بازی و رشد
محرکی چون بازی بر رشدِ شناختی، عاطفی، اجتماعی و فیزیکی کودک تأثیر بسزایی دارد. تحقیقی نشان داده است، محیطی که کودک در آن شانس بازی ندارد، چه تأثیراتی بر او می گذارد؟ تعدادی از این کودکان در محیط هایی کاملاً ایزوله زندگی کردند حتی تختهایشان طوری قرار داشت که بچه های هم اتاقی شان را نمی دیدند. یعنی نه تنها نمی توانستند433 با یکدیگر بازی کنند بلکه حتی از داشتن ساده ترین اسباب بازی هم محروم بودند. بچه های دو ساله مانند بچه های ده ماهه رفتار می کردند، قادر به راه رفتن و حرف زدن نبودند و حتی مانند آنها تغذیه نمی شدند، هیچ یک در مورد دستشویی رفتن هم آموزشی ندیده بودند. آنها وقتی بزرگترها نزدیکشان می رفتند گریه می کردند و نیز مستعد انواع بیماری های کودکان بودند. برای همه بچه های هشت ساله فقط یک مراقب وجود داشت، اوبه قدری گرفتار بود که نمی توانست، توجه لازم را به هریک داشته باشد.
برعکس، بچه های مهد کودک به اسباب بازی علاقه نشان می دادند و با آنها بازی می کردند، با بزرگترها ارتباط نزدیک داشتند؛ از بودن در کنار کسانی که در مجاورتشان بودند لذت می بردند. مادرانشان هر روز با کودکان خود بازی می کردند، آنها را در آغوش می گرفتند، غذا می دادند، حمام می کردند، تعجبی ندارد که این کودکان در سن دو سالگی می توانستند راه بروند، صحبت کنند و به تنهایی غذا بخورند. بچه هایی که در مهد کودک نگهداری می شدند، در همه زمینه ها با بچه هایی که در خانواده رشد کرده اند، برابری داشتند. در این پژوهش اهمیت بازی به همراه پرستار مهربان آشکار شد، چه او مادر باشد یا مربی مهد کودک. هیچ زمانی جز سالهای اولیه زندگی، بازی تأثیر خود را نشان نمی دهد. پس توجه به سالهای کودکی و تأثیر بازی، ضرورت بسیاری دارد.
کودک هنگام بازی می تواند کشف کند چه کسی است و چه توانایی هایی دارد، دنیا چیست و چگونه خود را باید با محیط هماهنگ کند. به راستی بازی می تواند به کودک اعتماد به نفس دهد، بازی کردن بچه ها راهی است به سوی شکل گیــری شخصیتـی سالم و مفید. در نتیجه برای این که کودک در آینــده، زندگی خوب و بالنده ای داشته باشد، فرایند بازی بسیار ضروری است.
بازی و شناخت
یکی از امتیازهای بازی این است که رشد شناختی کودک را گسترش می دهد. برای مثال بازیهای حسی – حرکتی، درک کودک را از دنیای اطرافش افزایش می دهد. بازیهای جسمی به او کمک می کند تا ناتوانی های خود را بشناسد و آنها را برطرف سازد. بازیهای نمادین، به او اجازه می دهد تا واقعیات را تغییر دهد. (به حال تعلیق در آورد.)
توانایی کودک در بازی نمادین، نشانه نقطه عطفی در رشد شناختی اوست. چرا که به تدریج ذهن او قدرت شکافتن ظاهر واقعیات را نمایان می کند. در تخیلات او خرس عروسکی می تواند ناگهان زنده شود و سخن بگوید.
همانطور که قوه درک کودک قوی تر می شود، بهتر می تواند با استفاده از تخیلاتش به خیالپردازی بپردازد. زمانی می رسد که او قادر است مانند بزرگترها تفکر انتزاعی داشته باشد. در طی بازی، کودک با مفاهیمی چون بزرگ – کوچک، بالا - پائین، پُر یا خالی آشنا می شود و آنها را با وضوح بیشتری درک می کند.
بازی تخیلی به کودک کمک می کند تا بفهمد چه چیزی واقعی است و چه چیزی واقعی نیست و چه چیزی با تخیل قابل تغییر و چه چیزی تغییر ناپذیر است.
بازی کردن ، کودک را قادر می سازد بر بعضی از امور پیرامونش تسلط پیدا کند، و دریابد که نمی تواند کاملاً همه امور را تغییر دهد و همه چیز را دست کاری کند. پس او این درس را یاد می گیرد که دنیای واقعی را نمی توان کاملاً تغییر داد. بازی و گویش
بازی به عنوان آزمایشگاه زبان نیز عمل می کند. مثلاً فرزند یک ساله شما کلمات جدید را تجربه می کند تا ذخایر لغوی اش را غنی تر سازد و حتی در مورد درک مطلب مهارتهای خود را افزایش دهد. در طی این مراحل بچه ها همواره لغات طنز آمیز را کشف می کنند، خودشان و دیگران را با کلماتی طنز که از خود در می آورند، سرگرم می کنند. برای خود همبازی خیالی تصور می کنند و مانند بهترین دوستشان با او مشغول گفتگو می شوند، چنین بازی های کلامی موجب می شود بینش زبان شناختی کودکان گسترده تر گردد. اگر کودک در محیطی رشد کند که آرامش بر آن حاکم باشد، می تواند به آزمایش و اکتشاف دست بزند. بازی هم قابلیت تسلط به اطرافش را به او می دهد. او به تدریج که بزرگتر می شود، از طریق بازی مهارتهای حل مسئله و خلاقیت را نیز فرا می گیرد و از طریق بازی های نمادین می تواند مشکلاتش را در فضایی امن تر تصورکند و راه حلهای متفاوت آن را با هم مقایسه کند.
تخیل انعطاف ناپذیر کودک، به او اجازه می دهد تا با استفاده از اشیاء اطراف خود، به خلاقیت بپردازد. بطور مثال یک قوطی را به جای طبل، یک تکه چوب رابه جای اسب و یک برگ بزرگ و پهن را به جای بشقاب در نظر بگیرد.
همچنین یک تجسم فعال به کودک کمک می کند تا از حالت بی حوصلگی و کسالت بیرون بیاید. مثلاً انتظار در مطب دکتر به نظرش کوتاه تر می آید. اما کودکی که خیالپرداز نیست، منتظر ماندن درمطب دکتر برایش یک عمر طول می کشد.
بازی کردن قدرت تمرکز حواس کودک را پرورش می دهد. از نتایج تحقیقات چنین بر می آید که بین خیالپردازی و آستانه دقت کودک ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. چرا که کمی خیالپردازی به کودک کمک می کند تا بتواند حسابی سرگرم باشد. پژوهشی بر کودکان پیش دبستانی ثابت کرده است بچه هایی که قادر نیستند خیالپردازی کنند، از دقت کمتری برخوردار هستند و تمایل بیشتری به پرخاشگری و رفتار مخرب ( شیطنت ) دارند.
بازی ونظم
از دیگر فواید بازی می توان درک نظم، ترتیب و توالی مشارکت را نام برد. قوانین بازی، نحوه شروع، ادامه و خاتمه آن، فرصت مناسبی برای کودک فراهم می کند تا درباره نظم نکات بیشتری بیاموزد.
بازیهای نمایشی نیز همین فواید را دارند، مثلاً فرزند شما هنگام خاله بازی، ابتدا به میهمانهایش که ممکن است چند حیوان عروسکی باشد، خوش آمد می گوید و آنها را روی صندلی شان می نشاند و با چای و کیک از آنها پذیرایی می کند. سپس ظرفها را تمیز می کند و در آخر به بدرقه شان می رود و با آنها خداحافظی می کند. تمام این مراحل بیانگر آن است که رشد درک کودک از ترتیب و توالی به شکل مناسبی صورت گرفته است. فواید عاطفی
همانقدر که بازی فواید شناختی دارد، برای بهزیستی کودکان، فواید عاطفی را نیز به همراه دارد. بازی های تخیلی سهم بزرگی در خنده و شادی های کودکانه دارد. چنین شادمانی کودک را از حالتی خشک و ثابت بیرون می آورد. البته رضایت خاطر (خوشحالی ) کودک بازتابی احساسی است که از خود دارد. بهترین بازی، آن است که عزت نفس را در کودک به جریان اندازد. بازی به بچه ها اجازه می دهد تا با شرایط کنار بیایند، از این رو موجب توانمندی و موفقیت در بزرگسالی می شود. هنگامی که فرزندتان موقع بازی، در تصور خود، خرس عروسکی اش را زنده فرض می کند یا بعضی از غولها را می کُشد یا اینکه وانمود می کند که مامور پُست است، احساس برتری حاصل از آن به وضوح، شکوفا شدن اعتماد به نفس را نشان می دهد. بازی کردن راهی برای بیان احساسات است چرا که به کودک این شانس را می دهد تا هیجانات منفی چون خشم، عصبانیت را خالی کند یا مفاهیم تلخی چون مرگ، بیماری و یا جدایی را درک کند. کودکی که به تازگی تحت عمل جراحی آپاندیس قرار گرفته، شاید هنگامی که به خانه برمی گردد، تجربه بیماری اش را با دکتر بازی نشان دهد. با این تفاوت که این باراو دکتر است و تمام امور تحت اختیار اوست. از این رو هنگام خشم ممکن است یک حیوان عروسکی را مثلاً به دلیل خطایی که مرتکب شده توبیخ کند و او را مورد عمل جراحی قراردهد. با دوباره اجرا کردن چنین حوادثی و معکوس کردن نقش ها، کودک به تدریج در اثر بهبودی جراحات عاطفی، ترس یا خشم باقی مانده را از بین می برد. بازی به کودک کمک می کند با چنین وضعیت های ترسناکی مانند رفتن به مطب پزشک یا رفتن به مدرسه، کنار بیاید و بهتر برخورد کند. گاهی کودک در برخورد با چنین بحرانهایی با خواهر، برادر، هم بازی اش و یا حتی خانواده اش دکتر بازی می کند. شاید هم همه سربازها یا حیوانات عروسکی اش را جمع کند و وانمود کند که در مدرسه جلسه گرفته اند. بطور کلی باید گفت علاقه به مسابقه و بازی اضطراب را تسکین می دهد و تا حدودی آن را درمان می کند.
بازی به کودک اجازه خشونت می دهد تا تخلیه شود، به عبارتی از طریق بازی می تواند خشم خود را خالی کند و این امر برای او نوعی پذیرش اجتماعی محسوب می شود. بازی و ایفای نقش غول یا قهرمان ها به او اجازه می دهد حس کند قوی شده است ونیز بازی، بچه ها را درمیان احساسات قوی درونی شان توانا می سازد، احساساتی که ناپیدا است.
فواید اجتماعی
بازی مهارت های اجتماعی کودک را افزایش می دهد. به ویژه نمایشی که نوعی بازی نمادین است می تواند همدلی را در کودک پرورش دهد. در این صورت او نه تنها وانمود می کند هویت دیگری دارد، بلکه عقاید و احساسات دیگران را نیز باید به نمایش بگذارد. بنابراین خاله بازی به کودک این شانس را می دهد که از رفتار فرزند خود خوشحال یا عصبانی شود. پرستار بازی به او کمک می کند نسبت به بیمارانش احساس همدردی کند. چنین بازی های نمادین به کودک کمک می کند، درک و شناخت او از دیگران بیشتر شود و نسبت به رفتار دیگران صبور باشد و تغییرات محیطی را بهتر بپذیرد.
بازی به کودکان اهمیت سازگاری و ارزش سازش را می آموزد. در این حین، فرزند شما بزرگ و بزرگتر می شود، به تدریج کمترخودمحوری را از خود نشان می دهد و بیشتر تمایل دارد، در بازی و مسابقات گروهی شرکت کند. بازی پایه های دوستی را بنا می نهد که شاید تا سالیان درازی ادامه یابد. سپس با وسیع شدن دنیای پیرامون کودک و تغییر یافتن تعاملات اجتماعی اش، به تدریج تأثیر نقش ها و رتبه های اجتماعی و روش برخورد با مردم را یاد می گیرد.
کمترین عملکرد اجتماعی بازی را می توان نقش انجام وظیفه ای دانست که هریک از کودکان در بازی های گروهی عهده دار می شوند. حتی ساده ترین شکل بازی به کودک نکات مهمی می آموزد، نکاتی چون رعایت نوبت، همکاری، رقابت عادلانه و بُرد و باخت منصفانه. بیشتر بازی های پیچیده براساس مهارت های اجتماعی ساخته شده و می شود که بدین وسیله ارزش کار گروهی و روح حاکم بر تیم را تقویت می کند. چرا که ازاین طریق کاملاً محدودیت های مربوط به رقابت و بازی گروهی کاملاً نمایان می شود.
فواید فیزیکی
شاید آشکارترین فایده بازی تأثیر آن بر رشد جسمی کودک باشد. این تأثیر شامل رشد ماهیچه و توانایی کنترل آن است، مانند هماهنگی چشم و دست. همچنین می توان گفت عضلات بزرگ از طریق فعالیت های جسمی مانند دویدن، پریدن، دوچرخه سواری و شنا قوی می شود و عضلات کوچک از طریق فعالیت های حسی – حرکتی تقویت می شود. مانند نوزادی که تلاش می کند جغجغه اش را بگیرد یا پسری که برای نقاشی کردن و خط خطی کردن تلاش می کند. بازی نمادین می تواند فرصت های زیادی برای رشد فیزیکی فراهم کند در انواع مسابقات، مهارت های حرکتی و هماهنگی اعضا بدن افزایش می یابد. تجربه بازی حسی - حرکتی مانند جویدن جغجغه، به طفل سفتی و مزه پلاستیک را می آموزد. فعالیت های حسی – حرکتی به بچه های بزرگتر این فرصت را می دهد تا اَشکال، رنگ ها و سایزها را آزمایش کنند. همچنین فعالیت های جسمی منبع تحرک حسی است. برای مثال شنا به کودک اجازه می دهد خاصیت شناوری آب و کشش جاذبه زمین را تجربه کند. قدم زدن در جنگل و یا پارک به فرزند پیش دبستانی شما این شانس را می دهد که سنگ ها، برگ ها و پوست درخت را بشناسد، صدای پرندگان و شُر شُر آب جویبار را بشنود و گل ها را ببوید. در مجموع می توانید واکنش های کودک تن را نسبت به محیط اطرافش تقویت کنید چرا که این تشویق در تمام طول عمر، او را تغذیه می کند و زنده نگه می دارد.
درس تربیتبدنی این قابلیت را دارد که در کنار تعلیم حرکت، از طریق حرکت برای تعلیم موثر واقع شود.
در برنامههای درسی درهم تنیده، تربیتبدنی میتواند کمک موثری برای سایر دروس باشد.
بهانه این مقاله کمتوجهی معلمان به ساعات ورزش کودکان کمتوان است. اگر چه افراد کم توان ذهنی در مقایسه با افراد معلول از استعداد کمتری برخوردار هستند ولی علاقه آنها نسبت به شرکت در فعالیتهای ورزشی و یادگیری اگر بیش از افراد عادی نباشد، کمتر هم نیست. باید دانست که تربیتبدنی در آموزشگاههای کودکان کمتوان ذهنی مفهوم بازی به شکل آزاد یا حکم ساعت تنفس بین 2 کلاس را ندارد.
کلاس درس تربیتبدنی حکم آزمایشگاهی را دارد که طی آن، دانشآموز با وظیفه مهم فراگیری حرکت و یادگیری از طریق حرکت درگیر می شود. هدف اصلی این درس سرگرمی و شادی نیست. ممکن است هدف دانشآموز سرگرمی و شادی باشد ولی معلم نباید چنین هدفی داشته باشد.
شادی و تفریح و سرگرمی محصول فرعی یک برنامه خوب تربیتبدنی است. باید سعی کرد به این دانشآموزان با دیدی نگریست که تواناییهای آنان در اجرای حرکات مورد توجه قرار گیرد، نه محدودیتهایشان. چنین تاکیدی بر جنبههای مثبتتر تا اندازهای از زدن برچسب «ناتوان بودن» که غالباً باعث زیان رساندن به آنان میشود، میکاهد.
در برنامههای درسی تربیتبدنی در موقعیتهای پرورشی ویژه، به افرادی که قادر نیستند از برنامههای ویژه پرورش بدن استفاده کنند، اسامی مختلفی داده شده است. در میان واژههای مورد استفاده کلمههای تربیتبدنی اصلاحی، تربیتبدنی تکاملی برای رشد و تربیت بدنی انطباقی (برای رشد و سازگاری و بهبودی) دیده میشود. منظور اصلی تمام این برنامهها یکی است: رشد و پرورش سلامتی کلی، همراه با تاکیدی بر بهبود وضعیت بدن و شرایط کلی آن با توسل به فعالیتهای حرکتی.
تربیتبدنی اصلاحی عبارت است از برنامههایی که با توسل به تمرینهای خاص بر اصلاح، تغییر کارکرد، یا تغییر ساختمان بدن تاکید دارد. تربیتبدنی تکاملی برای رشد، بر پرورش تواناییهای حرکت و آمادگی بدنی افراد که پایینتر از سطح مورد قبول هستند، تأکید میورزد.
تربیتبدنی انطباقی عبارت است از برنامهای که اهداف تربیتبدنی عادی را دنبال میکند، اما با تغییرهایی در آنها تلاش میکند نیازهای کودکان استثنایی، از جمله کودکان کمتوان ذهنی را برآورد و در خور تواناییهای آنان باشد. در اینجا لازم به یادآوری است که واژه انطباقی به طور اعم به صورت بسیار گستردهای در تمام برنامههای دانشآموزان بیمار و ناتوان به کار میرود.
اما بسیار مناسب است که به دلیل جلوگیری از بروز هرگونه ابهام، واژه انضباطی تنها در زمینههای محدود به کار رود. پس بجاست که از واژه تربیتبدنی ویژه، به دلیل آن که دربردارنده مفهوم کمک به دانشآموزان معلول (همچنین معلولین ذهنی) و رفع تمامی نیازهای آنان از طریق برنامههای ویژه تربیت بدنی است، استفاده شود.
اهداف برنامه ویژه
هدف برنامه ویژه تربیتبدنی این است که از طریق فعالیتهای انتخابی در برنامهای دقیقا طراحی شده به دانشآموز کمتوان ذهنی کمک کند تا به حداکثر رشد جسمی، فکری و اجتماعی دست پیدا کند. برای دستیابی به چنین هدف کلی، میتوان اهداف زیر را در نظر گرفت:
1 - حداکثر رشد آمادگی بدنی و افزایش قابلیتهای جسمانی.
2 - رشد مهارتها در اعمال حرکتی پایه و به کار انداختن اعضاء و عضلات خود.
3 - بالا رفتن گرایش برای بهبود مداوم وضعیت بدن.
4 - رشد شناخت از بدن.
5 - دادن احساس ارزش و بها به دانشآموز به عنوان یک فرد، بدون در نظر گرفتن معلولیت او.
6- تامین احتیاجات بدنی و روانی کودکان ضمن شرکت دادن آنها در بازیهای دستهجمعی و کمک به آنها در اجرای مهارتهای لازم در اینگونه بازیها.
7 - رشد مهارتهای ورزشی برای شرکت در ورزشها به منظور پر کردن اوقات فراغت.
8 - تامین سلامتی و نشاط.
9 - ایجاد عادات ایمنی و آشنا ساختن آنها با اجرای کارهای مقدماتی در موقع برخورد با حوادث و مشکلات.
10 - ایجاد عادات بهداشتی.
11 - تقویت روحیه اجتماعی و میل به همکاری از طریق شرکت دادن آنان در بازیها و ورزشهای عمومی و دسته جمعی.
12 - پرورش روحیه نظم و انضباط.
13 - تقویت و شکوفایی قوای عقلانی کودکان از طریق شرکت آنها در بازیها و ورزشهایی که مستلزم به کار گرفتن تفکر و شناخت موقعیتها است.
14 - اصلاح فعالیت و اندیشههای نادرست دانشآموز کمتوان ذهنی و متعادل کردن احساسات درونی او.
وظیفه معلم ایجاب میکند که برای یادگیری محیط مناسبی تدارک ببیند. ثمره این محیط مناسب ایجاد تغییرهایی چند در دانشآموز خواهد بود. در تربیتبدنی بدون شک بارزترین تغییرها، بهبودی مهارتهای حرکتی و بالا رفتن سطح آگاهی بدن است، این تغییرها نه تنها در توفیق دانشآموز هنگام شرکت در بازیها و فعالیتهای تربیت بدنی آشکار میشود، بلکه در بهبودی کلی الگوهای حرکتی نیز موثر خواهد بود.
تغییر مطلوب دیگری که به وجود خواهد آمد و به دلیل این که کمتر عیان است احتمالا از دید عامه پنهان میماند، گاهی فزاینده و ارزیابی دقیقتر دانشآموز از محدودیتها و خصوصیات خویش است.
این آگاهی در برخورد با دیگران با حالت پختهای ظاهر میشود و برای دانشآموزان کمتوان ذهنی که از ناسازگاریهای شدید شخصیتی رنج میبرند، در جهت سازگاری بهتر و پیشرفت و تکوین ویژگیهای کلی شخصیت، نخستین گام به حساب میآید.برای فراهم ساختن چنین محیط آموزشی، که چنین نتایج مطلوبی دربرداشته باشد، معلم به دانش و کارورزی نیاز دارد و همچنین باید از ویژگی، شخصیت و خوی و خصلت ویژهای برخوردار باشد.
معلم این دانشآموزان باید علاوه بر خصوصیات کلی یک معلم عادی، دارای صفات و ویژگیهای خاصی باشد.
شاید مهمترین صفتی که معلم دانشآموزان کمتوان ذهنی باید داشته باشد، بلوغ عاطفی است. بلوغ عاطفی عبارت است از حل مسائل و سازش با شرایط محیط بدون نیاز به درگیری عاطفی زائد. معلم باید بیچون و چرا بر وی تاثیر بگذارد و حدنهایی موفقیت در سازگاری را به آنان عرصه بدارد.
معلمی که قادر نیست مسائل روانی خود را حل کند، احتمالاً قادر نخواهد بود در حل مسائل، شاگردانش را یاری کند. به ویژه اگر رفتار وی حاکی از عدم بلوغ باشد، امکان دارد به جای آن که برای سازگاری با کمبودها به طرزی رضایتبخش به دانشآموزان کمک کند، حتی در عدم سازگاری آنان نیز سهیم باشد.
بردباری و شوخ طبعی از خصوصیات ضروری معلم خوب است. کسانی که با دانشآموزان کمتوان ذهنی سر و کار دارند، باید از هر یک از این 2خصوصیت سهم قابل ملاحظهای داشته باشند، زیرا پیشرفت اینگونه دانشآموزان غالباً به کندی صورت میگیرد. در عین حال زمانی که نتایج ساعتها کار نمایان میشود، برای معلم و شاگرد پاداش بسیار خوبی خواهد بود.
خصوصیت دلخواه دیگر معلم این دانشآموزان، خلاقیت است، چون به همان صورت که ابداع شیوههای اجرای مهارت ضروری است، امکان دارد ساختن ابزار نیز ضرورت پیدا کند. وقتی تسهیلات و تجهیزات برای تدریس تربیتبدنی محدود باشد، معلم مبتکر با تغییر شکل و تطبیق ابزار موجود، وسایل مورد نیاز برنامههایش را خواهد ساخت.
افزون بر این معلمی که خلاق و مبتکر است، خیلی بهتر قادر خواهد بود نیروی خلاقیت را در کسانی که تعلیم میدهد بالا ببرد. چون در کلاسهای تربیتبدنی، دانشآموزان برای اجرای مهارتها به رعایت الگو وادار میشوند، امکان دارد به زودی نیروی خلاقیت در آنها رو به خاموشی گذارد.
برای معلم خوب تربیتبدنی توانایی سازماندهی ضروری است. صرفنظر از روش تدریس، اتخاذ شیوههای کلاسی دقیقا طراحی شده و فعالیتهای کلاسی خوب سازمان یافته از به هدر رفتن وقت ویژه جلوگیری میکند. اینها عوامل هستند که رسیدن به هدف مورد نظر را سهلتر و مطمئنتر میسازند.
نهایتاً اعتقاد معلم بر این است که در زندگی دانشآموزان کمتوان ذهنی نقشی داشته باشد و با ابداع روشها و شیوههای متعدد، برنامهاش را پیاده کند. وی از نعمت بینش برخوردار است و میداند که کدام شیوه را چه هنگام به کار گیرد. او مایل است و این توانایی را دارد که روشهایش را با نیازهای لحظهای مطابقت دهد.
ویژگیهای یادگیری حرکتی و جسمی دانشآموزان کمتوان ذهنی
بسیار روشن است که کودکان کمتوان ذهنی نیاز دارند از نظر آمادگی جسمی، توانایی حرکتی و مکانیک بدن پیشرفت کنند. وضعیت بدنی اغلب این افراد معمولاً ضعیف است و شادابی جسمی چندانی ندارند. نحوه گام برداشتن آنان نامتعادل و نااستوار است و حکایت از آن دارد که هماهنگی کلی حرکات بدنی اکثر آنها ضعیف است. در مطالعات مقایسهای، همیشه دانشآموزان کمتوان ذهنی در زمینههای قدرت، تحمل، چالاکی، تعادل، سرعت دویدن، انعطافپذیری و زمان واکنش نسبت به کودکان هنجار امتیازهای پایینتری کسب میکنند.
به طور کلی میتوان گفت که دانشآموزان آموزشپذیر در انجام امور حرکتی بین 2 تا3 سال از کودکان هنجار، عقبتر هستند. اما امکان دارد برخی از این تفاوتها از عدم موفقیت در فهم مهارت حرکتی ناشی شده باشد تا ناتوانی انجام مهارت.
این دانشآموزان به لحاظ ناتوانیهای جسمی و ذهنی نیاز دارند که در بازیهای گروهی به تجربیات موفقیتآمیزی دست پیدا کنند. زیرا آنان اغلب پس از یک شکست مختصر تمایل کمتری در افزایش خویش نشان میدهند.
اگرچه آنان عموما قادر نیستند مانند بازیکنان عادی، مهارتی را در سطح عالی فراگیرند، اما این قدرت را دارند که مهارتها را در سطحی فراگیرند که در فعالیتهای عضلانی گوناگون شرکت کنند و بدین طریق آمادگی بدنی خود را افزایش دهند و قدرت حرکات بدن را بهبود بخشند.
بازی و ورزش علاوه بر ثمره جسمی، فرصتهای زیادی برای رشد اجتماعی و رشد عاطفی فرد فراهم میکند. پیروی از مقررات بازی و نیز رعایت نظام ورزشکاری یا منصفانه بازی کردن، کودک را به انضباط شخصی و خویشتنداری تشویق میکند و همکاری در محیطهای بازی موجب میشود که به توانایی ها و محدودیتهای خود و نیز تواناییها و محدودیتهای دیگر احترام بگذارد.
دانشآموز کمتوان ذهنی در برنامه تربیتبدنی به توجه ویژهای نیازمند است. زیرا محدودیتهای جسمی و اجتماعی وی موجب میشود که او نتواند به خوبی در بازیهای گروهی شرکت کند. وی حتی در برقراری ارتباط با فرد و احد هم دچار مشکل میشود.همچنین در یادگیری مهارتهای حرکتی، این دانشآموزان خطاهای خود را بارها و بارها تکرار میکنند. راهنمایی مداوم از طرف معلم در فعالیتهای گوناگون در کمک به آموزش مؤثر است و تکرار خطاها را از میان میبرد.
ایجاد انگیزه در ساعات تربیتبدنی
دانشآموزان کمتوان ذهنی با شورو شوق فراوان به کلاسهای تربیتبدنی وارد میشوند، زیرا تغییر نوع فعالیت کلاس به خودی خود برای آنان جالب است. اگر علاقه اولیه به صورت طبیعی در آنان وجود ندارد، میتوان آن را به طرق مختلف ایجاد کرد.
* میتوان با نشان دادن تصاویر ساده و جالب، یک بازی را معرفی کرد.
* میتوان داستان کوتاهی نقل کرد که به فعالیتی که قرار است ارائه شود، مربوط باشد.
* اگر فعالیتها همراه با شعر و آواز و آهنگ باشند، علاقه او را برمیانگیزاند.
* بهتر است معلم تمام آنان را تشویق کند، فعالانه در فعالیتها شرکت کنند. بدون شک نباید در این راه به فشار متوسل شد. کودک کمتوان ذهنی به تأیید نیاز دارد و در پی آن است و اگر بداند این همان چیزی است که معلم از او میخواهد و آن را تایید میکند به سوی همکاری و شرکت در فعالیتها هدایت خواهد شد.
* باید از فعالیتهای این کودکان سخاوتمندانه تقدیر به عمل آید. امکان دارد نتیجه تلاش موفقیتآمیز نباشد، اما معلم باید به کوشش به عمل آمده ارج نهد. تقدیر بیشائبه معلم میتواند برای دانشآموز موثرترین انگیزه باشد و کمک کند برای یادگیری و پیشرفت و محیطی مناسبتر به وجود آید.
* در صورت امکان، شرکت معلم در بازی و فعالیتهای آمادهسازی نیز بسیار مناسب است. هنگامی که دانشآموزان کمتوان ذهنی میبینند آنچه از آنان خواسته شده برای همه، از جمله معلم مفید است، واکنش مناسبتری نسبت به فعالیت خواهند داشت.
* در حقیقت آگاهی و نحوه روش تدریس معلم است که میتواند ذوق و شوق لازم را در شاگردان ایجاد کرده و محیط تدریس را از هرگونه کسالت و سستی که موجب بیزاری از حرکات بدنی است دور گرداند.
در ساعات تربیتبدنی گاهی مشاهده میشود که بعضی از دانشآموزان در بازی شرکت نکرده و گوشهگیری اختیار میکند. معلم خوب باید با کنجکاوی انگیزه این شرکت را بفهمد که آیا ناشی از تنبلی است یا علت خاص دیگری دارد. چنانچه علت عدم شرکت سستی و تنبلی باشد، معلم باید با شناخت حالات روانی کودک که جزو ملزومات فنی معلمی است و با ایجاد رغبت و تمایل، کسالت او را به شادی و نشاط تبدیل کند و اگر عارضه تنبلی ناشی از عوارض روانی دانشآموز است به مشاورین مربوط مراجعه کند.
* این کودکان در اثر محرکهای بیشتر دچار حواس پرتی میشوند. آنها در هنگام بازی کردن توجهشان به چیزهای دیگری که در اطراف زمین بازی است جلب و موجب میشود علاقه اول را رها و به سوی جاذبه دوم بروند. بنابراین معلم باید محرکهای اطراف زمین را حذف کند. همچنین توجه و تذکرهای معلم برای خنثی کردن این حواس پرتی لازم است و به کودکان در تمام کردن وظیفهشان کمک میکند.
تربیت بدنی ویژه کودکان
درس تربیتبدنی این قابلیت را دارد که در کنار تعلیم حرکت، از طریق حرکت برای تعلیم موثر واقع شود.
در برنامههای درسی درهم تنیده، تربیتبدنی میتواند کمک موثری برای سایر دروس باشد.
بهانه این مقاله کمتوجهی معلمان به ساعات ورزش کودکان کمتوان است. اگر چه افراد کم توان ذهنی در مقایسه با افراد معلول از استعداد کمتری برخوردار هستند ولی علاقه آنها نسبت به شرکت در فعالیتهای ورزشی و یادگیری اگر بیش از افراد عادی نباشد، کمتر هم نیست. باید دانست که تربیتبدنی در آموزشگاههای کودکان کمتوان ذهنی مفهوم بازی به شکل آزاد یا حکم ساعت تنفس بین ۲ کلاس را ندارد.
کلاس درس تربیتبدنی حکم آزمایشگاهی را دارد که طی آن، دانشآموز با وظیفه مهم فراگیری حرکت و یادگیری از طریق حرکت درگیر می شود. هدف اصلی این درس سرگرمی و شادی نیست. ممکن است هدف دانشآموز سرگرمی و شادی باشد ولی معلم نباید چنین هدفی داشته باشد.
شادی و تفریح و سرگرمی محصول فرعی یک برنامه خوب تربیتبدنی است. باید سعی کرد به این دانشآموزان با دیدی نگریست که تواناییهای آنان در اجرای حرکات مورد توجه قرار گیرد، نه محدودیتهایشان. چنین تاکیدی بر جنبههای مثبتتر تا اندازهای از زدن برچسب «ناتوان بودن» که غالباً باعث زیان رساندن به آنان میشود، میکاهد.
در برنامههای درسی تربیتبدنی در موقعیتهای پرورشی ویژه، به افرادی که قادر نیستند از برنامههای ویژه پرورش بدن استفاده کنند، اسامی مختلفی داده شده است. در میان واژههای مورد استفاده کلمههای تربیتبدنی اصلاحی، تربیتبدنی تکاملی برای رشد و تربیت بدنی انطباقی (برای رشد و سازگاری و بهبودی) دیده میشود. منظور اصلی تمام این برنامهها یکی است: رشد و پرورش سلامتی کلی، همراه با تاکیدی بر بهبود وضعیت بدن و شرایط کلی آن با توسل به فعالیتهای حرکتی.
تربیتبدنی اصلاحی عبارت است از برنامههایی که با توسل به تمرینهای خاص بر اصلاح، تغییر کارکرد، یا تغییر ساختمان بدن تاکید دارد. تربیتبدنی تکاملی برای رشد، بر پرورش تواناییهای حرکت و آمادگی بدنی افراد که پایینتر از سطح مورد قبول هستند، تأکید میورزد.
تربیتبدنی انطباقی عبارت است از برنامهای که اهداف تربیتبدنی عادی را دنبال میکند، اما با تغییرهایی در آنها تلاش میکند نیازهای کودکان استثنایی، از جمله کودکان کمتوان ذهنی را برآورد و در خور تواناییهای آنان باشد. در اینجا لازم به یادآوری است که واژه انطباقی به طور اعم به صورت بسیار گستردهای در تمام برنامههای دانشآموزان بیمار و ناتوان به کار میرود.
اما بسیار مناسب است که به دلیل جلوگیری از بروز هرگونه ابهام، واژه انضباطی تنها در زمینههای محدود به کار رود. پس بجاست که از واژه تربیتبدنی ویژه، به دلیل آن که دربردارنده مفهوم کمک به دانشآموزان معلول (همچنین معلولین ذهنی) و رفع تمامی نیازهای آنان از طریق برنامههای ویژه تربیت بدنی است، استفاده شود. ● اهداف برنامه ویژه
هدف برنامه ویژه تربیتبدنی این است که از طریق فعالیتهای انتخابی در برنامهای دقیقا طراحی شده به دانشآموز کمتوان ذهنی کمک کند تا به حداکثر رشد جسمی، فکری و اجتماعی دست پیدا کند. برای دستیابی به چنین هدف کلی، میتوان اهداف زیر را در نظر گرفت:
۱) حداکثر رشد آمادگی بدنی و افزایش قابلیتهای جسمانی.
۲) رشد مهارتها در اعمال حرکتی پایه و به کار انداختن اعضاء و عضلات خود.
۳) بالا رفتن گرایش برای بهبود مداوم وضعیت بدن.
۴) رشد شناخت از بدن.
۵) دادن احساس ارزش و بها به دانشآموز به عنوان یک فرد، بدون در نظر گرفتن معلولیت او.
۶) تامین احتیاجات بدنی و روانی کودکان ضمن شرکت دادن آنها در بازیهای دستهجمعی و کمک به آنها در اجرای مهارتهای لازم در اینگونه بازیها.
۷) رشد مهارتهای ورزشی برای شرکت در ورزشها به منظور پر کردن اوقات فراغت.
۸) تامین سلامتی و نشاط.
۹) ایجاد عادات ایمنی و آشنا ساختن آنها با اجرای کارهای مقدماتی در موقع برخورد با حوادث و مشکلات.
۱۰) ایجاد عادات بهداشتی.
۱۱) تقویت روحیه اجتماعی و میل به همکاری از طریق شرکت دادن آنان در بازیها و ورزشهای عمومی و دسته جمعی.
۱۲) پرورش روحیه نظم و انضباط.
۱۳) تقویت و شکوفایی قوای عقلانی کودکان از طریق شرکت آنها در بازیها و ورزشهایی که مستلزم به کار گرفتن تفکر و شناخت موقعیتها است.
۱۴) اصلاح فعالیت و اندیشههای نادرست دانشآموز کمتوان ذهنی و متعادل کردن احساسات درونی او. ● تدریس تربیتبدنی ویژه
وظیفه معلم ایجاب میکند که برای یادگیری محیط مناسبی تدارک ببیند. ثمره این محیط مناسب ایجاد تغییرهایی چند در دانشآموز خواهد بود. در تربیتبدنی بدون شک بارزترین تغییرها، بهبودی مهارتهای حرکتی و بالا رفتن سطح آگاهی بدن است، این تغییرها نه تنها در توفیق دانشآموز هنگام شرکت در بازیها و فعالیتهای تربیت بدنی آشکار میشود، بلکه در بهبودی کلی الگوهای حرکتی نیز موثر خواهد بود.
تغییر مطلوب دیگری که به وجود خواهد آمد و به دلیل این که کمتر عیان است احتمالا از دید عامه پنهان میماند، گاهی فزاینده و ارزیابی دقیقتر دانشآموز از محدودیتها و خصوصیات خویش است.
این آگاهی در برخورد با دیگران با حالت پختهای ظاهر میشود و برای دانشآموزان کمتوان ذهنی که از ناسازگاریهای شدید شخصیتی رنج میبرند، در جهت سازگاری بهتر و پیشرفت و تکوین ویژگیهای کلی شخصیت، نخستین گام به حساب میآید.برای فراهم ساختن چنین محیط آموزشی، که چنین نتایج مطلوبی دربرداشته باشد، معلم به دانش و کارورزی نیاز دارد و همچنین باید از ویژگی، شخصیت و خوی و خصلت ویژهای برخوردار باشد.
معلم این دانشآموزان باید علاوه بر خصوصیات کلی یک معلم عادی، دارای صفات و ویژگیهای خاصی باشد. ● صفات معلم تربیتبدنی ویژه
شاید مهمترین صفتی که معلم دانشآموزان کمتوان ذهنی باید داشته باشد، بلوغ عاطفی است. بلوغ عاطفی عبارت است از حل مسائل و سازش با شرایط محیط بدون نیاز به درگیری عاطفی زائد. معلم باید بیچون و چرا بر وی تاثیر بگذارد و حدنهایی موفقیت در سازگاری را به آنان عرصه بدارد.
معلمی که قادر نیست مسائل روانی خود را حل کند، احتمالاً قادر نخواهد بود در حل مسائل، شاگردانش را یاری کند. به ویژه اگر رفتار وی حاکی از عدم بلوغ باشد، امکان دارد به جای آن که برای سازگاری با کمبودها به طرزی رضایتبخش به دانشآموزان کمک کند، حتی در عدم سازگاری آنان نیز سهیم باشد.
بردباری و شوخ طبعی از خصوصیات ضروری معلم خوب است. کسانی که با دانشآموزان کمتوان ذهنی سر و کار دارند، باید از هر یک از این ۲خصوصیت سهم قابل ملاحظهای داشته باشند، زیرا پیشرفت اینگونه دانشآموزان غالباً به کندی صورت میگیرد. در عین حال زمانی که نتایج ساعتها کار نمایان میشود، برای معلم و شاگرد پاداش بسیار خوبی خواهد بود.
خصوصیت دلخواه دیگر معلم این دانشآموزان، خلاقیت است، چون به همان صورت که ابداع شیوههای اجرای مهارت ضروری است، امکان دارد ساختن ابزار نیز ضرورت پیدا کند. وقتی تسهیلات و تجهیزات برای تدریس تربیتبدنی محدود باشد، معلم مبتکر با تغییر شکل و تطبیق ابزار موجود، وسایل مورد نیاز برنامههایش را خواهد ساخت.
افزون بر این معلمی که خلاق و مبتکر است، خیلی بهتر قادر خواهد بود نیروی خلاقیت را در کسانی که تعلیم میدهد بالا ببرد. چون در کلاسهای تربیتبدنی، دانشآموزان برای اجرای مهارتها به رعایت الگو وادار میشوند، امکان دارد به زودی نیروی خلاقیت در آنها رو به خاموشی گذارد.
برای معلم خوب تربیتبدنی توانایی سازماندهی ضروری است. صرفنظر از روش تدریس، اتخاذ شیوههای کلاسی دقیقا طراحی شده و فعالیتهای کلاسی خوب سازمان یافته از به هدر رفتن وقت ویژه جلوگیری میکند. اینها عوامل هستند که رسیدن به هدف مورد نظر را سهلتر و مطمئنتر میسازند.
نهایتاً اعتقاد معلم بر این است که در زندگی دانشآموزان کمتوان ذهنی نقشی داشته باشد و با ابداع روشها و شیوههای متعدد، برنامهاش را پیاده کند. وی از نعمت بینش برخوردار است و میداند که کدام شیوه را چه هنگام به کار گیرد. او مایل است و این توانایی را دارد که روشهایش را با نیازهای لحظهای مطابقت دهد. ● ویژگیهای یادگیری حرکتی و جسمی دانشآموزان کمتوان ذهنی
بسیار روشن است که کودکان کمتوان ذهنی نیاز دارند از نظر آمادگی جسمی، توانایی حرکتی و مکانیک بدن پیشرفت کنند. وضعیت بدنی اغلب این افراد معمولاً ضعیف است و شادابی جسمی چندانی ندارند. نحوه گام برداشتن آنان نامتعادل و نااستوار است و حکایت از آن دارد که هماهنگی کلی حرکات بدنی اکثر آنها ضعیف است. در مطالعات مقایسهای، همیشه دانشآموزان کمتوان ذهنی در زمینههای قدرت، تحمل، چالاکی، تعادل، سرعت دویدن، انعطافپذیری و زمان واکنش نسبت به کودکان هنجار امتیازهای پایینتری کسب میکنند.
به طور کلی میتوان گفت که دانشآموزان آموزشپذیر در انجام امور حرکتی بین ۲ تا۳ سال از کودکان هنجار، عقبتر هستند. اما امکان دارد برخی از این تفاوتها از عدم موفقیت در فهم مهارت حرکتی ناشی شده باشد تا ناتوانی انجام مهارت.
این دانشآموزان به لحاظ ناتوانیهای جسمی و ذهنی نیاز دارند که در بازیهای گروهی به تجربیات موفقیتآمیزی دست پیدا کنند. زیرا آنان اغلب پس از یک شکست مختصر تمایل کمتری در افزایش خویش نشان میدهند.
اگرچه آنان عموما قادر نیستند مانند بازیکنان عادی، مهارتی را در سطح عالی فراگیرند، اما این قدرت را دارند که مهارتها را در سطحی فراگیرند که در فعالیتهای عضلانی گوناگون شرکت کنند و بدین طریق آمادگی بدنی خود را افزایش دهند و قدرت حرکات بدن را بهبود بخشند.
بازی و ورزش علاوه بر ثمره جسمی، فرصتهای زیادی برای رشد اجتماعی و رشد عاطفی فرد فراهم میکند. پیروی از مقررات بازی و نیز رعایت نظام ورزشکاری یا منصفانه بازی کردن، کودک را به انضباط شخصی و خویشتنداری تشویق میکند و همکاری در محیطهای بازی موجب میشود که به توانایی ها و محدودیتهای خود و نیز تواناییها و محدودیتهای دیگر احترام بگذارد. ● ایجاد انگیزه در ساعات تربیتبدنی
دانشآموزان کمتوان ذهنی با شورو شوق فراوان به کلاسهای تربیتبدنی وارد میشوند، زیرا تغییر نوع فعالیت کلاس به خودی خود برای آنان جالب است. اگر علاقه اولیه به صورت طبیعی در آنان وجود ندارد، میتوان آن را به طرق مختلف ایجاد کرد. ▪ میتوان با نشان دادن تصاویر ساده و جالب، یک بازی را معرفی کرد. ▪ میتوان داستان کوتاهی نقل کرد که به فعالیتی که قرار است ارائه شود، مربوط باشد. ▪ اگر فعالیتها همراه با شعر و آواز و آهنگ باشند، علاقه او را برمیانگیزاند. ▪ بهتر است معلم تمام آنان را تشویق کند، فعالانه در فعالیتها شرکت کنند. بدون شک نباید در این راه به فشار متوسل شد. کودک کمتوان ذهنی به تأیید نیاز دارد و در پی آن است و اگر بداند این همان چیزی است که معلم از او میخواهد و آن را تایید میکند به سوی همکاری و شرکت در فعالیتها هدایت خواهد شد. ▪ باید از فعالیتهای این کودکان سخاوتمندانه تقدیر به عمل آید. امکان دارد نتیجه تلاش موفقیتآمیز نباشد، اما معلم باید به کوشش به عمل آمده ارج نهد. تقدیر بیشائبه معلم میتواند برای دانشآموز موثرترین انگیزه باشد و کمک کند برای یادگیری و پیشرفت و محیطی مناسبتر به وجود آید. ▪ در صورت امکان، شرکت معلم در بازی و فعالیتهای آمادهسازی نیز بسیار مناسب است. هنگامی که دانشآموزان کمتوان ذهنی میبینند آنچه از آنان خواسته شده برای همه، از جمله معلم مفید است، واکنش مناسبتری نسبت به فعالیت خواهند داشت. ▪ در حقیقت آگاهی و نحوه روش تدریس معلم است که میتواند ذوق و شوق لازم را در شاگردان ایجاد کرده و محیط تدریس را از هرگونه کسالت و سستی که موجب بیزاری از حرکات بدنی است دور گرداند.
در ساعات تربیتبدنی گاهی مشاهده میشود که بعضی از دانشآموزان در بازی شرکت نکرده و گوشهگیری اختیار میکند. معلم خوب باید با کنجکاوی انگیزه این شرکت را بفهمد که آیا ناشی از تنبلی است یا علت خاص دیگری دارد. چنانچه علت عدم شرکت سستی و تنبلی باشد، معلم باید با شناخت حالات روانی کودک که جزو ملزومات فنی معلمی است و با ایجاد رغبت و تمایل، کسالت او را به شادی و نشاط تبدیل کند و اگر عارضه تنبلی ناشی از عوارض روانی دانشآموز است به مشاورین مربوط مراجعه کند. ▪ این کودکان در اثر محرکهای بیشتر دچار حواس پرتی میشوند. آنها در هنگام بازی کردن توجهشان به چیزهای دیگری که در اطراف زمین بازی است جلب و موجب میشود علاقه اول را رها و به سوی جاذبه دوم بروند. بنابراین معلم باید محرکهای اطراف زمین را حذف کند. همچنین توجه و تذکرهای معلم برای خنثی کردن این حواس پرتی لازم است و به کودکان در تمام کردن وظیفهشان کمک میکند
سلام.وبلاگ عالی داری. برای تبادل لینک مراچعه کنید http://parsz.com/parsj
سلام.وبلاگ عالی داری. برای تبادل لینک مراچعه کنید http://parsz.com/parsj