سوره مائده, آیه 3
متن آیه
الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ
ترجمه:
امروز دین شما را به کمال رسانیدم و نعمت خود بر شما تمام کردم و اسلام را دین شما برگزیدم.
تفسیر
(الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا).
روز اکمال دین کدام روز است در اینجا بحث مهمى پیش مى آید که منظور از ((الیوم )) (امروز) که در دو جمله بالا تکرار شده چیست ؟ یعنى کدام روز است که این ((چهار جهت )) در آن جمع شده هم کافران در آن مایوس شده اند، و هم دین کامل شده ، و هم نعمت خدا تکامل یافته ، و هم خداوند آئین اسلام را به عنوان آئین نهائى مردم جهان پذیرفته است .
در میان مفسران در اینجا سخن بسیار است ولى آنچه جاى شک نیست این است که چنین روزى باید روز بسیار مهمى در تاریخ زندگى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) باشد، نه یک روز ساده و عادى و معمولى ، زیرا اینهمه اهمیت براى یک روز عادى معنى ندارد، و لذا در پاره اى از روایات آمده است که بعضى از یهود و نصارى با شنیدن این آیه گفتند اگر چنین آیه اى در کتب آسمانى ما نقل شده بود، ما آن روز را روز عید قرار مى دادیم .
اکنون باید از روى قرائن و نشانه ها و تاریخ نزول این آیه و این سوره و تاریخ زندگانى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و روایاتى که از منابع مختلف اسلامى بدست ما رسیده این روز مهم را پیدا کنیم .
آیا منظور روزى است که احکام بالا درباره گوشتهاى حلال و حرام نازل شده ! قطعا چنین نیست ، زیرا نزول این احکام واجد این همه اهمیت نیست نه باعث تکمیل دین است زیرا آخرین احکامى نبوده که بر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نازل شده ، بدلیل اینکه در دنباله این سوره به احکام دیگرى نیز برخورد میکنیم ، و تازه نزول این احکام سبب یاس کفار نمیشود، چیزى که سبب یاس کفار مى شود، فراهم ساختن پشتوانه محکمى براى آینده اسلام است ، و به عبارت دیگر نزول این احکام و مانند آن تاثیر چندانى در روحیه کافران ندارد و اینکه گوشتهائى حلال یا حرام باشد آنها حساسیتى روى آن ندارند.
آیا منظور از آن روز عرفه در آخرین حج پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) است !! (همانطور که جمعى از مفسران احتمال داده اند).
پاسخ این سؤ ال نیز منفى است ، زیرا نشانه هاى فوق بر آن روز نیز تطبیق نمى کند، چون حادثه خاصى که باعث یاس کفار بشود در آن روز واقع نشد، اگر منظور انبوه اجتماع مسلمانان است که قبل از روز عرفه نیز در خدمت پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در مکه بودند و اگر منظور نزول احکام فوق در آن روز است که آن نیز همانطور که گفتیم چیز وحشتناکى براى کفار نبود.
و آیا مراد روز فتح مکه است (چنانکه بعضى احتمال داده اند) با اینکه تاریخ نزول این سوره مدتها بعد از فتح مکه بوده است ؟!
و یا منظور روز نزول آیات سوره برائت است که آنهم مدتها قبل از نزول این سوره بوده است ؟!
و از همه عجیبتر احتمالى است که بعضى داده اند که این روز، روز ظهور اسلام و یا بعثت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) باشد با اینکه آنها هیچگونه ارتباطى با روز نزول این آیه ندارند و سالهاى متمادى در میان آنها فاصله بوده است .
بنابراین هیچیک از احتمالات ششگانه فوق با محتویات آیه سازگار نیست .
در اینجا احتمال دیگرى هست که تمام مفسران شیعه آن را در کتب خود آورده اند و روایات متعددى آن را تایید میکند و با محتویات آیه کاملا سازگار است و آن اینکه :
منظور روز غدیرخم است ، روزى که پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) امیر مؤ منان على (علیه السلام ) را رسما براى جانشینى خود تعیین کرد، آن روز بود که کفار در میان امواج یاس فرو رفتند، زیرا انتظار داشتند که آئین اسلام قائم به شخص باشد، و با از میان رفتن پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) اوضاع به حال سابق برگردد، و اسلام تدریجا برچیده شود، اما هنگامى که مشاهده کردند مردى که از نظر علم و تقوا و قدرت و عدالت بعد از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در میان مسلمانان بى نظیر بود بعنوان جانشینى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) انتخاب شد و از مردم براى او بیعت گرفت یاس و نومیدى نسبت به آینده اسلام آنها را فرا گرفت و فهمیدند که آئینى است ریشه دار و پایدار.
در این روز بود که آئین اسلام به تکامل نهائى خود رسید، زیرا بدون تعیین جانشین براى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و بدون روشن شدن وضع آینده مسلمانان ، این آئین به تکامل نهائى نمى رسید.
آن روز بود که نعمت خدا با تعیین رهبر لایقى همچون على (علیه السلام ) براى آینده مردم تکامل یافت .
و نیز آن روز بود که اسلام با تکمیل برنامه هایش بعنوان آئین نهائى از طرف خداوند پذیرفته شد (بنابراین جهات چهارگانه در آن جمع بوده ).
علاوه بر این ، قرائن زیر نیز این تفسیر را تایید مى کند:
الف - جالب توجه اینکه در تفسیر فخر رازى و تفسیر روح المعانى و تفسیر المنار در ذیل این آیه نقل شده است که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بعد از نزول این آیه بیش از هشتاد و یک روز عمر نکرد.
و با توجه به اینکه وفات پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در روایات اهل تسنن و حتى در بعضى از روایات شیعه (مانند آنچه کلینى در کتاب معروف کافى نقل کرده است ) روز دوازدهم ماه ربیع الاول بوده چنین نتیجه مى گیریم که روز نزول آیه درست روز هیجدهم ذى الحجه بوده است .
ب - در روایات فراوانى که از طرق معروف اهل تسنن و شیعه نقل شده صریحا این مطلب آمده است که آیه شریفه فوق در روز غدیر خم و به دنبال ابلاغ ولایت على (علیه السلام ) نازل گردید، از جمله اینکه :
1 - دانشمند معروف سنى ابن جریر طبرى در کتاب ولایت از زید بن ارقم صحابى معروف نقل مى کند که این آیه در روز غدیر خم درباره على (علیه السلام ) نازل گردید.
2 - حافظ ابو نعیم اصفهانى در کتاب ((ما نزل من القرآن فى على (علیه السلام ))) از ابو سعید خدرى (صحابى معروف ) نقل کرده که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در غدیر خم ، على (علیه السلام ) را به عنوان ولایت به مردم معرفى کرد و مردم متفرق نشده بودند تا اینکه آیه الیوم اکملت لکم ... نازل شد، در این موقع پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود:
الله اکبر على اکمال الدین و اتمام النعمة و رضى الرب برسالتى وبالولایة لعلى (علیه السلام ) من بعدى ، ثم قال من کنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله :
((الله اکبر بر تکمیل دین و اتمام نعمت پروردگار و خشنودى خداوند از رسالت من و ولایت على (علیه السلام ) بعد از من ، سپس فرمود: هر کس من مولاى اویم على (علیه السلام ) مولاى او است ، خداوندا! آن کس که او را دوست بدارد دوست بدار، و آن کس که او را دشمن دارد، دشمن بدار، هر کس او را یارى کند یارى کن و هر کس دست از یاریش بر دارد دست از او بردار.))
3 - خطیب بغدادى در تاریخ خود از ابو هریره از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) چنین نقل کرده که بعد از جریان غدیر خم و پیمان ولایت على (علیه السلام ) و گفتار عمر بن خطاب .
بخ بخ یا بن ابى طالب اصبحت مولاى و مولا کل مسلم .
آیه الیوم اکملت لکم دینکم نازل گردید.
در کتاب نفیس الغدیر علاوه بر روایات سه گانه فوق سیزده روایت دیگر نیز در این زمینه نقل شده است .
در کتاب ((احقاق الحق )) از جلد دوم تفسیر ((ابن کثیر)) صفحه 14 و از ((مقتل خوارزمى )) صفحه 47 نزول این آیه را درباره داستان غدیر از پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل کرده است .
در تفسیر برهان و نور الثقلین نیز ده روایت از طرق مختلف نقل شده که این آیه درباره على (علیه السلام ) یا روز غدیر خم نازل گردیده ، که نقل همه آنها نیازمند به رساله جداگانه است .
مرحوم علامه سید شرف الدین در کتاب المراجعات چنین میگوید:
((که نزول این آیه را در روز غدیر در روایات صحیحى که از امام باقر (علیه السلام ) و امام صادق (علیه السلام ) نقل شده ذکر گردیده و اهل سنت ، شش حدیث با اسناد مختلف از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در این زمینه نقل کرده اند که صراحت در نزول آیه در این جریان دارد)).
از آنچه در بالا گفتیم روشن میشود که : اخبارى که نزول آیه فوق را در جریان غدیر بیان کرده در ردیف خبر واحد نیست که بتوان با تضعیف بعضى اسناد آن ، آنها را نادیده گرفت بلکه اخبارى است که اگر متواتر نباشد لااقل مستفیض است ، و در منابع معروف اسلامى نقل شده ، اگر چه بعضى از دانشمندان متعصب اهل تسنن ، مانند ((آلوسى در تفسیر روح المعانى )) تنها با تضعیف سند یکى از این اخبار کوشیده اند بقیه را به دست فراموشى بسپارند و چون روایت را بر خلاف مذاق خویش دیده اند مجعول و نادرست قلمداد کنند، و یا مانند نویسنده تفسیر ((المنار)) با تفسیر ساده اى از آیه گذشته ، بدون اینکه کمترین اشاره اى به این روایات کند، شاید خود را در بن بست دیده که اگر بخواهد روایات را ذکر کرده و تضعیف کند بر خلاف انصاف است و اگر بخواهد قبول کند بر خلاف مذاق او است !
نکته جالبى که باید در اینجا به آن توجه کرد این است که قرآن در سوره نور آیه 55 چنین مى گوید:
وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فى الارض کما استخلف الذین من قبلهم ولیمکنن لهم دینهم الذى ارتضى لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا...
((خداوند به آنهائى که از شما ایمان آوردند و عمل صالح انجام داده اند وعده داده است که آنها را خلیفه در روى زمین قرار دهد همانطور که پیشینیان آنانرا چنین کرد، و نیز وعده داده آئینى را که براى آن پسندیده است مستقر و مستحکم گرداند و بعد از ترس به آنها آرامش بخشد.))
در این آیه خداوند میفرماید: آئینى را که براى آنها ((پسندیده )) در روى زمین مستقر مى سازد، با توجه به اینکه سوره نور قبل از سوره مائده نازل شده است و با توجه به جمله ((رضیت )) لکم الاسلام دینا که در آیه مورد بحث ، درباره ولایت على (علیه السلام ) نازل شده ، چنین نتیجه مى گیریم که اسلام در صورتى در روى زمین مستحکم و ریشه دار خواهد شد که با ((ولایت )) توام باشد، زیرا این همان اسلامى است که خدا ((پسندیده )) و وعده استقرار و استحکامش را داده است ، و به عبارت روشنتر اسلام در صورتى عالمگیر مى شود که از مساله ولایت اهل بیت جدا نگردد.
مطلب دیگرى که از ضمیمه کردن ((آیه سوره نور)) با ((آیه مورد بحث )) استفاده مى شود این است که در آیه سوره نور سه وعده به افراد با ایمان داده شده است نخست خلافت در روى زمین ، و دیگر امنیت و آرامش براى پرستش پروردگار، و سوم استقرار آئینى که مورد رضایت خدا است .
این سه وعده در روز غدیر خم با نزول آیه ((الیوم اکملت لکم دینکم ...)) جامه عمل بخود پوشید زیرا نمونه کامل فرد با ایمان و عمل صالح ، یعنى على (علیه السلام ) به جانشینى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نصب شد و به مضمون جمله الیوم یئس الذین کفروا من دینکم مسلمانان در آرامش و امنیت نسبى قرار گرفتند و نیز به مضمون و رضیت لکم الاسلام دینا آئین مورد رضایت پروردگار در میان مسلمانان استقرار یافت .
البته این تفسیر منافات با روایاتى که میگوید آیه سوره نور در شان مهدى (علیه السلام ) نازل شده ندارد زیرا آمنوا منکم ... داراى معنى وسیعى است که یک نمونه آن در روز غدیر خم انجام یافت و سپس در یک مقیاس وسیعتر و عمومى تر در زمان قیام مهدى (علیه السلام ) انجام خواهد یافت (بنابراین کلمه الارض در آیه به معنى همه کره زمین نیست بلکه معنى وسیعى دارد که هم ممکن است بر تمام کرده زمین گفته شود، و هم به قسمتى از آن ، چنانکه از موارد استعمال آن در قرآن نیز استفاده میشود که گاهى بر قسمتى از زمین اطلاق شده و گاهى بر تمام زمین ) (دقت کنید).
یک سؤ ال لازم
تنها سؤ الى که در مورد آیه باقى میماند این است که اولا طبق اسناد
فوق و اسنادى که در ذیل آیه یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک خواهد آمد هر دو مربوط به جریان ((غدیر)) است ، پس چرا در قرآن میان آن دو فاصله افتاده ؟! یکى آیه 3 سوره مائده و دیگرى آیه 67 همین سوره است .
ثانیا این قسمت از آیه که مربوط به جریان غدیر است ضمیمه به مطالبى شده که درباره گوشتهاى حلال و حرام است و در میان این دو تناسب چندانى به نظر نمى رسد.
در پاسخ باید گفت :
اولا میدانیم آیات قرآن ، و همچنین سوره هاى آن ، بر طبق تاریخ نزول جمع آورى نشده است بلکه بسیارى از سوره هائى که در مدینه نازل شده مشتمل بر آیاتى است که در مکه نازل گردیده و بعکس آیات مدنى را در لابلاى سوره هاى مکى مشاهده مى کنیم .
با توجه به این حقیقت جدا شدن این دو آیه از یکدیگر در قرآن جاى تعجب نخواهد بود (البته طرز قرار گرفتن آیات هر سوره تنها به فرمان پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بوده است ) آرى ، اگر آیات بر طبق تاریخ نزول جمع آورى شده بود جاى این ایراد بود.
ثانیا ممکن است قرار دادن آیه مربوط به ((غدیر)) در لابلاى احکام مربوط به غذاهاى حلال و حرام براى محافظت از تحریف و حذف و تغییر بوده باشد، زیرا بسیار میشود که براى محفوظ ماندن یک شى ء نفیس آن را با مطالب ساده اى مى آمیزند تا کمتر جلب توجه کند (دقت کنید).
حوادثى که در آخرین ساعات عمر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) واقع شد، و مخالفت صریحى که از طرف بعضى افراد براى نوشتن وصیتنامه از طرف پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم )
به عمل آمد تا آنجا که حتى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را (العیاذ بالله ) متهم به هذیان و بیمارى ! و گفتن سخنان ناموزون کردند، و شرح آن در کتب معروف اسلامى اعم از کتب اهل تسنن و شیعه نقل شده شاهد گویائى است بر اینکه بعضى از افراد حساسیت خاصى در مساله خلافت و جانشینى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) داشتند و براى انکار آن حد و مرزى قائل نبودند!.
آیا چنین شرائطى ایجاب نمى کرد که براى حفظ اسناد مربوط به خلافت و رساندن آن به دست آیندگان چنین پیش بینى هائى بشود و با مطالب ساده اى آمیخته گردد که کمتر جلب توجه مخالفان سر سخت را کند؟!.
از این گذشته - همانطور که دانستیم - اسناد مربوط به نزول آیه ((الیوم اکملت لکم )) درباره ((غدیر)) و مساله جانشینى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) تنها در کتب شیعه نقل نشده است که چنین ایرادى متوجه شیعه شود، بلکه در بسیارى از کتب اهل تسنن نیز آمده است ، و به طرق متعددى این حدیث از سه نفر از صحابه معروف نقل شده است .
در پایان آیه بار دیگر به مسائل مربوط به گوشتهاى حرام بر گشته ، و حکم صورت اضطرار را بیان مى کند و مى گوید: ((کسانى که به هنگام گرسنگى ناگزیر از خوردن گوشتهاى حرام شوند در حالى که تمایل به گناه نداشته باشند خوردن آن براى آنها حلال است ، زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است و به هنگام ضرورت بندگان خود را به مشقت نمى افکند و آنها را کیفر نمى دهد.))
(فمن اضطر فى مخمصة غیر متجانف لا ثم فان الله غفور رحیم ).
مخمصه از ماده خمص (بر وزن لمس ) به معنى ((فرورفتگى )) است ، و به معنى گرسنگى شدید که باعث فرورفتگى شکم مى شود نیز آمده است خواه به هنگام قحطى باشد یا بهنگام گرفتارى شخصى .
غیر متجانف لا ثم به معنى آن است که تمایل به گناه نداشته باشد، و آن یا به عنوان تاکید مفهوم اضطرار آمده ، و یا به منظور آن است که به هنگام ضرورت زیاده روى در خوردن گوشت حرام نکند، و آن را حلال نشمرد، و یا آنکه مقدمات اضطرار را خودش فراهم نساخته باشد، و یا آنکه در سفرى که براى انجام کار حرامى در پیش گرفته ، گرفتار چنان ضرورتى نشود، ممکن است همه این معانى از این عبارت منظور باشد.
سلام
وبلاگ خوب و بروزی دارید
بروز نگهداری وبلاگ کار سختیه خسته نباشید
بسیار خوشحال میشم که به وب سایت ما هم سری بزنی
ما یک گروه هستیم که تو زمینه کارشناسی ارشد فراگیر پیام نور به دانشجوها خدمات رایگان ارائه می دهیم
دوست داشتی با هم تبادل لینک داشته باشیم
دانلود رایگان منابع و سوالات کارشناسی ارشد فراگیر
همیشه آنلاین
http://www.hamisheonline.com
سلام
خیلی وبلاگت توپه
مطالبت باحاله
دمت گرم
راستی منم وبلاگ دارم با تبادل لینک چطوری؟؟؟[ماچ]