قرمزپوش
آبی پوش
]محیط صحنه به دوقسمت مساوی تقسیم شده است.قسمت اول،کاملاآبی رنگ است.یک دکه آبی رنگ نیز درآن قسمت قراردارد.نیمه دیگر،قرمزرنگ است.یک دکه قرمزرنگ درآن قسمت به چشم می خورد.دیوارهای دوطرف صحنه باعکس های مجلات وروزنامه های کهنه ،تکه پاره های تبلیغاتی رنگ ورورفته ،شندره ها وپارچه های کهنه قرمزوآبی پوشیده شده است.[
1
]نورمی آید.مردسرخ پوش،هریک درسمت چپ وراست سکوایستاده اندوبرای تماشاگران سخن می گویند؛همچون جارچیان،شومن ها وگویندگان آتشین برنامه های رادیویی وتلویزیونی.مطنطن وغرا.مسلط واغواگر،پیچ وتاب می خورندوحرف می زنند.گویی یک ترانه تبلیغاتی رابرای مخاطب هایی گیج وگول ،اجرامی کنند.[
آبی پوش؛این جا قلمروماست،محیطی بازوگسترده ،به وسعت تمامی خشکی هاودریاها؛پهنه وسیع این گردونه
خاکی.
قرمزپوش؛جریان رودها،وزش بادها،برف وباران،انگبین گل هاودرختان،حیات وحوش ونفس جانداران.
آبی پوش؛ردای سروری براین گردونه خاکی،برقامت بلندورسای مادوخته شده است.
قرمزپوش آنی حکم می کنیم ومحکوم رابرحکم مان راه گریزی نیست.
آبی پوش راه گریزی نیست!
قرمزپوش البته ....
آبی پوش ...البته باپیروی ازیک قانون.
قرمزپوش قانونی که بامشقت فراوان،آن راتدوین نموده ایم ودرراه دشواراجرای مفاد آن درتلاشیم.
آبی پوش درسطر سطرقانون ما همه چیزبه وضوح وروشنی دیده می شود.
قرمزپوش همیشه حق بامشتری است.
آبی پوش قانون شماره سیزده.
قرمزپوش حق انتخاب ،قانون شماره سیزده ونیم .
آبی پوش انتخابی آرام وساده ،بدون منظوروبدون هیچ گونه مقصدمشخص ویانامشخص.
قرمزپوش وبالاخره انتخابی بزرگ...وحتی کوچک.
آبی پوش انتخاب لهجه ، باهرطعم ومزه وبو.
قرمزپوش اهجه شیرین،لهجه ترش،لهجه تلخ،لهجه پرتقالی،لهجه لیمویی،لهجه موزی،لهجه لوزی،لهجه نستعلیق،لهجه شکسته،لهجه ترک خورده،لهجه مقفی،لهجه مصفا،لهجه مقوا،لهجه مربا،لهجه ...،لهجه ...(ازنفس افتاده است.)لهجه ...
آبی پوش انتخاب درحیطه رعایت موبه موی قوانین مدون ما،که ...
قرمزوآبی پوش این جا،قلمرومسلم مست.
آبی پوش اززردتاسفید.
قرمزپوش ازسرخ تابنفش.
آبی پوش جغرافیای ما،همه هزاران رنگ.
قرمزپوش همه هزارن هزاررنگ.
آبی پوش که فرمانروایی این گردونه خاکی رابه نام سکه ما...
]آبی پوش ،ناگهان گیج می شود .گویی اشتباهی اتفاق افتاده است.قرمزپوش می خندد.به اومی نگرد.باتاسف سرتکان می دهد.دوباره می خندد.آبی پوش نیزمی خندد.آرام آرام ،خنده شان اوج می گیرد.[
قرمزپوش (همچنان می خندد.)هیچ معلوم هست چی می گی ؟!
آبی پوش (همچنان می خندد.)که فرمانروایی این گردونه خاکی رابه نام سکه ما...سکه ما...(زخنده ریسه می رود.)می گم ،سکه ما...
]قرمزپوش ناگهان سعی می کند خودرادرمقابل تماشاگران بازیابد.سینه صاف می کندوادامه می دهد.[
قرمزپوش ....که سکه این گردونه خاکی رابه نام ماضرب کرده اند.
]آبی پوش می خندد.[
قرمزپوش خوب گفتم دیگه!
آبی پوش خب منم خوب خندیدم دیگه!(ازخنده ریسه می رود.)
قرمزپوش دارن می بینن،بده!
آبی پوش کی گفته بده!
]آبی پوش همچنان می خندد.قرمزپوش نیزخنده اش می گیرد.هردو،درهم می پیچندوریسه می روند.پس ازلحظاتی آرام می گیرند.[
قرمزپوش می دونی،توواقعابرای این کارساخته شدی،مثل یه مارخوش خط وخال می مونی؛مزوروریاکار،فخرفروش وطمع کار.
آبی پوش توهم شیادبی مثالی هستی عزیزم؛تاحالانمونه توندیدم،پشت هم اندازوکلک بازودروغ باف.
قرمزپوش من؟!!
آبی پوش (نرم ورندانه .)ای دروغ گوی پست!
قرمزپوش توچی ؟!
آبی پوش من؟!!
قرمزپوش ای سالوس کارلعنتی!
]رفته رفته براق می شوند.[
آبی پوش (نمی خندد.)متقلب بی اصل ونسب!
قرمزپوش (به خودمی آید.)بازشروع کردی؟!
آبی پوش اول توشروع کردی یامن،قرشمال!
قرمزپوش بابا،من شوخی کردم،منظوری نداشتم.
آبی پوش همچی بی منظورم نبودی،هه،خیال کرده من خرم!
قرمزپوش حالاکه چی؟!...بازقهرنکن ها،حوصله توندارم.
آبی پوش هوم!...
قرمزپوش گفتم حالاکه چی؟!
آبی پوش هیچی.
قرمزپوش هیچی یعنی چی؟
آبی پوش یعنی بروگورت روکم کن،آندرستند؟گو...
رت ... رو....گم ....کن.
(تهدیدآمیز.)باشه،باشه،می رم،چی فکرکردی!
قرمزپوش ]قرمزپوش ،به سمت دکه خودمی رودوداخل می شود.لحظه ای باعصبانیت به تماشاچیان خیره می شودوسپس ناگهان پرده دکه رامی کشد.آبی پوش،که ازرفتن قرمزپوش مطمئن شده است برای تماشاگران صحبت می کند.[
آبی پوش شماببخشین،پیش می یاددیگه.ولی خب نمیشه به اون اعتمادکرد.مثل یه مارزنگی،خوش خط وخاله.البته اون به من می گه مارزنگی،ولی ببخشیدها،چیززیادی می خوره.اسم خودشوگذاشته رومن.حتی یه لحظه ازدستش آروم وقرارندارم.قزمیت فکرمی کنه عقل کله،امابه اندازه یه گاوهم نمی فهمه.به خیالش من خرم.خیال کرده خبرندارم که اون تو،چی کارمی کنه.(نجوامی کند.)شب وروز،تواون دکه،واسه من نقشه می کشه.به خیال خودش می خوادشرمنوازسرش کم کنه،امازرشک!کورخونده،بلایی به سرش بیارم که اون سرش ناپیدا.البته شایدشمابگی،ای بابا،خوبیت نداره،دوتاهمسایه که نبایدباهم این طورباشن،بایدتوآرامش وصفاباهم زندگی کنن.بعله،فرمایش شمامتین،امااون جرتغوزلیاقتشونداره.دریغ ازیه سرسوزن فهم وشعور.چرااین جوری نیگام می کنن؟!(مغبون,سرش را پایین می اندازدوبا تاسف،آه می کشد.)می دونم ،همه ش تقصیر خودمه،بیش از حد بهش خوبی کردم،بهش رودادم،خب بی جنبه س،یعنی....باشه،حالاازاین به بعدمی دونم چی کارکنم،آقا،همچی که چشم منو دور می بینه ها...
قرمزپوش با روزنامه ای دریک دست وچهارپایه ی قرمزرنگی دردست دیگرزدکه ی خودبیرون می آید.]
آبی پوش که متوجه او شده،ناگهان صحبتش راقطع می کندوترانه نامفهومی راسوت مالی می کند.قرمزپوش،
چهارپایه را کناردکه می گذاردوبرروی آن می نشیند؛بی توجه به آبی پوش،مشغول مطالعه روزنامه می شود.قرمزپوش آرام آرام،به سمت اومی آید[
آبی پوش به به،به به!از کی تا حالاروزنامه خون شدی؟
قرمزپوش (همچنان که سردرروزنامه فرو برده است.)بایدبفهمم چی می گذره!
آبی پوش که چی بشه؟...گفتم که چی بشه؟
قرمزپوش که چی کی بشه؟!
]آبی پوش ناگهان غش غش می خندد.[
آبی پوش زر اومدی قورمه سبزی،آقا رو!مرغ کرچ همسایه نطق فرمودند،کی چی بشه!
قرمزپوش خودتومسخره کن،عوضی!
آبی پوش چیزمسخره یی تو خودم نمی بینم.
قرمزپوش مثل پشکل تو وجودت ریخته،خوب دقت کن!
آبی پوش (روبه تماشاگران: (بی تربیتیه دیگه.بددهنی واسه ش یه جورعادت شده،غریبه وآشناومهمون داریم ومن بمیرم وتوبمیری هم حالیش نیست.
قرمزپوش اصلابه توچه!روزنامه خوندن من چه ربطی به تو داره،برای فوت وقت می خونم،برای فوت تومی خونم،برای فوت عمه ت می خونم.
آبی پوش (روبه تماشاگران:) نگفتم؟بددهنی،موروثی ایناست.( روبه قرمزپوش:) خوبه!
قرمزپوش چی خوبه!
آبی پوش همین دیگه،فوت وقت،فوت من،فوت عمه م.
قرمزپوش پس چی فکرکردی؟
آبی پوش جون خودت،توگفتی ومنم باور کردم.
قرمزپوش هیچ معلوم هست چی می گی؟
آبی پوش من تورومی شناسم موریانه،آره بخون،بخون ووانمودکن به خاطرفوت وقت می خونی.تو،آب زیر کاهی هستی که لنگه ت توجهنم هم پیدا نمی شه.
قرمزپوش دست ازسرماورمی داری یانه،ببین می ذاری یه دیقه آروم بشینیم؟
آبی پوش بشین آقا!آروم بشین.کسی باشما کاری نداره.روزنامه تونوبخونین.درسته،بایدبفهمی چی
می گذره،(پوزخندمی زند)بفرماییدبفهمید!
قرمزپوش می دونی اصلا چی یه،توهر وقت منومی بینی قصدجنگ ودعوا
می کنی.باباجان،عزیزمن؛قربونت برم،آدم ناحسابی،پفیوز،بی شرف،یه دیقه بذارآروم باشیم.
آبی پوش ننه جان،عزیزمادر،جانور،آشغال کله،قرتی چاچول باز،مگه تو می ذاری من آروم باشم؟
(روبه تماشاگران:) همه ش بایدبه این فکرباشم که آقا واسه من چه نقشه ای کشیده،کی گند کارهاش می زنه
بالا،هی خیال کنم که.... .
]قرمزپوش باتعجب به آبی پوش خیره شده است.گویی چیزی راکشف کرده است.ناگهان ازجامی جهد.[
قرمزپوش درسته،کاملادرسته،خیالات برت داشته،زدی به خال.می دونی،تواحتیاج به استراحت داری،
توبایداستراحت کنی،وگرنه ازبین می ری...وای خدای مهربون!همدم من،همسایه وهمراه خوب من داره ازدستم می ره،چه کارکنم،خودت کمکش کن...آره ،آره توبایداستراحت کنی.اگه همین جوری پیش بری،کاردست خودت می دی.چشمات گودافتاده،صورتت زردشده،تخم چشمت بی رنگ شده،لبات شده گچ دیوار.
]آبی پوش درحالی که گیج ومبهوت به قرمزپوش خیره شده،برسروصورت خوددست می کشد.[
قرمزپوش ...وای خدای من!چه مصیبت بزرگی.چقدرشوربختم من!(درحالی که اورابه طرف دکه آبی می برد.)پاشوبیا،بیا،من حوصله نعش کشی ندارم،ارواح عمه ت....
آبی پوش (همچنان مبهوت.)...ارواح عمه خودت.
قرمزپوش باشه،اصلاارواح عمه خودم.اصلاارواح جدوآبادم،خوب شد؟توفقط استراحت کن،به فکرهیچی هم نباش.(نبض اورامی گیرد.)توحالت وخیمه،ببین،عضلات بدنت سست شده،شل شده،مرده!
آبی پوش (درحالی که بی اراده ومبهوت به دنبال قرمزپوش می رود.)من....امامن...
قرمزپوش توخواهش می کنم فقط خفه شو،برای یک بارهم که شده به حرف من گوش کن.بدبخت،کارت تمومه.نه نه،اگه استراحت کنی نه،اگه به فکرخودت باشی...خواهش می کنم ،تمنامی کنم ،ازاین لحظه ،اون دهن گشادت روببندوروح بیمارت روپروازبده به سمت یه جورچیز...
آبی پوش (ترس خورده.)چی؟!
قرمزپوش پیچ یچی،چه می دونم،بی خیالی،بی خبری،بی.....بی،بی پدرومادر،توداری می میری،هنوزم مقاومت می کنی.
آبی پوش (پریشان.)می میرم؟
قرمزپوش نه خره،مثلاگفتم ،بیا....بروتو،(اوراتقریبابه داخل دکه آبی هل می دهد.)فقط استراحت ،استراحت مطلق!
آبی پوش امامن....
قرمزپوش سرت به....(روبه تماشاگران:)لعنت برشیطون بی تربیت.(پرده رامی کشد.)
]قرمزپوش لحظه ای روبه دکه می ایستد.گوش می خواباند.مطمئن می شودکه آبی پوش،دردکه اش آرام گرفته است.قدراست می کند.نفس چاق می کند.زیرجلی می خنددوبااشاره به دکه آبی ،باتماشاگران صحبت می کند.[
قرمزپوش خودشوعقل کل می دونه،اماخب،یه طویله الاغه.آقا،تادلت بخوادآب زیرکاهه،نمی شه بهش اعتمادکرد.مثل یه مارزنگی خوش خط وخاله ،البته اون به من می گه مارزنگی ،ولی ببخشدها،چیززیادی می خوره.اسم خودش روگذاشته رومن.حتی یه لحظه ازدستش آروم وقرارندارم.به خیالش من می خرم،خیال کرده خبرندارم که....
]آبی پوش ،خشمگین وعربده کش،ازدکهبیرون می آید.قرمزپوش ناخودآگاه ،ترس خورده می گریزد.آبی پوش،درپی اومی گذارد.[
آبی پوش ارواح عمه ت ،حقه بازبی اصل ونسب.خودت مریضی واون ایل وتباربی بته ت.تومی خوای دست دستی،منوبکشی.کورخوندی،باهمین دستای خودم خفه ت می کنم.کجافرارمی کنی نسناس!نورمی رود.
2
]صحنه درنورکمرنگی دیده می شود.قرمزپوش برروی چارپایه قرمزرنگ خودنشسته است،کتاب بزرگ وقطوری راروی زانوان خودگشوده ومشغول مطالعه آن است.گاهی مطالب کتاب راباصدای بلندمی خواندکه البته چیزی ازآن نمی شودفهمید.گاهی هم کلمات راباآهنگی مواج وتکرارشونده زمزمه می کند.
آبی پوش بی توجه به او،اطراف دکه اش راجارومی کند.[
قرمزپوش واین همان مودت،تفاهم ودوستی است که باعث خرسندی وسعادت همسایگان می گردد،لذادرقانون هزاروسوم،(به دنبال قانون هزاروسوم ،کتاب راجستجومی کند.)قانون هزاروسوم ...هزاروسوم....سوم...آهان خودشه،بعله،درقانون هزاروسوم اومده که،قانون هزاروسوم ازتبصره دویست ونود وهشت،سطربیست وششم تاانتهای سطربیست ونهم؛بعله ،نوشته،هیچ همسایه ای حق نداردازهمسایه خودسلب آسایش نماید.دراین صورت،همسایه مذکور،حق اعتراض دارد.اگربه شکایت وی رسیدگی نگردیدایشان حق دارد باهمسایه خاطی دست به یقه شده وپدروی رادربیاورد.یک مشت برچانه ،یک سیلی اززیرغبغب تابالای گوش ،سه جمله ناسزای رکیک وآبدارکه درهنگام ادای ان،چهره خاطی خیس گردد،دواردنگی باپهلوی پای راست،ازمسقط الراس لگن خاطره تااولین مهره روی دنبالچه.(برمی خیزر،تهدیدآمیز،به آبی پوش:)می فهمی آقا!
]آبی پوش همچنان درسکوت ،مشغول جاروکردن است.[
قرمزپوش گفتم فهمیدی چی گفته یانه؟حالادیگه کرهم شدی،نمی شنوی،هان؟
]آبی پوش ازجاروکشیدن بازمی استد.[
آبی پوش کرخودتی،حالامنظور؟
قرمزپوش یعنی واقعا نمی فهمی منظورمن....منظورمن قانون چی یه؟
آبی پوش نخیر،نمی فهمم،خودتون بفرمایین منظورشما...یعنی قانونتون چی یه!
قرمزپوش دست ننم دردنکنه.حالا دیگه شدقانون من.مگه خودتونبودی که این قانونوقبول کردی....
آبی پوش (کلافه.)جون بکن منظورتوبگو!
قرمزپوش سلب آسایش آقا!سلب آسایش ،یعنی جنابعالی داری این جا روجارو می کنی وگردخاکش مستقیم می ره توحلقوم بنده.
آبی پوش ای تواون حلقومت....خفت.....بشی الهی ذلیلت کنه خداکه سرسام گرفتم ازدستت!
]آبی پوش باعصبانیت ،جارورابه زمین می کوبدوکناری می استد.سکوت سنگینی برقرارمی شود.ناگهان قرمزپوش باعصبانیت کتاب رابه زمین می کوبد.[
قرمزپوش گورپدر این کتاب قانون.اه اه اه!تف به این دنیا،تف به این روزگار.توفکرمی کنی من حیوونم؟
فکرمی کنی هیچی سرم نمی شه؟دوستی،رفاقت،همسایگی،(آرام آرام به آبی پوش نزدیک می شود.) کی گوش می ده به چرندیات این کتاب به اصتلاح قانون.مادوستیم،مگه نه؟دوستی یی که باهیچ چی نمی تونیم عوضش کنیم.قبول داری؟
آبی پوش (دلخور،باعلامت سر،تصدیق می کند.) هوم...
قرمزپوش (دستش رادوستانه روی شانه آبی پوش می گذارد.)ازدست من که دل خورنیستی،هان؟خب توعالم دوستی این چیزها هم پیش می یاد دیگه!
آبی پوش هوم....
قرمزپوش بلاخره من نفهمیدم منظورت ازاین «هوم»ها چی یه؟!
آبی پوش (زیرلب)یعنی...درسته....بعله،رسته.
قرمزپوش آخ اون جیگرتو.
]قرمزپوش،آبی پوش را قلقلک می دهد.[
آبی پوش نکن...ا...یعنی چه...
قرمزپوش بخندجیگرتوبرم ،بخنددیگه!
]آبی پوش خنده اش می گیرد.قرمزپوش نیزبااومی خندد.آبی پوش نیزقهقهه سرمی دهد.یکدیگر رادرآغوش
می گیرند.دورصحنه می چرخندومی خندند.[
آبی پوش (درحالی که ازخنده ریسه رفته است.)راست راستی که خیلی احمقی.
]قرمز پوش ازخنده باز می ایستد.دست به کمر،باعصبانیتی ساختگی به آبی پوش براق می شود.[
قرمز پوش چی شد،ببینم،جدی که نگفتی؟
]قرمزپوش دوباره غش غش می خندد.هردو ریسه می روندودرهم می پیچند.آبی پوش ،خسته وبی رمق می نشیند.[
قرمز پوش اصلامی دونی قربونت برم،ماباید قدرهمدیگه روبدونیم،مابیشتر ازهرکسی همدیگه رومی شناسیم،جیک وبوک همدیگه رومی دونیم،تلخی هاکشیدیم بتاهم،شیرینی هاخوردیم باهم،ترشی هاانداختیم باهم،شوری هاچیدیم باهم،غم توغم منه،شادی من شادیتو.
آبی پوش درسته،کاملادرسته.
قرمزپوش می گم اصلاچطوره مابیشتر،خودمونوسرگرم کنیم تاهوای خلقی به کلمون نزنه.
آبی پوش عالی یه.چون مابه خاطربیکاری یه که مرتب به جون هم می افتیم وببخشید،بلانسبت شما،مثل سگ وگربه به سروروی هم می پریم.
قرمزپوش خواهش می کنم...نظرت راجع به بازی چی یه؟
آبی پوش بازی؟!چه جوربازی یی؟
قرمزپوش چه جوربازی یی؟بازی زیاده.
آبی پوش مثلا؟
قرمزپوش آره،مثلا...گرگم به هواماتیک مربا،یانون ببرکباب بیار،یا....مثلاگردوشکستم،لی لی،قایم باشک.
آبی پوش آره...آره پسر،همه ش جالبه،امااول کدومش؟
قرمزپوش (ذوق زده.)آره،اول کدومش؟
آبی پوش پیداکردم،نون ببرکباب بیار.
قرمزپوش (صدایش ازشوقی کودکانه می لرزذ.)حرف نداره پسر!
]قرمزپوش دست هایش رابرای بازی جلو می آورد.[
آبی پوش اول کی کباب بشه؟
قرمزپوش من می شم،خوبه؟
آبی پوش (مردد)باشه.
قرمزپوش جانمی جان،پس بازی شروع شد،بزن!(لحظه ای دست هایش راکنارمی کشد.)امایواش بزنی ها.
]قرمزپوش دوباره دستش رابه طرف آبی پوش درازمی کند.بازی شروع می شود.آبی پوش چندین بار،محکم برروی دست قرمزپوش می زند.هردوذوق زده اندومی خندند.بلاخره نوبت به آبی پوش می رسدتابه اصطلاح بازی،«کباب»شود.قرمزپوش باآمیخته ای ازحرص وشادی،شروع به کوفتن دست آبی پوش می کند.آبی پوش که دستش به سوزش افتاده،جامی زند،اماسعی می کند ناراحتی خودراپنهان کند.[
آبی پوش می گم که...
قرمزپوش (همچنان می زند.)چی می گی قربونت برم،بگو!
آبی پوش بهترنیست یه بازی دیگه بکنیم؟
قرمز پوش (همچنان می زند.)بازی دیگه،مگه این بازی چشه؟
آبی پوش (بی چاره.)آخه یه جوری یه.
قرمزپوش (حریصانه می زند.)نه،اتفاقابازی پرهیجانی یه،خیلی هم....
]آبی پوش ناگهان دست خودراکنار می کشدومی خندد.[
آبی پوش (درمانده.)یه بازی دیگه،مرگ من،یعنی...خواهش می کنم.
قرمزپوش (می خندد.)باشه،حرفی ندارم...اصلا بیاقایم باشک.
آبی پوش می میرم واسه قایم باشک.اول کی چشم بذاره.
قرمزپوش خودتو!
آبی پوش نه،اول توچشم بذار،من می رم قایم می شم.
قرمزپوش باشه،حرفی نیست.
]قرمزپوش پشت به تماشاچیان می نشیند وصورثش رادردست هایش می گیرد.آبی پوش که ازچشم گذاشتن قرمزپوش مطمئن شده است،آرام وبی صدا به سمت دکه قرمزپوش می رود.دوباره ازبی خبری قرمزپوش مطمئن می شودوسپس وارددکه اومی گردد.[
قرمزپوش (همچنان که چشم گذاشته.)بیام،قایم شدی؟(جوابی نمی آید،بلندترفریاد می زند.)بیام؟
صدای آبی پوش صبرکن هنوزنه!
قرمزپوش (سرخوش وکودکانه.)بیام؟...
صدای آبی پوش صبرکن،چقدرحولی!
]آبی پوش درحالی که به سیب سرخ بزرگی گازمی زندازدکه بیرون می آید.ناگهان به یاد بازی می افتدودریک چشم به هم زدن،پشت دکه قرمزپنهان می شود.[
آبی پوش حالا بیا!
]قرمزپوش چشم برمی داردولحظاتی به اطراف نگاه می کند.[
قرمزپوش (باخوشحالی ساختگی.)کجارفتی ناقلا،کجاقایم شدی شیطون بلا؟
]قرمزپوش ارام آرام ،به طرف دکه آبی پوش می رود.درحالی که اطراف خودرامی پایدوترجیع بند"کجارفتی ناقلا،کجاقایم شدی شیطون بلا"راتکرارمی کند،وارددکه آبی پوش مس شود.آبی پوش که اورازیرنظرگرفته است ازمخفیگاه خودبیرون می آید.عصبانی وبرافروخته ،باقی مانده سیب رامی بلعد،دسته جارورابرمی داردومنتظرخارج شدن قرمزپوش ازدکه می شود.هنوزصدای قرمزپوش ازدرون دکه شنیده می شودکه ترجیع بندمذکوررامرتب تکرارمی کند.ناگهان قرمزپوش باسیب سرخی دردست ،ازدکه خارج می شود.بادیدن آبی پوش ودسته جارو،سیب رارهامی کندومی گریزد.تااوخودرابه دکه قرمزبرساند،داخل شودوپرده رابکشد،آبی پوش چندین ضربه به اومی زند،آبی پوش عصبانی ازبیرون دکه،قرمزپوش راتهدیدمی کند.[
آبی پوش دزد کلاش،دسته هونگ بی ریشه ،بی پدر،پدرتودرمی یارم.بلایی به سرت بیارم که توکتابابنویسن،چاپ شیشمش بیاددستت،بری دویست جلددیگه ازش بخری یادگاری بدی به عمه وکس وکارت ،آقاروباش،بازی قایم باشک،خیرسرت یه قایم باشکی بهت نشون بدم که چشم بذاری ودیگه چشمت وبازنکنی،حالامی بینی،حقه بازدزد،خیال کردی باکی طرفی،لبو؛آشغال ببو!
]آبی پوش سیب راازروی زمین برمی داردوآن راباگوشه لباسش براق می کند.غرولندکنان به داخل دکه خودمی رودوپرده رامی کشد.حالاقرمزپوش متوجه دزدیده شدن سیب خودشده است،عنان گسیخته وفریادزنان ازدکه خودبیرون می آیدوبه طرف دکه آبی می رود.[
قرمزپوش (نعره می کشد.)بیابیرون ببینم دزدسرگردنه،من دزدم یاتو؟بلایی به سرت بیارم که که چاپ شیشم عمه تویادگاری بدی به کس وکارت،فکرکردی من...
]قرمزپوش لحظه ای می ماند.برمی گرددوبه طرف دکه خودمی رود.مقابل دکه می استدومتفکرانه به نقطه ای نامعلوم خیره می شود.[
قرمزپوش (باخود.)این جوری نمی شه،بایدیه فکری کرد!
]نورازصحنه می گریزد.[
3
]نورمی آید،ترسیده وخفیف.موسیقی ماشینی وکوکی.این صحنه باحرکات ریتمیک وماشینی بازی می شود.مردقرمزپوش به صحنه می آید.یک حلقه سیم خاداردردستش دیده می شود.آن رابرزمین می گذاردومجددا داخل دکه می شود.چندقطعه چوب بلندباخودمی آورد.خسته شده است.نفسی تازه می کند.باپرده دکه آبی پوش ،عرق صورتش راخشک می کند.مجددا به داخل دکه خودمی رود.[
آبی پوش ازدکه خودبیرون می آید.دریک دست،روزنامه ودردست دیگرش یک چارپایه دیده می شود.بادیدن سیم خارداروچوب ها،مشکوک ومترصد،کناردکه اش روی چارپایه می نشیند.لحظه ای به حلقه سیم خارداروچوب هاخیره می شود.برمی خیزدوازنزدیک،آن ها راوارسی می کند.به سرعت بازمی گرددوبرچارپایه خودمی نشیندوسرش رادرروزنامه فر ومی برد.قرمزپوش بایک چکش وقیچی مفتول بر،ازدکه اش بیرون می آید.چندمیخ بزرگ بین لب هایش دیده می شود.شروع به کوبیدن سیم خارداربرچوب هامی کند.صدای کوبیدن چکش،گوش خراش است.آبی پوش عصبانی برمی خیزد،روزنامه اش رامچاله می کند،چارپایه رابرمی داردوبه داخل دکه می رود.پس ازلحظه ای اونیزبه همراه چندتکه چوب،اره،میخ وچکش ازدکه خارج می شود.اونیزشروع به اره کردن وکوبیدن می کند.قرمزپوش باتعجب کارش راقطع می کندوبه آبی پوش چشم می دوزد،سپس عصبانی ومنزجر،بازمی گرددوبه کارش ادامه می دهد.حالاصدای کوبیدن میخ واره کردن هابه اوج خودرسیده است.صدای موسیقی هرچه سعی می کند،به پای آن هانمی رسد.
آرام آرام صحنه تاریک می شود.[
4
نورمی آید.شب است.صدای جیرجیرک هاوغوک هاشنیده می شود.دورهردودکه،سیم خاردارکشیده شده است.قرمزپوش درمحوطه خود،بادسته جارونگهبانی می دهد.آبی پوش نیز.هردوخسته وخواب آلوده اند.هرازگاه،خمیازه می کشند.[
قرمزپوش خسته شدی؟
]آبی پوش سکوت کرده است.[
قرمزپوش بازم قهرکردی؟
]آبی پوش همچنان لب فروبسته است.[
قرمزپوش واقعاکه بچه ای؟
آبی پوش نه خیر،قهرنیستم.بایدهوشیاربود.اگه حرف بزنم حواسم پرت می شه.
قرمزپوش (می خندد.)توواقعاموضوع روجدی گرفتی ها!
آبی پوش نیست که توجدی نگرفتی!
قرمزپوش آخه ماباهم دوستیم ،همسایه ایم،رفیقیم.
آبی پوش حرف نزن،حواسم پرت می شه.(خمیازه می کشد.)
قرمزپوش حالااگه خسته ای ،می خوای بروبگیربخواب،من به جات نگهبانی می دم.
آبی پوش تواصلا وجودت پرشیشه خورده ست؛هه!من به خاطرتودارم این جانگهبانی می دم،برااینکه توچیزی ازم ندزدی دارم بی خوابی می کشم.اون وقت می خوای به جای من....واقعاکه،روتوبرم،وقاحت هم حدی داره!
قرمزپوش شوخی کردم بابا توام،خیلی بچه ننه ای ها!
آبی پوش بعله،توهمیشه همین جوری یی،یه سنگی توتاریکی می ندازی یامی خوره به هدف یانمی خوره.اگه خوردکه خب،خوش به حالت می شه،اگه نخورد،می گردی ببینی...
قرمزپوش (صحبتش راقطع می کند.)حالاخوبه می خواستی سرنگهبانی حرف نزنی!
]لحظه ای سکوت سنگینی حاکم می شود.هردوقدم می زنند.آبی پوش می استد،بادقت ونگاهی معنی دار،به سیم خاردارهردوطرف،خیره می شود.[
آبی پوش ولی عجب باصفاشده این جاها!
قرمزپوش بعله،منظره جالبی یه.
آبی پوش (بااشاره به سیم های خاردار)ایناباعث می شه آدم احساس کنهد جای بزرگتری داره،فضای بیشتری واسه نفس کشیدن داره.
قرمزپوش احساس نشاط....احساس ایمنی...احساس...احساس...چه طوربگم ...احساس (خمیازه می کشد.)
آبی پوش مثل اینکه خیلی خوابت میاد .
قرمزپوش همین طوره.دیگه بایدخوابید.فرداخیلی کارداریم.
]ناگهان هردوباهم بسیارمهربون شده اند.[
آبی پوش درسته،فرداکارمون خیلی زیاده.
]هردو،چوب دستی هایشان راکناری می گذارندوبرای خواب آماده می شوند.هرکدام،یک تخت سفری ازپشت دکه شان خارج می کنندودرمحدوده سیم خاردارمی گذارند.قرمزپوش نگاهی به آسمان می اندازد.[
قرمزپوش عجب شب زیبایی!
]آبی پوش نگاهی به آسمان می اندازد.[
آبّی پوش عجب شب زیبایی.چقدرزندگی قشنگه،مثل یه سیب سرخ،تویه شب پرستاره!
قرمزپوش مثل یه شب پرستاره،تویه سیب سرخ!
]صحنه درآغوش موسیقی آرامی جای می گیرد.قرمزپوش وآبی پوش باوقاروآرامش ،لباس های خودراازتن خارج می کنند.
قرمزپوش کلاهش راازسربرمی دارد،آبی پوش نیز.قرمزپوش پیراهنش راازتن بیرون می آورد،اماپیراهن آبی پوش،زیرپیراهن دیده می شود.آبی پوش ،پیراهنش راازتن بیرون می آورد،پیراهنی به رنگ پیراهن قرمزپوش،درزیرپیراهن خودبه تن دارد.قرمزپوش شلوارش راازپاخارج می کند،اماشلواری همرنگ شلوارآبی پوش به پادارد.آبی پوش شلوارش راازپاخارج می کند.اونیزشلواری همرنگ شلوارقرمزپوش به پادارد.هردوبرتخت قرارمی گیرند.ناگهان موسیقی قطع می شود.[
قرمزپوش شب به خیرعزیزم.امیدوارم خوابای طلایی ببینی!
آبی پوش امیدوارم خوابای طلایی ببینی،شب به خیرعزیزم!
]ناله ی ترومپت تنهای شبانه.خواب وسپس تاریکی،بی تمام.[
salam
be soorate etfaghi va az google varede weblaget shodam
az inke dasti dar neveshtan dari kheyli khoshhalam
mikhastam ye lotfi bokoni va to weblage man ye nazar bezari
nazare shoma baram moheme
ehsas mikonam dar khosoose gahziyeye aghaye seda ebi va googoosh va in poste janjalie man harf haye ziadi dashte bashi
lotf kon nazareto be man elam kon
kheyli mamnoon az tavajohet