بانک سوال دبستان گرمه

بانک نمونه سوال ابتدایی متوسطه اول و دوم پایان نامه مقاله تحقیق کارآموزی کارورزی طرح توجیهی کار آفرینی پروژه

بانک سوال دبستان گرمه

بانک نمونه سوال ابتدایی متوسطه اول و دوم پایان نامه مقاله تحقیق کارآموزی کارورزی طرح توجیهی کار آفرینی پروژه

معاد

مقدمه

مهمترین خبری که انبیاء برای بشر آورده اند

خبر ازمعاد وسرای آخرت است همه ی آنان پس از ایمان به خدا,ایمان به آخرت رامطرح کرده اند. به همین دلیل معادوحوادث آن ازاهمیت بالایی برخوردار است,که دراین تحقیق کوشیده شده است

تانگاهی کوتاه وفشرده به بحث معادشود.

بخش اول :اصل معاد

بحث درباره ی معاد وزندگی پس از دنیا ,پاسخ به یکی ازسؤالاتی که همواره  انسان اندیشمند با آن روبه روبوده است. آدمی ازهنگامی که چشم برزندگی گشود,

باچندسؤال مواجه بوده است:

1.      مبداءعالم وانسان چیست؟

2.      هدف ازوجود آدمی چیست؟

3.      پس از مرگ به کجامی رویم ؟

بحث درومورد آفریدگار,پاسخ به پرسش نخست بوده;وبحث ازحکیم بودن  آفریدگار هستی واینکه فعل اومبرای ازعبیث وبیهودگی است,پاسخ به پرسش دوم بود. اینک زمان بحث از پاسخ به سؤال سوم فرارسیده ,که فشرده ی آن چنین است:  مرگ پایان زندگی نبوده وآدمی بامرگ نابودنمی شود,بلکه پلی است که انسان باعبورکردن از آن ,ازجهانی به جهان کامل تر ,منتقل می گردد.آدمی برای بقاء وجاودانگی آفریده شده ,نه برای فناونابودی. حیات اخروی پایان سیروغایت هاست.

دلایل ضرورت معاد

1.   عبث بودن دنیا بدون معاد:

زندگی دنیا نمی تواند هدف نهایی آفرینش انسان باشد.زیراحیاتی است موقت , کوتاه وآکنده ازمشکلات وسختی ها وسرانجام آن نیستی ونابودی است.بنابراین, اگرمعادی در کارنبود ,حیات انسان محدود درزندگانی دنیوی باشد,خلقت  انسان عبیث وبیهوده وبدون غایت خواهدبود.

2.   معاد مقتضای عدل الهی :

دراین دنیا غالبا نیکوکاران وتبه کاران دریک صف قرار گرفته یکسان ازمتاع دنیا  بهره مند می شوند;بلکه گاهی نصیب تبه کاران بیش تر است.عدل الهی ایجاب می کند اینان از هم جدا شده هریک به سزای اعمالشان برسند.وچون

این امردردنیا به ظهور نمی رسد ,درجهانی دیگرواقع شود.

3.   معاد مقتضای رحمت الهی:

خدای متعال دارای رحمت بی پایان وگسترده است واین رحمت بی کران ایجاب  می کند که فیض الهی بامرگ پایان نپذیرد وبهره مندی انسان های صالح ومؤمن  ازنعمت های الهی هم چنان ادامه یابد.

معادجسمانی وروحانی

آیا معاد جسمانی یاروحانی ویا آن که هم جسمانی است وهم روحانی ؟, پیش از  اینکه بگوئیم مراازجسمانی بودن وروحانی بودن معادچیست,عباراتی راکه حاکی ازآراءونظریات گوناگون دراین باره است ,نقل می کنیم :

1.فخر رازی می گوید:دانشمندان درمورد معاد چندنظردارند:

الف)معادتنها بر ای روح است ;این عقیده ی غالب فلاسفه است.

ب)معادتنها برای بدن است;این عقیده ی کسانی است که ناطقه رانفی می کنند,

وایشان اکثرمسلمانان راتشکیل می دهند.

ج)معادبرای هردو است,جمع کثیری از مسلمانان این عقیده را دارند.1

2.علامه حلی می گوید:

مسلمانان برخلاف فلاسفه ,اتفاق نظر دارندبراینکه اجسام بازگردانده می شوند.2

معیار جسمانی وروحانی بودن معاد:

برای جسمانی ویارئحانی بودن معادویاهردوباهم ,دوملاک وجود دارد: ملاک نخست:اگربگوییم انسان عبارت ازهمین پیکر جسمانی ,وروح  حقیقتی واری این تاثیر وتاثیرات فیزیکی وشیمیایی ندارد,واین امری است  که دربدن شریان دارد,همانند شریان آتش درزغا ل,وآب درگل , در این صورت باید معاد رافقط جسمانی بدانیم ,زیراکه جزجسم وفعل وانفعالات مادی چیز دیگری وجود ندارد تادرقیامت بازگردانده شود.  امااگر بگوییم که علاوه برجسم وفعل وانفعالات مادی ,یک جوهر حقیقی درک  حقیقی درک کننده ای وجود دارد که بدن تعلق دارد وتاوقتی این علقه هست بدن راتدبیرمی کند,وپس اززوال آن علقه,باقی می ماند;ونیز بگوییم که خدای سبحان روح رابه همراه بدن برمی انگیزد;دراین صورت,معادازجهتی جسمانی وازجهت دیگرروحانی خواهد بود;زیراموجودبرانگیخته شده مرکب ازدوچیز(روح وجسم) است وهرکدام معادی دارد. ولی اگربگوییم که روح ,پس از جدا شدن ازبدن, به هر دلیل دوباره بدان باز نمی گردد,ودر نتیجه روح به تنهایی وبدون تعلق به بدن مبعوث میشود, دراین صورت,معاد فقط روحانی خواهد بود.

ملاک دوم: معاد بر اساس نوع پاداش وکیفر, به جسمانی وروحانی تقسیم شود. یعنی اگر پاداش وکیفر را منحصر در نوع جسمانی آن-مانند نعمتهای بهشت وآتش دوزخ- بدانیم,معاد فقط جسمانی خواهد بود;واگر علاوه برآن, پاداش وکیفرعقلی که رابطه ای با بدن نداردوفقط باعث خوشی وناخوشی روح می شود نیزوجوددارد,معاد هم جسمانی خواهد بود وهم روحانی. به عبارت دیگر: ملاک روحانی بودن معاد آن است که لذت ورنج های عقلی برای انسان وجود داشته باشد.

بخش دوم: مرگ

نحن قدرنا بینکم الموت وما نحن بمسبوقین.

ما مرگ را برشما مقدر ساختیم, وهیچ کس بر قدرت ما پیشی نخواهد گرفت. موت(مرگ) آخرین مرحله از مراحل زندگی دنیوی ونخستین مرحله از حیات اخروی می باشد.

حقیقت مرگ

آیا مرگ نیستی ونابودی است یاانتقال ازجهانی به جهان دیگراست؟

مطمئن ترین راه برای دریافت پاسخ این سؤال مراجعه به قرآن است.قرآن کریم در چندآیه واژه"توفی" رابه کار برده است.1 توفی در لغت به معنای اخذشی ,به طورتمام وکمال است.هرگاه کسی چیزی رابه کمال وتمام وبدون هیچ کم وکاستی دریافت کند ,درزبان عربی کلمه توفی به کاربرده می شود.قرآن کریم درپاسخ به کسانی که گمان می کردند انسان وقتی میمیرد ,درزمین دفن شده ومی پوسد وازبین می رود,وبه این بهانه معادراانکارمی کردند,

چنین پاسخ می دهد :"قل یتوفیکم ملک الموت الذی وکل بکم ثم الی ربکم ترجعون.2"بگوفرشته مرگی که برشما گمارده شده ,شمارامی ستاند آن گاه به سوی پروردگارتان بازگردانده می شوید."

ازاین گروه آیات سه نکته بدست می آید:1.مرگ نیستی ونابودی نیست ,بلکه انتقال ازعالمی به عالم دیگر است وحیات انسان پس ازمرگ به گونه ای دیگر ادامه می یابد.

2.آنچه شخصیت واقعی انسان راتشکیل داده "من"واقعی اومحسوب می شود,بدن وتوابع آن نیست .زیرا بدن واعضای آن هنگام مرگ ,به جایی تحویل نمی شوندوماموران الهی آن هارانمی ستانند ,بلکه درهمین جهان می مانندوبه تدریج منهدم می گردند.آن چیزی که شخصیت واقعی انسان راتشکیل می دهد"من"واقعی اوست همان است که قرآن ازآن به نفس وگاهی روح تعبیرمی کند.

3.روح انسان ازنظرمقام ومرتبه ی وجودی درسطحی بالاترازماده ومادیات قراردارد;یعنی امری مجرداست.بامرگ,روح به عالمی که ازسنخ عالم روح است منتقل می شود;به بیان دیگر,هنگام مرگ,آن حقیقت مافوق مادی بازستانده می شود.

چراانسان هاازمرگ می هراسند؟

آدمی علاقه فراوانی به جاودانگی دارد,واین امرازامیال طبیعی وفطری اومی باشد,وچون مرگ دربرابر این خواست فطری قراردارد,انسان عادی وناآشنابه حقیقت مرگ,ازآن به فغان می آید.مردم درزندگی دنیابردودسته اند:یک دسته ازمرگ وحشت دارند,وآن رایک شبه ترسناک می پندارندکه می خواهد رشته ی زندگی آنان رابدرد.این گروه یاازکسانی هستندکه مرگ را پایان زندگی می بینند,وگمان می کنندکه مرگ ازبین برنده ی ذات وهویت آنان است;ویاازکسانی اندکه مرگ رادزیچه ای به سوی حیات اخروی می دانند,اماباانجام اعمال صالح,آمادگی رفتن به آن جهان رادرخودفراهم نساخته اند,وکوله باری ازگناه رابه دوش می کشند.مرگ به نزدایشان بسان سمی است که به کام می ریزند.

ودسته ی دیگر,اشتیاق به مرگ دارند,وبه آغوشی بازوچهره ای گشادبه استقبال آن می روند,چراکه آن راانتقال ازیک زندگی تلخ ,به زندگی شیرین می دانند.ایشان همان پیامبران واولیای خداهستند.

بخش سوم :برزخ

ازآیات قران وروایات متواطر چنین برمی آیدکه انسان پس ازمرگ به یک باره وارد عالم قیامت کبری نمی شود .بلکه میان دنیاوآخرت دوره ای رامی گذراندکه برزخ نامیده می شود.

برزخ ذر لغت به فاصله میان دو چیز گفته می شود واز این رو, فاصله میان مرگ تا قیامت را برزخ می نامند. از بسیاری آیات فهمیده می شود که انسان در فاصله مرگ و قیامت از نوعی زندگانی برخوردار است و در آن حال کاملا احساس می کند, گفت وشنود دارد, لذت و رنج و سرورو اندوه داردو از نوعی حیات سعادت آمیز یا شقاوت مندانه برخوردار است.

                              گزارش های پس از مرگ

پس از گرفته شدن جان, روح بالای بدن قرار می گیرد ,روح مؤمن را به آسمان ها می برند و روح کافر را پایین می برند. وقتی که جنازه را حرکت می دهند اگر مؤمن است, صدا می زند مرا زودتر به منزلم برسانید واگر کافر است می گوید عجله نکنید , مرا زود به قبر نبرید.

روح میت در تشیع جنازه و هنگام غسل حاضر است. غسال را می بیند, تشیع کنندگان را مشاهده می کند. صحبتشان را می شنود. لذا امر شده است که در اطراف میت خیلی قال و مقال وصحبت های متفرقه نکنند , رفت وآمد زیادی ننمایند و مشغول ذکر وتلاوت قرآن باشند.

سؤال و مؤاخذه پس از مرگ

پس از مرگ فرشتگان نکیر ومنکر سراغ مرده  می آیند و از مسایل اعتقادی , مانند توحید و نبوت ودینی که  انسان اختیار کرده است, پرسش می کنند. این پرسش ها مانند دیگر حوادث پس از مرگ در عالم برزخ رخ  می دهد و تنها کسانی قادر به مشاهده آن حوادث اند که بتوانند صور برزخی را ببینند. چنان که در روایات متعددی آمده است.1,سؤال ومؤاخذه در قبر,اختصاص به مؤمنان و ظالمان دارد و شامل مستضعفان ومتوسطان نمی شود.

دیدار مردگان با خانواده ی  خود

. کلینی از امام صادق (ع) نقل کرده است: مؤمن پس از مرگ از خانواده ی خود دیدار می کند و در موردوضع آنان , آن چه را که از آن مسرور گردد,می بیندو آن چه را که از آن اندوهناک شود,بر او مخفی می ماند.2 در برخی روایات دیگر آمده است که روح مرده به صورت پرنده ای لطیف بر دیوار خویشان خود می نشیند و از احوال آنان آگاه می شود1,که این از باب تجسم  ارواح است.

بخش چهارم:قیامت

قیامت حوادثی است که  نظام حاکم بر جهان را بر هم می زند تا نظام جدیدی به دنبال آن برای بررسی اعمال مردم وجزا دادن به آنها بر پا گردد.بدنبال این حوادث دهشت انگیز , مراحل آخرت یکی پس از دیگری واقع می شود تا آن که خلایق به جایگاه نهایی خویش روند.

دگرگونی زمین,کوهها ودریاها

در زمین , زلزله عظیمی پدید می آید 2وآنچه در درون زمین است ,خارج می شود3;اجزای زمین متلاشی می گردد4;دریاها شکافته می شوند5; کوهها به حرکت می آیند6;ودر هم کوبیده می شوند ومانند توده شن می گردند وسپس به صورت پشم حلاجی شده درآمده7;آنگاه در فضا پراکنده می شوند8; و از سلسله کوهها سر به آسمان کشیده جز سرای باقی نمی ماند9.

دگرگونی آسمان و ستارگان

ماه1,خورشید2وستارگان عظیمی که بعضی از آنها میلیونها بار از خورشید ما بزرگتروپرفروغ ترند,تیره و خاموش می شوند3ونظم حرکت آنها به هم می خورد4.خورشید وماه به هم می پیوندند5,آسمان که مانند سقفی محفوظ و محکم این جهان را احاطه کرده است,سست ومتزلزل می گردد6ومی شکافدواز هم می درد7و طومار آن در هم می پیچد 8;اجرام آسمانی به مانند فلز گداخته در می آید 9وفضای جهان پر از دود وابر می شود10

شیپور مرگ(نفخه صور اول)

در چنین شرایطی ,شیپور مرگ نواخته شده همه ی موجودات زنده می میرند1,ودر جهان طبیعت ,اثری از  حیات نمی ماند;وحشت واضطراب بر تمام جهان ها سایه می افکند جز آنان که از حقایق واسرارهستی آگاه اند ودل هایشان غرق در معرفت ومحبت الهی است,واینان همان بندگان مخلص خدای اند2.

شیپور حیات(نفخه صور دوم)

پس از آن ,جهن دیگری که جهودان و همیشگی است,بر پا می گردد3;صحنه گیتی با نور خدا روشن  می شود4;آن گاه شیپور حیات به صدا در می آید وهمه ی انسانها5-بلکه حیوانات نیز6-در یک لحظه زنده می شوند7 و سراسیمه وهراسان ,همانند ملخ ها وپروانگانی که در هوا منتشرمی شوند8,با سرعت9,به سوی محضر الهی روانه می گردند10وهمگی در صحنه عظیمی جمع می شوند11وبسیاری چنین می پندارند که توقفشان در عالم برزخ به اندازه ی یک ساعت یا یک روزیا چند روز بوده است12.

ظهور حاکمیت خدا وقطع سبب ها و نسب ها

 آن عالم ,ظرف ظهور حقایق است1,بر همگان معلوم می شود که حکومت و سلطنت تنها از آن خداست2; خلایق را چنان ترس و هراس و هیبت فرا می گیرد که هیچ کس را یارای سخن گفتن نیست3;هر کس در اندیشه ی سرنوشت خویش است;فرزندان از پدر ومادر,وخویشان ونزدیکان از یکدیگر می گریزند4و رشته ی سبب ها5 ونسب ها6 گسسته می شود ;دوستی هایی که بر پایه ی منافع ومعیارهای دنیوی و شیطانی بوده به دشمنی بدل می گردد7و حسرت و پشیمانی از تقصیرهای گذشته دل ها  را فرا می گیرد8.

دادگاه عدل الهی

 آن گاه دادگاه عدل الهی تشکیل ,واعمال همه ی بندگان حاضر آورده می شود ;نامه های اعمال توزیع می گرددوکارهای هرفرد چنان آشکاراست که نیازی نیست که ازهرکس بپرسند:دردنیاچه کرده ای؟3

دراین دادگاه فرشتگان ,پیامبران وبرگزیدگان خدا به عنوان شهود حضوردارند4,حتی دست وپاوپوست بدن ها گواهی می دهند 5;حساب همگان به دقت رسیدگی وبامیزان الهی سنجیده می شود6 وبراساس عدل وقسط درباره ی آنان داوری می گردد7;هرکس نتیجه ی سعی وکوشش خودرادرمی یابد8:به نیکوکاران ده چندان پاداش داده می شود9;هیچ کس باردیگری رانمی کشد ,اماکسانی که دیگران راگمراه کرده اند

علاوه برگناه خود ,معادل گناهان گمراه شدگان رانیز بردوش می کشند,بی آنکه از گناه آنان کاسته شود;درآن روز ,هیچ عوض وبدلی ازکسی پذیرفته نمی شود;شفاعت کسی مؤثرنیست مگرآنان که ازطرف خدای بزرگ اذن شفاعت داشته باشند وبراساس معیارهایی که خداوند می پسندند,شفاعت کنند.4

به سوی بهشت یادوزخ

پس از رسیدگی اعمال بندگان ,حکم الهی اعلام می گردد;اهل طاعت ازاهل معصیت جدا می شوند;مؤمنان روسفید ,شادوخندان به سوی بهشت ,وکافران ومنافقان روسیاه ,اندوهگین وباخواری به سمت دوزخ رانده می گردند.اماراه همگی ازدوزخ می گذرد واز آن عبور می کنند در حالی که ازسیمای مؤمنان نور می تابد وراهشان راروشن می سازدو

کافران ومنافقان درتاریکی به سرمی برند.

بهشت

قرآن کریم می فرمایند:برای بهشتیان دربهشت آنچه را که بخواهند موجوداست ونزد ماازآنچه که بخواهند زیادتراست.1

درآخرت جایی راپروردگارعالم خلق فرموده وذخیره برای کسانی که با ایمان وتقوی ازاینجا بروند قرارداده است.دراین مهمانخانه انواع پذیرایی هاواقسام ولذت هاکه در خور بزرگی خداوندی ووسعت آن عالم است تدارک فرموده به طوری که دانستن حقیقت وتفصیل آن برای اهل عالم محالست.

                                           دوزخ     

ان الله جامع المنافقین والکافرین فی جهنم جمیعا.

"دوزخ جایگاه کافران ومنافقانی است که نور ایمان هرگزدردلهایشان نتابید."

دوزخ گودالی است بی پایان وآتشی است افروخته شده ازغضب یزدان وزندان اخروی است که درآن انواع عذاب ها اصناف شدت ها واقسام بلاهاست که ادراک آن ها فوق فهم ماست وتحقیقا مقابل وضدبهشت است .چنان که دربهشت انواع نعمت ها ولذت ها موجود وذره ای ناراحتی نیست ,درجهنم انواع شدت ها وناراحتی ها موجود واندکی آستیش وراحتی نیست.

. فهرست منابع

معاد شناسی ،آیت الله جعفر سبحانی ، قم انتشارات دارالفکر ، چ سوم ،تابستان 1386

معاد ، آیت الله سید عبدآلحسین دستغیب ، تهران ، انتشارات رهنما، چ اول ، تیر ماه 1362

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد