بانک سوال دبستان گرمه

بانک نمونه سوال ابتدایی متوسطه اول و دوم پایان نامه مقاله تحقیق کارآموزی کارورزی طرح توجیهی کار آفرینی پروژه

بانک سوال دبستان گرمه

بانک نمونه سوال ابتدایی متوسطه اول و دوم پایان نامه مقاله تحقیق کارآموزی کارورزی طرح توجیهی کار آفرینی پروژه

ابعاد شخصیت

شخصیت چیست؟

شخصیت یعنی « مجموعه‌ای از رفتار وشیوه‌های تفکر شخص در زندگی روزمره که با ویژگی های بی همتا بودن ، ثبات (پایداری) و قابلیت پیش بینی» مشخص می‌شود. از این تعریف چندین نکته قابل استنباط است. بی همتایی و تفاوت : شخصیت یک فرد بی‌همتاست و در عین بعضی مشابهت‌ها ، هیچ دو شخصیت یکسان و همسان وجود ندارد.

ثبات داشتن (پایداری) : اگر چه افراد در شرایط و محیطهای گوناگون در ظاهر رفتار متضاد و مختلفی دارند، ولی در طول زمان (مثلا چندین دهه) رفتار و واکنش و همچنین شیوه تفکر آنها دارای یک در ثبات نسبی دائمی است. قابلیت پیش بینی : با توجه کردن و مطالعه رفتار و نوع تفکر اشخاص می‌توان سبک رفتاری و تفکری افراد را با احتمال زیاد پیش بینی کرد. قابلیت پیش بینی رفتار با «ثبات در رفتار» رابطه متقابل دارد.

اختلال شخصیت چیست؟ آیا تابحال کسی را دیده‌اید که در برابر یک انتقاد ساده ، واکنش خشمگینانه شدیدی داشته باشد؟ آیا از خود پرسیده‌اید که چرا بعضی افراد انواع مختلف «خال کوبی» را روی پوست خود دارند؟ چرا بعضی افراد برای خود بعضی افراد برای خود ، خانواده و ... برنامه ریزی سختگیرانه دارند بصورتی که شرایط بحرانی هم حاضر به تغییر آن نیستند؟

شخصیت می‌تواند سازگار و یا ناسازگار باشد. «ناسازگاری» زمانی مطرح می‌شود که افراد قادر نباشند تفکر و رفتار خود را با محیط و تغییرات آن تطبیق دهند. سازگاری یا عدم سازگاری ارتباط نزدیکی با «انعطاف پذیری» دارد. یک شخصیت سالم با وجود ثبات و پایداری به میزانی از انعطاف‌پذیری بهره می‌برد. اما افراد ناسازگار در برخورد با موقعیت‌هایی که واکنش به آنها مستلزم تغییرات و تصمیمات جدید است، تفکر و رفتار انعطاف ناپذیری از خود بروز می‌دهند. بنابراین ، اختلال شخصیت یعنی «رفتارهای ناسازگار و انعطاف ناپذیر در برخورد با محیط و موقعیت ها» میزان شیوع اختلال شخصیت


شیوع در جمعیت کلی میزان شیوع اختلال شخصیت در کل جمعیت حدود 4 تا 6 درصد برآورد شده است. اگر چه در بین انواع مختلف شخصیتی تفاوتهای معنی‌دار وجود دارد برای مثال برآوردها برای اختلال پارانوئید حدود (0.5 تا 2.5 درصد) است در حالی که برای اختلال اجتنابی بین (1 تا 10 درصد) اعلام شده است. شیوع در بین دو جنس در میزان شیوع اختلال شخصیت بین دو جنس تفاوت های معنی‌دار دیده می شود برای نمونه در حالی که طبق برآوردهاا صداجتماعی واختلال وسواسی- جبری در مردان بیشتر از زنان است اختلال مرزی نمایشی و وابسته در زنان بیشتر از مردان (گاهی 2 برابر مردان) است. درمان اختلال شخصیت روان درمانی روشی است که روانشناسان بالینی یا مشاور با استفاده از اقدامات «نیرو دارویی» اقدام به درمان اختلال می نماید و شامل انواع مختلفی است از قبیل «روانکاروی ، شناخت درمانی ، رفتار درمانی ، گروه درمانی ، آموزش مهارت های اجتماعی و... هدف از روان دمانی ، آموزش رفتارهای جدید همراه با اسجاد خودآگاهی و بینش در مراجع (دروان جو) نسبت به رفتار خود و اثر آن بر فرد و جامعه است. در درمان اختلال شخصیت اولویت با روان درمانی است. درمان دارویی در کنار روان درمانی مواقعی وجود دارد که لازم است از دارو نیز استفاده شود تا فرآیند درمان تسهیل شود. دارو درمانی زیر نظر روانپزشک اعمال می شود و میزان و تعداد مصرف را او تعیین می کند. داروهای مورد استفاده برای درمان این اختلال بطور غیر مستقیم اثر خود در اعمال می کنند. برخی از گروهها دارویی مورد استفاده عبارتند از: ضد اضطرابها ، ضد افسردگیها ، ضد جنونها.

مقالات روانشناسی،پژوهشهای دانشگاهی،پایان نامه،نرم افزار آماری ،خدمات دانشجویی و

پنج بعد مهم شخصیت چیست؟

پژوهشگران پنج بعد اساسی برای شخصیت هر انسان در نظر می‌گیرند. مدارک و شواهد بسیاری برای درستی این نظریه ظرف 50 سال گذشته ارائه شده است. پژوهش در این زمینه ابتدا توسط فیسک (1949) آغاز شد و سپس از طریق پژوهشگران دیگری چون نورمن (1967)، اسمیت (1967)، گلدبرگ (1981) و مک‌کرا و کاستا (1987) توسعه یافت.
این پنج بعد، رده‌های گسترده خصیصه‌های شخصیت را تشکیل می‌دهند. با وجودی که مقالات بسیار زیادی در تأیید و پشتیبانی از این مدل پنج عامله برای شخصیت وجود دارد، امّا پژوهشگران بر سر نام دقیقی برای این ابعاد، اتفاق نظر ندارند. این پنج رده معمولاً با اسامی زیر عنوان می‌شوند:

1- برون گرایی
این خصیصه شامل ویژگی‌هایی از قبیل تحریک‌پذیری، مردم آمیزی (میل به برقراری روابط بین فردی)، پرحرفی، اعتماد به نفس و ابراز هیجانات و احساسات به مقدار زیاد، می‌باشد.

2- خوشایندی (مقبولیت)
این بعد شخصیت شامل ویژگی‌هایی از قبیل اعتماد، نوع دوستی، احترام به خواست‌ها و نیازهای دیگران، مهربانی، محبت و سایر رفتارهای پسندیده اجتماعی می‌باشد.

3- وظیفه‌شناسی (وجدان)
ویژگی‌های متداول این بعد شخصیت شامل سطح بالای تفکر، به همراه کنترل مناسب واکنش‌ها و نیز رفتارهای هدفمند می‌باشد. کسانی که این بعد از شخصیت‌شان برجسته باشد، اهل سازماندهی و پرداختن به جزئیات کارها هستند.

4- تهییج‌پذیری
کسانی که این ویژگی در آن‌ها برجسته باشد، از نظر هیجانی بی‌ثبات، مضطرب، دمدمی‌مزاج، خجالتی و افسرده هستند.

5- آزاداندیشی
این خصیصه شامل ویژگی‌هایی از قبیل تخیل و بینش است و کسانی که این بعد شخصیت در آن‌ها قوی باشد معمولاً دارای علائق متنوعی می‌باشند.

این ابعاد نشانگر زمینه‌های گسترده شخصیت انسان هستند. پژوهش‌ها نشان داده‌اند که خصیصه‌هایی که در یک گروه قرار دارند معمولاً در بسیاری از افراد با همدیگر و به صورت توأم وجود دارند. برای مثال، افرادی که مردم آمیز هستند و میل زیادی به برقراری روابط بین فردی دارند، معمولاً پرحرف هم هستند. با وجود این، گاهی اوقات هم این ویژگی‌ها با هم وجود ندارند. شخصیت انسان بسیار پیچیده و متنوع است و هر فرد ممکن است رفتارهایی متناسب با چند بعد از ابعاد فوق از خود نشان دهد.

از شخصیت سالم تا انسان کامل  اکثر نظریه های مطرح شده در روان شناسی ( مثل روان تحلیل گری ، نظریه ی روابط شیء نظریه های انسانگرایی و وجودی ، نظریه های شناختی و رفتاری و نظریه ی نظام ها ) تا حد زیادی ساخته و پرداخته ی مردان سفید پوست و معرف ارزش های فرهنگ غرب بوده اند . اکثر این نظریه ها بر دیدگاه فردگرایی تأکید دارند. یعنی « انسان سالم » را یک موجود : خودکفا، ، مجزا و دارای کنترل می دانند که در قبال خودش مسئولیت حس می کند ، مسئولیت پذیر است ، اسیر دیگران نمی شود ، از مرزهای خودش حفاظت می کند ، خود پنداره ی روشن و مستحکمی دارد و ... اختلال روانی هم عبارت است از این که نتوانیم چنین فردی باشیم . هدف اکثر درمان ها نیز بالا بردن فردیت است . (1)
اما آیا این نظریه ها ، نظریه هایی جهانی هستند ؟ آیا ممکن است مختص به فرهنگ و منعکس کننده ی سوگیری های فرهنگی باشند ؟ وقتی این نظریه ها و درمانگرانی که از آنها استفاده می کنند ، با افرادی مواجه می شوند که این ارزش ها را قبول ندارند ، چه اتفاقی می افتد ؟ (2)
تعریف شخصیت سالم
واضح است که ما تاکنون توانایی تعریف حقیقی « شخصیت سالم » را با این فلسفه ها و علومی که تاکنون به دست آورده ایم ، نداریم ، مخصوصا با در نظر داشتن این که ما باید هم یک تعریفی یا حداقل یک توصیف رضایت بخش درباره ی شخصیت داشته باشیم و هم درباره ی مفهوم « سلامت » ، تا بتوانیم برای شناخت شخصیت سالم ، مفاهیمی روشن و قابل قبول را مطرح نماییم. اما می توان گفت : به طور کلی ، هر موجودی اعم از گیاه ، حیوان و انسان ، که با نظر به قوانین زندگی مخصوص به خود ، هویت طبیعی خود را در مسیر ادامه ی حیات ، حفظ کند و در جریان ارتباط با موجوداتی که به نوعی با آنها در تماس است، آن هویت را با نظم مقرر خود ، اداره کند؛ چنین موجودی از سلامت برخوردار است و بالعکس ، هر موجودی که از درک فعالیت و جریان فوق ناتوان باشد به همان اندازه بیمار است. از این جا روشن می شود که سالم بودن شخصیت ، یک امر کاملا نسبی است . (3 )
کار اساسی شخصیت سالم
جهت کاربردی نمودن تعریف فوق ، باید کار اساسی شخصیت سالم را شناخت تا با کار بست آن بتوان در مسیر سالم سازی و در نهایت ، تکامل شخصیت ، گام برداشت . در این زمینه می توان گفت : آن کار اساسی ای که شخصیت سالم می تواند مدیریت آن را به عهده بگیرد ، عبارت است از :« تنظیم نیازها و سازماندهی نفس انسانی در ارتباطات چهارگانه یعنی ارتباط انسان با خویشتن ، با خدا، با جهان هستی و همچنین با همنوعان خود » . (4) اما لازمه ی چنین کاری داشتن ایمان است ؛ چرا که بدون داشتن ایمان به یک حقیقت مطلق و موجودی کامل ، انجام دادن این کار اساسی ، محال است.
تنظیم نیازها
توصیف مختصر نیاز [ نه تعریف کامل آن ] ، عبارت است از : « احتیاج به وجود چیزی که جزئی یا شرطی از عوامل ادامه ی حیات تلقی می شود و بدون تأمین آن ، حیات به همان مقدار ، مختل می گردد » .
با توجه به این تعریف مختصر ، اگر ما همه ی نیازهای اصلی انسان ها را در نظرگرفته ، مورد بررسی قرار دهیم ، به سه گروه عمده از نیازها می رسیم که هر یک دارای راه های خاص مرتفع ساختن خود هستند :
1. نیازهای مادی و جسمانی که عبارت اند از همه ی آن نیازهایی که برای تأمین زندگی طبیعی در هر دو حالت فردی و اجتماعی به وجود می آیند. مانند غذا ، مسکن ، لباس ، بهداشت و ...
2. نیازهای مربوط به زندگی توجیهی خاص در جامعه ؛ مانند نیازهای سیاسی ، فرهنگی ، حقوقی و احراز موقعیت شایسته در جامعه ...
3. نیازهای حیات تکاملی که می تواند حیات فرد را به سمت هدف والا و برین به حرکت درآورد ؛ مانند نیاز اخلاق و دین و ... (5)
انسان با کمک ایمان به خداوند از طریق تشخیص نیازهای اصلی و فرعی ، موقت و پایدار ، شدید و ضعیف آنها و پیدا کردن راه های صحیح مرتفع ساختن آنها می تواند نیازهای خویش را در مسیر شکوفایی تمام ابعاد وجودی خود ، تنظیم کند.
آیا انسان می تواند بدون ایمان زندگی کند ؟
برای پاسخ گفتن به این سؤال ، باید دید مقصود از زندگی چیست ؟ اگر مقصود از زندگی همین حرکت و احساس طبیعی و خواستن های ناشی از اشباع غرایز حیوانی است و بس ، نه تنها ایمان برای چنین زندگی ای مورد نیاز نیست ، بلکه مزاحم و مخل آن نیز محسوب می شود ؛ اما اگر مقصود از زندگی ، عبارت است از زندگی با همه ی ابعاد و استعدادهای انسانی ، محال است که بدون ایمان ، از چنین زندگی ای برخوردارگشت .
فقط ایمان به خدا و ایمان به معنا دار بودن جهان هستی است که می تواند برای شخصیت انسان ، حیثیت و شرف ذاتی اثبات نماید و بدان جهت که ایمان مربوط به همه ی ابعاد و استعدادهای شخصیت است ، لذا نخستین مختص آن ، شکوفا شدن این حقیقت بزرگ ( شخصیت ) است .
اگر در پدیده ی عشق ، تنها بعد و استعداد جمال یابی شخصیت شکوفا می گردد ، قطعی است که ایمان ، موجب شکوفایی همه ی استعدادها و نیروها و ابعاد شخصیت در ارتباطات چهارگانه می گردد . بنابراین می توان گفت : عشق ، پدیده ای است که استعداد و بعد جمال یابی را در شخصیت ، شکوفا می نماید ، در حالی که ایمان ، همه ی استعدادها و نیروها و ابعاد شخصیت آدمی را شکوفا می سازد . عشق حقیقی الهی بدون ایمان به معشوق که کامل مطلق ( جامع جمال و جلال ) است ، امکان پذیر نیست . (6) بنابراین ، ایمان ، شرط لازم و ضروری برای شخصیت سالم است .
آگاهی ، مقدمه ی ایمان
انسانیت انسان از این نقطه شروع می شود که از غفلت خارج شده ، قدم به مرحله ی آگاهی بگذارد و متوجه شود که سرنوشتی دارد و راه های مختلفی پیش پای او هست که لازم است از میان آنها راه درست را شناخت و از آن پیروی نمود.
بنابراین ، قدم نخست به سوی انسانیت ، خارج شدن از این غفلت و تاریکی محض و توجه به این حقیقت است که جز پاسخ گفتن به امیال غریزی ، حقایق دیگری هم وجود دارد که انسان نسبت به آن ، مسئول است و ناگزیر از پذیرش و تسلیم و التزام به لوازم آنهاست ؛ چرا که این امور ، خارج از محدوده ی قدرت و اختیار او نیستند .
بعد از این که انسان توجه پیدا کرد در عالم ، چنین حقایقی نیز ممکن است وجود داشته باشد ، طبعا در گام نخست برای او شک و تردید پیدا می شود و از خود می پرسد : آیا آنچه انبیاء می گویند ، حقیقت دارد یا نه ؟ برای پاسخگویی به این پرسش ، بر انسان لازم است برای تحصیل علم ، تحقیق کند و به یقین دست یازد .
بدیهی است که اگر بخواهیم نسبت به توحید و نبوت و معاد، ایمان بیاوریم ، نخست باید علم به آنها پیدا کنیم و اگر علم حاصل نشود، ایمان پدید نمی آید ؛ زیرا علم ، مقدمه و علت ناقصه ی ایمان است ؛ اما چون ایمان در دایره ی اختیار انسان قرار دارد ، با وجود یقین و علم نیز ایمان به طور جبری و صد در صد حاصل نمی شود . اگر ما بخواهیم به آنچه که می دانیم حق است مؤمن و ملتزم شویم ، باید چیزهایی را که ممکن است ما را از ایمان و پذیرش قلبی باز دارد از خود دور کنیم . در این صورت ، آماده ی پذیرش و التزام نسبت به حقایقی می شویم که حقانیت آنها را دریافته ایم .
موانع ایمان
می توان گفت که در قرآن ، موانع ایمان به طور کلی ، زیر سه عنوان عام و وسیع و در عین حال ، مربوط به یکدیگر قرار می گیرند که به ترتیب عبارت اند از : 1. هوای نفس ، 2. دنیا و 3 . شیطان .
1. هوای نفس
هوای نفس ، دل آدمی را می رباید و نمی گذارد فضایی در وجود او باقی بماند تا محلی برای ورود ایمان شود. اما هوای نفس چیست ؟ پاسخ ، این است که اگر از میل های غریزی و کشش های کور که فقط ارضای خود را می خواهد و بس ، پیروی کردیم ، بدون آن که فکر کنیم نتیجه ی بعدی آن چه می شود و غرض ما صرفا لذات آنی باشد ، این ، هوای نفس است ؛ و نقطه ی مقابلش این است که هنگام ارضای غریزه ، عقل به کار گرفته شود .
عقل چیست ؟ یک نیروی حسابگر است که می سنجد این کار مورد نظر ، چه تأثیری نسبت به آینده و سرنوشت و آخرت ما دارد . بنابراین برای آن که ما به آنچه می دانیم ایمان بیاوریم باید خویش را از قید هوای نفس رها سازیم ؛ یعنی ، بر اساس بینش صحیح و آینده نگری و مقایسه و سنجش و گزینش راه بهتر ، تصمیم بگیریم . اما چگونه می توان خود را از هوای نفس، رها ساخت . راه مبارزه با هواهای نفس ، این است که کشش های دیگری در مقابل آنها باشد و تقویت شود و بر آنها پیروز گردد. وآن ، چیزی جز محبت خداوند متعال نیست که باید در دل انسان بیدار شود ؛ اما چگونه می توان این میل و محبت خفته را بیدار کرد؟ در پاسخ می گوییم : ادراک ، عامل شوق است ؛ چرا که آن میل نهفته ، به وسیله ی درک و شعور ، زنده و برانگیخته می شود و بر ما لازم است که بدین وسیله به تقویت آن بپردازیم .
برای این که شوق به اطاعت از خدا و ایمان و التزام عملی در ما به وجود آید ناگزیریم درباره ی چیزی بیندیشیم که با « شوق » ، سنخیت و تناسب داشته باشد و بتواند در تحریک و برانگیختن آن مؤثر باشد . در توضیح بیشتر این سخن می گوییم : ریشه ی همه ی فعالیت های انسان ، خوف و رجا ( بیم و امید ) است . برای وادار شدن به کار و تلاش و حرکت باید فکری کنیم که ترس و امید را در ما برانگیزد . فکر کنیم درباره ی این که : اگر ایمان بیاوریم چه می شود ؟ چه ثمرات و نتایجی دارد ؟ و اگر نیاوریم چه ؟ پس درباره ی هر کار اختیاری ای ( و از آن جمله : ایمان آوردن ) اگر درست بیندیشیم و درک کنیم که آن کار چه منافعی برای ما در بر دارد ، شوق دستیابی به آن در ما تحریک می شود ؛ چنان که اگر دریافتیم که آثار تلخ و نتایج زیانباری بر آن کار مترتب می گردد ، ترس از آن نتایج در ما برانگیخته می شود و ما را بر آن می دارد تا از آن کار ، دوری کنیم و دقیقا سر وجود این همه وعد و وعید در آیات قرآن همین نکته است.
2. دنیا
مانع دوم ایمان ، دنیاست . دنیا و هوای نفس ، دو حقیقت کاملا مربوط به هم هستند ؛ یعنی ، دنیا موضوع هوای نفس است ، پس دو عامل مستقل به شمار نمی روند ، بلکه به خواسته ها و تمایلات انسان که به دنیا به عنوان یک مطلوب اصلی تعلق دارند به این لحاظ که خواهشی است در نفس انسان ، عنوان « هوای نفس » می دهیم ؛ ولی به موضوع آن خواسته های نفسانی ای که منهای آخرت دنبال می شوند ؛ می گوییم : « دنیا » .
دنیایی مذموم است که انسان را از آخرت بازمی دارد : پس « هوای نفس » و « دنیا » به هم مربوط اند و دنیا « موضوع » هوای نفس است.
3. شیطان
مانع سوم ایمان ، شیطان است. عمده کاری که شیطان می کند - که توجه به آن برای انسان ضروری است - وسوسه است ، و این کار را از طریق تزیین اعمال زشت ، دادن وعده های دروغ به انسان و بیمناک ساختن انسان نسبت به آینده ی خویش ، انجام می دهد.
بنابراین، شیطان نیز از کانال هواهای نفسانی در انسان نفوذ می کند و کار و کوشش وی را تأیید می کند و یا تغییر می دهد. کارهای زشت را در نظر انسان ، تزیین و وی را به انجام دادن آنها تشویق می کند و در مقابل نیز انسان را می ترساند و از انجام دادن کارهای خیر ، بازمی دارد و مسیرش را تغییر می دهد.
بنابراین ، راه مقابله با این دو مانع یا به عبارت صحیح تر ، راه رفع این دو مانع نیزهمان است که در مورد هوای نفس گفتیم . (7)
سازماندهی در ارتباطات
قبلا گفتیم که کار اساسی شخصیت سالم ، تنظیم نیازها و سازماندهی در ارتباطات چهارگانه ( ارتباط با خود ، خدا ، جهان و دیگر انسان ها ) است. با توجه به مطالبی که تاکنون بیان داشتیم ، شخصیت سالم با نیروی ایمان ، این وظیفه ی اساسی را انجام می دهد . در زمینه ی ارتباط انسان با خویشتن باید با تکاپوی مخلصانه درون را تصفیه و تهذیب نمود و از طواف به دور خود و از مقاومت در برابر حقایق ، دست برداشت و ابعاد سه گانه ی : محبت ، قدرت و شناخت نفس را به گونه ای سازماندهی نمود که موجب صعود به درجه ی ایمان صحیح به خدا و قبول معنادار بودن هستی گردد .
سازماندهی در ارتباط انسان با خدا به معنای تحصیل اعتقاد به وجود خداوند و یگانگی او و لزوم اعتقاد به ضرورت بعثت انبیا و نیز اعتقاد یقینی به روز معاد و در نتیجه ، پایبندی به لوازم این گونه اعتقاد است.
سازماندهی در ارتباطات انسان با جهان هستی عبارت است از حفظ محیط زیست از آلودگی ها و کوشش مستمر برای شناخت طبیعت و برخورداری صحیح از آن در زندگی و نگاه به این دنیا از دیدگاه گذرگاه بودن است و این که منزلگه نهایی نیست و انسان باید برای سرای ابدی که سرنوشت همه ی انسان ها به آن ختم می شود ، از این دنیا ذخیره و توشه برگیرد .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد