بانک سوال دبستان گرمه

بانک نمونه سوال ابتدایی متوسطه اول و دوم پایان نامه مقاله تحقیق کارآموزی کارورزی طرح توجیهی کار آفرینی پروژه

بانک سوال دبستان گرمه

بانک نمونه سوال ابتدایی متوسطه اول و دوم پایان نامه مقاله تحقیق کارآموزی کارورزی طرح توجیهی کار آفرینی پروژه

امامت و آسیب شناسی از دیدگاه شهید مطهری

آسیب شناسی دینی از نظر استاد مطهری

تحریفات فکر دینی و عرضه نامطلوب آثار فرهنگی

دین مقدس اسلام یک دین ناشناخته است . حقایق این دین تدریجا در نظر مردم ، واژگونه شده است ، و علت اساسی گریز گروهی از مردم ، تعلیمات غلطی است که به این نام داده می‏شود . این دین مقدس در حال حاضر بیش از هر چیز دیگر از ناحیه برخی از کسانی که مدعی حمایت از آن هستند ضربه و صدمه می‏بیند . هجوم استعمار غربی با عوامل مرئی و نامرئیش از یک طرف ، و قصور یا تقصیر بسیاری از مدعیان حمایت از اسلام در این عصر از طرف‏ دیگر ، سبب شده که اندیشه‏های اسلامی در زمینه‏های مختلف ، از اصول گرفته‏ تا فروع ، مورد هجوم و حمله قرار گیرد . بدین سبب این بنده وظیفه خود  دیده است که در حدود توانایی در این میدان انجام وظیفه  نماید  . 

همچنانکه در برخی از نوشته‏های خود یادآور شده‏ام ، انتشارات مذهبی ما از نظر نظم ، وضع نامطلوبی دارد . بگذریم از آثار و نوشته‏هائی که اساسا مضر و مایه بی آبروئی است ، آثار و نوشته‏های مفید و سودمند ما نیز با برآورد قبلی نیست ، یعنی بر اساس محاسبه احتیاجات و درجه بندی ضرورتها صورت نگرفته است ، هر کسی به سلیقه خود آنچه را مفید می‏داند می‏نویسد و منتشر می‏کند ، بسی مسائل ضروری و لازم که یک کتاب هم در باره آنها نوشته‏ نشده است و بسی موضوعات که بیش از حدلازم کتابهائی در باره آنها نوشته شده است و هی پشت سر هم نوشته می‏شود . از این نظر ، مانند کشوری هستیم که اقتصادش پایه اجتماعی ندارد ، هر کسی به سلیقه خود هر چه می‏خواهد تولید می‏کند و یا از خارج وارد می‏نماید ، استاد شهید مطهری ( عدل الهی ص 13 و 14)

بی توجهی به پرسش های پنهان زمینه ساز دین گریزی است هر نهاد اجتماعی باید به پناهگاههای امن پرسشهای پنهان در لایه های ذهن تبدیل شود تا اینها امکان پاسخگویی را پیدا کنند.

 نظام دینی نظامی است مبتنی به راههای سهل و قابل پیمودن، بهترین کارها آن اموری است که ابتدایش تکیه بر سهولت است و خاتمه آن با نیکویی و آثار آن با ستایش . 

1- این نوشته عمدتاً به موضوع «آسیب ها یا فرصت های اجتماعی» در عرصه دینداری پرداخت و در بخش دوم به «ویژگی ها یا آسیب های تاریخی» در پهنه دین ورزی اشاره می کند. از پاره اخیر، در بخش اول به یک ویژگی اشاره شد و ادامه آن هم اینک از نظر می گذرد.

گروه اندیشه مسأله اول وجود یک نوع بدبینی تاریخی است. ادبیات ما پر از نوعی بدبینی است نسبت به آینده، نوع مدیریتها و نظامهای حکومتی که ریشه در یک استبداد دیرپا در کشور ما داشته است. وقتی به خوشبینانه ترین بخش ادبیات فارسی که مثلاً گفتارهای سعدی است مراجعه می کنیم می بینیم که همیشه بانوعی تردید نسبت به وضع موجود برخورد می کند. استبداد و خودکامگی، بیش از هر چیز ساخت دولت را به جای دولتهای رفاهی به دستگاههای غارت و زورگویی تبدیل کرده است. در حقیقت این تداوم ساخت استبدادی باعث رشد فرهنگ تابعیت و سرشتهای غیرمشارکتی در فرهنگ می شود به گونه ی که اطاعت و انقیاد بیشتر بر ترس و تسلیم و تملق مبتنی است تا اعتماد و رضامندی، که یک رابطه دوگانه ای برقرار می کند.

2- آسیب تاریخی دوم، مشارکت گریزی و رقابت ستیزی است که منجر به فردگرایی شده است. اشاره ای می کنم به نتیجه بخشی از تحقیقاتی که محققین بزرگ در مورد ایران انجام داده اند و فقط گزاره های اصلی را می گویم. گفته اند ایرانیان معتقدند آدمیان طبیعتاً شرور و قدرت طلبند و همه چیز مرتباً در حال تغییر و غیرقابل اعتماد است. آدمی باید نسبت به اطرافیانش بدبین و بی اعتماد باشد. حکومت دشمن مردم است. این تحقیق در اواخر دهه سی در ایران صورت گرفته است. همچنین گفته اند: ویژگیهای فرهنگ سیاسی ما در ایران بدبینی سیاسی، بی اعتمادی شخصی، احساس عدم امنیت آشکار و سوءاستفاده بهینه افراد است. برخی دیگر با نگاهی به فولکلور و ادبیات و امثال و حکم ایران معتقدند که فردگرایی منفی و پرهیز از بیان نظرات غلبه دارد. در کتابهای درسی روی زرنگی، تک روی، واگذاری عنان مملکت به خسروان، اعتماد نکردن به دیگران، جز شر از دیگران انتظار نداشتن، دیگران آب را گل آلود می کنند، سکوت کردن، حد نگه داشتن، تملق در دوستی ونظایر اینها تأکید شده است و مثال معروف هم همان داستانهای زاغ و قالب پنیر و روباه و لک لک و نظیر اینهاست.

وست وود می گوید بدبینی نهفته در فرهنگهای سیاسی مقوله ای است که ریشه در واقعیتهای تاریخی ایران داشته است و به وسیله واقعیت تأیید شده است و به نوبه خود یک واقعیت سیاسی را هم تشکیل داده است. نتیجه لحاظ تاریخی این است که نوعی غلبه خصوصیتهای منفی مانند فرصت طلبی، انفعال و کناره گیری را رشد داده است.

در نتیجه می بینیم که اگر می خواهیم بحث های اجتماعی و جامعه شناسی را در حوزه جوانان هم ببینیم روی این دو مؤلفه «اعتماد به خود» و «اعتماد به حاکمیت» باید تکیه کرد.

برای یک تصویر امروزی باید گفت برخی از این مسائل هست که هنوز در جامعه ما وجود دارد. براساس یک طرح دولت ملزم به این است که نگرشهای عمومی را در جامعه ارزیابی کند و هر دوسالی تغییراتش را بسنجد. ارزشها و نگرشهای مردم ایران در ۲۸ استان کشور در سال گذشته سنجیده شده است. آنچه که در بخش آسیب پذیری باید شمرد به آن اشاره می کنم. در این نگرشهای اجتماعی بعضی ها نشان دهنده این است که زمینه های مساعدی وجود دارد و بعضی ها می تواند چالشها و نگرانیها یی را در جامعه ما مطرح کند. یافته ها حکایت از یک زیست جهان مذهبی در کشور ما دارد ۹۴ درصد پاسخگویان در ۲۸ استان کشورمعتقدند که خدا نقش مهمی در زندگی آنها دارد. ۹۵/۶ درصد به قیامت اعتقاد شدید دارند و بیش از ۴۳ درصد هم خود را شدیداً مذهبی می دانند. اگرچه شکل دینداری متفاوت شده اما اصل دینداری نسبت به گذشته نه تنها کاهش پیدا نکرده بلکه افزایش هم داشته. طوری که میانگین نمره دینداری روی یک مقیاس تحقیقاتی بالای ۷۰ درصد است. اما قسمتهایی که می شود روی آن تکیه کرد این است که پاسخگویان عمدتاً معتقدند کمیاب ترین ارزش اخلاقی مثبت در جامعه انصاف است و رایج ترین ارزش اخلاقی منفی تقلب وکلاهبرداری است. احساس امید فردی بیش از احساس امید اجتماعی است و به نوعی فردگرایی تکیه می شود با افزایش تحصیلات وجوانی جمعیت این مسأله شدت پیدا می کند و در جامعه ما نخبگان یا جوانان فردگراتر می شوند و نسبت به خود اعتماد بیشتری دارند تا جامعه. این نشان می دهد که بخشهایی از جامعه دور می شود و نوعی فرهنگ پنهان را در خود شکل می دهد.

این بخش بیشترین گرایش به سمت اصلاحات را دارد همه این نگرشها ناشی از این است که گروههای اجتماعی یا مرجع جدیدی از معلمان تأثیرگذارتر می شوند. به این ترتیب از یک طرف یک انرژی نهفته هنجارساز ومتفاوتی دارد کمیت وسیع تر و تأثیرگذاری بیشتری پیدا می کند که در قالب نظم اجتماعی موجود نمی گنجد و در پی تحول یا تفاوت است. این تحول و تفاوت بیشتر مایل به گرایشهای عقلانی و منزلت جویانه تر است. به همین دلیل در پی حقوق شهروندی، عدالت، نقد موجود و پیداکردن وضعیتهای بهتر است. تحقیقات مختلف در دانشگاهها نشان می دهد که گرایش به جنبه های دینی نه تنها کاهش پیدا نکرده بلکه افزایش هم پیدا کرده است. البته روی مؤلفه های متفاوتی باگذشته تأکید دارد به عبارت دیگر منابع غیرسنتی، متعدد و عقلانی را در دستیابی به حقیقت دین بیشتر مورد تأکید دارد. تفاوت بین علم و دین کمتر می بیند و در حقیقت نوعی تنوع را در این زمینه باور دارد ۹۶درصد دانش آموزان معتقد به خدا هستند و تنها ۰/۵ درصد بی اعتقادند و ۳/۴درصدمردد هستند ۸۹، درصد معتقد به قیامت، ۳/۴ درصد بی اعتقاد، ۹۵درصد به نبوت معتقدند، ۴/۷درصد مردد و ۸۵/۲درصد در هنگام عبادت احساس معنویت می کنند و دینداری بالاتر از میانگین جامعه است درمیان جوانان.

3- دسته سوم آسیبهای دینی است که از اندیشه استاد شهید مطهری استفاده می کنم. ایشان چهار ویژگی و آسیب مهم را مانع تربیت دینی در میان جوانان می داند.

الف ـ جایگزینی تعلیم به جای تفکر. استاد مطهری می گوید این مسأله که رشد شخصیت فکری و عقلانی باید در افراد پیدا شود و بالا برود یک مطلب اساسی است که معمولاً در جامعه ما مورد غفلت قرار گرفته است. ما کار نداریم که اسلام به صراحت این را گفته یا نگفته که باید به شخصیت فکری و عقلانی تکیه کرد. در بین علما من به کسانی که خیلی معلم و استاد دیده اند وا ین را مایه افتخار خود می دانند خیلی اعتقاد ندارم. فکر و مغز انسان درست به معده او شباهت دارد. معده باید غذا را از خارج بگیرد و به کمک ترشحات درونی آن را بپروراند. معده ای که پی درپی غذا به آن تحمیل می شود فرصت و امکان حرکت را برای درست عمل کردن از دست می دهد. مغز انسان هم چنین است. پس در تعلیم و تربیت بایستی به جوان مجال اندیشه داد و آن را ترغیب به فکر کرد. درحالی که نظام تعلیمی و تبلیغی ما تعلیم را به جای تفکر گذاشته است و در حقیقت منتهی شده است به انباشت

محفوظات.

ب ـ دومین آسیبی که استاد مطهری اشاره می کند عدم توجه به حس کاوش و حقیقت جویی است. انسان به هرحال گرایش به دانستن حقیقت دارد. معمولاً منکوب کردن، تشرزدن، چرا آنقدر می پرسی یا نپرس، روشی است که در برابر فکر حقیقت جویی وجود دارد و چون پاسخی دریافت نمی کند در پی این می رود که خود تجربه پیدا کند.
ج ـ سومین آسیب غفلت از تربیت به آداب زمان است که استاد اشاره می کند و می گوید انسان غیر از مسأله اخلاق به یک امور اکتسابی که باید اسم آنها را فنون گذاشت هم احتیاج دارد. یعنی بحث هنجارها و دگرگونی ها که ما به آن توجه نمی کنیم و به گونه ای تمام آداب زمان خویش را به نسل بعد از خودمان تحمیل می کنیم و این منجر به یک نوع جمود یا ثبات آداب می شود. درحالی که مقتضیات زمان آداب را عوض می کند. یعنی شکل بروز و ظهورش را متفاوت می کند.

د ـ چهارمین آسیب دینی سرکوب غرایز است. افرادی که فن تربیت را نمی دانند، نمی دانند که در تربیت تمامی قوایی که در وجود انسان است حکمت و مصلحتی است. باید غرایز شهوانی را در حد طبیعی اشباع کنیم. بچه احتیاج به بازی دارد و این احتیاج به بازی از حکمتهای خداوند است. در نتیجه برآورده شدن احتیاجات طبیعی منجر به نوعی تراکم و واکنش می شود یا همان مکانیزم طرد که امروزه هم شاهد هستیم. خود ایشان تعبیری که به کار می برد این است که به بچه همه اش گفته اند خدا. همه اش گفته اند آتش جهنم؛ تا در سنین بیست و چندسالگی این قوای ذخیره شده و این شهوات و تمایلات اشباع نشده یک مرتبه زنجیر را پاره می کند. بچه ای که در ۱۲ سالگی در اثر تلقین پدر نمازش ۲۰ دقیقه طول می کشید یک دفعه در ۲۵سالگی یک فاسق از آب درمی آید.

4- آسیب پنجم تکیه بر اسلام خوف در برابر اسلام وفق و مدارا است. حضرت علی(ع) در این باره می فرماید هرکه زشت خو باشد مردم از گرداگرد او بگریزند.

جامعه جوان جامعه ای متفاوت است و اساساً با معیارهای گذشته قابل سنجش نیست. باید آن را شناخت و با او وارد گفت وگو شد.

نسبت میان جوانی جامعه با دینداری، اولاً شناخت ویژگیها و فرصت دانستن آن سرمایه، وارد دنیای جوانان شدن، کنشها و واکنشها را تشخیص دادن و آن را روبه رشد و پیشرفت بردن است.

از کودکی جامعه وارد میانسالی شدن و به رسمیت نشناختن جوان باعث تراکم شده است. نامؤثرترین روش «اعمال زور» است. در تحلیل هنجارهای معنوی، دینی و اخلاقی. تأکید دوم بر کاهش فاصله ها و ناهمزبانی های میان نسلهاست. در حقیقت صحبتی که از اعتدال می کنیم در همین جاست. در روشهای تبلیغاتی ما دیده می شود که برای گریز از روشهای میانی که به رسمیت شناخته ایم به خاطر به رسمیت نشناختن وانگ وبر چسب زدن بر اینها دردوسر طیفی قرار می گیرد که یک سر آن تمامیت خواهانه است و طرف دیگر مدارا در برابری معیارهاست. باز در تولید این نظام تبلیغی یک پارادوکس شکل می گیرد که در میان جامعه جوان شاهد این آسیب هستیم.

ضرورت بعدی برای کاهش ناهمزبانی رشد مشارکت همراه با حضور را می توان نام برد. تأکید سوم تبدیل فردیت به شخصیت است. در قرآن انسان دارای کرامت است. چون مخاطب خداوند می شود. ما رشد شخصیت را در فرهنگ قرآنی داریم.

نمی توان پرسشی را ازمیان برد. اگر با پرسشی مخالفت شود به اشکال انحرافی ظاهر می شود. متقابلاً اگر برخورد پیدا کند به جای مصرف کننده اندیشه، تولیدکننده دینی می شویم. به همین دلیل هر نهاد اجتماعی باید به پناهگاههای امن پرسشهای پنهان در لایه های ذهن تبدیل شود تا اینها امکان پاسخگویی را پیدا کنند.

انجام مناسک نیز همگی منش سوق دادن انسان به نظام اخلاقی است. نیازهای آدمیان را باید طبقه بندی کرد تا نیازهای اولیه ارضا نشود بقیه را نمی توان تأمین کرد.

جامعه اخلاقی جامعه ای است که نیازهای طبقه اول در آن تأمین است و در کنار آن آزادی و امنیت و محبت وجود دارد. برای رسیدن به این اهداف است که نظام دینی نظامی است مبتنی به راههای سهل و قابل پیمودن، بهترین کارها آن اموری است که ابتدا تکیه بر سهولت است و خاتمه آن با نیکویی و آثار آن با ستایش و این همان آیین رحمتی است که حضرت رسول به آن تأکید می کند.

آسیب شناسی اجتماعی

تعریف

آسیب شناسی اجتماعی عبارت است از مطالعه نابسامانی و اختلال و عدم هماهنگی و تعادل در کار کردهای مربوط به کالبد حیات اجتماعی انسان ها. آشکار است که اصطلاح آسیب شناسی از دیدگاهی کارکردی از علوم زیست شناختی به عاریت گرفته شده است. اما در مباحث جامعه شناختی هدف آسیب شناسی اجتماعی را مسامحتا شناخت کج رفتاری، علل و عوامل، انواع و پیامدها آن میدانند به عبارت دیگر آسیب‌شناسی اجتماعی به مفهوم کلی آن، مطالعه‌ی شرایط غیر طبیعی و گرفتاری‌های اجتماعی است.

آنچه روشن است اینکه بحث آسیب شناسی اجتماعی عمدتا با مسائل و مشکلات سر و کار دارد. پژوهشها و تحقیقات متعدد برای شناخت انواع این آسیبها و علل بروز آنها صورت می‌دهد و نظریاتی را برای حل آن مسائل پیشنهاد می‌کند.

 بر این اساس زمینه‌هایی چون فرهنگ و هنجارهای یک جامعه ، ویژگیهای اقتصادی و سیاسی و جغرافیایی یک جامعه نیز در حوزه مطالعات آسیب شناسی اجتماعی قرار می‌گیرد. چرا که بررسی آسیبهای اجتماعی بدون در نظر گرفتن شرایط زمینه‌ای یک جامعه میسر نخواهد بود.

چه چیزی به عنوان آسیب شناخته می‌شود؟ حدود و شخور آن چقدر است؟ عوامل زمینه ساز و علل آشکار کننده آن کدامها هستند؟ در کدام طبقات گسترش بیشتری دارند؟ در کدام سنین گسترش بیشتری دارند؟ توانایی جامعه برای کنترل و نظارت بر آنها چقدر است؟ از چه راههایی می‌توان به کاهش آنها مبادرت کرد؟ همه اینها سوالاتی هستند که در حوزه آسیب شناسی اجتماعی مورد بررسی قرار می‌گیرند.

1- اهمیت آسیب شناسی اجتماعی

هر جامعه‌ای متناسب با شرایط خود ، فرهنگ ، رشد و انحطاط خود با انواعی از انحرافات و مشکلات روبروست که تاثیرات مخربی روی فرآیند ترقی آن جامعه دارد. شناخت چنین عواملی می‌تواند مسیر حرکت جامعه را بسوی ترقی و تعامل هموار سازد، بطوری که علاوه بر درک عمل آنها و جلوگیری از تداوم آن عمل با ارائه راه حلهایی به سلامت جامعه کمک نماید. به عنوان مثال مسأله اعتیاد را در نظر بگیریم. این مساله هم به عنوان یک مشکل فردی و هم یک معضل اجتماعی مطرح است. روشن است در سطح اجتماعی منجر به از بین رفتن نیروها و انرژی بارآور جامعه می‌شود. شناسایی علل اساسی و کنترل آنها می‌تواند بسیاری از نیروهای از دست رفته جامعه را تجدید نموده ، در مسیر کار سالم جامعه هدایت کند.

2- شیوه عمل آسیب شناسی اجتماعی

آسیب شناسی اجتماعی همچون سایر حوزه‌های اجتماعی و عللی ، از شیوه عملی برای بررسی موضوعات مورد نظر خود استفاده می‌کند. به عبارتی برای مطالعه و بررسی علل ، زمینه‌ها و راه حلها در زمینه کجرویها و آسیبها ، هم از لحاظ ذهنی به صورت شناخت مفاهیم خاص و هم به کمک ابزار وسایل تحقیق عینی به صورت پژوهشهای علمی استفاده می‌شود. چنین پژوهشهایی پیرامون انحرافات اجتماعی به صورت تحقیق علمی به حدود 80 - 90 سال پیش باز می‌گردد. البته در آن زمان این پژوهشها کمتر جنبه واقع بینانه داشته‌اند. ولی پس از مدتی پژوهشها بر شالوده‌ای صحیح‌تر استوار شد و تلاش شد از شیوه‌هایی که دقت و اعتبار بیشتری در برآورد مشکلات اجتماعی دارند استفاده گردد.
پرسشنامه‌های مختلف تهیه شد، شیوه‌های اعتبار یابی و استفاده از روشهای معتبر معمول شد و از اصول روش تحقیق که در علوم انسانی کاربرد مفیدی دارد استفاده گردید. به این ترتیب اطلاعات لازم در زمینه انواع انحرافات و مشکلات در سطح یک جامعه جمع آوری گردید. این فعالیتها سیر تکاملی خود را سیر می‌کند و همچون پیشرفت سایر علوم شیوه‌های متکاملتری برای بررسی و ارزیابی در زمینه آسیبهای اجتماعی بدست می‌آید.

3- ارتباط آسیب شناسی اجتماعی با سایر علوم

در وهله اول ارتباط کامل و نزدیک این حوزه با رشته علوم اجتماعی و جامعه شناسی کاملا واضح و روشن است. هر چند این حوزه عمدتا به عنوان یک شاخه میان رشته‌ای معرفی می‌شود، اما در واقع یکی از مباحث اساسی جامعه شناسی محسوب می‌شود. از سوی دیگر آسیب شناسی اجتماعی ارتباط بسیار نزدیکی با روانشناسی دارد. از آنجایی که عمل فردی و روانی نقش بسزایی در بروز جرم و انحراف دارند، آسیب شناسی اجتماعی از ارتباط نزدیکی با روانشناسی بهره می‌برد و تلاش می‌کنند در یافته‌ها و نظرگاههای آن برای بررسیهای خود مورد استفاده کند.

 در این راستا یافته‌های روانشناسی اجتماعی کمکهای شایان توجهی در نظریات مربوط به آسیب شناسی اجتماعی داشته است. از سوی دیگر آسیب شناسی اجتماعی با علوم پزشکی ، حقوق ، روانشناسی و ... ارتباط دارد. به عنوان مثال در بررسی پدیده‌ای با نام ایدز به عنوان یک معضل اجتماعی ، نظریات مربوط به آسیب شناسی اجتماعی در کنار اطلاعات پزشکی و اطلاعات روانشناختی قرار می‌گیرد. همچنین مددکاری اجتماعی از جمله شاخه‌هایی است که با آسیب شناسی اجتماعی در ارتباط است.

4- انواع آسیب شناسی اجتماعی

مسئله مربوط به آسیبهای اجتماعی از دیرباز در جامعه بشری مورد توجه اندیشمندان بوده است. همزمان با گسترش انقلاب صنعتی و گسترش دامنه نیازمندیها ، محرومیتهای ناشی از عدم امکان برآورده شدن خواستها و نیازهای زندگی موجب گسترش شدید و دامنه‌دار فساد ، عصیان ، تبهکاری ، سرگردانی ، دزدی و انحراف جنسی و دیگر آسیبها شده است.

 هر چند اکثر مشکلات اجتماعی انواعی تکراری در طول نسلهای مختلف هستند، اما چنانکه مشاهده می‌شود برخی از این انواع در برخی نسلها اهمیت بیشتری پیدا کرده است و حتی برخی انواع این آسیبها در نسلهای بعدی زاده شده‌اند. از سوی دیگر از آنجایی که یکسری علل غالب در هر جامعه وجود دارند که نسبت به سایر علل اهمیت بیشتری در بروز آسیبها دارند، هر چند از انواع متمایز آسیبها سخن می‌رود، اما عمدتا همپوشیهایی بین آنها دیده می‌شود.

1- وابستگی دارویی یا اعتیاد

اعتیاد به معنی تمایل به مصرف مستمر یا متناوب یک ماده برای کسب لذت یا رفع احساس ناراحتی اطلاق می‌شود که قطع آن ناراحتیهای روانی یا اختلالات جسمانی ایجاد می‌کند. در گرایش به اعتیاد عوامل مختلفی شناسایی و مطرح شده‌اند. این عوامل هر چه باشند (که البته در مباحث مربوط به علت شناسی حائز اهمیت هستند.) سرچشمه بسیاری مشکلات فردی ، خانوادگی و اجتماعی هستند. اعتیاد به سبب ویژگیهای ذاتی خود ، اغلب با سایر آسیبها همراه می‌شود و موجب هدر رفتن نیروهای ثمربخش جامعه می‌شود.

2- انحرافات جنسی

غریزه جنسی هم می‌تواند منشأ بروز عالیترین نمودارهای ذوقی و هنری باشد و هم منشأ تشکیل بنیاد یک خانواده و هم منشأ بسیاری از جرائم. عوامل مختلف محیطی و خانوادگی و اجتماعی سر منشأ بروز انواع انحرافات جنسی هستند. هر چند برخی از این نوع انحرافات مشکلاتی فردی هستند، ولی اکثر آنها به آن جهت که در ارتباط با فرد دیگر معنی پیدا می‌کنند عوارض اجتماعی را در بر خواهند داشت.

 از سوی دیگر مبارزه با این دسته از آسیبها در برخی موارد نیازمند تغییرات اساسی اجتماعی است و لازم است تحولاتی کلی و برنامه ریزی‌های دقیقی جهت رفع آنها صورت گیرد و این تغییرات با ارائه آموزشهای وسیع اجتماعی برای افراد و خانواده‌ها و رفع عوامل بنیادی امکانپذیر خواهد بود. این دسته از انحرافات نیز اغلب با سایر آسیبها در ارتباط نزدیک هستند و گاهی حتی موجب بروز مشکلات جدی می‌شوند. مثل بیماری ایدز که با انحرافات جنسی ارتباط نزدیک دارد.

3- سرقت و دزدی

بطور کلی سرقت و دزدی هم از لحاظ عرفی و هم از لحاظ قانونی به عنوان یک آسیب جدی محسوب می‌شوند. هر چند عوامل متعددی در بروز این مشکل شناخته شده‌اند، مثل فقر و بیکاری ، اعتیاد و شیوه‌های تربیتی ، اما باید توجه داشت مبانی شخصیت اهمیت ویژه در ارتکاب دزدی دارند. این افراد معمولا از لحاظ رشد اخلاقی در سطح خیلی پایین و ضعیف هستند و بطور کلی ثبات و استواری و قدرت تحلیل و تفکر درباره پیامدهای رفتار خود را به قدر کافی ندارند. در مباحث مربوط به علل زردی به علل تربیتی تأکید فراوان می‌شود. الگوهای رفتاری خود والدین ، واکنشهای آنها درباره دزدیهای کوچک دوران کودکی ، مسأله پول توجیهی و کمک به شناخت مسأله مالکیت در دوره کودکی در ارتباط نزدیک با رفتارهای دزدی بزرگسالی و نوجوانی دارند.

4- خودکشی

خودکشی هر چند در وهله اول یک مشکل فردی به شمار می‌رود ولی از آنجایی که فرد در اجتماع زندگی می‌کند و تأثیرات متقابلی همواره بین آنها برقرار است، به عنوان یک معضل اجتماعی مورد بررسی قرار می‌گیرد. آمار خودکشی معمولا با سایر جرایم و آسیبها ارتباط پیدا می‌کند، بطوری که در میان گروههای مبتلا به اعتیاد خودکشی بیشتر دیده می‌شود. همچنین در آسیبهای مربوط به انحرافات جسمانی بویژه در میان قربانیان این انحراف خودکشی پدیده شایعی است. در میان بیماران روانی بویژه افسردگیهای شدید نیز اغلب خودکشی مسأله قابل توجهی است.

 به هر حال خودکشی پیوندهایی با متغیرهای اجتماعی دارد بطوری که علاوه بر تأثیری که از شرایط اجتماعی را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد. ارائه راهکارهای مناسب در بررسی مشکلات گروههای در معرض خطر مثل معتادین و خانواده‌های آن ، بیماران روانی و خانواده‌های آنها ، خانواده‌های نابسامان و آموزشهای فردی در مواجهه با تغییرات اساسی روشهایی سودمند خواهد بود. در این راستا توجه به گروههای سنی که در معرض خطر بیشتری هستند و خودکشی در میان آنها رواج بیشتری نسبت به سایر گروههای سنی دارد، مثل نوجوانان و جوانان اهمیت زیادی دارد.

5- مهاجرت

مهاجرت علاوه بر مشکلات اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی که دارد مستلزم تغییراتی خاص است که مطابقت و سازگاری با آنها اغلب مشکلاتی را برای فرد و جامعه ایجاد می‌کند. به عبارتی علاوه بر اینکه مهاجرت در برنامه ریزیهای کلان اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی مشکلاتی را ایجاد می‌کند، مثل مهاجرت روستاییان به شهرها که خالی شدن روستاها از سکنه ، کاهش کشاورزی ، افزایش مشاغل کاذب و ... را به دنبال دارد موجب می‌شود، تا فرد برای سازگاری با تغییرات حاصل فشار زیادی را متحمل شود.

 شوک فرهنگی یکی از عوارض حاصل از مهاجرت است که با اضطراب و افسردگی ، احساس جدا شدن و مسخ واقعیت و مسخ شخصیت مشخص است. تحقیقات نشان می‌دهد شیوع مشکلات روحی و روانی بین مهاجرین بخصوص در بین مهاجرینی که شرایط مقصد بسیار متفاوت از شرایط مبدأ یا محل سکونت قبلی آنها بوده است شیوع بیشتری دارد. رایجترین اختلال علائم پارانوئید یا سوء ظن است که به احتمال قوی به دلیل تفاوتهای آنان از نظر زبان ، عادات و آداب و رسوم ، چهره ، نوع لباس و غیره است.

6- بی ‌خانمانی

منابع فزاینده‌ای وجود مسائل ویژه‌ای را در افراد بی خانمان تأیید می‌کنند. چنین کسانی ممکن است در خیابانها سرگردان باشند یا به علل برخی بزهکاریهای دیگر که معمولا توأم با بی خانمانی آنهاست مثل دزدی ، اعتیاد و ... در زندانها یا کانونهای اصلاح و تربیت بسر برند. در بین افراد بی خانمان دسته‌های مختلفی از افراد دیده می‌شود، یک دسته شامل بیماران روانی شدید هستند که اغلب یا مدتهاست از خانواده خود دورند یا بطور موقتی از خانه خارج شده‌اند. معتادین گروه دیگری از این افراد را شامل می‌شوند که معمولا مراحل عمیق اعتیاد خود را می‌گذرانند.

کودکان خیابانی و دختران و زنانی که با بی خانمانی به انحرافات جنسی نیز مبتلا هستند دو دسته دیگر را در بین افراد بی خانمان تشکیل می‌دهند. بسته به مکان جغرافیایی محله فقیر نشین شهر ، پارک شهر ، حومه شهر و نواحی روستایی خصوصیات این جمعیت فرق می‌کند. برخی در محدوده جغرافیایی نسبتا ثابتی می‌مانند در حالیکه عده‌ای از یک قسمت کشور به بخشهای دیگر یا از منطقه شهر به مناطق دیگر مسافرت می‌کنند.

7- فقر

فقر در واقع مادر تمام آسیبهای اجتماعی است. فقر با بسیاری مسائل زیر پا از جمله ضعف تندرستی و افزایش مرگ و میر ، بیماری روانی ، شکست تحصیلی ، جرم و مصرف دارو رابطه دارد. هر چند خود فقر بطور ذاتی یک مشکل و آسیب است، اما این لزوما به این معناست که تمام افرادی که زیر خط فقر زندگی می‌کنند. افرادی نابسامان و مشکل ساز برای اجتماع هستند. مشکلات اقتصادی ، عدم تأمین نیازهای جسمی و روانی اغلب زمینه‌ای برای بروز و ظهور مشکلات اجتماعی دیگری است.

8- بیکاری

بیکاری معضل اجتماعی دیگری است که هم آسیبهای جدی فردی و هم آسیبهای قابل ملاحظه اجتماعی را در دامن دارد. بیکاری بویژه در نسل پر انرژی و جوان که انرژی و قدرت و نیروهای آنها راکد و بی‌مصرف باقی می‌ماند نمود بیشتری پیدا می‌کند و زمینه را برای انوع انحرافات اجتماعی فراهم می‌سازد. وجود فرصتهای همیشه خالی ، عدم تحمل بیکاری ، فقدان قدرت تأمین نیازها به دلیل نداشتن درآمد، زمینه‌هایی آماده برای کاشت بذر جرم و انحرافات می‌باشند.

امامت از دیدگاه شهید مطهری

   امروزه مسأله نیازمند بودن انسان به رهبر و امام با توجه به ضرورت شکوفا شدن ذخایر وجودی انسان و همچنین وجود غرایز مختلف در انسان که نیاز به هدایت خارجی دارند و علاوه بر آن قوانین خاص حاکم بر روابط انسان ها که جز با شناخت آن قوانین هدایت میسر نمی شود ، امری ثابت شده است . ( نیاز به رهبر و امام ) قرآن کریم اهمیت ویژه ای به موضوع امامت و رهبری قائل است و حتّی نبوت و همه تلاش های پیامبر گرامی اسلام در طول 23 سال را مرهون این نکته می داند که پیامبر موضوع امامت و جانشینی خود را به امت مسلمان ابلاغ نماید . اگر در جوامع امروزی سعی درتقسیم قدرت بین همه افراد جامعه دارند ، این مطلب هیچ گاه نیاز انسان به مدیر و مدبّر برای جامعه را منتفی نمی کند . موضوع امامت و رهبری در مذهب شیعه به عنوان یکی از اصول اساسی مذهب پذیرفته شده است و این امر شیعه را از سایر فرق مسلمان متمایز می سازد . به همین جهت در طول تاریخ به علت تنها بودن این گروه و ویژگی های خاص رهبران آن در شرایط زندگی آنان شیعه نسبت به مبحث امامت حساسیت ویژه ای دارد . مطرح کردن مسأله امامت و رهبری زمانی که امت مسلمان نیازمند به وحدت و یکپارچگی هستند شاید ناخوشایند به نظر آید اما مفهوم وحدت اگر به طور صحیح بیان شود ، این سوء تفاهم نیز از بین خواهد رفت .باید متذکر شویم که از نظر علمای شیعه و سنّی ، وحدت به این معنا نیست که گروهی دست از عقاید خود بردارند ؛ بلکه وحدت یعنی به تقویت وجوه مشترک بین گروه های اسلامی و بحث منطقی و استدلالی با هم داشتن به جهت اهمیت موضوع امامت و رهبری . استاد مطهری در این باره سخنرانی هایی داشته است که با نام « امامت و رهبری » تألیف شده است .
 
تعریف امامت :
 
کلمه امام در فرهنگ لغت عمید به معنی پیشوا و پیشرو و کلمه امامت به معنی پیشوایی کردن و گرفته شده است .[1]استاد مطهری نیز کلمه امام را به معنی پیشوا گرفته است و معتقد است در ادبیات  عرب این کلمه دارای قداستی که شیعه به آن می دهد نیست ؛  یعنی در زبان عرب به هر کسی که مردم از او تبعیت کنند و پشت سر او حرکت کنند حال فرقی نمی کند که این فرد درستکار و عادل باشد یا نباشد پیشوا می گویند .[2] قرآن کریم نیز کلمه امام را به دو تعبیر آورده است : « ما آنها را پیشوایان و هدایت کنندگان مردم به امر خود گردانیدیم . » و در جایی دیگر « امامان را دعوت کنندگان به آتش می داند . »[3
 
تفاوت امام و نبی پس از رحلت پیامبر اسلام (ص) و مطرح شدن جانشینی و امامت و ویژگی هایی که شیعه برای امام قائل است ، این سؤال به ذهن می رسد که تفاوت امام و نبی در چه مواردی است ؟ آیا هر پیامبری امام هم می باشد ؟ یا اینکه مقام امام برتر است یا مقام نبی ؟ استاد مطهری نبی را به عنوان راهنما و اطلاع دهنده و ابلاغ کننده و کسی که راه را نشان می دهد تلقی می کند و معتقد است که بشر علاوه بر شناخت راه نیازمند به هدایت هم می باشد و این امر جز با وجود رهبر که بسیج قوا می کند وایجاد تحرک می نماید میسر نیست . استاد مطهری برای نبی یک شأن و جایگاه قائل است و برای امام نیز جایگاه دیگر . به همین جهت با توجه به آیات قرآنی شأن و منزلت امام را بیش از نبی می داند ؛ زیرا بعضی پیامبران علاوه بر نبی بودن ، امام هم بوده اند . چون وی از خداوند خواست که از فرزندان او امام قرار دهد و خداوند در پاسخ به او گفت عهد خداوند به ظالمان نمی رسد . تفاوت دیگر امام و نبی را در این می داند که بر نبی وحی می شود ولی بر امام وحی به آن معنا نمی شود .[4]
 
دیدگاه های مختلف درباره امامت  
1-
اهل سنت و امامت این گروه از مسلمین معتقدند که پیامبر (ص) زمانی که رحلت کردند جانشین برای خود تعیین نکردند و موضوع جانشینی و حاکم بعد از خود را به عهدۀ مردم گذاشتند . علت پیدایش این تفکر همان طرز تلقی دنیایی است که آنان نسبت به حاکم جامعه اسلامی دارند ؛ یعنی اصولاً اهل تسنن ، به امام به آن معنی که شیعه معتقد است اعتقاد ندارند . بحث بر سر این نیست که ابوبکر و عمر و ... جانشین پیامبر بوده اند یا نه ؟ بلکه برای حاکم اسلامی هیچ شأن و منزلت خدایی قائل نیستند . به همین خاطر مسأله عصمت امام یعنی مصون بودن امام از گناه و خطا را نمی پذیرند و در کتب تاریخی خود اشتباهات زیادی را به عمر و ابوبکر نسبت داده اند . اهل سنت پایان عمر پیامبر (ص) را پایان دستورات اسلام می دانند ؛ یعنی آنچه که لازم بوده است پیامبر (ص) به اصحاب خود گفته است و بعد از آن هم صحابه و علماء با توجه به قیاس عمل خواهند کرد . بر همین اساس در تعیین امام و حاکم به شورای حل و عقد و انتخاب خلیفه قبلی و ... روی آورده اند در حالیکه شیعه امامت را منصب خدایی می داند و معتقد است که مردم قادر به تعیین امام جامعه نیستند
 2-
شیعه و امامت شیعه معتقد است که پیامبر (ص) قبل از وفات خود در موقعیت های مختلف مسأله جانشینی بعد از خود را مطرح و فرد مورد نظر را معرفی کرده است . از جمله در سالی که پیامبر(ص) آخرین حج خود را به جای آورده بودند و در بازگشت از حج در منطقه ای به نام جحفه تمام کاروان های حج را در آنجا متوقف کرد و موضوع جانشینی بعد از خود را بیان نمود و علی (ع) را به عنوان سرپرست مسلمین بعد از خود معرفی کرد . این روایت در اکثر کتب اهل سنت هم آمده است . داستان دیگری که شیعه به آن استناد می کند یوم الانذار است که پیامبر (ص) بعد از معرفی خود به عنوان پیامبر خدا از قوم و عشیره خود خواست که به او ایمان آورند و هرکسی که اولین نفر باشد به عنوان جانشین و وصی پیامبر خواهد بود و دهها واقعه دیگر که در آنها به نوعی روشن موضوع جانشینی پیامبر (ص) بیان شده است . شیعه امامت را یک منصب خدایی می داند و امت را ناتوان تر از آن می داند که بتوانند امام و حاکم جامعه خود را تعیین نماید . از نظر شیعه امامت یک مقام معنوی است و امام کسی است که به ظاهر و باطن افراد احاطه دارد در نتیجه به نیازهای مختلف مردم نیز آگاه است و پاسخگوی آنها می باشد و پس از پیامبر (ص) راهنمایی تمام شده است ، ولی رهبری و هدایت و نیاز انسان به فردی که در کمال انسانیت باشد و الگوی عملی برای امت قرار گیرد پابرجاست . از نظر شیعه امام مانند پیامبر است ؛ فقط به پیامبر (ص) وحی نازل می شد ولی برای امام وحی مستقیم نازل نمی شود پس همه شئوناتی که بر عهده پیامبر (ص) بود ، به امام نیز انتقال می یابد .   امامت از دیدگاه شهید مطهری استاد مطهری درباره لزوم امام و نحوه تعیین جانشین پیامبر (ص) و اثبات امامت طبق آیات قرآنی و احادیث نبوی نظریه شیعه را ابراز می کند اما برای امامت مراتب مختلف را مطرح می کند که در ذیل به آنها اشاره می کنیم :   الف : امام به عنوان رهبر اجتماع استاد مطهری امامت را به معنی ریاست و رهبری امت می داند به این معنا که پیامبر (ص) در زمان حیاتش زعامت و ریاست امت را بر عهده داشت ؛ پس امام هم جانشین اوست و دارای این ویژگی است . وی اشاره دارد که شیعه و سنی لزوم لزوم احتیاج جامعه به رهبر را تصریح می کنند . منتها شیعه معتقد است که پیامبر (ص) جانشین خود را انتخاب کرد ولی اهل سنت می گویند او این امر مهم را به مردم واگذاشت . استاد مطهری معتقد است که اگر امامت فقط به معنی رهبری سیاسی جامعه بود شیعه هم قبول می کرد که در حد فروع دین بماند .[5]
 
ب : امام به عنوان مرجع دینی استاد مطهری معتقد است که پیامبر (ص) به علت عدم پیشرفت فکری مردم زمان خود نمی توانست همه احکام اسلام را بگوید بنابراین کلیات احکام را بیان می کرد و کم کیف آن را به علی (ع) انتقال می داد و علی (ع) را مانند یک عالم به تمام معنا ساخته است به گونه ای که هرآنچه خود می توانست علی (ع) را هم آگاه ساخت و به مردم نیز سفارش کرد بعد از من هرچه می خواهید از علی (ع) سؤال کنید . استاد مطهری واژۀ زیبای کارشناسی را برای امام به کار می برد ؛ واژه ای که پس از چندین سال بعد از شهادت او تازه به روی زبان ها افتاده است . این مطلب فوق و استعداد آن شهید را می رساند . « در واقع در اینجا امامت نوعی کارشناسی اسلام می شود اما کارشناسی امام خیلی بالاتر از حدّ یک مجتهد ( است ) کارشناس من جانب الله »[6] استاد مطهری کارشناسی امام را بالاتر از کارشناسی از روی عقل می داند ؛ زیرا عقل انسان جایز الخطاست .امامت ائمه از راه غیبت و رمز است و لذا جانشین پیامبر (ص) هم باید معصوم باشد تا دخل و تصرفی در انتقال عقاید و احکام اسلام نکند .
 
ج : امام به عنوان کسی که بر امت ولایت دارد : استاد مطهری مسأله داشتن ولایت برای امام را اوج این فهم می داند و مدعی است که کتاب های شیعه مشحون از این مطلب است و وجه مشترک شیعه و تصرف را همین موضوع می داند . البته اثبات می کند که تصرف برگرفته از تشیع می باشد زیرا موضوع انسان کامل را آنها از این مکتب گرفته اند . عرفا معتقدند که در هر دوره ای یک انسان کامل که حامل معنویت کلی انسانی است وجود دارد و برای او خصوصیاتی قائل هستند که به ذهن افراد عادی خطور نمی کند از جمله این ویژگی ها تسلط آنها بر ضمایر افراد است و ... . استاد مطهری می گوید : این مطلب که انسان کانلی وجود دارد قبل از تصرف در شیعه وجود داشته باشد که اگر یک لحظه زمین خالی از حجت خدا باشد زمین اهل خود را نابود خواهد کرد . پس امام و حجت خداوند در زمین ولایت دارد بر همه انسان ها . استاد مطهری معتقد است که امام علاوه بر ولایت ظاهری که بر انسان ها دارد یک ولایت باطنی هم دارد . اگرچه جز اصول اساسی شیعه نیست و آن تسلط امام بر نفوس مردم است . وی معتقد است که پرونده اعمال همه مردم در دست امام است ، زنده و مرده امام هم تفاوتی ندارد او همیشه حیّ و حاضر است .[7]
 
و :جانشین پیامبر (ص) در بیان دین استاد مطهری مهمترین مسئولیت امام را جانشینی او برای پیامبر می داند . البته بیان دین بدون وحی . حال این سؤال مطرح است که آیا بعد از پیامبر (ص) هیچ خللی در احکام توسط اجتهاد مشخصی به عمل نخواهد آمد ؟ استاد مطهری ضمن اینکه پیامبر و قرآن را از هر خطایی مبرّا می داند . به علت اینکه وحی یعنی ارتباط مستقیم با آنها است ، بر این عقیده است که ائمه هم علم خود را از پیامبر (ص) گرفته اند و استناد می کند به گفته علی (ع) که فرمود : « و پیامبر (ص) بابی از علم به روی من گشود که هزار باب نیز از آن باز شد . »[8] استاد مطهری نحوه انتقال معارف پیامبر (ص) به علی (ع) را معنوی می داند که ما انسان های عادی قادر به درک آن نیستیم همانگونه که وحی را درک نمی کنیم . پس امام در بیان و تفسیر دین بعد از پیامبر مرجعی است که خللی در احکام وارد نمی کند . استاد مطهری با مراتبی که برای امامت می شمارد حکومت را جزئی از امامت می خواند ؛ یعنی امامت وسعت بیشتری دارد و حکومت شاخه ای از امامت است . استاد مطهری برای امامت شرایطی قائل است که حاکم را از برخی از آنها بی نیاز می داند . مثلاً می گوید : آیا حاکم باید نماز شب بخواند ( واجب ) و ... یا اینکه آیا حاکم باید فقیه باشد ؟ این مطلب که حاکم می تواند فقیه نباشد به نظر می رسد ناشی از این تفکر استاد باشد که روحانیت و فقها باید ناظر بر امور جاری کشور باشند و به صورت مستقیم کار اجرایی نداشته باشند .[9] از کل گفته های استاد مطهری چنین بر می آید که امامت یک جایگاه و شأن بالایی است که خداوند بر اساس شناختی که از انسان ها دارد به افراد ویژه ای می دهد و همان ویژگی پیامبر را باید داشته باشند و مردم نقش فراهم کنندۀ زمینه برای امام را دارند و گرنه مردم نقشی در انتخاب امام ندارند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد