ترس از مرگ، چرا؟
از چیزهایی که همه مردم را نگران کرده و از آن ترس و وحشت و دلهره دارند، مرگ است. هیچ¬کس در وقوع مرگ شک و تردیدی ندارد؛ اما چرا از آن می¬ترسیم. این ترس چند عامل دارد:
ناآگاهی از حقیقت مرگ؛ آنان که از روی ناآگاهی مرگ را نسیت شدن و نابودی می¬دانند، از تصور مرگ به وحشت می¬افتند. نقل شده امام هادی علیه السلام نزد یکی از یارانش _ که مریض بود _ رفت و او را دید که از ترس مرگ به شدت گریه می¬کند. حضرت فرمود: چون مرگ را نمی¬شناسی از آن می¬ترسی. قرآن کریم از قول منکران معاد می¬گوید: «اِنْ هِیَ إِلاَّ حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَنَحْیا وَما نَحْنُ بِمَبْعُوثِینَ؛ جز این زندگانی دنیایی ما، چیزی بعد از آن نیست، پس از مردن دیگر برانگیخته نخواهیم شد.» بدیهی است کسی که مرگ را نابودی می¬داند از تصور آن دچار ترس و دهشت می¬شود.دل¬بستگی به دنیا؛ کسانی که در زندگی دنیا غوطه¬ورند و به آن دل¬بسته¬اند، جداشدن از دنیا برایشان سخت و دشوار است. آموزه¬های دینی تأکید فراوان دارند که به دنیا و امکانات آن هرگز دل¬نبندید و سعی کنید زندگی شما زاهدانه باشد تا زندگی برای شما آسان و راحت شود و با شنیدن مرگ دچار ترس و وحشت نشوید. نقل کرده¬اند شخصی از رسول خدا صلی الله و علیه و آله پرسید: چرا من از مرگ خیلی می¬ترسم؟ حضرت فرمود: آیا مال و ثروت داری؟ عرض کرد: آری. حضرت فرمود: آیا در راه خدا ثروت خود را مصرف می¬کنی؟ عرض کرد: خیر. حضرت فرمود: ترس تو به سبب از دست دادن اموالت است؛ چون می¬دانی با مرگ آن¬ها از تو گرفته می¬شود.کمی توشۀ آخرت؛ انسانی که می¬داند سفری ابدی در پیش دارد و برای آن توشه¬ای ذخیره نکرده است از فرارسیدن مرگ هراسان است و آرزو می¬کند مرگش دیرتر فرارسد تا بتواند توشه¬ای برای سرای آخرت فراهم کند.گناه؛ کسانی که دستورات خدای متعال را به درستی به جا نیاورده¬اند و می¬دانند که در سرای آخرت بازخواست خواهند شد و به کیفر کردارشان خواهند رسید، از مرگ هراس و وحشت دارند. قرآن کریم در باره این افراد می¬فرماید: «وَلا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَاللهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ؛ و هرگز مرگ را به سبب آنچه از پیش به دست خویش کرده¬اند، آرزو نخواهند کرد و خدا به حال ستمگران داناست.
. نرسیدن به خواسته¬هایشان؛ کسانی هستند که کاملاً به قیامت باور و ایمان دارند و در حد توان خود را مهیای آن کرده¬اند و از گناه هم خوداری می¬کنند، ولی نگران هستند که آیا طبق خواسته و امیدشان با آنان رفتار خواهد شد و آیا رحمت و عنایات خاصه الهی آنان را دربرخواهد گرفت یا نه؟ از این روی یاد مرگ آنان را دچار اضطراب و نگرانی می¬کند.
بسیارى از اندیشمندان- چه مسلمان و چه غیر مسلمان- کوشیدهاند تا پاسخى معقول و موجّه، به این پرسش اساسى بدهند که فرصت طرح و بررسى آن در اینجا نیست. ما تنها به نظر ابنسینا در این خصوص اشاره کرده، به تحلیل آیات و روایات در پاسخ به این سؤال مىپردازیم.
در دیدگاه ابن سینا موجبات ترس از مرگ یکى از امور زیر است:
1. با مرگ، حقیقت و زندگى [ظاهرى دنیایى] آدمى برچیده مىشود،
2. اینکه نمىدانیم چه وقت مىمیریم
3. مرگ پدیدهاى ناشناختهاست و از آن تجربهاى نداریم و برایمان امرى مبهم است
4. تجربه مرگ انفرادى و فردى است نه جمعى
5. مرگ موجب جدایى انسان از متعلقات و دوستان و خویشاوندان مىشود
6. با رسیدن مرگ، همه آرزوها و آمال بشرى بر باد مىرود.(1)
ترس از مرگ در فرهنگ قرآنى و روایى، به اعتبار تفاوت انسانها، علتهاى گوناگونى دارد. در یک منظر کلى، مىتوان انسانها را از این جهت- به تعبیر حضرت امام (ره) به سه گروه، ناقصان، متوسطان و کاملان تقسیم کرد. اما دلیل وحشت از مرگ در انسانهاى ناقص، این نکته ظریف است که انسان به حکم فطرت خود، حب به بقا و میل به جاودانگى دارد و از فنا، زوال و نیستى متنفر است.
از این رو به عالمى که عالم حیات تلقى مىشود، عشق ورزیده و از عالمى که به پندار خود عالم نیستى است، تنفر دارد. بنابراین چنین افرادى به دلیل اینکه ایمان به عالم آخرت ندارند و قلوبشان به حیات ازلى وبقاى سرمدى، اطمینان نیافته است، به این دنیا علاقهمند و به حسب آن فطرت، از مرگ هراسان و گریزاناند. خداوند متعال، عقیده این گروه از انسانها را چنین بیان مىکند:
(إِنْ هِىَ إِلَّا حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثِینَ)(2)
«جز این زندگانى دنیاى ما چیزى نیست، مىمیریم و زندگى مىکنیم و دیگر برانگیخته نخواهید شد».
از این رو کافران که ایمان به حیات و عالم آخرت ندارند از مرگ وحشت دارند.(3)
عامل ترس از مرگ در انسانهاى متوسط چیز دیگرى است. متوسّطان- که ایمانشان به عالم آخرت و حیات قیامت کامل نیست- به دلیل غفلت از آخرت و عالم برتر و بالاتر و توجّه به امور دنیایى و تلاش در آبادانى آنها، از مرگ مىترسند.
امام صادق (ع) مىفرماید: «[روزى] مردى به سوى ابوذر آمده و پرسید: چرا ما از مرگ کراهت داریم؟ [ابوذر در پاسخ] فرمود: به دلیل آنکه شما دنیا را آباد کردهاید و آخرت را خراب. پس کراهت [و ترس] دارید که از آبادانى به سوى خرابى انتقال یابید».(4)
ریشه این غفلت، یا متابعت از خواستههاى نفسانى و مخالفت با حضرت حق است و یا آرزوهاى دراز.
امام على (ع) مىفرماید: «آیا کسى نیست که از گناه توبه کند، پیش از آنکه مرگش سر رسد؟ بدانید که شما در روزهایى به سر مىبرید که فرصت ساختن برگ است، و از پس این، روزهاى مرگ است شما را فرمودهاند که بار بربندید و توشه برگیرید. من بر شما از دو چیز بیشتر مىترسم: دنبال هواى نفس رفتن، و آرزوى دراز در سر پختن».(5)
به فرموده خداوند متعال، این گروه، از زندگى دنیا، ظاهرى مىشناسند و حال آنکه از آخرت غافلاند. (یعلمون ظاهرا من الحیوة الدنیا و هم عن الاخرة هم غافلون)(6)
استن این عالم اى جان غفلت است هوشیارى این جهان را آفت است
هوشیارى زان جهان است و چو آن غالب آید پست گردد این جهان
(7)
این متوسطان و غافلان، به حدى از مرگ غافلاند: که به تعبیر حضرت على (ع):
«گویا مرگ را در دنیا به جز ما نوشتهاند و گویا حق را در آن بر عهده جز ما هشتهاند و گویى آنچه از مردگان مىبینیم، مسافرانند که به زودى نزد ما باز مىآیند، و آنان را در گورهاشان جاى مىدهیم و میراثشان را مىخوریم، پندارى ما پس از آنان جاودان به سر مىبریم».(8)
اما گروه سوم (انسانهاى کامل و مؤمنان مطمئن)، از مرگ کراهت ندارند ولى از آن وحشت و خوف دارند. ترس آنان یک ترس مثبت و ارزشى است چرا که خوف آنها از عظمت خداوند متعال است نه مثل وحشت وابستگان به دنیاى مادى و دلدادگان به تعلقات آن.
حضرت حق در قلب اولیاى الهى، تجلى کرده، موجب هیبت مشوب به شوق مىشود و در حقیقت هیبت و بزرگى خوف، از تجلّى عظمت و ادراک آن است. دل عاشقان خداوند متعال در هنگام ملاقات با حضرت حق- که با مرگ سرفصلى از آن آغاز مىشود-
مىتپد و وحشتناک و ترسناک مىگردد ولى این خوف غیر از ترسهاى معمولى است.(9) ترس انسانهاى آن سویى از طول سفر، توشه کم و بزرگى و عظمت مقصد است.(10) اینان مرگ را چون زندگى، امتحان بزرگ الهى مىدانند(11) و مىترسند که از این آزمون، سربلند بیرون نیایند.
هیچ مرده نیست پر حسرت زمرگ حسرتش آن است کش کم بود برگ
ورنه از چاهى به صحرا اوفتاد در میان دولت و عیش و گشاد
زین مقام ماتم و ننگین مناخ نقل افتادش به صحراى فراخ
مقعد صدق و جلیسش حق شده رسته زین آب و گل آتشکده
ور نکردى زندگانیى منیر یک دو دم ماندست مردانه بمیر
(12)
با این توضیحات اجمالى و مختصر، مشخص شد که اولا هر ترس و وحشت از مرگى، بد و منفى و هر خوفى از آن هم خوب و مثبت نیست. اگر ترس از مرگ بر اثر غفلت و محدودیت نظر واندیشه به دنیاى مادى باشد، وحشتى منفى و نابخردانه است. اما اگر وحشت از مرگ، بر اساس خوف از عظمت حق تعالى و ترس از چگونگى رویارویى با خدا باشد، ترسى مثبت و از سر شوق و عشق است. ثانیاً با تفاوت انسانها و نوع نگرشها، عوامل ترس از مرگ متفاوت و گوناگون خواهد بود.