بانک سوال دبستان گرمه

بانک نمونه سوال ابتدایی متوسطه اول و دوم پایان نامه مقاله تحقیق کارآموزی کارورزی طرح توجیهی کار آفرینی پروژه

بانک سوال دبستان گرمه

بانک نمونه سوال ابتدایی متوسطه اول و دوم پایان نامه مقاله تحقیق کارآموزی کارورزی طرح توجیهی کار آفرینی پروژه

زندگی نامه حضرت مریم

داستان حضرت مریم

در سوره مریم نوشته شده است که پس از تولد آن کودک مقدس ، مردم به سوی مریم آمدند و به او گفتند:ای مریم تو عجب کار منکر و شگفت آوری کردی.ای خواهر هارون تو را نه پدری ناصالح بود و نه مادری بدکار .

مطابق گفته های محمد ، مریم خواهر هارون بوده است.هارون برادر موسی بوده است.قرآن در جاهای دیگر  مریم را دختر عمران معرفی کرده است.(3:34)و(66:12)

در سوره(25:34) می خوانیم که : ما به موسی کتاب تورات را عطا کردیم و برادرش هارون را وزیر او قرار دادیم.نام مریم ، هارون، موسی و عمران ؛ همان نامهایی است که در تورات آمده است.به جز اینکه در زبان عبری نام عمران را امرام نوشته اند(شماره 26.59)نام همسر امرام ژوچبد بوده است که نام پدرش لوی بوده است که در شهر لوی مصر به دنیا آمده است. این زن و شوهر صاحب سه فرزند به نامهای موسی و هارون و مریم شدند.در کتاب خروج بنی اسرائیل(Exodus) می خوانیم که:مریم نبیه خواهر هارون بود(15. 20)حالا به آنچه در قرآن آمده است توجه کنید. ای مریم خواهر هارون!واضح است که در اینجا محمد مریم خواهر هارون دختر عمران را همان مریمی می داند که پس از 1570 سال مادر مسیح مقدس شد.مفسران بیهوده سعی می کنند که این اشتباه مکانی و زمانی را توجیه کنند.یهودیان داستان شگفت انگیزی دارند که می گویند مریم خواهر موسی نیروی عجیبی داشت. فرشتگان مرگ نمی توانستند به سراغ او بیایند. او با بوسه خدا از این دنیا رفت. هیچ حشره ای و هیچ کرمی نمی توانست بر جسد او بنشیند. هیچ کدام از یهودیان نگفته اند که مریم خواهر موسی تا زمان عیسی زنده ماند.در مورد مریم مادر عیسی در قرآن نقل قولهایی می بینیم که با هیچ کدام از انجیلهای چهارگانه نمی خواند.برای مثال دردر سوره آل عمران آیه 35 تا 37 ینی

می خوانیم که:

سپس همسر عمران گفت: ای خداوند بزرگ من آنچه را در رحم دارم پیشکش تو میکنم تا به خدمت تو درآید.آن را از من بپذیر که تو شنوا و دانایی. سپس وقتی که کودک به دنیا آمد ؛ همسر عمران گفت. ای خداوند بزرگ من دختر به دنیا آوردم(و خدا می دانست او چه به دنیا آورده است) مرد و زن مثل هم نیستند.نامش را مریم گذاشتم.و او و فرزندانش را از شر شیطان رجیم به توپناه دادم.سپس خدا با رئوفی او را پذیرفت.و او را از بندگان خاص خود قرار داد. زکریا از این طفل مراقبت کرد.هرگاه زکریا به اتاق مریم وارد می شد، غذاهایی را در کنار مریم می دید. زکریا از او می پرسید : این غذاها را چه کسی برای تو آورده است؟ مریم جواب می داد اینها از طرف خدا هستند.خدا به هر که بخواهد بی حساب خواهد داد.

در تفاسیر می خوانیم که همسر عمران زن پیر و عقیمی بود. پرنده ای دید که به جوجه خود غذا می دهد. رو به آسمان کرد و گفت: ای خدا اگر فرزندی به من عطا کنی ؛ چه پسر باشد چه دختر ، او را برای خدمتگزاری تو به معبد خواهم فرستاد.خدا دعای او را اجابت کرد و او به دختری باردار شد.نامش را مریم گذاشت. یکی از مفسرین به نام جلال الدین می گوید مادر مریم چند سال بعد او را حنا خطاب کرد.مادر او را به معبد برد و به کاهنین سپرد . آنها نیز به نوبه خود او را به زکریا سپردند تا از او مراقبت کند. زکریا او را در اتاقی گذاشت و در را به روی او بست تا هیچ کس نتواند وارد اتاق شود. اما فرشتگان وارد می شدند و برای او غذا می آوردند.

در همان سوره می خوانیم که:

فرشتگان گفتند ای مریم خدا آشکارا  تو را انتخاب کرده است و پاک گردانیده  است و بر همه زنان عالم برتری داده است.برای خدا پارسایی پیشه کن و همراه آنان که رکوع می کنند ، رکوع کن.این اخباری از غیب است که به تو وحی نمودیم و تو حاضر نبودی. آن زمان که قرعه برای نگهبانی و کفالت مریم می زدند و بر سر این کارشان به نزاع می کشیدند ؛ چون فرشتگان مریم را گفتند که خدا تو را به کلمه ای که نامش مسیح عیسی بن مریم است بشارت می دهد که در دنیا و آخرت  آبرومند و از مقربان درگاه خداست؛و با خلق در گهواره سخن می گوید . بدانگونه که در سنین بزرگی سخن می گوید و او از جمله نیکویان جهان است.مریم عرض کرد؛ پروردگارا مرا چگونه فرزندی تواند بود و حال آنکه مردی به من نزدیک نشده است. گفت: چنین است کار خدا هر چه بخواهد می آفریند. چون مشیّت او به خلق هر چیز قرار گیرد به محض اینکه گوید موجود باش ، همان دم موجود شود.

نکته ای که در تفاسیر بیداوی و جلال الدین امده است این است که می گویند زکریا و دوازده کاهن دیگر برای اینکه سرپرستی مریم را به عهده بگیرند ، چوبدستی خود را در رودخانه می اندازند. چوبدستی همه به زیر آب می رود به جز چوب دستی زکریا و به این ترتیب او محافظ مریم می شود.

در ارتباط با همه اینها در سوره مریم آیه 31-16 می خوانیم که:

ای رسول ما یاد کن در کتاب خود احوال مریم را آن روزی که از اهل خانه خویش کناره گرفته به مکانی به سمت مشرق روی آورد.و آنگاه که از همه خویشاوندانش به کنج تنهایی محتجب و پنهان گردید ما روح خود را بر او مجسم ساختیم. مریم گفت من از تو به خدای رحمان پناه می برم که تو پرهیزکاری کنی.گفت من فرستاده خدای توام. آمده ام تا به امر او تو را فرزندی بخشم بسیار پاکیزه و پاک سیرت.مریم گفت از کجا مرا پسری تواند بود.در صورتی که دست بشری به من نرسیده و من کار ناشایسته نکرده ام.گفتا اینچین کار البته خواهد شد. برای من آسان است و ما این پسر را آیت و رحمت واسع خود بر خلق می گردانیم . قضای الهی بر این کار رفته است. پس مریم به آن پسر بار برداشت.و برای اینکه از سرزمین مردم جاهل بر کنار باشد، به مکانی خلوت رفت.آنگاه او را درد زائیدن فرا رسید. زیر شاخه درخت خرمایی رفت و از شدت حزن و اندوه با خود می گفت ای کاش من پیش از این مرده بودم و از صفحه عالم بکلی نامم فراموش می شد. ندایی از زیر درخت آمد که غمگین نباش که خدای تو از زیر قدم تو چشمه آبی جاری کرد.ای مریم شاخ درخت را حرکت ده تا از آن برای تو رطب تازه فرو ریزد.پس تناول کن و آب بیاشام و چشم خود به عیسی روشن دار و هر کس از جنس بشر را ببینی به او بگو برای خدا نذر روزه سکوت کرده ام و با هیچ کس هرگز سخن نخواهم گفت.آنگاه قوم مریم به جانب او آمدند که از این مکان همراهش ببرند. و گفتند ای مریم عجب کار منکر و شگفت آوری کردی. ای خواهر هارون تو را نه پدری ناصالح بود و نه مادری بدکار . مریم به اشاره حواله به طفل کرد. آنها گفتند ما چگونه با طفل گهواره سخن بگوییم.آن طفل گفت ، همانا من بنده خاص خدایم.که مرا کتاب آسمانی و شرف نبوت عطا فرموده و مرا هر کجا باشم برای جهانیان مایه برکت و رحمت گردانید و تا زنده ام به عبادت و نماز و زکات سفارش کرد.این قصه ای ایست که در مورد مریم باکره در قرآن و تفاسیر می خوانیم.چنین افسانه ای از کجا آمده است؟ واضح است که این گفتارها در انجیل حقیقی نیست. این افسانه نقل قول مشتی مسیحی نادان تفرقه انداز است که در زمانهای قدیم به کشورهای بیگانه رفته اند.در انجیل جیمز که به یونانی نوشته شده است می خوانیم که:

آنا به آسمان نگاه کرد و پرستویی را در آشیانه اش دید.آهی کشید و گفت: ای خدا یعنی می شود که من هم مانند او بشوم.من مثل چه هستم؟یعنی من از پرندگان آسمان که به درگاه تو ثمری دارند ، کمترم؟فرشته ای از آسمان با او سخن گفت.به او گفت آنا!آنا! خدا صدای گریه تو را شنید. ذرّیه تو با تمام مردم دنیا سخن خواهد گفت.او گفت اگر خدا فرزندی به من عطا کند ، دختر باشد یا پسر آن را به خدا هدیه می کنم.و او در همه عمرش در خدمت خدا خواهد بود.وقتی نه ماه به سر رسید او زایمان کرد و نام فرزندش را مریم گذاشت و از سینه هایش به او شیر داد.

در یک کتاب ساختگی عربی ؛به نام”پدر مقدس سالخورده ما ، مرد نجار(یوسف)”،در مورد کودکی مریم اینگونه نوشته شده است.والدینش او را وقتی سه ساله بود به معبد بردند.او تا 9 سالگی در آنجا بود.سپس وقتی کاهنان دیدند که مریم بزرگ شده است با خودشان گفتند،بگذارید مردی را که بیش از همه خدا ترس است صدا بزنیم تا از مریم تا زمان ازدواجش  که دیگر در معبد نخواهد ماند، مراقبت کند.قبل از آن زمان اتفاق دیگری رخ داد که آن را در پروونجلیم(انجیل ترجمه جیمز) به این صورت می خوانیم:

کاهنان کودک را پذیرفتند و بوسیدند و دعا کردند.سپس به او گفتند،خدا نام تو را بر تمام تبار روی زمین برتری خواهد داد.خدا روز دیگر خونبهای مردم اسرائیل را بر تو آشکار خواهد کرد.مریم همانند کبوتری در معبد ماند و از دست فرشتگان غذا دریافت کرد.وقتی 12 ساله شد؛ کاهنان گرد هم آمدند و گفتند مریم 12 ساله است و هنوز در معبد است برای او چه باید بکنیم؟فرشته ای به کنار زکریا آمد و گفت: زکریا !زکریا! بیا جلو.تمام مردان بی زن را جمع کن و از آنها بخواه که یک چوبدستی با خود داشته باشند. خدا بر چوبدستی هر کس که بخواهد معین می کند که همسر مریم شود.جمعیت به تمام سرزمین یهودیه این مطلب را بیان کردند . همه آمدند. یوسف هم با چوبدستی خود  به کنیسه آمد.همه به پیش کاهن بزرگ رفتند و چوب دستی ها را جمع کردند و به معبد رفتند و نماز خواندند. نماز که تمانم شد چوب دستی هر کس را به او دادند.بر روی هیچ کدام از آنها علامتی نبود.چوبدستی یوسف آخرین چوبدستی بود. پرنده ای از چوب دستی بیرون آمد و بر سر یوسف نشست.سپس کاهن به یوسف گفت: تو برای سرپرستی مریم از طرف خدا انتخاب شدی…….

و مریم کوزه ای برداشت تا آن را با آب پر کند.صدایی شنید که می گفت: درود خدا بر تو باد. تویی که مورد مرحمت خدا قرار گرفته ای.خدا با توست.و تو را بر همه زنان برتری داده است.او به چپ و راست خود نگاه کرد تا ببیند که صدا از کدام طرف می آید.در حالی که می لرزید به خانه برگشت و کوزه را بر زمین گذاشت و بر جایگاه خود نشست.صدایی از پشت سر به او گفت : مریم نترس . زیرا که خدا تو را مورد لطف خود قرار داده و با کلام او آبستن خواهی شد.روح مریم از شنیدن این سخنان مظطرب شد و گفت : آیا من قرار است همانند دیگر زنان بار دار شوم و بچه به دنیا آورم؟فرشته گفت قدرت خدا بر تو سایه خواهد افکند.پسر تو پسر خداست . نام او را عیسی بگذار.

داستان اقامت مریم در معبد در کتابهای مختلف خیلی به هم شباهت دارد.در کتاب تاریخی قبطیان در مورد مریم می خوانیم که:

وقتی که حنا او را در معبد گذاشت، فرشتگان از آسمان برای او غذا می آ وردند و همانند کبوتران او را تغذیه می کردند.وقتی خدا را در معبد عبادت می کرد،آنها به او احترام می گذاشتند و از درخت زندگی برای او میوه می چیدند. او آن میوه ها رابا شادمانی می خورد.

این عابد مقدس تا دوازده سالگی در معبد ماند.سه سال اول زندگی خود را در نزد والدین گذراند و 9 سال دیگر را در معبد گذراند.کاهنان دیدند که او دوشیزه ای پرهیزکار و خدا ترس بار آمده است. با یدکدیگر مشورت کردند و گفتند باید  خدا ترس ترین مرد را پیدا کنیم که با مریم ازدواج کند. همه با هم قبیله یهودیه را فراخواندند.آنها نام دوازده نفر را از 12 قبیله اسرائیل انتخاب کردند.قرعه به نام پیر مردی به نام یوسف افتاد.

داستان زندگی حضرت مریم و عیسی مسیح در قرآن

آن چه می خوانید ترجمه سوره مریم در قرآن است.

این نمونه‌ای است از رحمت پروردگار تو نسبت به بنده‌اش زکریا... (آیه۲

در آن هنگام که زکریا پروردگارش را در حال عبادت و راز و نیاز خواند...( آیه ۳

گفت: «پروردگارا! استخوانم سست شده؛ گرد پیری بر سرم نشسته اما تا به حال هرگز از اجابت تو محروم نبوده‌ام!( آیه ۴

می‌ترسم که بعد از من بستگانم حق پاسداری از آیین تو را نگاه ندارند! از طرفی همسرم نازا و عقیم است؛ تو از طرف خود جانشینی به من ببخش...( آیه ۵

که وارث من و دودمان یعقوب باشد و او را مورد لطف و رحمتت قرار ده!»( آیه ۶

ای زکریا! ما تو را به فرزندی بشارت می‌دهیم که نامش «یحیی» است؛ و پیش از این، همنامی برای او قرار نداده‌ایم!( آیه ۷

گفت: «پرورگارا! من چگونه می‌توانم صاحب فرزند شوم؟! در حالی که همسرم نازا و عقیم است، و من نیز از شدت پیری افتاده شده‌ام!»( آیه ۸

فرمود: «پروردگارت این‌گونه خواسته این کار برای من آسان است؛ پیش از این نیز آدم را آفریدم!»( آیه ۹

عرض کرد: «پروردگارا! نشانه‌ای به من بده» فرمود: «نشانه تو این است که سه‌ شبانه روز با مردم قدرت تکلم نخواهی داشت؛ در حالی که زبانت سالم است!»( آیه ۱۰

او از محراب عبادتش به سوی مردم بیرون آمد و با اشاره به آنها گفت: به شکرانه این موهبت، صبح و شام خدا را تسبیح گویید!»( آیه ۱۱

ای یحیی! کتاب خدا را در دست بگیر!؛ و ما در کودکی به او قدرت پیامبری و عقل سالم دادیم (آیه ۱۲

و رحمت، محبت و پاکی دل و جان به او بخشیدیم او نیز پرهیزگار بود!( آیه ۱۳

نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود؛ و هرگز جبار و عصیانگر نبود!( آیه ۱۴

سلام بر او، آن روز که متولد شد، و آن روز که می‌میرد، و آن روز که زنده برانگیخته می‌شود!( آیه ۱۵

در این کتاب آسمانی، مریم را یاد کن، آن هنگام که از خانواده‌اش جدا شد و در شرق بیت‌المقدس سکنی گزید.( آیه ۱۶

سپس میان خود و دیگران حجابی افکند تا خلوتگاهش از هر نظر برای عبادت آماده باشد در این هنگام، ما روح الهی خود را به سوی او فرستادیم؛ و آن روح در شکل انسانی بی‌عیب و نقص، بر مریم ظاهر شد!( آیه ۱۷

مریم در حالی که سخت ترسیده بود گفت: «من از شر تو، به خدای رحمان پناه می‌برم!( آیه ۱۸

روح گفت: «من فرستاده پرودگار توام؛ آمده‌ام تا پسر پاکیزه‌ای به تو ببخشم!( آیه ۱۹

گفت: چگونه می‌توانم صاحب فرزندی شوم؟! در حالی که تاکنون هیچ‌کس با من تماس نداشته، و زن آلوده‌ای هم نبوده‌ام!»( آیه ۲۰

گفت: موضوع همین است! پروردگارت فرموده: این کار برای من آسان است! ما او را می‌آفرینیم، تا قدرت خویش را آشکار سازیم؛ و او را برای مردم نشانه‌ای قرار دهیم؛ این امری است پایان یافته و جای بحث ندارد»!( آیه ۲۱

سرانجام مریم باردار شد؛ و به نقطه دوردستی رفت و خلوت گزید!( آیه ۲۲

هنگام زایمان از شدت درد به کنار تنه درخت خرمایی رفت؛ و در حالی که بسیار شرمگین بود گفت: «ای کاش پیش از این مرده بودم، و به کلی فراموش می‌شدم!»( آیه ۲۳

ناگهان صدایی به گوش رسید که «غمگین مباش! پروردگارت زیر پای تو چشمه آبی گوارا قرار داده است!( آیه ۲۴

و این تنه نخل را تکان ده برای تو خرمای تازه فرو می‌ریزد!( آیه ۲۵

از این غذای لذیذ بخور؛ و از آن آب گوارا بنوش؛ و چشمت را به این مولود جدید روشن دار! و هر کس را دیدی به او بگو: من روزه‌ای نذر کرده‌ام؛ بنابراین امروز با هیچ کس حرفی نمی‌زنم مطمئن باش که این نوزاد، خودش از تو دفاع خواهد کرد!»( آیه ۲۶

مریم در حالی که کودکش را در آغوش گرفته بود، او را نزد قومش آورد؛ گفتند: «ای مریم! کار بسیار عجیب و ناپسندی انجام دادی!( آیه ۲۷

ای خواهر هارون! نه پدرت مرد بدی بود و نه مادرت زن بدکاره‌ای!!»( آیه ۲۸

مریم به نوزادش اشاره کرد: که از او بپرسید؛ گفتند: «چگونه با کودکی که در گهواره است حرف بزنیم؟!»( آیه ۲۹

ناگهان عیسی زبان به سخن گشود و گفت: «من بنده خدایم؛ او کتاب آسمانی به من داده؛ و مرا پیامبر قرار داده است!( آیه ۳۰

مرا هر جا که باشم وجودی پربرکت قرار داده؛ و تا زمانی که زنده‌ام، مرا به نماز و زکات توصیه کرده است! (آیه ۳۱

و مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده نه جبار و شقی! (آیه ۳۲

سلام خدا بر من، در آن روز که متولد شدم، و در آن روز که می‌میرم و آن روز که زنده برانگیخته خواهم شد!»( آیه ۳۳

این است سخن عیسی پسر مریم؛ گفتار حقی که برخی در آن تردید می‌کنند!( آیه ۳۴

هرگز برای خدا شایسته نبود که فرزندی اختیار کند! او منزه است و هرگاه چیزی را فرمان دهد، می‌گوید:«باش!» پس همان دم موجود می‌شود!( آیه ۳۵

خداوند، پروردگار من و شماست! او را پرستش کنید؛ این است راه راست!( آیه ۳۶

ولی گروه‌هایی از میان پیروانش دچار اختلاف و دودستگی شدند وای به حال کافران در روز بزرگ رستاخیر!( آیه ۳۷

در آن روز که نزد ما می‌آیند، گوش‌هایشان شنوا و چشم‌هایشان بینا می‌شود در حالی این ستمگران امروز در گمراهی آشکارند!( آیه ۳۸

ای پیامبر آنان را از روز حسرت و روز رستاخیز که برای همه مایه تاسف است، بترسان، در آن هنگام که همه‌چیز پایان می‌یابد! اگرچه آنها اکنون در غفلتند و ایمان نمی‌آورند!( آیه ۳۹

زمین و تمام کسانی که روی آن هستند از آن ماست از طریق این کتاب آسمانی ابراهیم پیامبر را یاد کن، که بسیار راستگو، بود!( آیه ۴۱

هنگامی که به پدرش گفت: «ای پدر! چرا چیزی را می‌پرستی که نه می‌شنود و نه می‌بیند، و نه هیچ مشکلی را از تو حل می‌کند؟!( آیه ۴۲

ای پدر! من علمی دارم که تو نداری بنابراین از من پیروی کن تا تو را به راه راست هدایت کنم!( آیه ۴۳

ای پدر! شیطان را پرستش مکن که شیطان نسبت به خداوند رحمان، عصیانگر بود!( آیه ۴۴

ای پدر! من از این می‌ترسم که از سوی خداوند رحمان عذابی به تو رسد و از دوستان شیطان شوی»( آیه ۴۵

گفت: «ای ابراهیم! آیا تو از معبودهای من رویگردانی؟! اگر حرفت را پس نگیری و از عقیده‌ات دست برنداری تو را سنگسار می‌کنم بهتر است برای مدتی طولانی از من دور شوی!»( آیه ۴۶

(ابراهیم) گفت: «سلام بر تو! از پروردگارم برایت تقاضای عفو می‌کنم؛ چرا که همواره نسبت به من مهربان بوده است!( آیه ۴۷

از شما و آنچه را که غیر از خدا می‌خوانید، کناره‌گیری می‌کنم، پروردگارم را می‌خوانم؛ و امیدوارم در طلب کردن از پروردگارم بی‌اجابت نمانم!»( آیه ۴۸

هنگامی که از آنان و آنچه غیر از خدا می‌پرستیدند دوری کرد، اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و هر یک را پیامبری بزرگ قرار دادیم!(۴۹

از رحمت خود به آنان عطا کردیم و به آنها نام نیک و مقام برجسته‌ای عطا کردیم.(۵۰

در این کتاب آسمانی از موسی یاد کن که او مخلص بود، و رسول و پیامبری والا مقام!( آیه ۵۱

ما او را که در طرف راست کوه طور بود فراخواندیم؛ و نجواکنان او را به خود نزدیک ساختیم(آیه ۵۲

و از رحمت خود، برادرش هارون را که پیامبر بود به او بخشیدیم(آیه ۵۳

در این کتاب آسمانی از اسماعیل نیز یاد کن که او در وعده‌هایش صادق و رسول و پیامبری بزرگ بود!( آیه ۵۴

او همواره خانواده‌اش را به نماز و زکات فرمان می‌داد و همواره مورد رضایت پروردگارش بود.( آیه ۵۵

در این کتاب، از ادریس یاد کن چرا که او بسیار راستگو و پیامبری بزرگ بود.( آیه ۵۶

و ما او را به مقام والایی رساندیم.( آیه ۵۷

آنها پیامبرانی بودند که خداوند آنها را مشمول نعمت خود قرار داده بود، از فرزندان آدم و کسانی را که با نوح بر کشتی سوار کردیم و از دودمان ابراهیم و یعقوب و از کسانی که هدایت کردیم و برگزیدیم یاد کن آنها کسانی بودند که وقتی آیات خداوند رحمان بر آنان خوانده می‌شد به خاک می‌افتادند و در حالی که سجده می‌کردند گریان بودند.( آیه ۵۸

اما پس از آنان، فرزندان ناخلفی روی کار آمدند که نماز را تباه کردند و از شهوات پیروی کردند. آنان کسانی هستند که به‌‌زودی مجازات گمراهی خود را خواهند دید!( آیه ۵۹

مگر آنان که توبه کنند ایمان بیاورند و کار شایسته‌ای انجام دهند؛ چنین کسانی داخل بهشت می‌شوند و کمترین ستمی به آنان نخواهد شد.( آیه ۶۰

وارد باغ‌هایی جاودانی می‌شوند که خداوند رحمان بندگانش را به آن وعده داده است؛ هر چند آن را ندیده‌اند؛ اما وعده خدا تحقق یافتنی است!( آیه ۶۱

در آن‌جا هرگز گفتار لغو و بیهوده‌ای نمی‌شنوند جز سلام در آن‌‌جا سخنی نیست؛ و هر صبح و شام، روزی آنان در بهشت مقرر است.( آیه ۶۲

این همان بهشتی است که به بندگان پرهیزگار خود، عطا می‌کنیم.( آیه ۶۳

(پس از تاخیر وحی، جبرئیل به پیامبر عرض کرد) ما جز به فرمان پروردگار تو، نازل نمی‌شویم؛ آنچه پیش روی ما و پشت سر ما و آنچه میان این دو می‌باشد، همه از آن اوست؛ پروردگارت هرگز فراموشکار نبوده و نیست!( آیه ۶۴

پروردگار آسمان‌ها و زمین، را پرستش کن و در راه عبادتش شکیبا باش! آیا مثل و مانندی برای او می‌یابی؟!( آیه ۶۵

انسان (باتکبر) می‌گوید: «آیا پس از مرگ، از قبر زنده بیرون می‌آییم؟!( آیه ۶۶

آیا انسان به‌خاطر نمی‌آورد که ما پیش از این او را آفریدیم در حالی که چیزی نبود؟!( آیه ۶۷

سوگند به پروردگارت که همه آنها را همراه با شیاطین در قیامت جمع می‌کنیم؛ سپس همه را در حالی که به زانو در آمده‌آند گرداگرد جهنم حاضر می‌کنیم.( آیه ۶۸

سپس از هر گروه و جمعیتی، کسانی را که در برابر خداوند رحمان از همه سرکش‌تر بوده‌اند، جدا می‌کنیم.( آیه ۶۹

ما به‌خوبی کسانی را که برای سوختن در آتش سزاوارترند، می‌شناسیم!( آیه ۷۰

همه آنها بدون استثنا وارد جهنم می‌شوند؛ این امری است حتمی و قطعی بر پروردگارت!( آیه ۷۱

اما آنهایی را که تقوا پیشه کردند از آن رهایی می‌بخشیم؛ و ظالمان را در حالی که از ضعف و ذلت به زانو در آمده‌اند در آن رها می‌سازیم.( آیه ۷۲

هنگامی که آیات روشن ما بر آنان خوانده می‌شود، کافران به مومنان می‌‌گویند: «کدام یک از ما و شما جایگاهش بهتر و جلسات انس و الفتش بیشتر است؟!»( آیه ۷۳

چه بسیار اقوام را پیش از آنان نابود کردیم که هم مال و ثروتشان از آنها بهتر بود و هم ظاهرشان آراسته‌تر!( آیه ۷۴

«کسی که در گمراهی است، باید خداوند به او مهلت دهد تا وعده الهی را با چشم خود ببیند.یا عذاب این دنیا را خواهد دید یا عذاب قیامت را! آن روز خواهد دانست چه کسی جایگاهش بدتر، و لشکرش ناتوان‌تر است!»( آیه ۷۵

اما کسانی که در راه هدایت گام نهادند، خداوند بر هدایتشان می‌افزاید و آثار شایسته‌ای که از انسان باقی می‌ماند، ثوابش در پیشگاه پروردگار و عاقبتش نیکوتر است!( آیه ۷۶

آیا دیدی کسی را که به آیات ما کافر شد و گفت: «ثروت و فرزندان فراوانی به من داده خواهد شد»؟!( آیه ۷۷

آیا او از غیب آگاه گشته، یا نزد خدا عهد و پیمانی گرفته است؟!( آیه ۷۸

هرگز چنین نیست! ما به‌زودی آنچه را که می‌گوید می‌نویسیم و عذاب را بر او مستمر خواهیم داشت!( آیه ۷۹

آنچه را که او می‌گوید (از اموال و فرزندان)، از او می‌گیریم، و او تنها نزد ما خواهد آمد!( آیه ۸۰

آنان کسانی هستند که غیر از خدا، معبودانی را برای خود برگزیدند تا مایه عزتشان باشد!(چه پندار خامی!)( آیه ۸۱

هرگز چنین نیست! به زودی همه آن معبودها منکر عبادت آنان خواهد شد؛ حتی بر ضدشان قیام می‌کنند!( آیه ۸۲

آیا ندیدی که ما شیاطین را به سوی کافران فرستادیم تا آنان را شدیدا تحریک کنند؟!( آیه ۸۳

پس درباره آنان با شتاب قضاوت مکن؛ ما آنها و اعمالشان را به دقت حساب می‌کنیم!( آیه ۸۴

در آن روز که پرهیزگاران را دسته‌جمعی به سوی خداوند رحمان محشور می‌کنیم...( آیه ۸۵

و مجرمان را همچون شتران تشنه کامی که به سوی آبگاه می‌روند به جهنم می‌رانیم...( آیه ۸۶

آنان هرگز شایسته شفاعت نیستند؛ مگر کسی که نزد خداوند رحمان، عهد و پیمانی دارد.( آیه ۸۷

همانهایی که گفتند: «خداوند رحمان فرزندی برای خود برگزیده است».( آیه ۸۸

به راستی که ادعای زشت و زننده‌ای است.( آیه ۸۹

نزدیک است به‌خاطر این سخن آسمان‌ها از هم متلاشی شود زمین شکافته شود و کوه‌ها به شدت فرو ریزند...( آیه ۹۰

زیرا برای خداوند رحمان فرزندی قائل شدند!( آیه ۹۱

در حالی که هرگز برای خداوند رحمان سزاوار نیست که فرزندی برگزیند!( آیه ۹۲

تمام کسانی که در آسمان‌ها و زمین هستند، بنده اویند!( آیه ۹۳

خداوند همه آنها را احصا کرده و به دقت شمرده است!( آیه ۹۴

و همگی روز رستاخیز، تک و تنها نزد او حاضر می‌شوند!( آیه ۹۵

مسلما کسانی که ایمان آورده‌ و کارهای شایسته انجام داده‌اند، خداوند رحمان محبتی برای آنان در دل‌ها قرار می‌دهد!( آیه ۹۶

ای پیامبر ما فقط قرآن را بر زبان تو آسان ساختیم تا پرهیزگاران را به وسیله آن بشارت دهی و دشمنان سرسخت را با آنان انذار کنی.( آیه ۹۷

چه بسیار اقوام بی‌ایمان و گنهکاری را که پیش از آنان هلاک کردیم؛ آیا کمترین صدایی از آنان می‌شنوی؟!( آیه ۹۸

« داستان مسیح (علیه السلام) »

نام مادر مسیح، مریم دختر عمران بود. مادر مریم، وقتی او را حامله شد، نذر کرد فرزند در شکم خود را، بعد از به دنیا آمدن خادم مسجد (محرر) کند، و او در حالی این نذر را می‏کرد که می‏پنداشت فرزندش پسر خواهد بود. ولی وقتی که او به دنیا آمد و فهمید که او دختر است، اندوهناک شد و حسرت خورد. نامش را "مریم" یعنی خادمه نهاد. پدر مریم قبل از ولادت او از دنیا رفته بود، به ناچار خود او دخترش را در آغوش گرفته به مسجد آورد و او را به کاهنان مسجد که یکی از آنان زکریا بود تحویل داد. کاهنان در باره کفالت مریم با هم مشاجره کردند و در آخر به این رضایت دادند که در این باره قرعه بیندازند و چون قرعه انداختند زکریا برنده شد و او عهده‏دار سرپرستی مریم گشت تا وقتی که مریم به حد بلوغ رسید، در آن اوان، زکریا حجابی بین مریم و کاهنان برقرار نمود و مریم در داخل آن حجاب مشغول عبادت بود ...

مریم (علیها السلام) صدیقه و به عصمت خدا معصوم بود، طاهره بود، برگزیده شده و محدث و مرتبط با ملائکه بود. مریم یکی از آیات خدا برای همه عالمیان بود. ملکی از ملائکه به او گفت که خدا تو را برگزیده و تطهیر کرده ...(1)

بعد از آنکه مریم (علیها السلام) به حد بلوغ رسید و در حجاب محراب قرار گرفت، خدای تعالی روح را (که یکی از فرشتگان بزرگ خدا است) نزد او فرستاد و روح به شکل بشری تمام عیار در برابر مریم مجسم شد و به او گفت که فرستاده‏ای است از نزد معبودش، و پروردگار وی را فرستاده تا به اذن او پسری به وی بدهد، پسری بدون پدر، و او را بشارت داد به اینکه به زودی از پسرش معجزات عجیبی ظهور می‏کند و خداوند به زودی او را با روح القدس تایید نموده، و به او کتاب و حکمت و تورات و انجیل می‏آموزد و او را به عنوان رسولی به سوی‏ بنی اسرائیل می فرستد(2) ...

عیسی (علیه السلام) در اوان جوانی به رسالت به سوی بنی اسرائیل مبعوث گردید و مأمور شد تا ایشان را به سوی دین توحید بخواند و بگوید که من با معجزه‏ای از ناحیه پروردگارتان به سوی شما آمده‏ام. آن معجزه این است که برای شما (و پیش رویتان) از گل چیزی به شکل مرغ می‏سازم و سپس در آن می‏دمم، به اذن خدا مرغ زنده‏ای می‏شود. من کور مادرزاد و بیمار برصی غیر قابل علاج را شفا می‏دهم و مردگان را به اذن خدا زنده می‏کنم و از آنچه می‏خورید و از آنچه در خانه‏هایتان ذخیره می‏کنید به شما خبر می‏دهم، در این برای شما آیتی است بر اینکه خدا رب من و رب شما است و باید او را بپرستید.(3)

عیسی (علیه السلام) مردم را به شریعت جدید خود که همان تصدیق شریعت موسی (علیه السلام) است دعوت می‏کرد، چیزی که هست بعضی از احکام موسی (علیه السلام) را نسخ نمود(4) و بارها می‏فرمود: من با حکمت به سوی شما فرستاده شده‌ام، تا آنچه را مورد اختلاف شماست برایتان بیان کنم و نیز می‏فرمود: ای بنی اسرائیل من فرستاده خدا به سوی شمایم، در حالی که تورات را که کتاب آسمانی قبل از من بوده تصدیق دارم و در حالی که بشارت می‏دهم به رسولی که بعد از من می‏آید و نامش "احمد" است.

عیسی (علیه السلام) هم چنان بنی اسرائیل را به توحید خدا و شریعت جدید دعوت می کرد تا وقتی که از ایمان آوردنشان مأیوس شد و وقتی طغیان و عناد مردم را دید و استکبار کاهنان و احبار یهود از پذیرفتن دعوتش را مشاهده کرد، از میان عده کمی که به وی ایمان آورده بودند چند نفر "حواری" انتخاب کرد تا او را در راه خدا یاری کنند.

از سوی دیگر یهود بر مسیح (علیه السلام) شورید و تصمیم گرفت او را به قتل برساند، ولی پروردگار او را از دست یهود نجات داد و به سوی خود بالا برد اما مسأله مسیح (علیه السلام) برای یهود مشتبه شد، بعضی خیال کردند که او را کشته‌اند، بعضی دیگر پنداشتند که او را به دار آویخته‌اند، ولی خداوند فرمود: نه آن بود و نه این، بلکه امر بر آنان مشتبه شد.(4)

و اینها همه بخشی از آن چیزی است که قرآن کریم در داستان مسیح (علیه السلام) و مادرش مریم (علیها السلام) فرموده است ...

نظرات 5 + ارسال نظر
ستاره دوشنبه 2 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 21:59

عالی

ترانه دوشنبه 27 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 16:56

ممنون خیلی خوب بود

هانیه دوشنبه 27 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 14:18 http://عع دوشنبه 28 سال 1384 سا

عالی بود ممنون

شیلان یکشنبه 1 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 18:42

عالی بود ممنون

کربلائی پنج‌شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:03 http://www.aliakbar-fararat.com

سلام خسته نباشید از وبلاگ شما خیلی خوشم آمد به ماهم سری بزنید و اگر با تبادل لینک موافق بودید مرا با اسم هئیت جوانان حضرت علی اکبر(ع شهرک فرارت لینک کنید
(عید سعید فطر بر شما مبارک باد برای اطلاع از کارهای شرعی در این روز به ما سری بزنید)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد