فرهنگ و هویّت
انسان، موجودی اجتماعی و کمال گراست که ناگزیر است برای دست یابی به سعادت مادی و معنوی خود، زندگی گروهی در قالب جامعه را برگزیند. در پرتو همین روابط اجتماعی است که شخصیت انسانی افراد شکل می گیرد و به رشد و تکامل می رسد. بقای جامعه نیز در پرتو رشد افراد آن است و فرهنگ، مهم ترین عامل در شخصیّت دادن و شکوفا کردن استعدادهای درونی افراد جامعه به شمار می آید. فرهنگ، هویت دهنده است. انسانی که هویت فرهنگی ندارد، سرگردان است و خواه ناخواه شکاری برای مهاجمان و راهی هموار برای عبور بیگانگان است. چنین انسانی، با از دست دادن هویت فرهنگی خود، شخصیت انسانی خویش را نیز از دست می دهد و اگر شکار بیگانگان نشود، با ابتلا به بیماری بی فرهنگی و بی هویتی، از درون تباه خواهد شد.
فرهنگ و تمدن
تمدن، یکی از دستاوردهای انسان براساس روابط اجتماعی خود در جامعه است که از تلاش ها و نوآوری های او در زمینه فن آوری سرچشمه می گیرد. تمدن، جنبه عملی دارد و به برطرف ساختن نیازهای مادی انسان در اجتماع می پردازد، ولی فرهنگ بیشتر جنبه ذهنی و معنوی دارد و باورهای انسان را دربرمی گیرد. نیز افزون بر تأمین پیشرفت انسان، در هیئت اجتماع، به تکامل فردی انسان نیز نظارت دارد.
تمدن و فرهنگ در عین مرتبط بودن با هم، ملازم یکدیگر نیستند. چه بسا جوامعی که تمدن بالایی داشته باشند، ولی از نظر فرهنگی در فقر و وابستگی به سر برند. تاریخ نشان داده که حیات این جوامع کوتاه است و ماندگاری آنها نیز در حافظه تاریخ، گذرا خواهد بود.
ارزش ها، بنیان فرهنگ
بقای جامعه، به فرهنگ آن است و بنیان فرهنگ نیز به ارزش های آن جامعه می باشد؛ یعنی چیزی که شکل دهنده و تعیین کننده حدود رفتار افراد جامعه است. ارزش ها نه تنها به هویت فرهنگ شکل می بخشد، بلکه هویت هر جامعه را نیز سمت و سو می دهد. هیچ جامعه ای بدون وجود ارزش ها توان ادامه حیات اجتماعی را ندارد. جامعه ای می تواند سعادت آدمی را تأمین کند که خود هویتی ثابت و قوی داشته باشد. این مسئله هم به ارزش های حاکم در جامعه بازمی گردد که باید فرا زمانی و فرامکانی عمل کند.
فرهنگ قرآنی
قرآن در آفرینش فرهنگ و تمدّن نوین، فرا مکانی و فرا زمانی عمل کرد و به سنت ها، آداب، زبان، نژاد، اقلیم و آب و خاک که مایه اختلاف است، توجه ننمود. به همین دلیل، در قرآن کریم، هیچ خطابی به صورت «ایها العرب» یا «ایها القریش» نیست. در خطاب «یا ایها الذین آمنوا» نیز بین افراد مؤمن از هر نژاد و زبانی باشند فرقی نمی گذارد. پیام قرآن، جهانی و جاوید است. هرگز بر عنصر نژاد، مکان و زبان اصرار نداشت، بلکه هر کس در هر کجا می تواند مخاطب آن باشد. آیین و قانونی که متعلق به همه افراد بشر است، نمی تواند به این امور جزئی اختلاف برانگیز تکیه کند. برای مثال، تنوع زبانی، افزون بر اینکه مانع پذیرش اسلام نیست، وسیله ای برای پیشرفت این دین هم به شمار می آید. هر زبانی از راه زیبایی ها و قدرت مخصوص خود، توانسته خدمات جداگانه و مهمی به قرآن و اسلام بنماید. پس این از موفقیت های بزرگ این کتاب الهی است که زبان ها و فرهنگ های گوناگون را به خدمت گرفته و به آنها نیز خدمت کرده است.
توسعه فرهنگ اسلامی
اسلام پیش از آنکه بتواند با قدرت نظامی، مرزهای دور را بگشاید و امپراتوری های بزرگ زمان را از اریکه قدرت به پایین آورد، با ترویج و توسعه فرهنگ خویش به دست مبلغان و رسولان، آن سرزمین ها را فتح کرد.
سرچشمه فرهنگ اسلامی، قرآن است که در سایه آن، تمامی ملت ها به رشد فرهنگی خیره کننده ای رسیده اند و برای آن حد و مرزی نمی توان در نظر گرفت. با چنین آموزه ای، هر مسلمان از هر نژاد، بر اساس فرمان های قرآن به دانش آموزی می پرداخت و با به کارگیری آن در جامعه، سهم به سزایی در ترویج فرهنگ اسلامی به عهده می گرفت.
فرهنگ آفرینی اسلام
از ویژگی های فرهنگ آفرینی قرآن، توجه به دانش و دانشمندان، و سفارش به فراگیری دانش و نکوهش نادانی است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خود مؤثرترین، با نفوذترین و انقلابی ترین فرد در عرصه فرهنگ بشری به شمار می آمد و مهم ترین نقش را در توسعه فرهنگ اسلامی بر عهده داشت. از سخنان آن حضرت است که: «هر آن کس که خیر دنیا و آخرت را می خواهد، بر او شایسته است که به علم آموزی بپردازد». نیز فرمود:«هلاکت و نابودی امت من در ترک علم است». همچنین آن حضرت به پیروانش چنین سفارش می کند:« در پی علم باشید اگر چه در چین باشد».
انتقال فرهنگی
انتقال فرهنگی، موضوعی است که تحت عنوان های تبلیغ دین، توسعه دین و... می آید. قرآن کریم، بهترین شیوه رسالت مبلغان دین و رسولان علم و فرهنگ را چنین بیان می کند: «چرا گروهی از مردم هجرت نمی کنند تا علم دین بیاموزند و چون به سوی مردم خویش باز گردند، آنان را بیمناک [و آگاه] سازند». در نظام تربیتی قرآن، رسولان، فقط موعظه یا تبلیغ نمی کنند، بلکه آگاهی و فرهنگ دینی را گسترش می دهند که از آن به انتقال فرهنگی تعبیر می شود. از آنجا که برای تمام مردمان هجرت و مسافرت برای علم آموزی شدنی نیست، سزاوار است از میان ایشان، عالمانی پرهیزکار و متعهد تربیت شوند و مشعل دار علم و دانش گردند. اگر به راستی این گونه عمل می شد، راه نفوذ فرهنگ های استعماری در کشورهای اسلامی بسته می گردید و این ملت ها، در سطح والایی از فرهنگ قرار می گرفتند.
فرهنگ و توسعه
هیچ توسعه و تکاملی بدون توسعه و تکامل فرهنگی مطلوب نیست و توسعه اقتصادی نیز بدون توسعه فرهنگی امکان پذیر نخواهد بود. امروزه در جوامع پیشرفته، این فرهنگ است که چرخ های صنعت و اقتصاد را به حرکت درمی آورد. برای مثال، یکی از فواید فرهنگ، در زمینه رشد سطح علمی افراد جامعه و ریشه کن کردن بیسوادی است. جامعه ای که سطح علمی والایی داشته باشد، گام های پیشرفت را به سرعت پشت سر می گذارد. در نتیجه، تحولات شگرفی از راه فرهنگ در زمینه توسعه اقتصادی و معیشت مردم روی می دهد.
فرهنگ ملی
ملیت و قومیت، یکی از ارکان مهم هویت آدمی است که در ساختار فرهنگی جامعه، مهم ترین نقش را برعهده دارد. قرآن نیز که کتاب آسمانی است، ضمن بیان احکام و دستورات الهی، فرهنگ عصر نزول خود را غنا بخشید. اسلام با تأیید برخی از آداب و رسوم قومی، به ترویج فرهنگ ملی در قالب دین و مذهب پرداخت. قرآن کریم عناصر مثبت فرهنگی عرب را که در ادیان ابراهیمی ریشه داشت، پذیرفت و آنها را پیرایش کرد و تکامل بخشید. فرهنگ ایرانی نیز تحت تأثیر اسلام، با برخورداری از غنا و ویژگی های خاص آن، نه تنها از بین نرفت، بلکه در گستره دین به چنان شکوفایی ای رسید که دانشمندان آن، به جزء جدایی ناپذیر فرهنگ اسلامی بدل گردیدند.
فرهنگ جهل ستیزی
بزرگ ترین مانع در برابر پیشرفت وحی و اسلام، خرافات و پندارهای جاهلانه بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله با تمام قدرت کوشید آثار جاهلیت را ـ که همان اوهام و افسانه ها بود ـ از میان بردارد. ایشان هنگام اعزام معاذ بن جبل به یمن به وی فرمود: «امر جاهلیت را رها کن، مگر آنچه را اسلام پذیرفته است و اسلام را بر کوچک و بزرگ آنان آشکار ساز». آن حضرت در برابر توده های عرب زبانی که سالیان دراز افکار جاهلی و عقاید خرافی بر آنها حکومت کرده بود چنین می فرمود: «با پدید آمدن اسلام، همه مراسم و عقاید و وسایل افتخار موهوم محو و نابود گردید و زیر پای من قرار گرفت». اسلام، فرهنگی نو به جامعه بشری ارائه کرد و تمام وابستگی های منفی مردم را با عادات و رسوم باطل از بین برد و هر آنچه لازمه یک فرهنگ خوب و متعالی است، برای انسان ارمغان آورد.
سلاح فرهنگی
عرصه فرهنگ، عرصه اعتقاد و اندیشه است؛ بهترین میدان مبارزه ای که جوامع استعماری، برای از بین بردن دیگر کشورها به کار می بندند. روشن است که چنین مبارزه ای، با زور، سلاح های پیشرفته و بسیج نیروهای فیزیکی میسر نیست. اگر مردم دنیا با هم متحد شوند تا فکری اشتباه را از ذهن فردی بزدایند، نخواهند توانست. این مبارزه، سلاح مؤثرتری نیاز دارد و آن، اندیشه و فرهنگ است. تنها با کار و اندیشه فرهنگی است که می توان دشمن را در این میدان مبارزه شناخت، راه نفوذ او را دانست و به سلطه او پایان داد.
تهاجم فرهنگی
در جهان امروز، اگر غرب با فن آوری پیشرفته اش شناخته می شود، شرق نیز با معنویت، انسانیت، اخلاق، عاطفه، فلسفه و حکمتش هویت می یابد. این همان چیزی است که به ذائقه دشمنان ما تلخ می آید و قرن هاست در برابر آن صف آرایی کرده اند. آنها برای از بین بردن ریشه های اعتقادی شرقی ها، فرهنگ آنان را نشانه گرفته اند. مستر همفر، جاسوس انگلیسی در کشورهای اسلامی می نویسد: «جنگ های صلیبی فایده ای نداشت؛ زیرا اثر آن در کوتاه مدت از بین رفت. اما امروز حکومت با عظمت ما، در فکر این است که اسلام را از داخل با نقشه ای مطالعه شده و دقیق و به مرور زمان نابود سازد و کلنگ ویرانی را از هر سو بر پیکر اسلام فرود آورد که دیگر قدرت مقاومت در مقابل هجوم نظامی نداشته باشد». مقام معظم رهبری هم درباره این خصیصه تهاجم فرهنگی می فرماید: «تهاجم فرهنگی مثل یک کار فرهنگی، آرام و بی سر و صداست. اگر شما ملت و عناصر فرهنگی بیدار نباشید، خدای نخواسته صدای فرو ریختن ارزش های معنوی بر اثر تهاجم پنهانی و زیرکانه دشمن وقتی درمی آید که دیگر قابل علاج نیست».
خود باختگی فرهنگی
هر یک از جوامع انسانی، فرهنگ خاص خود را دارد که طی سالیان متمادی شکل گرفته و به صورت فرهنگ آن سرزمین درآمده است که بدان «فرهنگ خودی» می گویند. حالت خود باختگی فرهنگی، بیشتر از خود کم بینی و احساس حقارت در برابر پیشرفت و موفقیت های دیگران سرچشمه می گیرد. استکبار جهانی با دست یابی به علم و فن آوری پیشرفته، همواره چنین وانمود کرده که هر گونه پیشرفت، در گرو پیروی از فرهنگ غرب است. غربی ها با تبلیغات منفی خود در شرق و ترویج حسّ خود کم بینی و خود باختگی فرهنگی، آنها را به حالت انفعال و تأثیرپذیری از فرهنگ غرب درآورده اند. در نتیجه، این جوامع پویایی خویش را از دست داده اند و این خود یکی از زمینه های پیدایش تهاجم فرهنگی در دیگر ملت هاست.
فرهنگ و هنر اسلامی
عرصه فرهنگ و هنر، مهم ترین و بزرگ ترین میدانی است که می توان در آن به بهترین شیوه با دشمنان فرهنگ اسلامی مقابله کرد. در منابع اسلامی، هنر جایگاه ویژه ای دارد که نمایانگر بینش هنری اسلام و دید زیبایی شناسی اهل بیت علیهم السلام است. از دیدگاه اسلام، هنر، وسیله ای برای تصفیه درون آدمی است که روح را والایی می بخشد و همواره می کوشد بی اصالتی ها، انحراف ها و کجروی ها را محکوم کند. آنچه امروزه به نام هنر در دنیا و جهان معاصر رواج دارد، به جای تلطیف روح و ساختن اخلاق آدمی، زمینه را برای مختل کردن فکر و اندیشه و واداشتن انسان به بی تفاوتی مهیا می کند که خود یکی از مهم ترین عوامل انحطاط، تباهی و ویرانی جوامع به شمار می آید. مقام معظم رهبری در مورد معنا و مفهوم هنر اسلامی می فرماید: «هنر اسلامی، یعنی هنری که با محتوا، هدف ها و آرمان های اسلامی به وجود بیاید تا در مقابل هنری که انسان ها و جوان ها را گمراه می کند و با سرگرم ساختن آنها به چیزهای غیرواقعی، از آرمان ها و ایده آل های خود که باید بدان سمت حرکت کند باز می دارد، بایستد و مقاومت کند».