جدا شده یافوت کرده بودند. دکتر هویر پس از بررسی های آماری 10 کشور اروپایی، مدعی است که88 درصد اطفالی که مرتکب جرائم می شوند از خانواده های گسسته هستند. در مطالعه ای اشنایدرو پاترسون (1987) نتیجه گرفتند که خانواده های افراد بزهکار راهبردهای صحیحی را درحل مسائل بکار نمی گیرند. راهنمایی کردن و آموزش این خانواده ها موجب شد که رفتارهای بزهکارانه تاحد زیادی کاهش یابد.
مساله دیگری که توجه به آن در روحیه و زندگی کودک موثر است ، وجود مادر مهربان و فهمیده است . پس باید مساعی اجتماعی را از نظر اقتصادی متوجه ایجاد شرایطی کرد که مادران بتوانند لااقل تا موقعی که فرزندانشان کوچک هستند، درخانه و نزد انها بمانند و مجبور نباشند، برای تکمیل عایدی پدر درخارج ازخانه کار طاقت فرسا کنند، زیر اعدم محبت و عاطفه مادر غالباً ممکن است موجب عکس العمل های غیر قابل جبران باشد، و نیز فشار مداوم نگرانیها و مسئولیت ها و خستگی های پی در پی ممکن است موجب سهل انگاری مادر در مورد تربیت طفل بشود.بنابراین می توان نتیجه گرفت که حضور مستمر مادر وگاهی پدر در تربیت صحیح فرزندان موثر است وزمانی که کودک متوجه شود که والدین او را کنترل می کنند تا حد امکان رفتاری مطابق میل و نظر والدین انجام میدهد وسعی می کند امور دینی را در زندگی خود به کار گیرد . معمولا ًمادر، دراین میان نقش مهمی داراست ، زیرا مادر است که تمام توجه و محبت های لازم را در اوایل به طفل می دهد و به او راه و رسم محبت وایجاد رابطه صحیح وپذیرش اموزش والدین را می آموزد. اغلب درخانواده های پر اولاد مادرفرصت کمتری برای ابراز محبت خواهد داشت وا ز طرف دیگر این کودکان از نظر مالی درخطرند. علاوه بر آن ناسازگاری بین خواهران و بردارن به وجود خواهد آمد و رقابت نیز بیشترخواهد شد ،البته تربیت صحیح والدین میتواند این رقابت را در جهت صحیح بپروراند .هیجان های موجود در خانواده بدون شک درکودک ایجاد اضطراب و تشویق می کند .به طوری که گاه این احساس درکودک خانواده های پر اولاد به وجود می آید که ناخواسته هستند. (مهرانگیز،1378، 130)پس روابط خانوادگی در ایجاد دین پروری برای شخص بسیار مهم است. اینکه چقدر افرادیک خانواده بهم مربوط باشند تا چه حد هدفها و مطالب دینی مورد علاقه ایشان در یک جهت باشد، بسیار مؤثر است. این مطلب تا حد زیادی بستگی به تشکیلات و کنترل هایی که در یک خانواده وجود دارد مربوط است .
خانواده نابسامان:
خانواده نابسامان خانواده ای است که به دلایل گوناگون از تعادل خارج شده است و خانواده کاملاً ایده ال یا ارمانی به هیچ وجه وجود ندارد. خانواده نابسامان تحت تأثیر علل فردی، خانوادگی، اجتماعی ، فرهنگی، واقتصادی شکل می گیرد.
علل فردی :
علل فردی ر امی توان در ابعاد کمبود درمهرورزی ، افراط در مهرورزی، طرد و تبعیض و سرانجام سردی در روابط بین فردی و خانوادگی موازین غیر اخلاقی بین فردی وبی بندوباری های فردی، درگیری های فردی و سرانجام تربیت نادرست، خشونت فردی و درگیری بین افراد، غیبت یکی از افراد خانواده ومهاجرت، نادانی غفلت فردی والدین ، فساد و انحراف فردی والدین ، کمبود عدم ارضای جنسی ، نفرت از همه ، انتقام جویی وفریب از دیگران از علل فردی نابسامانی خانواده به حساب می آیند. درزنان نیز گاهی همراهی و بالجبازی شوهر معتاد سبب گرایش زن به طرف مواد مخدر می شودو گاهی هم مشاهده میشودکه اعتیاد مادر باعث اعتیاد فرزندان می شود(کار،1378: 78)
علل خانوادگی :
ریشه خانواده نابسامان را باید در بی نظمی های خانواده، سردی در روابط بین افراد خانواده، از یک سو و اختلالات زناشویی و درگیریها درسطح خانواده از سوی دیگر حساب آورد. واتخاذ روشهای نادرست تربیتی درخانواده و شخصیت اعضای خانواده از علل خانواده نابسامان محسوب میشوند. خانواده واقعی در بستر اجتماعی شکل می گیرد واز نابسامانی های آن متأثر است .
علل اجتماعی :
از علل اجتماعی خانواده نابسامان، می توان محیط و منطقه زندگی خانواده، مسکن نامناسب و محل استقرار آن مهاجرت و پدیده حاشیه نشینی صحبت کرد. کمبود نیازهای زیستی مانند شغل و نیز امنیت اجتماعی محرومیت از تفریح سالم و جمعی و پایین آمدن سطح اجتماعی خانواده ومحرومیت خانواده از فضای سالم اجتماعی جامعه پذیری منفی و آسیب زا بودن جامعه ، نابرابریهای اجتماعی وشکاف طبقاتی وتضاد در جامعه یاد کرد(همان منبع ،پیشین:75)
علل فرهنگی :
از علل فرهنگی اجتماعی خانواده نابسامان می توان از نظام ارزش و اخلاقی و دینی خانواده موازین غیر اخلاقی و بی بندوباری ها نابهنجاری ها ی خانواده و نبود اعتقادات عمیق دینی و پایبندی به اصول دینی ، بستر فرهنگی محیط و منطقه زندگی و آثار آن در خانواده نام برده و درواقع اصول اخلاقی حاکم بر خانواده می تواند درجهت انسجام خانواده و درجهت ایجاد نظامی متعادل قدم بردارد .
علل اقتصادی :
ازعلل اقتصادی خانواده نابسامان می توان از فقر و نابرابریهای اجتماعی و تضاد شکاف طبقاتی در سطح درآمدهای خانواده نام برد .احساس محرومیت اقتصادی سبب نارضایتی در افراد خانواده میشود، و نارضایتی افراد باعث نابسامانی خانواده می شود وسرانجام پایین آمدن سطح اقتصادی خانواده زمینه را برای فرو پاشی خانواده مهیا می سازد. (ساعی ، 1382: 41)
از عوامل موثر در نابسامانی خانواده علاوه بر موارد ذکر شده متوان از هم گسیختگی خانواده را نیز بیان نمود . از هم گسیختگی یا تزلزل در اثر شرایط خاص حاصل می شود که به شرح زیر می باشد .
فوت والدین :
تغییراتی که در اوضاع و شرایط خانوادگی بر اثر مرگ والدین یا یکی از آنها پدید می آید تاثیر عظیمی دربزهکاری وگرایش به انحراف فرزندان دارد. اگر مادر نباشد نوجوان احساس کمبود نموده و عواطف ناخوشایند در او ایجاد می شود، که عامل مهم ایجاد آسیب به شمار می رود و اگر پدر و نباشد، فرزندان حاضر نیستند از مادر اطاعت کنند، لذا دائماً از خانه و خانواده دوری جسته و به اجتماعات ناباب می پیوندند تا کمبود خود را جبران نمایند( کی نیا، 1373 : 702 )
از دست دادن پدر ومادر وجانشینی آن با نامادری ویا ناپدری موجب جنایت ها و وقایع تلخی می شود . کمبود محبت مانند دمل چرکی پنهانی است که اندکی دیرتر سرباز خواهد کرد و ارتکاب جنایت، اغلب به منزله رهایی از چنگال یک عقده رنج آورو گشودن آن است ناسازگاری این قبیل اشخاص با دین ومذهب خود دنباله ناسازگاری آنان با خانواده ، با نامادری و با ناپدری است که یک عمر آنها را تند خو و ناسازگار بار آورده است.
غیبت والدین :
امروزه در اکثر جوامع به علل مختلف والدین مدت زمان کمی را با فرزندان خود سپری می کنند ، مشکلات اقتصادی ومشغله های زیاد ونیز تاحدی کم توجهی وبی تفاوتی والدین به فرزندان باعث می شود که فرزندان بیشتر وقت ها ر ادور از والدین بگذرانند .پدر و مادر آنچنان درکارهای خود بیرون از منزل غرق شده اند که فراموش می کنند نیاز فرزندانشان تنهانیاز مالی و فیزیکی نیست. علاوه بر نیازهای فیزیکی مثل خوراک و پوشاک مسکن و سایر وسایل رفاهی نیازهای روحی روانی وارتباط با خالق هستی وخلوت با او هم وجود دارند که شاید از اهمیت بالایی برخوردارند چر اکه شخصیت فرد را می سا زند. دختری که به علت غیبت والدین ، از یک سو نیازهای عاطفی و روحی او برآورده نشده و از سوی دیگر کنترل ومواظبت لازم از او بعمل نیاید، در حالیکه با توجه به شرایط روحی و سنی شدیداً به آن نیازمند است ، ممکن است برای پر کردن خلاء های عاطفی و سرپوش گذاشتن برمحرومیت های خود ، ناآگاهانه به طرف محیط هاو افراد ناسالم و ناباب کشیده شود. (باقری، 1381 :26 )
انسان ها درست است که مختار هستند که راهی را انتخاب کنند ولی کنترل هم خیلی مؤثر است . چر اکه انسان ها ذاتاً شرور هستند و اگر کنترل از طرف خانواده ویا جامعه نباشد به بیراهه می روند. (باقری ، 1381 :30 )
گاهی فرزندان به اقوام و آشنایان متوسل می شوند واین مسئله تنها در صورت صالح بودن دوستان و اطرافیان احتمال انحراف کودک یا نوجوان را کمتر می کند ؛ اما اگر چنین نباشد اوگرفتار افراد ناصالح میشودو به طرف انحراف کشیده میشود .گروهها و باندهای تبهکار از چنین موقعیت هایی استفاده کرده و زنان و دختران فراری را به عنوان اعضای جدید وارد مجموعه خود می نمایند. بیشترین فعالیت های غیرقانونی که قربانیان خشونت خانوادگی به ان دچار می شوند، جرائمی از قبیل خود فروشی وجرائم جنسی کلاهبرداری، شرکت و یامعاونت در سرقت و عضویت د رباندهای کلاهبرداری و قاچاق مواد مخدر وا مثال آن می باشد. (کات برز،1374: 198)
طلاق :
طلاق و جدایی چنانچه گفته شد سبب تزلزل خانواده می شود دعوا ومشاجره والدین اعتبار آنها را میان بچه ها کم می کند. وقتی کشمکش خانوادگی سبب جدایی مادر وپدر از یکدیگر می شود ، بچه احساس اعتماد به نفس ووفاداری به خانواده را از دست می دهد. در کشمکش های خانوادگی یکی از والدین ممکن است فرزند را آلت اجرای مقاصد خویش قرار دهد و اورا علیه دیگری تحریک کند. گاهی دعوای خانوادگی معلول رفتار بچه هاست. در این گونه موارد بچه احساس تقصیر می کند. جدائی پدرومادر از یکدیگر برنامه کار و زندگی بچه را مختل می کند. در بعضی از موارد جدایی پدر ومادر ازهم سبب می شود که بچه با پدر بزرگ یا مادربزرگ خود زندگی کند. در این گونه موارد اختلاف میان طرز تفکر تمایلات، میزان های اخلاقی بچه ها با پدربزرگ و مادر بزرگ اشکالات خاصی به وجود می آورد . بچه به سختی می تواند رفتار خود را انتظارات بزرگسالان موافق سازد درنتیجه دچار اضطراب و نگرانی می شود. (ساروخانی ، 1376 : 130-129 )
در واقع این افراد به افرادی تبدیل می شوند که به نوعی سعی می کنند درجهت خلاف هنجارهای اجتماعی قدم بردارند چرا که به علت زخم هایی که در زندگی برداشته اند با دید و نگرشی منفی به پیرامون خود نگاه می کنند و در واقع می خواهند با رفتاری برخلاف مسیر آب انتقام بگیرند . آنها احساس نا امنی می کنند و به هیچ کس اعتماد ندارند و سلاح خود را بر جمع ترجیح می دهند و لذا برای رسیدن به آن از هر راهی وارد عمل می شوند..
اعتیاد والدین :
اعتیاد والدین، بخصوص پدر و فاصله گرفتن او ازخانه وناتوانی او از اداره امور معیشتی وتربیتی ومدیریت خانواده که در بسیاری از موارد منجر به جدایی والدین از هم می شود زمینه ای فراهم می آورد که دختران این خانواده ها هرنگاه محبت آمیز و وعده های دروغین هر کسی را فرشته نجات خود پندارند و به امید جستجوی یک زندگی جدید ومطلوب ورهایی از نکبت موجود درخانواده در دام افراد فرصت طلب و شهوتران بیفتند و از چاله به چاه بیافتند . این دختران معصوم تنها به امید اینکه به سرنوشت مادرانشان مبتلا نشوند ازخانه فرار می کنند، ولی متأسفانه به سرنوشتی به مراتب بدتر از مادرانشان گرفتار می شوند. در تحقیقی که به صورت تطبیقی بین 50 دختر فراری و 50 دختر غیرفراری انجام شد مشخص گردید که 78% دختران فراری درمقابل 22% دختران فراری والدین معتاد داشته اند! ( صمدی ، 1380 : 6 )
همسران مردان معتاد نیز اکثراً به علت عدم توانایی شوهر در تأمین احتیاجات مادی ، یا از شوهرانشان طلاق می گیرند و یا اینکه خود درجهت تأمین مایحتاج زندگی تلاش می کنند که هر دو مورد میزان آسیب پذیری فرزندان را به شدت افزایش میدهد. ( صمدی ، 1380 : 6)
بنابراین بیشتر قربانیان مصیبت های پنهان درجامعه از میان فرزندان می باشند. . مصیبت های پنهان مصیبت هایی هستند که در جامعه وجود دارد ولی در آمار رسمی و افکار عمومی به صورت مستند موردتوجه و بحث قرار نمی گیرد گفته می شود که در ایران بین 5/2 تا 5 میلیون معتاد وجود دارد. اگر حداقل این تعداد اعضای خانواده آنها ضرب کنیم .حدود ده میلیون نفر از جمعیت ایران در معرض نابسامانیهای شدید ناشی از اعتیاد هستند که مصیبت های پنهان درون این خانواده ها عمدتاً به دوش زنان است ودر سایه این مصیبت دیگر جایی برای اعتقادات دینی نخواهد بود. این مادران و دختران خانواده های معتاد هستند که درمعرض عصبانیت وخشونت مردان معتاد در هنگام خماری قرار می گیرند، این زنان هستند که از تحصیل و دیگر فرصت های مشروع محروم میشوند به خودفروشی کشیده می شوند، حداقل هزینه امرار معاش آنها صرف خرید مواد مخدر می شود ، از سوء تغذیه رنج میبرند و به قاچاقچی گری و دزدی کشیده می شوند، د رایران گفته می شود که بین 5تا 8 میلیون نفر زیر خط فقر قرار دارند که زنان آنها بیشتر آسیب پذیرند بیشتر افسردگی ها وخود کشی ها درمیان زنان است حتی قربانیان بیماری های مقاربتی و ایدز بیشتر زنانند. ( فصلنامه علمی رفاه اجتماعی ،1385: 55 )
تبعیض جنسی :
نارضایتی جنسی میتواند در کیفیت تعامل والدین – فرزندان اثر بگذارد، تحت تأثیر ساز وکارهای دنیای مدرن جوانان امروز تا حدی با پدیده شکاف نسلی که بمعنای تفاوت های نگرشی و ارزشی آنان با والدینشان است ، مواجه اند. به نظر می رسد جوانانی که دچار وضعیت نارضایتی جنسی هستند به طور مضاعف در معرض چنین تجربه ای قرار خواهند گرفت. زیرا ناخرسندی والدین از داشتن فرزندی غیرعادی که می تواند در فضای روابط خانوادگی ، آنها را با احساس شرمساری مواجه سازد، ممکن است زمینه ساز به وجود آمدن یک شکاف عاطفی و ادراکی بین آنان و فرزندانشان باشد. این وضعیت وجود یک اعتقاد سالم را تحت الشعاع قرار می دهد. و دین پذیری فرزندان مخصوصاًٌ جنس مؤنث ر ابه همراه دارد . (غفاری، 1379 :17)
خشونت خانوادگی :
خشونت خانوادگی مقوله ای است که رفتارخصوصی اعضای خانواده با هم عواقب سنگینی برای جامعه در بر دارد. اما باید دقت کرد که برای داشتن جامعه ای سالم و افرادی متعادل درجامعه نمی توان بر روابط خشونت آمیز خانوادگی چشم بست و آنرا در اختیار پدران ومادران یا زن وشوهر قرار داد. زیرا نتایج ناشی از رفتار خشونت امیز خانوادگی بر قربانی، سبب می شود او در رابطه اجتماعی خود با دیگران رفتار نابهنجاری داشته باشد وحتی برای افرادی که از مقوله خشونت رنج می برند ، مشکلات د ینی به وجودمی آید. در بسیاری از موارد قربانی از نظر شخصیتی دارای مشکلات روانی و معمولاً افسرده است. اعتماد به نفس کمی دارد و درمواردی که به مصرف مواد مخدر تمایل نشان میدهد. لذا این فرد از جمع گریزان می شود و درجهت خلاف باورهای جمعی و دینی شرکت می کند( همان منبع :500)
ب: فرآیند دین پذیری از طریق آموزش در مدرسه :
آموزش فرایندی است که درجریان آن دانش و اطلاعات و میراث فرهنگی وسنن به فرد انتقال می یابد. آموزش به دوشکل رسمی و غیررسمی تقسیم میشود، بخش غیررسمی آن را درخانواده درسالهای اول زندگی به عهده می گیرد و بخش دوم ورسمی آن در مدرسه عهده دار می شود. زمانی که خانواده نقش تعلیم وتربیت را برعهده مدرسه می گذارد، این نظام برای ایفای نقش راهی دشوار را طی میکند(قائمی ، 1364: 60 )
کارکرد اساسی تعلیم و تربیت مذهبی چه درخانواده و چه درمدرسه ایجاد تحولاتی است که درنهایت موجود زیستی به موجود انسانی و اجتماعی تبدیل می شود. وعادات و اندیشه ها وکردار مذهبی مناسب در او شکل می گیرد ونهادی می شود . بعد از خانواده مدرسه است که فعالیت های خارج از منزل و دور از پدر مادر برای کودکان شروع می شودو میزان تماس ومناسبات با محیط وا فراد جامعه افزایش می یابد، و درنتیجه علاوه بر کسب مهارت های اجتماعی شانس بیشتری نیز در برخورد اجتماعی با عواملدینی و ضد دینی فراهم می شود. (گود ،1352 : 162 )
بنابراین مدرسه به طوررسمی عمل مذهبی کرذن دانش آموزان را برعهده می گیرد. و افرادی براساس ضابطه و قوانین انتخاب می شوند تا این عمل را انجام دهند اما گاهی به دلایلی دانش آموزان از رعایت قواعد و اصول در محیط مدرسه پیروی نمی کنند شاید روابط غیرعاطفی خشک و کلیشه ای و دور از احساسات قلبی است که این انگیزه را می سازد. گاهی فرد در مدرسه یادمی گیرد که ناسزا گفتن و پرخاش کردن خوب نیست ، ولی درخارج از مدرسه یاد گرفته است که اگر جواب پرخاشهای هم سن و سالهای خود را درکوچه و بازار ندهد ، هر روزمی باید ناسزاهای آنها راتحمل کند ولذا او هم پرخاش می کند، و از همان ابتدا می خواند که آنچه درکتاب یاد می گیرد با آنچه که در زندگی خویش یاد می گیرد دومقوله جدا ازهم هستند وباهم فرق دارند بنابراین عدم تطابق های فرهنگی مذهبی مدارس با برنامه های فرهنگی مذهبی خانواده باعث می شود که در تربیت اصولی موفقیت حاصل نشود.چرا که تضاد باعث کندی رشد گرایش به دین می شود واین عدم همخوانی رفتارهای اجتماعی اجباراً جامعه را دچار مشگل می کند لذا کنترل اجتماعی باید باشدتا از انحرافات و عقاید ضد مذهبی جلوگیری کند (تنهایی، 1383، 194)
عده ای از منتقدین معتقدند که نظام آموزشی ناسالم و ضعیف، خودخواهی بی نظمی و رفتارهای نابهنجار را بین جوانان اشاعه می دهد. امروزه در زمینه های مذهبی و اخلاقی که خود مانع جدی در بروز انحرافات اجتماعی است، در آموزش و پرورش بسیاری از جوامع جایگاهی ندارد. بهترین طعمه بسیاری از منحرفین اجتماعی باندهای خلافکار جامعه افرادی هستند که به نحوی از تحصیل فرا ر کرده اند (شیخی، 1382 : 92)
طرز برخورد معلمین درکلاس درس با شاگردان بخصوص در دوره ابتدایی در روحیه آنان تأثیر می گذارد و لذا باید معلمین به نوع رفتاری که باکودکان دارند کاملاً آگاه باشند و تصور نکنندکه آنها کودکند و چیزی نمی فهمند این مطلب رانباید فراموش کرد که کودکان از سن 2 سالگی به بالا شناخت حسی دارند درمورد کودکانیکه درکلاس ویا منزل حرکت وفعالیت بیشتری دارند و باصطلاح شلوغترند باید گفت که آنها از سلامت جسمی و وروحی بیشتری برخوردارند تاکودکانیکه ساکت و آرام درکلاس درس می نشینند، حتی باید این گونه کودکان به ظاهر آرام راتحت معاینه پزشکی قرار داد.(همان منبع ، پیشین :106 )
سازمان آموزش و پرورش یکی ازمهمترین وگسترده ترین سازمان های مختلف اجتماعی است که مسئولیت انتخاب وانتقال عناصر فرهنگی ودینی را به نسل نوخاسته جامعه برعهده دارد ولی گاهی مسائل فرهنگی وگاهی اختلافات جنسیتی مسائلی را حاصل می کنند که به جای اینکه آموزش و پرورش درجهت انسجام و درکنار خانواده فرد را برای جامعه پذیری آماده کند آنهارا از دین زده کرده و باعث فرار آنها ازتحصیل در امور دینی می شود. والدین مخصوصا ً درجوامعی نظیر ایران بیشتر گرایش دارند پسرهای خود را به مدرسه بفرستند، از این رو امارهایی که راجع به تعداد مدارس در اختیار گذاشته می شود، به تنهایی تعیین کننده موقعیت دختران نیست، زیرا آموزش و پرورش رسمی که درمراحلی ازمقاطع تحصیلی اجباری است ، تحت شرایطی میتواند دختران ر ابه سوی خود جلب کند .مثلاً دوری مدارس تامحل زندگی یا تعداد ناکافی مدارس در یک محل دسترسی دانش آموزان دختر را به مدارس راکاهش می داد. خانواده های شهرستانی و روستایی با رعایت سنت های منطقه و محله خویش مایل نیستند که فرزندان دخترشان از خانه دور بشوند، لذا هر چند آمار مدارس درروستاها و شهرستان های دور افتاده امیدوار کننده باشد ، در صورتی که در دسترس دختران قرار نگیرد ، نمی تواند زنان آینده را برای احراز تخصص ها در سطوح مختلف آموزشی کشور در شرایط مساوی با مردان آماده کند. ا ز طرف دیگر دخترها درخانه های روستایی ودر برخی از شهرستان ها به کار گرفته می شوند و درخانواده های پرفرزند دختران برای انجام امور خانه باید به مادران خودکمک کنند. بسیار دیده ایم که درحاشیه شهرها و درروستاها دختر بچه های 6- 7 ساله خواهر یا برادر خود را ساعت ها به دوش می کشند و در این فاصله زمانی مادر فرصت پیدا میکند تا کارهای خانه را نظم دهد. برنامه آموزش رسمی در کشور ما می تواند با استفاده از این خصلت های اجتماعی که برآمده ازسنت های کهن است، خیر جامعه را درنظر داشته باشد و ضمن ارائه پیشکش هایی از قبیل اهدای روپوش ولوازم درسی، وتأکید بر ضرورت تأسیس مدارس دخترانه درنزدیکی محل زندگی، والدین را ترغیب کنند تا دختران خود را به این مدارس بفرستند. میزان بالای بی سوادی در زنان ایران ، یک چنین هزینه هایی را دررده هزینه های حیاتی ولازم قرار می دهد.(کار :206)
اگر درصد دختران راکه در دوره های آموزشی ابتدایی ،راهنمایی ، ومتوسط شرکت جسته اند با درصد جمعیت زن درایران مقایسه کنیم ، متوجه می شویم که دختران کمتر از پسران به مدرسه می روند (برخلاف کشورهای صنعتی که درصددختران در این دوره ها اغلب بیشتر از پسران است ) .کمتر به مدرسه رفتن دختران ناشی از مشکلات اجتماعی فرهنگی و نیز اقتصادی معلوم بر همه است که میان کشورهای در حال رشد به چشم میخورد و بین قوانین سنتی قبل و قوانین فرهنگی عصرنوین اختلاف ایجاد می کند. از آنجا که جوامع امروزی به نقش موثر زنان پی برده لذا تا آنجای که ممکن است سعی شده تا امکانات لازم برای تحصیل دختران مساوی با پسران در نظر گرفته می شود . علیرغم آنکه محرومیت زنان در امر آموزش پیشینه ای دیرینه دارد ولی می توان اذعان کرد که در زمینه آموزش وضعیت زنان ایرانی بهبود قابل ملاحظه ای یافته است و امکانات لازم برای تسهیل سواد آموزی زنان و دختران فراهم آمده است. تا قبل از انقلاب بیش ازنیمی از جمعیت زنان بی سواد بودند .براساس آمار سال 1355آنها 6/4 میلیون نفر از زنان یعنی 5/35 درصد آنان ازنعمت سواد بهره مندشدند (سعدون، 1380: 155 )
ج: وسایل ارتباط جمعی وتأثیر آن در دین پذیری :
رسانه های گروهی به تمام ابزارهای غیرشخصی ارتباط جمعی گفته می شود که به وسیله آن پیام های دیداری یا شنیداری به طورمستقیم به مخاطبان انتقال می یابد .تلویزیون رادیو، سینما؛ روزنامه ها و غیره در زمره وسایل ارتباط جمعی محسوب می شوند( محمدی، پیشین ؛ 589 )
اهمیت نقش رسانه های گروهی یا وسایل ارتباط جمعی درطرح مسائل زندگی یک جامعه، در تمام ابعاد وجهات آن ، و اثری که مطالب آن برافکار عمومی و سطح اعتلای فرهنگی دارد آشکار می شود می تواندمانند بسیاری ازعوامل نقش مضاعف داشته باشند ، گاهی در ردیف عوامل موثردر پذیرش دین قرار میگیرند، و زمانی از عوامل بازدارنده محسوب می شوند.
امروزه رسانه های گروهی تمام زوایای زندگی مردم را در برگرفته وتحت تأثیر قرار میدهند. ازکارکردهای مثبت آنها می توان به این مطلب اشاره کرد که رسانه های جمعی اعم از روزنامه ها مجلا ت رادیو و تلویزیون ... گاه از انحرافات اجتماعی نظیر تجاوز و خشونت وقتل و... پرده بر میدارند و زوایای پنهان داستان های عاشقانه وجنایی رابرای مخاطبان خود آشکار می کنند و انواع دامهایی را که برسر راه عدم اعتقاد به جهان اخرت وزندگی پس از مرگ قرار دارد، از عوامل بازدارنده محسوب می شوند.( لری ، پیشین : 88 )
علاوه بر کارکرد مثبت رسانه ها ، کارکردهای منفی آن به چشم می خورد که از اهمیت خاصی برخوردار است.فیلمهای تلویزیونی وسینمایی درخارج از کشور به جنبه آموزشی ، تربیتی ، مذهبی وا خلاقی افراد توجه ندارند و فقط به نیت کسب درآمد بیشتر به نحو اغراق آمیزی در صحنه ها پرخاشگری ، عصیان ، خشونت ، قانون شکنی ، عیاشی و شهوترانی رامجسم می نمایند. (طهماسبی، 1366 : 102 )
علاوه بر موارد فوق امروزه در اکثر رسانه ها ، خصوصاًٌ رسانه های غربی بر اساس تفکرات سودجویانه از زنان استفاده ابزاری می شود ، این رسانه ها با ارائه انواع مدهای مبتذل، پخش صحنه های مستهجن سکسی ، و الگوهای نامناسبی از زنان را ارائه می دهند که این امر آثار بسیارمخربی در کل اجتماع، خصوصاً در میان دختران به جا می گذارد.
با توجه به کارکرد های منفی رسانه ها ، آنها باید در کنار ذکر حوادث به جنبه عبرت آموزی حوادث جهت پیشگیری از وقوع انحراف توجه داشته باشند و در این راستا به تحلیل انحرافات و راههای مبارزه با آن و شیوه های جایگزینی مثبت آنها وتاثیر دین در عدم گرایش به انحراف و خلاف اشاره نمایند واگر فقط به نقل انحرافات اکتفا شود افزایش دامنه و انواع کارکردهای منفی رسانه ها دوراز انتظار نخواهد بود(طهماسبی ، 1366 : 115-105 )
خطر وسایل ارتباط جمعی است که برخی از آنها جرائم و جنایات را به درون خانواده ها می برند و باتوجه به اینکه بیشترین تماشاچی برنامه های تلویزیونی افراد کمتر از سنین 15 سال و بعد بانوان وجوانان هستند، نقش بسزایی در سلامت یا انحراف جامعه دارند(لری،88)
چرا که با نمایش دادن فرهنگ غربی تعادل بین خواسته های فرد و خواسته های فرهنگی حاکم بر جامعه ایجاد شده لذا انسان به سمت آنچه تمایل دارد گرایش پیدا میکند و چه بسا برای رسیدن به آنها قوانین واصول مذهبی و اعتقادی را زیر پا میگذارد و به انحراف کشیده شود، رسانه ها تأثیرات زیادی برروی افراد دارند که می توان آنها را دسته بندی کرد.
1- عادی سازی هنجار شکنی:
با انعکاس کجروی های اجتماعی و انواع بزهکاری های در رسانه ها و تکرار آن ، انحراف ونابهنجاری ها عادی شده و هنجارها قابل شکستن می شوند، لذا تمایل به ارتکاب جرم در افراد بیشتر می شود، مثلاً دختر شهرستانی باشنیدن خبر فرار دختران متوجه می شود که راهی برای رهایی از مشکلات وتضادهای خانوادگی وجود دارد و ممکن است آن را آزمایش کند. در فرانسه نتیجه تحقیقی تطبیقی که به سال 1995 درباره 15 دختر جوان بزهکار از 13تا19 ساله با یک گروه شاهد شامل 150 دختر غیربزهکار به عمل آمده نشان داد که 27% دختران بزهکاری از 8 تا 12 مرتبه در ماه به سینما می روند یعنی هر هفته 2تا3 بار درصورتی که 17% دختران غیربزهکاری به همان میزان به سینما می رفتند ( کی نیا، 1373 : 117)
2- گسترش خشونت و پرخاشگری :
رسانه ها از یک طرف باتبلیغات کالاهای رنگارنگ و زندگی مرفه موجب به وجود آمدن آرمان های جدیدی درمخاطب خود می شوند که دستیابی به آنها با توجه محدودیت مالی امکان پذیر نیست ، لذا احساس محرومیت در افراد ایجاد شده و پرخاشگری و یاخشونت درآنها افزایش می یابد، از طرف دیگر رسانه ها باشرح صحنه های جنایی و قلم فرسایی درباره دلاوری و تهور و بی باکی خارق العاده تبهکاران زمینه بسیار مساعدی برای بروز تبهکاری های تازه درقالب های افسانه های قهرمانان جنایتکار فراهم می سازند.
2- اشاعه فحشا و بی بندوباری :
براساس ارائه تصاویر مبتذل وخلاف عفت عمومی از طریق رسانه ها و نگارش متون خلاف اخلاق درروزنامه ها ومجلات ، جرائم به خصوص جرائم جنسی گسترش می یابد.از جمله رسانه مهمی که نقش زیادی در بزهکاری زنان دارد سینما است ، این رسانه غریزه جنسی را در زنان بیدار میکند چرا که، میل به زندگی راحت ، بی بندوباری ، ماجراجویی، میل به تجمل و زندگی شکوهمند را در آنان رشد می دهد، و روشهای دستیابی سهل به خواسته ها ورسیدن به مقاصد را از راه تلقین به آنها تعلیم می دهد شیوه های مورد بحث در اکثر موارد در فحشا و انحرافات جنسی وبی بندوباری می باشد، این درحالی است که درقرآن کریم اشاعه فحشا مورد مزمت قرار گرفته است. «کسانیکه دوست دارند زشتیها در میان مردم با ایمان شیوع یابد عذاب دردناکی برای آنان در آخرت است وخداوند میداند و شما نمی دانید.» (سوره نور ، ایه 19)
3- تضعیف اعتماد اجتماعی:
ذکر انواع انحرافات از طریق رسانه ها واعلام رشد سرسام آور که بعضی اوقات به آنها پروبال هم داده می شود مانند گزارشهای جنایی روزنامه ها که به منظور فروش بیشتررخدادهای جنایی را با آب و تاب بیشتری منعکس می کنند، باعث ایجاد روحیه سوءظن و شک نسبت به سایر افراد جامعه می شود، ذکر چنین مسائلی احتمال وقوع این انحرافات ا از سوی تک تک اعضای جامعه تقویت کرده و روحیه اعتماد عمومی را تضعیف می کند ، مخصوصاً با گسترش برنامه های ماهواره ای که توسط کشورهای غربی تهیه می شود. دراین برنامه ها از طرح بسیاری از واقعیت ها طفره می روند و درعوض ذهن بینندگان خود را با مضامینی چون سکس، سینما و مسائل پیش پا افتاده و مبتذل مشغول می کنند، طبیعی است که درسایر کشورها که این مسائل مشاهده می شود، دانسته یا ندانسته از ا ین راه تمایلاتی به استفاده از آزادی های افسارگسیخته تمدن غرب درخانواده ها ایجاد می گردد و فرهنگ وسنن جوامع خود راناکارآمد احساس کنند وبه نهادها و سازمانهای اجتماعی موجود در کشورهای خود بی اعتماد شوند، دراین میان افرادی که پشتوانه فرهنگی و دینی محکمی ندارند دچار تزلزل وسر در گمی می شوند..
یکی ازمحققین معتقد است که : به طور کلی کمیت و کیفیت بزهکاری تحت تأثیر تأسیسات عمومی است که در اذهان مؤثرند و درتارو پود افکار ضعیف برای تبهکاری نفوذ می یابند، از این رهگذر مطبوعات که مهمترین عامل سازنده افکار عمومی درجامعه جدید می باشند ، برترین نقش را بر عهده دارند( کی نیا، پیشین : 510 ) دربین رسانه های جمعی موجود رسانه های تصویری اثرگذاری بیشتری دارند و به این صورت که بینندگان برنامه های کانالهای تلویزیونی که فیلم های سینمایی و برنامه های مخربی پخش می کنند، گاهی خود را با شخصیت های این برنامه ها همسان می پندارند و دست به اعمال مجرمانه می زنند که این شخصیت ها مرتکب می شوند.متأسفانه بیشتر تهیه کنندگان فلیم های تلویزیونی و سینمایی در خارج از کشور به جنبه آموزشی و تربیتی ، مذهبی و اخلاقی آنها توجه ندارد و فقط به نیت کسب درآمد بیشتر به نحو اغراق آمیزی در صحنه ها پرخاشگری ، عصیان، خشونت ،قانون شکنی ،عیاشی و شهوت رانی را مجسم می نمایند. .( کی نیا ؛ پیشین :510 )
4- بسیاری از پژوهشگران
تبلیغ آزادانه زنان روسپی و هرزه نگاری در شبکه های ماهواره ای و اینترنتی را عمده ترین عامل تجاوز به حقوق جنسی زنان می دانند که تمایلی به دیدن یا اجرای محتوای آنها ،تحت فشار شریک جنسی خود ، ندارند خرد کردن شخصیت زن در فیلم های مبتذل ، آمادگی روسپیان برای نمایش زننده ترین اعمال، استفاده ازمانکن ها برای تبلیغات تلویزیونی با تاکید بر زیبایی و جنسیت ، عاد ی جلوه دادن خشونت بارترین روابط جنسی، روابط جنسی گروهی که مصداق بارز خشونت علیه زنان به شمار می اید. و صدها مورد دیگر نمونه هایی بارز از این آموزش خشونت جنسی به شمار می آید که علاوه بر شبکه های ماهواره ای و اینترنتی در تلویزیون سراسری ومطبوعات بسیاری ازکشورهای جهان عادی شده است . در واقع رسانه ها هم عامل خشونت جنسی علیه زنان شده و زنان را به کالایی تبدیل میکنند، وا ز طرفی طبیعی جلوه دادن تعرض جنسی بدون وجود رابطه قانونی میان طرفین به صورت یک امر عادی در آمده است .
بنابراین رسانه های جمعی با ارائه بسیاری از برنامه ها و فیلم هااز طریق وسایل ارتباط جمعی بخصوص تلویزیون ، سینما، نوارهای ویدئویی ، ... می تواندمیل به انحراف را در افراد افزایش دهد. تبلیغ رفتارهای غلط، بها دادن به پاره ای از ارزشهای فرهنگی که چندان نتایجی با نظام فرهنگی جامعه مورد نظر ندارند، و نظیر آنها، خودموجب بروز انحراف می شود چراکه انسجام جامعه را برهم می زند. به تجربه ثابت شده است که استفاده از فیلم های نامناسب برای گروه های سنی جوان در افزایش جرائم، زیر پا گذاشتن مسایل دینی خلافکاری ها، انحرافات به صورت تجاوزات جنسی ، سرقت ، قتل و نظیر آن نقش داشته است . چون پرسوناژهای فیلم های سینمایی و شخصیت های کارتونی به گونه ای جلوه گر می شود که گویی موجودیت واقعی دارند : امروزه دنیای سه بعدی سینما، تلویزیون ، وبیشترین وقت افراد را به خود جلب میکند اینها همان کانالهایی است که می توانند حصول و وصول معنای مشترک را برای مردم راحت تر کنند، وبرگشت آنهارا راحت تر می نماید به عبارتی از این کانالها اطلاعات رفته و به افراد رسیده وموجب همانندی و جاافتادن در جامعه می شود.(کی نیا ،پیشین : 507 )
بنابراین در جوامع صنعتی و رشد زندگی شهری گاهی بر اثر فقد ان کنترل رسمی باعث می شود که ارزش ها و ایدئولوژی ها ی مذهبی را نتوان پایدار نگهداشت .زندگی شهری در خانواده های جدید تغییراتی اساسی ایجاد کرده و ستیزه و شکاف بین دو نسل موجود آمده ویکی از مهم ترین عوامل این شکاف رشد بی رویه رسانه ها و آموزش فرهنگ های دیگر است لذا افراد نقشهای اجتماعی خود را تغییر داده، نقش ها وهنجارهای قدیمی را با نقش ها و هنجارهای جدید انطباق می دهندپس کنترل اجتماعی سخت می شود. وموجب افزایش انحرافات و سبک شمردن دین از سوی قشر جوان می شود.
د: دین پذیری در جامعه:
هر ننطام برای رسیدن به اهداف مورد نظر خود باید شرایطی را فراهم کند تا بتواند به اهداف مورد نظر خود برسد.طبق اصل سوم قانون اساسی دولت جمهوری است برای نیل به اهداف مذکور در اصل دوم همه امکانات خود را برای امور زیر بکار ببرد:
1- ایجاد محیط مساعدبرای رشد فضایل اخلاقی براساس ایمان وتقوی و مبارزه با کلیه مظاهر فساد وتباهی.
2- بالا بردن سطح آگاهی های عمومی درهمه زمینه ها با استفاده صحیح از مطبوعات ورسانه های گروهی و وسایل دیگر.
3- آموزش و پرورش وتربیت بدنی رایگان برای همه در تمام سطوح و تسهیل و تعمیم آموزش عالی .
4- تقویت روح بررسی و تتبع و ابتکار درتمام زمینه های علمی ،فنی ، فرهنگی و اسلامی از طریق تأسیس مراکز تحقیق و تشویق محقق
5- تأمین آزادیهای سیاسی واجتماعی در حدود قانون
6 - مشارکت عامه درتعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی خویش.
4- رفع تبعیضات ناروا وا یجاد امکانات عادلانه برای همه درتمام زمینه های مادی و معنوی .
8- پی ریزی اقتصادی صحیح وعادلانه بر طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر وبرطرف ساختن هرنوع محرومیت در زمینه های تغذیه ومسکن و کار وبهداشت وتعمیم بیمه.
9- تأمین حقوق همه جانبه افراد از زن ومرد وایجاد امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عادلانه عموم در برابر قانون.
طبق اصل 20 قانون اساسی همه افراد ملت اعم از زن ومرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند ، وازهمه حقوق انسانی، سیاسی ، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بارعایت موازین اسلامی برخوردارند ولی رهبری سالم شرط اساسی نظام سیاسی اسلامی است درنظام اسلامی رهبری و رهبر دانا وعادل است که مردم را به مدارج تعالی دینی می رساند. قرآن مجید درمورد امامت ویا رهبری به گونه های مختلف اشاره می کند و می گوید : وچون ابراهیم را پرودگارش به شعائری چند ازموده و آموزش داد و او آنها را به انجام رساند فرمود من تو را پیشوای مردم می گمارم (سوره بقره آیه 124) درسوره فرقان آیه 74 می فرماید که «وکسانی که گویند پرودگارا به ما ازهمسران ما وفرزندان ما مایه روشنی چشم ببخش و ما را پیشوای پرهیزگاران قرار ده » درسوره اسرا آیه هفتاد ویکم می خوانیم . «روزی که هر گروه از مردم را با امامشان فرا خوانیم » این آیات از نگاه جامعه شناسی توحیدی دربخش سیاست بی نهایت ارزنده است .هیچ امتی نمی تواند بدون یک پیشوا باشد.پیشوای اسلام برای امت خودقرآن وسنت را به جای گذاشت تا با پیروزی این دو مرجع مسلمانان امورخودرا نظم ونسق دهندوخود اولین هسته سیاسی را در مدینه بنیان گذاشت و نمونه بارز یک پیشوای عادل بود.انتقاد آنانیکه به نظام اسلامی اعتقاد ندارند این است که حالا نه دوران محمد (ص) است ونه خلفای راشدین و به راه انداختن یک نظام اسلامی ناممکن است .درین هیچ جای شک نیست که ان دوره دوباره نمی آید ومسلمانان امروز به هیچ صورت نقش اصحاب کرام را در عرصه سیاست بازی کرده نمی توانند و اما این مسئله نباید مسلمانان را وادار داردتا از اصل مرجع که قران وسنت است دوری گزینند وبه باد فراموشی بسپارند وخودرا به بی راهه کشانند .
در نظام امروزی یکی از شروط عمده در انتخاب رئیس دولت اعتقاد داشتن او به احکام اسلام درعرصه سیاسی است زیراتحکیم عدالت به دست وی است و تحکیم عدالت بدون پیاده کردن احکام اسلام متصور نیست .سه مسئله در رهبری امت اسلامی حکم اسلام است اول عدالت دوم مشوره وسوم اصلاح بین مردم . همین سه پدیده است که اسلام را منحیث یک دین مکمل در عرصه سیاسی داخل می سازدباید خاطر نشان ساخت که آیات قرآنی هم جنبه توحیدی داشته باشد که عادل مطلق خداوند است و مردم موردبازخواست خداوند قرار می گیرند و درعرصه اجتماعی و سیاسی از امرا وقضات هم توقع می رود تا عدالت را در توان انسانی خود مراعات کنند مهمتر اینکه از دستورات قران وارشادات پیامبر اکرم (ص) تخلف نورزند. ( استادی ,1360. ص, 49)
منابع:
1- استادی، رضا، 1360، خدا و نظام آفرینش، انتشارات توحید، چاپ امیر
2- اعزازی،شهلا، 1376 ، " جامعه شناسی خانواده" ، تهران ، نشر روشنگران و مطالعات
3- ساروخانی ، زمستان 1376 ، " پژوهشی در شناخت طلاق و واقعیت وعوامل آن" ، انتشارات دانشگاه تهران
4- ساعی، ایرج، 1382، "درآمدی بر جامعه شناسی و آسیب شناسی خانواده نابسامان ، تهران"
5- ساعی، ایرج، 1382، "درآمدی بر جامعه شناسی و آسیب شناسی خانواده نابسامان ، تهران"
6- غفاری ، مریم، 1379 ، "مهد خشونت دستیابی به امنیت و زنان " روزنامه همشهری شماره 2283 ، یک شنبه 13 آذر ، تهران
7- کار ، مهرانگیز، 1378 ،" رفع تبعیض از زنان تهران " ، پروین
8- کی نیا ،مهدی ، 1373 ،" مبانی جرم شناسی تهران" ، انتشارات دانشگاه تهران
9- گات برز، 1374 ، "جرم شناسی نظری"، ترجمه مهدی کی نیا، انتشارات مجد،چا پ اول
10- صمدی راد، انور، 1381، "بررسی عوامل اجتماعی وخانوادگی مؤثر بر فرار دختران از خانه"
11- لری، زهرا، 1372،"عوامل اقتصادی و اجتماعی مؤثر برارتکاب جرائم زنان در ندامتگاه کرمان" پایان نامه کارشناسی اراک
12- مجله جامعه شناسی ایران تابستان 1381 ، دوره چهارم شماره 2 ، انجمن جامعه شناسی ایران، روزنامه ایران
13- نوابی نژاد ، شکوه ، 1363 ، " رفتار نابهنجار کودکان و نوجوانان تهران" ، انتشارات فرهنگ
14- Blackburn ,12.(1993) the psychology of criminal conduct theory, re search and practice chichester:
John willy and sons .