بانک سوال دبستان گرمه

بانک نمونه سوال ابتدایی متوسطه اول و دوم پایان نامه مقاله تحقیق کارآموزی کارورزی طرح توجیهی کار آفرینی پروژه

بانک سوال دبستان گرمه

بانک نمونه سوال ابتدایی متوسطه اول و دوم پایان نامه مقاله تحقیق کارآموزی کارورزی طرح توجیهی کار آفرینی پروژه

پیامبر

رسول اکرم در سال 570 میلادی،روز جمعه پس از طلوع فجر در فصل بهار در شهر مکه دیده به جهان گشود. پدرش عبدالله بن عبدالمطلب و مادرش آمنه بود.پدرش عبدالله درحالیکه هنوز محمد به دنیا نیامده بود در سن 25 سالگی فوت شد.

این نوزاد تازه به دنیا آمده تا سه از مادر شیر خورد بعد از آن دو زن یکی ثوبیه کنیز ابولهب چند مدتی به او شیر داد که در سال هفتم هجری با دین اسلام از دنیا رفت وبعد از او حلیمه ی سعدیه دایه ی او شد.

وجود مبارک پیغمبر برای حلیمه بسیار پر برکت بود. هنگامی که محمد شش ساله بود مادرش آمنه به نزد عبدالمطلب آمد و گفت: !! دایی های من از بنی عدی بن نجار در مدینه سکونت دارند. اگر اجازه بفرمایید به آنجا بروم و محمد را نیز با خودم ببرم تا خویشان من او را ببینند. او قبول کرد آمنه به سوی مدینه رفت و در دارالنابغه که عبدا... پدر پیامبر در آنجا دفن شده بود یک ماه سکونت کرد واز آنجا به سوی مکه برگشت.

در هنگام مراجعت در منزل ابواکه میان مکه و مدینه است در سن 30 سالگی مریض شد و در همان منزل درگذشت و جد پاکش را در آنجا به خاک سپردند. با وفات مادر پیامبر عبدالمطلب سرپرستی آن حضرت را قبول کرد اما دست تقدیر بعد از دو سال این پدربزرگ مهربان و با وفا را از او جدا کرد و سرپرستی آن حضرت طبق وصیت عبدالمطلب به عمویش ببوطالب رسید هنگامی که 25 سال از عمر حضرت محمد می گذشت برای خدیجه به خاطر تجارت به سوی شام رفت و در این سفر عشق و علاقه ی زیادی به آن حضرت پیدا کرد.  

بنابر نقلی خدیجه درخواست ازدواج با رسول خدا را داد و ابو طالب نیز به خواستگاری او رفت. ابوطالب سخن آغاز کرد و خطبه ای خواند.

مبعوث شدن به رسالت

غار حرا در کوهی از کوه های اطراف مکه قرار داشت که بنی مکرم اسلام هر یک ماه در سال برای عبادت به آنجا می رفت. تا این که در روز 27 ماه رجب که مطابق با عید نوروز بود ، حضرت محمد در سن 40 سالگی در کوه حرا به عبادت مشغول بود ،امین وحی الهی با لشکری از ملائکه بر آن حضرت نازل شد واز جانب خداوند عزوجل آن بزرگوار را به رسالت مبعوث نمود .

رسول خدا پش از سه سال که به طور پنهانی دعوت خود را انجام می داد از سوی خدا دستور یافت که دعوتش را علنی کند.از این زمان به بعد بود که بعضی از برده ها و افراد عادی قریش به اسلام گرویدند واذیت وآزار قریش نیز نسبت به آن حضرت و خصوصاً مسلمانان شروع شد وبا انواع شکنجه ها مسلمانان به سختی شکنجه ی جسمی و روحی می کردند ودر این راه از هیچ چیز کو تاهی نمی کردند وآن کسانی که قدرت بر اذیت او را نداشتند با زبان، آزار واذیت می کردند. اما بر پیامبر نمی توانستند شکنجه ی جسمی بزنند.

محاصره ی مسلمانان در شعب ابی طالب توسط مشرکین

در سال هشتم نبوت حضرت رسول چون مشرکین دیدند که مسلمانان پناهگاهی مانند حبشه یافته و هر کس به آن سرزمین سفر کرد در امان کرد در امان مانده است و نیز آنهایی که در مکه باقی مانده اند در پناه ابوطالب هستند و اسلام آوردن حمزه نیز روحیه ی آنها را تقویت کرده است سینه هایشان پر از نفرت و کینه شده و جلسه ای بزرگ تشکیل دادند و همه ی قریش در کشتن پیامبر همدست شدند چون ابوطالب بر اندیشه شوم آنها آگاهی یافت بنی هاشم را گرد آورد و به آنها را با زن و فرزندانشان به شعب ابوطالب برد بنی هاشم از یاری پیامبر دریغ نکردند جز ابولهب که با مشرکان همراه شد.

ابوطالب به همراه خویشان به حفظ رسول خدا پرداخت و از دو طرف آن دره نگهبان گذاشت. فرزند خود علی را شب ها در جایی پیامبر می خواباند. حمزه شب ها با شمشیر در اطراف پیامبر نگهبانی می داد. چون کفار این را دانستند که به آن حضرت نمی توانند دسترسی داشته باشند چهل نفر از بزرگان ایشان جمع شده و با هم پیمان بستند که دیگر با بنی هاشم هم سفره نشوند و با آنها هم سخن نگویند، با ایشان با مهربانی رفتار نکنند، زن به ایشان ندهند و نیز از آنها زن نگیرند، با ایشان دادوستد نکنند و با آنان صلح و سازش  نکنند. این عهد را محکم کردند و آن را نوشته و مهر نمودند و به امّ الجلاس خاله ابوجهل سپردند تا از این عهدنامه ی قریش خوب نگهداری کنند. بنی هاشم در شعب در محاصره قرار گرفتند، هیچ کس از اهل مکه قدرت خرید و فروش با ایشان را ندانشتند، جز هنگام حج که جنگ حرام بود و قبایل عرب می خریدند و به شعب برده، نگه می داشتند.یاران پیامبر 3 سال در شعب ماندند، گاهی بود که فریاد کودکان بنی هاشم از شدت گرسنگی و تشنگی بلند می شد طوریکه اهل مکه شبها نمی توانستند بخوابند.

با شنیدن ناله های بچه ها و کودکان این پنج نفر از قریش به نام های هشام بن عمرو، زهیر بن امید، مطعم بن عدی، ابوالبختری و زَفعَة بن اسود بودند، هم پیمان شدند که عهد خود را بشکنند و آن عهدنامه را پاره کنند. ابوطالب گفت: ای مردم! به خدا سوگند من برای سازش به اینجا نیامده ام اما برادرزاده ام محمد همین الان به من اطلاع داد، می دانید که او دروغ نمی گوید او به من خبر داد که خداوند متعال موریانه را ماًمور کرده تا عهد نامه را بخورد و جز نام پروردگار همه را نابود کند . پس عهد نامه را از ام الجلاس گرفته و آوردند و آن را باز کردند مشاهده کردند که جز لفظ «بِاسمِکَ الّلهُمَّ» که در زمان جاهلیت آن را بر نامه ها می نوشتند چیزی از آن باقی نمانده است. مردم چون این را دیدند شرمسار شدند. روز دبیگر آن پنج نفر به اتفاق جمعی دیگر از قریش به شعب رفتند و بنی هاشم را به مکه آوردند و در خانه های خود جای دادند .

مدت سه سال بود که آنها درشعب اقامت داشتند . اما مشرکان بعد از آنکه محمد از شعب بیرون آمد باز هم دست از دشمنی با آن حضرت نکشید و دراذیت وآزار آن حضرت کوشیدند.

وفات ابوطالب و خدیجه

  در حدود دو ماه بعد از بیرون آمدن از شعب و نزدیک به  سه سال قبل از هجرت  در 26 رجب حضرت ابوطا لب در هشتاد و چند سالگی وفات کرد حضرت رسول درمصیبت ابوطالب بسیار گریه کرد . 3 روز بعد از او خدیجه در سن 65 سالگی دار فانی را وداع کرد رسول خدا او را به دست خود در حجون مکه دفن نمود. مصیبت این دو یاور فداکار رسول گرامی اسلام چنان بر آن حضرت بزرگ بود که کمتر از خانه بیرون می آمد و از این روی آن سال را آم الحزن نامید.

بعد از وفات ابوطالب مشرکین بر دشمنی خود علیه آن حضرت افزودند. سال اول هجرت برای اسلام پربرکت بود، زیراکه تقریبا همه ی مشرکان مدینه مسلمان شدند و با پیامبر اعلام همبستگی مبدل شد و این دو قبیله دست از جنگ و خون ریزی برداشتند. سال اول هجرت با فراز و نشیب فراوان به پایان رسید و مسلمانان وارد سال دوم هجرت شدند در این سال اتفاقات گوناگونی به وقوع پیوست که دو تا از آن وقایع از اهمیت خاصی در تاریخ برخوردار است که یکی از این دو تغییر قبله بود که پیامبر بعد از 13 سال که به سوی بیت المقدس نماز خواند و هنگامی که به مدینه هم هجرت نمود دستور الهی همان بود اما یهودیان که از پیشرفت و گسترش اسلام در هراس افتادند از هر راهی برای تضعیف مسلمانان وارد می شوند تا اینکه روزی گفتند: محمد که می گوید دینی مستقل آورده است پس چرا هنوز به قبله ی ما نماز می خواند و قبله ی مستقلی ندارد. پیامبر با شنیدن این حرف غمگین شد و در انتظار دستور الهی ماند، تا اینکه خداوند این آیه ی شریف را نازل کرد: توجه تو را به آسمان به انتظار روحی و تغییر قبله نگریستیم و البته روی تو را به قبله ای که به آن خشنود شوی بگردانیم، پس به طرف مسجد الحرام روی کن و شما مسلمین نیز در هر کجا باشید به هنگام نماز روی را بدان جانب کنید و گروه اهل کتاب به خوبی می دانند که این تغییر قبله به حق از جانب خداست نه به دلخواه کسی و خدا از کردار آن ها غافل نیست.

پیروزی در جنگ بدر

پیامبر و یارانش مدت 13 سال بدترین اذیت ها را از طرف بت پرستان قریش تحمل کردند و سرانجام به مدینه رفتند ولی کافران باز هم دست از آزار آن ها برنداشتند. ابوجهل نامه ای به محمد نوشت و گفت: «منتظر حمله ی قریش باش». بت پرستان ظالم راه کاروانها را به مدینه می بستند تا آذوقه نرسد و به مسلمانانی که در مکه زندگی می کردند اجازه نمی دادند از این شهر بیرون بروند.

در سال 2 هجرت پیامبر سپاه خود را آماده کرد افراد آن حضرت یک سوم افراد قریش بود اما به کمک خدا عده ی کم در جنگ بدر بر دشمنان پیروز شدند.

جنگ اُحد، سال سوّم هجرت

سال سوم هجری، بت پرستان و مشرکان برای جبران شکست جنگ بدر، در کنار کوه اُحد، نزدیک مدینه به مسلمانها هجوم آوردند. گروهی از مسلمانان به فرمان پیامبر گوش ندادند، شکست اسلام را باعث شدند. در این جنگ رسول خدا به پنجاه نفر فرموده بود به هیچ وجه منطقه ی خود را ترک نکنند، اما آنها وقتی ابتدا پیروزی اسلام را دیدند، عجله کردند و محل خود را ترک کردند. دشمن هم این بار از همه طرف به مسلمانها حمله کرد. سال 5 هجری بود، یهودیهای مدینه به مکه رفتند و آتش فتنه را روشن کردند. قریش با یک لشکر مجهز و قوی به سمت مدینه آمد. مسلمانها به پیشنهاد سلمان فارسی، اطراف شهر خندق کندند و در مقابل ده هزار دشمن، آماده ی دفاع شدند. در این جنگ حضرت علی سردار دشمنان را کشت و سرانجام این جنگ با پیروزی مسلمانها به پایان رسید.

دین اسلام، دینی جهانی

چون اسلام دین جهانی است حضرت محمد پس از فتح مکه به پادشاهان دنیا نامه نوشت و آنها را به اسلام دعوت کرد. به کسری پادشاه ایران و به هِرقِل پادشاه روم و به پادشاه یمامه نامه نوشت و آنها را به دین اسلام دعوت کرد.

حجة الوداع پیامبر

در سال 10 هجری به هنگام مراسم حج، جمعیت زیادی به بیابان حجاز آمده بودند. لباس سفید احرام به تن داشتند، لبّیک لبّیک می گفتند و با چشمهای اشک آلود به سوی خانه ی کعبه می رفتند. بعد از انجام مراسم حج مسلمانها می خواستند به شهرهای خودشان برگردند که دستور رسید همه در محلی به نام غدیر خم جمع شوند. پیامبر با مردم سخن گفت و بعد از تمام شدن صحبت پیامبر، مردم اطراف علی جمع شدند تا مقام امامت را به او تبریک بگویند.

طهارت و پاکیزگی رسول خدا

رسول خدا، عطر را خیلی دوست داشت. هر وقت از جایی عبور می کرد بوی خوش عطر او همه را به خود متوجه می کرد. به طور مرتب مسواک می زد و دستهایش را قبل و بعد از غذا می شست. با سر وضع تمیز و آراسته از خانه بیرون می آمد.

عبادت و شب زنده داری پیامبر اکرم

پیامبر نماز را بسیار دوست می داشت. شبها چند بار بیدار می شد نماز می خواند و با خدا         راز و نیاز می کرد، به طوریکه بر اثر زیاد ایستادن پاهای مبارکش ورم می کرد. وقتی به آسمان و زمین و خورشید نگاه می کرد به قدرت و عظمت خداوند فکر می کرد. پیامبر دلبسته ی دنیا نبود، رسول خدا نمونه ی کامل اخلاق خوب بود. مسلمانی که خودش را پیرو دین خدا و حضرت محمد می داند، باید با رفتار و گفتار این رهبر بزرگ آشناباشد و اعمال و رفتار پیامبر خود را برنامه ی زندگی خودش قرار بدهد. قرآن می فرماید:« در اخلاق و رفتار، رسول خدا برای شما سرمشق خوبی است». سلام خدا و همه ی فرشتگان و پاکان بر محمد که از همه ی انسانها بهتر و بالاتر است.

رحلت جانسوز پیامبر اکرم

یکی از وقایع غم انگیزی که در سال 11 هجری به وقوع پیوست، رحلت پیامبر بود. بر او معلوم شد که به زودی از این عالم فانی به عالم بقا رحلت خواهد نمود. لذا پیوسته در میان مردم خطبه می خواند. پیامبر آنها را از تفرقه و مرتد شدن منع می کرد. بارها حدیث ثقلین و تفسیر آنرا، برایشان بیان می کرد حضرت از اینگونه سخنان در مجالس متعددی می فرمود. لشگری از منافقان و اهل فتنه و آشوب ترتیب داد و اساقه بن زید را امیر آن لشگر کرد، او را مأمور کرد که به سوی سرزمین روم به آن موضعی که پدرش در آنجا شهید شده بود برود. غرض حضرت از فرستادن این لشگر آن بود که مدینه از اهل فتنه خالی شود و کسی با حضرت علی منازعه نکند تا امر خلافت بر آن حضرت مستقر گردد و تأکید بسیار در بیرون رفتن لشگر می فرمود. اسامه را(*) که موضعی در یک فرسخی مدینه است، فرستاد و فرمود در آنجا توقف نماید، تا لشگر نزد او جمع شوند.

گروهی را برگزید تا مردم را به سوی لشگر اسامه بیرون کند و آنها را از دیر رفتن بر حذر می فرمود. در اثنای آن حال حضرت مریض شد، که با همان مرض نیز به رحمت الهی واصل گردید. چون حضرت رسول دار فانی را وداع گفتند، حضرت علی آن بزرگوار را با کمک فضل بن عباس غسل داد و عباس عموی پیامبر نیز حاضر بود. چون از غسل فارغ شد و آن جناب را کفن کرد پارچه را از روی مبارک آن حضرت دور و گفت: پدر و مادرم فدای تو باد! در زمان زنده بودن و بعد از مردن هم طیب و نیکو و پاکیزه بودی، به وسیله ی وفات تو نازل شدن وحی های آسمان از مردم منقطع شد که با مردمان پیامبران دیگر منقطع نگردید. پس بر روی آن جناب افتاد و روی مبارکش را بوسید و آه حسرت از سینه پر درد کشید و سپس پارچه را بر روی آن حضرت کشید. بعد از آنکه حضرت علی به تنهایی بر روی آن حضرت نماز خواند. سپس بیرون آمده و فرمود که مردم دسته دسته وارد شوند و بر او نماز بخوانند. بعد پیامبر را در همان اطاقی که از دنیا رفته بود دفن نمود.

نظرات 1 + ارسال نظر
یاسی شاهکار پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:08 http://pic69.gigpa.com/index.php

سلام!

دوست داری بازدیدهای وبت به طور چشمگیری افزایش پیدا کنه!
میخوام بهت یه لینک باکس رو معرفی کنم که میتونه در این کار بهت خیلی کمک کنه!
فقط کافیه کد لینک باکس رو بگیری و در وبت قرار بدی و بعد لینکت رو ارسال کنی...
در ضمن بهتره هر روز لینک روزانه ارسال کنی اونوقت تاثیرش رو خودت میبینی...

برای دیدن لینک باکس به لینک زیر بروید!
http://pic69.gigpa.com/index.php

برای دریافت کد به لینک زیر بروید!
http://pic69.gigpa.com/source.php

منتظرتم
بای...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد