بانک سوال دبستان گرمه

بانک نمونه سوال ابتدایی متوسطه اول و دوم پایان نامه مقاله تحقیق کارآموزی کارورزی طرح توجیهی کار آفرینی پروژه

بانک سوال دبستان گرمه

بانک نمونه سوال ابتدایی متوسطه اول و دوم پایان نامه مقاله تحقیق کارآموزی کارورزی طرح توجیهی کار آفرینی پروژه

نقش معلم در توسعه فرهنگی و اجتماعی جامعه ۲

سؤال این‌ است‌ که‌ مدارس‌ ما برای‌ تربیت‌ فرهنگی‌ ،اجتماعی و در نهایت برای تحقق هدف‌های توسعه گرایانه چگونه‌ عمل‌ می‌کنند

منظور از آموزش و پرورش، به حرکت درآوردن فرآیند توسعه همه جانبة بشر است که در طول زندگانی انسان ها با هدف شکوفایی فکری، جسمی، احساسی، اخلاقی و معنوی صورت می گیرد. از طرف دیگر وظیفه آموزش و پرورش تنها تربیت آموزشگاهی و یا تدریس یک شخص معیّن و یا یک درس معین به حساب نمی آید. در حقیقت مدارس و سایر مؤسسات آموزشی در جوامع امروز کوشش دارند که خصوصیات اخلاقی با اجرای برنامه های گروهی و طرح مسایل اجتماعی به طور جدی عملی شود. انواع بازی ها، شرکت دادن دانش آموزان در نمایش های مدرسه، موسیقی و امور هنری، انجام دادن مراسم مختلف و تمام فعالیت های خارج از کلاس و همه چیزهایی که در مدرسه آموخته می شود، جنبة اجتماعی و عمومی آموزش و پرورش هستند.

منظور از آموزش و پرورش، به حرکت درآوردن فرآیند توسعه همه جانبة بشر است که در طول زندگانی انسان ها با هدف شکوفایی فکری، جسمی، احساسی، اخلاقی و معنوی صورت می گیرد.

از طرف دیگر وظیفه آموزش و پرورش تنها تربیت آموزشگاهی و یا تدریس یک شخص معیّن و یا یک درس معین به حساب نمی آید. در حقیقت مدارس و سایر مؤسسات آموزشی در جوامع امروز کوشش دارند که خصوصیات اخلاقی با اجرای برنامه های گروهی و طرح مسایل اجتماعی به طور جدی عملی شود.

انواع بازی ها، شرکت دادن دانش آموزان در نمایش های مدرسه، موسیقی و امور هنری، انجام دادن مراسم مختلف و تمام فعالیت های خارج از کلاس و همه چیزهایی که در مدرسه آموخته می شود، جنبة اجتماعی و عمومی آموزش و پرورش هستند.

صرف نظر از وظایفی که اشاره شد، آموزش و پرورش وظایف مهمتری نیز برعهده دارد که می توان به وظیفه گسترش شخصیت، آموزش فرهنگی، توسعة ارزش های اخلاقی و مدنی، آموزش بزرگسالان و آموزش رسانه ای اشاره کرد.

الف) گسترش شخصیت: وظیفه آموزش و پرورش است که کودک را هم فردی شایسته بار آورد تا برای خود دارای صفات خوب انسانی باشد و هم او را عضو مؤثر جامعه کند تا فردی مفید برای دیگران باشد.

در یافته های جامعه شناسی می بینیم که پرورش و گسترش شخصیت کودک باید در زمینه ای باشد که فرهنگ و جامعة او به آن بستگی دارد، نه چیزی جدا از آنها. در این نکته تأکید باید کرد که نه تنها فرد در حقیقت جدا از گروه اجتماعی خود نمی تواند پرورش یابد، بلکه فرد باید همان کسی که هست بشود و در هر مرحله ای از پیشرفت که قرار دارد باید از تأثیر متقابل میان خودش و محیط اجتماعی خویش برخوردار باشد و نامتعارف بار نیاید.

اینکه در جامعة امروز آموزش و پرورش به گسترش شخصیت مربوط می شود یک الزام طبیعی است. شخصیت از آن گونه مفاهیمی است که در مورد آن تعاریف زیادی شنیده ایم.

معمولاً شخصیت به عنوان یک چیز جامع و کمال یافته از خصوصیات روحی، عقلی، بدنی، جسمانی و حرکتی هر فرد تعریف می شود و خصوصیات اخلاقی و طبیعی هر فرد است که بخشی از شخصیت او را تشکیل می دهد. معلم مقدار زیادی از وقت خود را در این کوشش صرف می کند که نه تنها به شاگردانش مطالب خوب و متنوع و مفید و دانش های تازه بیاموزد، بلکه در رفتار آنها تغییراتی به وجود آورد و روحیات آنها را در جهت دلخواه و مناسب هدایت کند. این نیت های معلم به گسترش شخصیت دانش آموز مربوط می شود و ممکن است مربوط به هر جنبه ای از زندگی او نیز بشود.

شخصیت و تعادل روانی معلم بیش از سایر طبقات اجتماع موردنظر ماست. زیرا معلم به عنوان الگو می تواند در دانش آموزان واکنش های مثبت و سازنده و یا واکنش های منفی ایجاد کند.

تماس نزدیک معلم با دانش آموزان و نفوذی که بر آنها دارد نقش مهمی در سلامت فکری و روانی آنها ایفا می کند. این تأثیر و نفوذ رفتار معلم در دانش آموز ممکن است به طور مستقیم و یا غیرمستقیم صورت پذیرد و به صورت های گوناگون مانند تقلید، الگوسازی و گاهی اوقات همانندسازی بروز کند.

نظر به اینکه شخصیت کودکان هنوز شکل نگرفته است و نقش پذیر هستند ونبود تعادل روانی در معلم، اثرات بدی در آنها خواهد داشت. کودکان نه تنها مطالبی را که مستقیماً از طرف معلم گفته می شود، می آموزند، بلکه رفتار، حرکات، نگرش ها، مهارت ها و خلاصه کلّ شخصیت معلم، در آنها اثر می گذارد ریشة این مسأله را باید در تمایل به تقلید کودک از دیگران دانست. برخی روان شناسان معتقدند که این تمایل از جمله نیرومندترین و ریشه دارترین غرایز کودک به شمار می رود. به طوری که یکی از نخستین روان شناسان کودک به نام بالدوین این غرایز را به منزلة بهترین غریزة کودک تلقی می کند.

ما درباره آموزش و پرورش چون یک فرآیند آگاهانه صحبت کردیم، در حالی که به خوبی می دانیم که هر کس چیزهای بسیار زیادی را به طور ناخودآگاه فرامی گیرد. به ویژه عادات زندگی اجتماعی اغلب تقلید ناخودآگاه از رفتار دیگران است. کودک در حال رشد، آموزشی می بیند و روز بروزو خود را با شرایط جدید تطبیق می دهد. ممکن است یک نوجوان به علم آموزی علاقه مند باشد و احساس کند که به یک خط مشی مشخصی متمایل است، یا احساسی عمیق، چون یک اعتقاد نسبت به بعضی ارزش ها دارد، ولی خود توجه ندارد که در چه شرایطی است و چه عواملی باعث بوجودآمدن این حالات در او شده است. در اینجا باید دو نوع فرآیند آموزش و پرورش، یعنی آموزش آگاهانه و ناخودآگاهانه را بپذیریم. معلم باید بسیار هشیار و بیدار آموزش ناخودآگاهانه را در دانش آموزان خود ایجاد کند و کوشش کند که از نتایج چنان تأثیرهایی در ایجاد شخصیت دانش آموزان آگاه باشد زیرا تنها از روی رفتار حاصل از فرآیند ناخودآگاه کودک می توان قضاوت کرد که آیا این فرآیند برای هدف معلم دارای ارزشی هست یا نیست.

معلم باید به تأثیرات مطمینی که از دنیای خارج از مدرسه، مخالف با هدف دقیق و شناخته شده او در ذهن دانش آموزان بر جای می گذارد آگاه باشد. مثلاً ممکن است جامعه تصوراتی در زمینه رقابت یا پول جمع کردن در ذهن دانش آموزان ایجاد کرده باشد. در حالیکه معلم سعی دارد آنها را به سوی همکاری و تعاون بکشاند. در این صورت معلم باید بر همان هدف های هوشیارانه و سنجیده تکیه کند و از این مسیر منحرف نشود.

ب) توسعه ارزش های اخلاقی و مدنی: نظام آموزش و پرورش لازم است نقش اساسی را در تربیت اخلاقی، مدنی و معنوی برعهده بگیرد و تلاش های خانواده را تکمیل کند. نظام آموزشی به همراهی دیگر مؤسسات باید به ارتقای حقوق انسانی، رفتار آزادمنشانه و تأیید ارزش های مورد نیاز عصر، مانند احترام به شأن و مرتبه انسان، سعه صدر، همبستگی و حمایت متقابل افراد بشر یاری رساند.

انتقال ارزش های فرهنگی و اصول اخلاقی جامعه به کودکان و جوانان موجب پایدار ماندن و حفظ آن خواهد بود. معلّم تنها فرد ذیصلاح و مؤثری است که می تواند همة ارزش های اجتماعی و سنتی مورد احترام را به نسلی دیگر بشناساند و آن ها را مناسب اجتماع و در عین حال مترّقی بار آورد. امّا یک اجتماع نیازمند به افراد منتقد و مبتکر نیز هست که بتوانند با کشف و اختراع های جدید موجد تحولات تازه و مفید اجتماعی بشوند. آماده کردن افراد برای دوران آینده و زندگی نو و تربیت مغزهای نوآور و افراد روشنفکر از وظایف دیگر آموزش و پرورش است.

در بحث رسالت و نقش معلم در توسعه ارزش های اخلاقی و مدنی کافی است که بگوییم که معلم کسی است که زندگی مردم را تغییر می دهد. در چنین توصیفی است که سنگینی و عمق مسیولیت معلم آشکار می شود. گرچه ظاهراً معلم یک کلاس با تعدادی دانش آموز کار می کند و ایشان مخاطب اصلی معلم اند، لیکن هر دانش آموز یا دانشجو، عضو خانواده و شهروند جامعه است و آموخته های خود را مستقیماً به خانواده و جامعه می برد. سرانجام هر معلم باید بداند دنیای امروز از شهروندانش چه می خواهد و چنین شهروندانی را چگونه می توان بار آورد یا تربیت کرد. به این ترتیب روشن می شود که در حوزه فرهنگ عمومی، معلم بیشترین و سنگین ترین مسیولیت ها را به عهده دارد و معلم پس از والدین سرمشق همه جانبه کودکان و نوجوانان است.

ج) آموزش فرهنگی: وظیفه آموزش و پرورش، تنها انتقال دانش، تربیت و انتقال معلومات نیست، بلکه پرورش خلاقیت، همراه با استقلال، سرعت انتقال و توانایی افراد، به نوبة خود در پربارسازی فرهنگ ها مؤثر واقع می شود و نیز افراد بشر را در ورود بهتر به زندگی فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی یاری می دهد و از این طریق به پرورش منابع انسانی که تمامی انواع توسعه، اعم از مادی و معنوی به آن بستگی دارد، کمک می رساند.

چگونگی آموزش و پرورش یک جامعه بهترین و نزدیک ترین مظهر فرهنگ آن جامعه است. هم چنان که فرهنگ یک جامعه بدون تردید چگونگی آموزش و پرورش آن جامعه را نشان می دهد. بنابراین، حفظ گسترش و غنی سازی و به روزسازی فرهنگ عمومی را از جمله وظایف و نقش های بنیادی مدارس یا آموزش و پرورش می نامند. در این رابطه باید نکاتی را در آموزش فرهنگی در نظر داشت که بتوان به اهداف مورد نظر در این زمینه دست یافت. این نکات شامل موارد زیر است:

مقدمه ای بر ارزش میراث فرهنگی و توجه به زندگی فرهنگی معاصر.

آشنایی با فرآیندهایی که فرهنگ ها توسط آن گسترش و تکامل می یابند.

شناخت شأن و مرتبه میراث های فرهنگی و فرهنگ معاصر و رابطه جدایی ناپذیر آنها.

آموزش هنری و زیبایی شناختی.

آموزش ارزش های اجتماعی و اخلاقی.

آموزش رسانه ای.

آموزش بین فرهنگی یا چندفرهنگی.

به منظور توانایی در برآوردن نیازهای جامعه و پاسخگویی به چالش های قرن بیست ویکم، مدارس نباید هیچ گونه مرزی با محیط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خود داشته باشند و لازم است به پایگاهی برای تبادل ثمربخش افکار تبدیل شود و افق های مناسب را جهت دربرگیری فرهنگ های موجود در جهان اعم از منطقه ای، ملی و ناحیه ای گسترش دهند.

ضرورت دارد آموزش میراث فرهنگی را که براساس موادی از قبیل کتاب های درسی، راهنما ها و مدارک دیداری و شنیداری استوار است، با همکاری نهادهای فرهنگی، دیدار از مؤسسات فرهنگی، آثار و ابنیة تاریخی و فعالیت های علمی همراه باشد.

د) آموزش بزرگسالان: نظام آموزشی در زمینه آموزش بزرگسالان لازم است طرق سازماندهی فعالیت ها را هم در امر سوادآموزی، فرهنگ عمومی، دانش تربیتی پایه و مدنی، آموزش های بهداشتی، ورزشی و فکری مردان و زنان کشف کند. همچنین ضرورت دارد تساوی راستین در فرصت های موجود برای پسران و دختران در امر بهره مندی از آموزش وپرورش، ادامه تحصیلات و انتخاب رشته های تحصیلی و مشاغل برقرار شود. چرا که زنان نیز نقش کلیدی در انتقال فرهنگ و ارزش های اخلاقی دارند.

هـ) آموزش رسانه ای: در این مورد نظام آموزشی باید اهمیت بیشتری برای آموزش رسانه ای قایل شود. این نوع آموزش می تواند دو هدف را دنبال کند:

1) ایجاد درک بهتر از نقش، رسالت و تأثیر رسانه ها در یکایک افراد و جامعه و گسترش توانایی درک مستقل و نقدآمیز پیام رسانه ها.

2) به عنوان وسیله آموزشی برای کیفیت تدریس.

از آموزش و پرورش رسمی چه ‌می‌خواهیم؟

یکی‌ از رموز پیشرفت، تربیت‌ فرهنگی‌ و اجتماعی‌‌دانش‌آموزان‌ است‌. در این‌ رابطه‌ سؤال این‌ است‌ که‌ مدارس‌ ما برای‌ تربیت‌ فرهنگی‌ ،اجتماعی و در نهایت برای تحقق هدف‌های توسعه گرایانه چگونه‌ عمل‌ می‌کنند . زمانی‌ که‌ مدرسه‌ نزد جامعه‌ مقبولیت‌ داشته‌ باشد، انتظارات‌ و توقعات‌ به‌ سمت‌ بهبود کیفیت‌ پیش‌ خواهد رفت‌ و تلاش‌ها و سرمایه‌گذاری‌ها به‌خاطر افزایش‌ بهره‌وری‌ آن‌ (یعنی‌ تأمین‌ نیازهای‌ فوری‌ و آتی‌ جامعه‌) مشروعیت‌ خواهد داشت‌. مهندسی‌ ارزش‌ در آموزش‌ و پرورش‌ به‌ همین‌ منظور موضوعیت‌‌پیدا می‌کند و ملاحظات ‌اقتصادی‌ در برنامه‌ریزی‌های ‌آموزشی‌ و درسی‌ مورد توجه‌ قرار می‌گیرند.

سال‌های‌ متمادی‌ است‌، مدیران‌، معلمان‌ و اولیای‌ دانش‌آموزان‌ از حجم‌ زیاد کتاب‌های‌ درسی‌ می‌نالند و تحقق‌ هدف‌های‌ آموزش‌ و پرورش‌ را ضعیف‌ ارزیابی‌ می‌کنند. آن‌چه‌ که‌ در هدف‌های‌ آموزش‌ و پرورش‌ مورد توجه‌ قرار گرفته‌ است‌، در رفتار، عملکرد و مناسبات‌ فارغ‌التحصیلان‌ مشاهده‌ نمی‌شود.

جریان‌ آموزش‌ در مدارس‌ به‌جای‌ «پاسخ‌ مدارس‌» باید «سؤال‌ مدارس‌» را ترویج‌ کند و به ‌جای‌ ارضای‌ کنجکاوی‌، تحریک‌ و تقویت‌ کنجکاوی‌ در میان‌ یادگیرندگان‌ را سرلوحه‌ ‌روش‌ها و برنامه‌ریزی‌های‌ درسی‌ قرار دهد.

نباید هیچ‌یک‌ از استعدادهایی‌ را که‌ هم‌چون‌ گنجینه‌ای‌ در درون‌ هر کس‌ نهفته‌ است‌ دست‌ نخورده‌ رها کرد. برخی‌ از استعدادهایی‌ که‌ بیش‌تر مورد غفلت‌ قرار می‌گیرند، عبارتند از: قدرت‌ استدلال‌، تخیل‌، توانایی‌ جسمانی‌، حس‌ زیبایی‌شناسی،‌ تمایل‌ به‌ ایجاد ارتباط‌ با دیگران‌ و جذبه‌‌ طبیعی‌ رهبری‌ گروه‌ که‌ این‌ نیز نیاز به‌ خودآگاهی‌ بیش‌تر را ثابت‌ می‌کند.

یکی‌ از مهم‌ترین‌ آرمان‌های‌ جامعه‌، تربیت‌ فرهنگی‌ و اجتماعی‌ و پرورش اخلاقی دانش‌آموزان‌ است‌. در این‌ رابطه‌ سؤال‌ اساسی‌ این‌ است‌ که‌ مدارس‌ ما برای‌ تربیت‌ فرهنگی‌ ،اجتماعی و در نهایت برای تحقق هدف‌های مصوب مجلس چگونه‌ عمل‌ می‌کنند؟

در نظام‌ آموزشی‌ ما ارزش‌ به‌ رفتارها نیست‌، بلکه‌ به‌ کسب‌ دانشی‌ است‌ که‌ به‌ گونه‌ قالبی‌ خواست‌ نظام‌ آموزشی‌ دانشگاهی‌ را برآورده‌ می‌کند. کنکور و امتحان‌ حرف‌ اول‌ و آخر را در نظام‌ آموزشی‌ می‌زند و قبولی‌ در دانشگاه‌ آمال‌ و آرزوی‌ اجتماعی‌ و خانوادگی‌ است‌.

چه‌ جامعه‌ای‌ را می‌خواهیم‌ بنا کنیم‌؟ چه‌ گام‌های‌ عملی‌ و مشخصی‌ باید برای‌ ساختن‌چنین‌ جامعه‌ای‌ برداریم‌؟ چه‌ نوع‌ آموزشی‌ در ساختن‌ چنین‌ جامعه‌ای‌ مورد استفاده‌ است‌؟ چگونه‌ چنین‌ سیستمی‌ را باید سازمان‌ داد؟ چه‌ چیزی‌ به‌ آن‌ بدهیم‌ و انتظار چه‌ چیزی‌ از آن‌ داشته‌ باشیم‌؟

انتخاب آموزش به کل جامعه مربوط می‌شود و مستلزم مذاکرات همه جانبه و دموکراتیک است. این مذاکرات نه تنها باید در مورد منابع و روش‌های تأمین و سهم هریک از بخش‌ها، بلکه در مورد اهداف و جهت‌گیری‌های نظام آموزشی صورت گیرد.

ویژگی‌های‌ نامطلوب‌ فرهنگی‌ متناظر با استیلای‌ روش‌ تدریس‌ توضیحی‌ سخنرانی‌ و مشابه‌ آن‌ بوده‌ و می‌دانیم‌ که‌ به‌طور کلی‌ در این‌ روش‌ها، برای‌ دانش‌آموزان‌ در فرآیند یاددهی‌ـ یادگیری‌ نقش‌ فعالی‌ قایل‌ نمی‌شوند.

دانش‌آموزان‌ اطاعت‌ بی‌‌چون‌ و چرای‌ از معلم‌ و عدم‌ مشارکت‌ خود در تصمیم‌گیری‌ نسبت‌به‌ برنامه‌ها و فعالیت‌های‌ آموزشی‌ را تجربه‌ می‌کنند، آنان‌ می‌آموزند که‌ به‌ آرا و افکار دیگران‌ احترام‌ نگذارند، چرا که‌ در فرآیند تعلیم‌ و تربیت‌ خود شاهد بوده‌اند که‌ آرا و افکار ایشان‌ بی‌ارزش‌ تلقی‌ شده‌ است‌.

دانش‌ آموزان‌ به‌ واسطه‌‌ مواجهه‌ با برخوردهای‌ مستمر تحکمی‌ و غیر استدلالی‌ یاد می‌گیرند که‌ در اجتماع‌ چنین‌ منشی‌ را به ‌خدمت‌ بگیرند.

با ندادن‌ اجازه‌ دخالت‌ و اظهارنظر یا تصمیم‌گیری‌ و این‌که‌ همواره‌ دیگران‌ برای‌ او تصمیم‌ گرفته‌اند و از او تابع‌ بودن‌، طلب‌ شده‌ است‌، آنان‌ با روحیه‌‌ انقیاد و تسلیم‌ در برابر شرایط ‌موجود خو می‌گیرند. آنان‌ به‌ واسطه‌‌ این‌که‌ همیشه‌ توفیق‌ را به‌ قیمت‌ حذف‌ دیگران‌ از صحنه‌ در نظام‌ آموزشی‌ تجربه‌ کرده‌اند، فردگرایی‌ و اصالت‌ داشتن‌ منافع‌ فرد بر منافع‌ جمع‌ را به‌عنوان‌ یک‌ سلوک‌ و هنجار پذیرفته‌ شده‌ باور می‌کنند.

عدم‌ رغبت‌ به‌ مشارکت‌ و همکاری‌ با دیگران‌ در حل‌ مسایل‌ اجتماعی‌ را نیز می‌توان‌ معلول‌ این‌ واقعیت‌ دانست‌. آنان‌ هیچ‌گاه‌ تحت‌ استیلای‌ روش‌ مستقیم‌ تدریس‌، در طول‌ تحصیل‌، فرصت‌ تمرین‌ مهارت‌های‌ گروهی‌را نیافته‌اند.

مردم‌ به‌ نقش‌های‌ حیاتی‌ آموزش‌ و پرورش‌ در جنبه‌های‌ مختلف‌ فرهنگی‌ و اقتصادی‌ و اجتماعی‌ وقوف‌ کامل‌ ندارند و بدین‌ جهت‌ کمتر نگران‌ مشکلات‌ آموزش‌ و پرورش‌ در مقایسه‌ با سایر مسایل‌ زندگی‌ خود هستند و تا دادن‌ جایگاه‌ در خور و شایسته‌ به‌ آموزش‌ و پرورش‌ در خانواده‌ و جامعه‌ راه‌ زیادی‌ در پیش‌ دارند.

ناکامی‌ها، عدم‌ توفیق‌ها و اثربخشی‌ کم‌ تغییرات‌ پی‌ در پی‌ نظام‌ آموزشی‌ و پرورشی‌رسمی‌ در گذشته‌، شرایطی‌ را به‌وجود آورده‌ است‌ که‌ دیگر تغییر و اصلاح از بالا به پایین، ‌کارسازنیست‌.یقیناً، هر دورانی‌، آموزش‌ و پرورش‌ خود را می‌طلبد. آموزش‌ آینده‌ مبتنی‌ بر دانایی‌ وقوه‌ تفکر و خلاقیت‌ است‌. مدیران و معلمان‌ به‌ توسعه‌‌ مهارت‌های‌ حرفه‌ای‌ خود علاقه‌مندند و هرگاه‌ اقدامات‌ مناسبی‌ در این‌ زمینه‌ صورت‌ گیرد، مجدانه‌ برای‌ تحقق‌ دانایی‌، فداکاری‌ خواهند کرد.

همگی‌ باور داریم‌ که‌ آموزش‌ و پرورش‌ باید بهبود یابد. اما اگر ندانیم‌ در کدام‌ مسیر باید حرکت‌ کنیم‌ و برای‌ این‌ کار هدف‌های‌ روشن‌ و مشخصی‌ نداشته‌ باشیم‌، پیشرفتی‌ به‌ دست ‌نمی‌آید.تلاش‌های‌ ارزشمندی‌ که‌ در زمینه‌های‌ مختلف‌ مثل‌، تجهیز مدارس‌ با فناوری‌ جدید و...اگرچه‌ با نیت‌ خیر صورت‌ گرفته‌اند، ولی‌ به‌ موفقیت‌ نخواهند رسید، زیرا به‌ عنصر کیفیت‌ توجه‌ نشده‌ است‌.

تمامی‌ تلاش‌ها و سرمایه‌گذاری‌ها براساس‌ یک‌ برنامه‌‌ کلی‌ بهبود کیفیت‌، باید به‌طور اساسی‌ آن‌چه‌ را که‌ در کلاس‌های‌ درس‌ اتفاق‌ می‌افتد، بهبود بخشد. در حال‌ حاضر طرح‌ و برنامه‌هایی‌ که‌ براساس‌ چشم‌انداز کلی‌ بهبود کیفیت‌ باشد به‌صورت‌ اقدامات‌ و برنامه‌های‌ جدای‌ از هم‌ و نه‌ مرتبط‌ با یکدیگر اجرا می‌شود که‌ علاوه‌ بر این‌که‌ موفقیتی‌ را به ‌همراه‌ نخواهد داشت‌، بلکه‌ مدیران‌ و معلمان‌ را نیز خسته‌ کرده‌ است‌.

ریشه‌‌ بسیاری‌ از عدم‌ موفقیت‌ها در بدفهمی‌هاست‌، بنابراین‌ تلاش‌ و برنامه‌ریزی‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ ادبیات‌ و فهم‌ مشترک‌ نزد کارکنان‌ و مشتریان‌ مدرسه‌، یک‌ اقدام‌ ضروری‌ و راهبردی است‌.صرف‌نظر از ابهامات‌ و کلی‌گویی‌ها در تدوین‌ و تدارک‌ هدف‌های‌ آموزش‌ و پرورش‌، متأسفانه‌ در بیشتر اوقات‌ با این‌ واقعیت‌ تلخ‌ مواجه‌ می‌شویم‌ که‌ کمتر اتفاق‌ می‌افتد مدارس‌، هدف‌های‌ آموزش‌ و پرورش‌ دوره‌ تحصیلی‌ مدرسه‌‌ خود را با دقت‌ مطالعه‌ کرده‌ و با بحث‌ و گفت‌وگو به‌ درک‌ مشترکی‌ رسیده‌ باشند، در چنین‌ شرایطی‌ چگونه‌ می‌توان‌ درک‌ درستی‌ از هدف‌ها و مقاصد آموزشی‌ و پرورشی‌ داشته‌ باشیم‌؟ چه‌ باید کرد؟

مسئولان‌، کارشناسان‌، مدیران‌ و کارکنان‌ آموزشی‌ در همه‌‌ سطوح‌ ملی‌، استانی‌،منطقه‌ای‌ و مدرسه‌ در ابتدا باید از خود سؤال‌ کنند، چند بار اتفاق‌ افتاده‌ است‌ که هدف‌های‌آموزش‌ و پرورش‌ در دوره‌های‌ مختلف‌ تحصیلی‌ را با دقت‌ مطالعه‌ کرده‌اند و با بحث‌ و گفت‌وگو با یکدیگر به‌ توافق‌ رسیده‌اند و درک‌ مشترکی‌ از فلسفه‌ و اهداف‌ آموزش‌ و پرورش ‌ایجاد شده‌ است‌. متأسفانه‌ نظام‌ آموزش‌ و پرورش‌ ما فاقد فلسفه‌‌ مکتوب‌ و مستندی‌ است‌ که‌ چشم‌ و چراغ‌ راه‌ سرمایه‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌های‌ آموزشی‌ و درسی‌ باشد؟

یقیناً تا زمانی‌ که‌ فلسفه‌‌ آموزش‌ و پرورش‌ ما و به‌ دنبال‌ آن‌ هدف‌های‌ آموزش‌ و پرورش‌ از صراحت‌ و شفافیت‌ کافی‌ برخوردار نباشد، امکان‌ رسیدن‌ به‌ توافق‌ و وفاق‌ جمعی‌میسر نخواهد شد. درس‌ فلسفه‌‌ آموزش‌ و پرورش‌ نیز که‌ سال‌های‌ متمادی‌ در دانشگاه‌های ‌ما تدریس‌ می‌شود، صرفاً مجموعه‌ای‌ از مکاتب‌ فلسفی‌ است‌ که‌ دانشجویان‌ این‌ درس‌ کمتر فرصت‌ می‌یابند در کلاس‌های‌ درس‌ ضمن‌ بحث‌ و گفت‌وگو پیرامون‌ ضرورت‌ داشتن‌فلسفه‌‌ آموزش‌ و پرورش‌ و چرایی‌ فعالیت‌ها، مفاهمه‌ کنند و تقریباً نتیجه‌‌ آن‌ جز سردرگمی‌ و حیرانی‌ نخواهد بود.

به‌ همین‌ دلیل‌ است‌ که‌ متأسفانه‌ نظام‌ آموزش‌ و پرورش‌ ما، گرفتار وام‌گیری‌ ناقص‌ اصول‌، هدف‌ها، محتوا و برنامه‌های‌ درسی‌ نظام‌های‌ آموزش‌ و پرورش‌ دیگر کشورها به‌ویژه‌ آمریکا و اروپاست‌ و طبیعی‌ است‌ که‌ این‌ نظام‌، هماهنگی‌ و سازگاری‌ لازم‌ با نظام‌ ارزش‌ها، باورها و نیازهای‌ فرهنگی‌، اقتصادی‌ و اجتماعی‌ جامعه‌ ایران‌ را نداشته‌ است‌.

در نظام‌ آموزش‌ و پرورش‌ ایران‌، وفاق‌ ذهنی‌ و قلبی‌ (نگرش‌) لازم‌ در خصوص‌ مهم‌ترین‌ ارکان‌ پرورش‌ و آموزش‌ انسان‌ به‌وجود نیامده‌ است‌. فضای‌ بدفهمی‌ گسترش‌ یافته‌ است‌ و تفاسیر و تعابیر گوناگون‌ در مورد این‌که‌ از آموزش‌ و پرورش‌ رسمی‌ چه‌ می‌خواهیم‌، چه‌را می‌خواهیم‌ و چگونه‌ می‌خواهیم‌، غیرقابل‌ احصا است‌.

نظام آموزشی هر کشوری به دست معلمان آن کشور شکل گرفته و سامان می‌یابد. در این میان هر اندازه سطح دانش، توانایی، مهارت، تخصص و تعلق سازمانی آنان بالاتر باشد، آن نظام موفق‌تر، پویاتر و موثرتر خواهد بود.
معلم کارگزار اصلی تعلیم و تربیت و روح نظام آموزشی هر کشوری است و با کوشش خردمندانه او است که اهداف متعالی نظام آموزشی کشور محقق می‌شود و آنچه کودکان، نوجوانان و جوانان در مدرسه کسب می‌کنند، متاثر از خصوصیات، کیفیات، شایستگی‌های علمی، فرهنگی؛ دینی، تربیتی، اجتماعی، اخلاقی و معنوی معلمان است. بی‌تردید معلم در دگرگونی نظام آموزشی به اندازه کل عوامل نظام نقش دارد و اثرگذار است، به گونه‌ای که می‌توان سطح دانش، توانایی و کیفیت علمی هر کشور را از سطح دانش، توانایی، کیفیت و مهارت معلمان آن کشور تشخیص داد.
علیرغم تمامی پیشرفت‌ها و تحولات شگرف علمی جهان، در دنیای ارتباطات و فناوری اطلاعات، هنوز هیچ جایگزین بی‌بدیلی برای معلم یافت نشده است؛ بنابراین هر تغییر و تحولی در کیفیت آموزشی و هر تلاشی برای تغییر بنیادی نظام، بدون تحول در نظام معلمی امکان‌پذیر نخواهد بود. امروز سرمایه‌گذاری در تربیت و ارتقای جایگاه منابع انسانی در تمامی کشورهای پیشرفته جهان، نوعی سرمایه گذاری عمرانی برای توسعه پایدار در تمامی ابعاد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، اخلاقی و سیاسی است.
با اطمینان می‌توان گفت علت توقف، تعلیق یا شکست بسیاری از طرح‌های تغییر بنیادی نظام آموزشی کشور که از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی بارها توسط متخصصان تعلیم و تربیت و دلسوزان نظام تربیتی کشور، تدوین ولی در نیمه راه از تکاپو بازمانده است، بی‌توجهی به نقش محوری و تعیین‌کننده معلم در تعیین سرنوشت خود و تحقق اهداف آن بوده است؛ زیرا معلم نقطه آغاز هر تحول آموزشی است. زیباترین اصلاح و بازسازی نظام آموزش و پرورش هر کشور، در صورتی که معلم به تعداد کافی و با کیفیت مطلوب موجود نباشد، با شکست حتمی روبرو خواهد شد.

برای دستیابی به افق چشم انداز بیست ساله نظام جمهوری اسلامی ایران، به تحول بنیادی در نظام آموزشی کشور نیازمندیم، تا به چالش‌های علمی، صنعتی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و اخلاقی پاسخ داده و امکان دستیابی به توسعه پایدار داشته باشیم، که این تحول خود مستلزم تحول در نظام معلمی کشور است.
بی‌تردید یکی از اساسی‌ترین مولفه‌های هر سازمانی، به ویژه در نظام تعلیم و تربیت، نیروی انسانی آن سازمان است که در این میان نیز نقش معلم از همه آنان برجسته‌تر و مهمتر است. نادیده گرفتن حضور معلم یا بی‌توجهی به نقش و تاثیر او درفرآیند تعلیم و تربیت، نه فقط تحقق اهداف را با چالش‌های اساسی مواجه می‌کند، بلکه عملاً آموزش و پرورش ماهیت و فلسفه وجودی خود را هم از دست خواهد داد.
از میان تمامی ویژگی‌های بارز یک معلم، نقش الگویی او همیشه بارزتر و برجسته‌تر بوده است؛ یک معلم خوب شاگردانش را از سرچشمه زلال علم و معرفت خود سیراب می‌کند و می‌تواند نمونه‌ای از اخلاق، رفتار، اخلاص، حرکت و پویایی برای آنان باشد و با این رفتار می‌تواند پیوند عمیقی با وظیفه آموزشی خود ایجاد کند.
این که قلم علما را از خون شهدا برتر و والاتر دانسته‌اند، حرف ساده‌ای نیست. یک معلم در مرحله نخست یک عالم است و اندیشه و دانش او موجب بیداری نسل‌ها می‌شود. این که تعلیم و تربیت را از شئون الهی نامیده‌اند و خداوند این موهبت را قبل از هرکس به پیامبران و اولیای پاک خویش ارزانی داشته است تا مسیر هدایت را به بشر بیاموزند، نشان از اهمیت و شان والای معلم دارد. در حقیقت معلم با پذیرش این مسئولیت ایمان را بر لوح جان و ضمیرهای پاک متعلمان خود حک می‌کند و ندای فطرت را به گوش تمامی آنان می‌رساند و سیاهی جهل و نادانی را از دل‌هایشان می‌زداید و دانایی و روشنایی را در روانشان جاری می‌کند.
شاید یکی از زیباترین وصف‌ها در خصوص معلم این است که معلمی در قرآن به عنوان جلوه‌ای از قدرت لایزال الهی برشمرده شده و از آن نه به عنوان یک شغل و حرفه، بلکه به عنوان ذوق و هنر یاد شده است. در این آیات خداوند خود را معلم می‌خواند و جالب این که معلم بودن خود را بعد از آفرینش پیچیده‌ترین و بهترین شاهکار خلقت، یعنی انسان می‌آورد. از این رو می‌توان گفت که هنر شگفت معلمی در درجه نخست از آن خداوند عالم است. اگر امیرمومنان (ع) می‌فرماید: من علمنی حرفاً فقد صیرنی عبداً. این بیان برای همه ما درس بزرگی است تا هم معلم قدر خود را بداند و متوجه شود که چقدر وجودش در سرنوشت ملت موثر است و هم دست اندرکاران برای ایفای مطلوب وظایفشان تمهیدات لازم را فراهم کنند.
امام خمینی(ره) نقش معلم در جامعه را نقش انبیا و انبیا را معلم بشریت دانسته و فرموده‌اند: تمام ملت باید معلم باشند، فرزندان اسلام تمام افرادش معلم باید باشند و تمام افرادش متعلم. در سخنان مقام معظم رهبری، دست توانای معلم است که چشم‌انداز آینده ما را ترسیم می‌کند و در کلام شهید مطهری معلم کسی است که باید نیروی فکری متعلم را پرورش دهد و او را به سوی استقلال رهنمون و ابتکار او را زنده کند. بی‌تردید دغدغه معلم همیشه این است که حیات بشر بر مدار ارزش‌ها و کرامت انسانی بچرخد و شناخت خدا و مکتب و دین همه اساس انسان باشد تا هیچ بیگانه‌ای مجال تجاوز به فرهنگ ارزشی دین و میهن را پیدا نکند.
همه این اوصاف نشان از جایگاه رفیع و شان والای معلم دارد، شان و مقامی که جز خداوند متعال و اولیای بزرگوارش کسی را یارای جلوس بر این تخت رفیع نیست. حال سوال اساسی این است که چگونه می‌شود این مرتبت و مقام والا را ارج نهاد و حرمت این جایگاه مقدس را پاس داشت. مسلما از میان تمامی سازوکارها و راه‌های متعدد برای حفظ کرامت، مکانت و منزلت الهی او سلوک رفتار و کردار، وسعت دید و میزان تلاش خود او برای دستیابی به اهداف و خواست‌های متناسب با این جایگاه بی‌بدیل خواهد بود. تا زمانی که معلم به قداست و عظمت این شغل واقف نگشته و برای پاسداری از آن تلاش نکند، هیچ نیروی قاهری قادر به احیا و تثبیت این عظمت نخواهد بود.
امروزه هیچ فردی نمی‌تواند نقش و تاثیر سازمان‌های مردم نهاد و اصل مشارکت در انجام بهینه امور را انکار و خط سیر زندگی و تعالی خود و جامعه را خارج از خطوط و راه‌های معطوف به اهداف مردم سالاری حقیقی ترسیم کند. گرچه فرآیند مشارکت بسیار گسترده‌تر و پیچیده‌تر از گذشته شده و تمامی امور زندگی فردی و اجتماعی افراد را دربرگرفته است؛ ولی حوزه فرهنگ و نظام تعلیم و تربیت به دلیل ویژگی‌های خاص و ابعاد پیچیده، شمولیت، گستردگی و نقش آن در تحصیل منافع پیدا و پنهان حاکمیت، کمتر از سایر حوزه‌ها با تحولات محیطی سازگار و از آن متأثر بوده است.
هرچند در کشور ما تاکنون تجربه سازمان‌های مردم نهاد چندان خوشایند و قابل قبول نبوده است، ولی در سال‌های اخیر بروز و ظهور برخی از سازمان‌های قانونی از قبیل نظام پزشکی، نظام مهندسی و نظام مشاوره رفته رفته توانسته‌اند با پشت سر گذاشتن موانع موجود، چهره تقریباً موفقی از خود معرفی کرده و بخش اعظمی از وظایف تصدی‌گری دولت را به نحو مطلوب به عهده بگیرند و با تلاش‌های مضاعف برای تحقق بهینه اهداف پیش‌بینی شده، گام‌های بلندی بردارند.


بسیاری از کشورهای پیشرفته و توسعه یافته، نقش محوری تعلیم و تربیت به ویژه ملعمان را در پیشرفت آموزش عمومی به عنوان تنها عامل توسعه اجتماعی پذیرفته و سرمایه‌گذاری‌های عظیم و درازمدتی در این زمینه انجام داده‌اند. مثلاً در نیوزیلند، شورای معلمان مسئول تایید مجدد برنامه‌های تربیت معلم در سراسر این کشور است.
تمامی برنامه‌های تربیت معلمی که به صدور مجوز تدریس منتهی می‌شود، باید هر پنج سال یکبار توسط این شورا تصویب شود. در این خصوص شورا از کمک سایر نهادهای تضمین کیفیت، از جمله کیفیت برنامه‌های علمی دانشگاهی و نهاد تشخیص صلاحیت این کشور، بهره می‌گیرد. شورا برای انجام نظارت بیرونی بر برنامه‌های تربیت معلم، گزارش‌هایی را از ناظر مورد تایید و استخدام شده از سوی دیگر مراکز تربیت معلم دریافت می‌کند. این ناظر از موسسه بازدید و با کارکنان، دانشجویان تربیت معلم، اعضای کمیته مشاوره‌ای و استادان ملاقات می‌کند و در مورد تداوم کیفی برنامه‌ها به شورا گزارش می‌دهد.
این شورا برای تدوین مجموعه‌ای از استانداردهای فارغ التحصیلی برای معلمان تلاش می‌کند. استانداردهای جدید آنچه را که معلم فارغ التحصیل باید بداند، درک کند و قادربه انجام آن، به محض فارغ التحصیلی، باشد، تشریح می‌کند. این استانداردها ویژگی‌های معلمان کارآمد را نیز دربر می‌گیرند. این شورا مسئولیت رسیدگی به شکایت و تصمیم‌گیری درباره صلاحیت تدریس شخص برای حرفه معلمی، ثبات صلاحیت پاسخگویی، تعیین صلاحیت کارکنان غیرآموزشی در مدارس و مراکز پیش‌دبستانی، راهبری نظام اطلاعاتی و ارتباطی، اجرای برخی از مفاد قانون آموزش و پرورش، رسیدگی به شکایات درباره رفتار معلمان و سایر گزارش‌های اجباری رسیده از سوی معلمان درباره رفتارهای مجرمانه دانش‌آموزان، دیوان دادرسی انضباطی، برنامه‌ریزی مالی و نظارتی، گزینش و تمدید مجوز اشتغال به کار معلمان، تعیین دستمزدها و شرایط کارفرما، شرایط استخدامی گزینش و فرآیندهای انتصاب، بهداشت و آموزش معلمان را به عهده دارد.
در این راستا برخی از نظریه‌پردازان کشورمان توسعه را فرآیند تحول در باورهای فرهنگی و نهادهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی برای متناسب شدن با ظرفیت‌های جدید و ارتقای سطح رفاه جامعه می‌دانند و بر این باورند که توسعه مستلزم تحول فرهنگی است. این افراد معتقدند، دانش و دانایی ملی، رکن اصلی توسعه است و توسعه نیافتگی امروز ایران به دلیل فقر سرمایه‌گذاری آموزشی است. به اعتقاد این گروه مدرسه باید احترام به آزادی بیان، حس نظم‌پذیری جمعی و احترام به حقوق دیگران را در وجود کودک رشد دهد و اگر مدرسه نتواند به این مهم دست یابد، توسعه اقتصادی جامعه ما سامان نخواهد گرفت.
سازمان نظام معلمی با امعان نظر به گستردگی وظایف و نقش و تاثیر غیرقابل انکار آن در ساختن جامعه مطلوب و ملحوظ داشتن تمامی این باورها و دغدغه‌ها، نظامی از رویکردها و راه حل‌های مناسب و بهینه برای حل مسائل و رفع مشکلات فرآروی این قشر عظیم، معلمان و فرهنگیان و حتی سایر افراد جامعه، قرار می‌دهد تا با بهره‌گیری از ظرفیت بالقوه آن از راه‌های معقول و منطقی نسبت به حل مشکلات و رفع آن موانع اقدام کنند که از جمله می‌توان به مسائل معیشتی، رفاهی، برنامه‌ریزی آموزشی، فرهنگی و مدیریتی در شرایط بحرانی اشاره کرد.
با اندکی تامل در گذشته نظام تعلیم و تربیت و نگاه اجتمالی بر روند آن از آغاز تاکنون، اگر نگوییم همه ناکارآمدی‌ها و ناکامی‌ها، حداقل بخش اعظم آن به نقش فعال و تاثیرگذار منابع انسانی، صلاحیت‌های حرفه‌ای، انگیره‌ها، خواستها ونیازهای اساسی او برمی‌گردد. شاید حضور کم‌رنگ معلمان در تصمیم‌گیری‌ها، برنامه‌ریزی‌ها و تعیین سرنوشت شغلی خود، از مهمترین این مولفه‌های اساسی باشد که بی‌توجهی به این واقعیت‌ها و تاکید همیشگی بر دیوان‌سالاری خشک و غیر منعطف گذشته و نگاه به معلم، همردیف و همپای سایر کارکنان و کارمندان دولت، این درد را مزمن و لاعلاج جلوه داده است، به گونه‌ای که آسیب‌ها و لطمات وارده بر پیکره عظیم آموزش و پرورش، شأن، منزلت و جایگاه حقیقی معلم در ابعاد علمی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، هر روز بیش از گذشته افزون، و به دلیل ویژگی‌های منحصر به فرد این قشر عظیم و فرهیخته جامعه، از دید حقیقت بین مسئولان، صاحب نظران و کارشناسان تعلیم و تربیت پنهان مانده و یا بر آن سرپوش گذاشته شده است. هرچند کتمان این واقعیت، یعنی ناکافی بودن منابع مالی و اقتصادی دولت، ناکارآمدی و ناهمسویی بسیاری از سیاست‌ها و تصمیم‌‌گیری های دولتی در حوزه آموزش و پرورش نیز ممکن نیست و خود مزید علت بوده و صدمات جبران ناپذیری بر جایگاه رفیع معلم و منزلت منیع آنان وارد کرده است؛ ولی باور به اهمیت آن از سوی مراجع قدرت و تصمیم‌گیران، از همه آنها مهمتر و اساسی تر است.
امروزه دیگر معلمان به خودی خود یگانه منبع اطلاعاتی، اخلاقی و فرهنگی دانش‌آموزان محسوب نمی‌شوند. پیچیده‌شدن جوامع بشری، گسترش اطلاعات و روزافزونی آن، تعدد راه‌های دستیابی سهل و سریع به دانش‌‌روز، تخصصی‌تر شدن حرفه‌ها و مشاغل، احساس نیازبه همخوانی میان توانایی فرد و نوع حرفه و نیاز مراکز و سازمان‌ها به افراد ماهر و دارای تبحر و صلاحیت‌های حرفه‌ای قابل قبول و منطبق با شرایط و ویژگی های جامعه و نیز افزایش جمعیت دانش‌‌آموزی که به طور غیرمستقیم بر ارتباط تنگاتنگ و عاطفی میان معلم و دانش‌‌آموز تاثیر منفی خواهد گذاشت، زمینه بازنگری در شیوه‌های تامین، به کارگیری، نگهداری و حمایت از معلمان را فراهم و احساس نیاز و ضرورت پرداختن به آن را بیش از گذشته نمایان می‌کند.
تحقیقات گوناگون نشان می‌دهد نبود رضایت شغلی یکی از مهمترین علل ناکارآمدی در زندگی فردی و اجتماعی است که می‌تواند جنبه‌های دیگر زندگی افراد را نیز تحت تاثیر قرار دهد. هرچند سازمان نظام معلمی نمی‌تواند تمامی این رضایت‌‌مندی را به جامعه معلمان تزریق کند، ولی با نگاه به رابطه تنگاتنگ انتخاب آزاد در برآورده شدن نیازها، بخش اعظمی از مشکلات واقعی و روانی را از سر راه معلمان برمی‌دارد؛ زیرا مسیر رضایت‌مندی شغلی از راه انتخاب صحیح، درست و آزاد می‌گذرد.
برای ایجاد یک سازمان کارا و منطبق با اهداف و آرمان‌های آن، هماهنگی، همسویی و همدلی مستمر و از همه مهمتر اعتمادل کامل میان مراجع تصمیم‌گیر و تصمیم‌ساز در آموزش و پرورش، معلمان و حوزه‌های ذیصلاح در تامین و تخصیص منابع مالی، از اهمیت والایی برخوردار است.
نظام معلمی بخشی از فرآیند تعلیم و تربیت است که از ابعاد روان‌شناختی، جامعه شناختی، روان‌‌شناسی اجتماعی و مدیریت مبتنی بر عقل و خرد جمعی، برکارایی و اثربخشی نظام تعلیم و تربیت اثرگذار بوده و در نهایت به تعلق خاطر سازمان، افزایش اعتماد به نفس، ارتقای سطح علمی و فرهنگی و رضایتمندی معلمان، منجر خواهد شد. شرایط حضور و فعالیت در سازمان نظام معلمی همانند سایر نظام‌های صنفی است.


معمولاً اعلام شرایط، ویژگی‌‌ها، بیان روش‌ها و راهکارها و در نهایت شرکت در انتخاباتی آزاد و هدفمند به روش‌های معمول، از راهکارهای اجرایی شدن برنامه‌ها و تحقق اهداف پیش‌بینی شده این سازمان خواهد بود، ولی تعمیق فرهنگ و گسترش آن در سطح بدنه آموزش و پرورش، نهادینه کردن و تبدیل آن به رفتار دموکراتیک، از جمله اهداف بلندی است که رسیدن به آن زمان زیادی را طلب خواهد کرد.
در هر حال کسب مهارت های لازم برای تعیین سرنوشت خویش به صورت صحیح و اصولی، چگونگی تحصیل زندگی سعادتمند و رضایت‌بخش، روش‌های سازگاری با شرایط اجتماعی، راه‌های تحصیل حقوق فردی و اجتماعی به شیوه مناسب و در نهایت تمرین برای ظاهرشدن در قامت شهروند مسئولیت‌پذیر و فرهیخته در دل این سازمان می‌تواند غیرمستقیم ویژگی‌های مورد نظر را به همه مخاطبان، به ویژه دانش‌آموزان نیز منتقل کرده و زمینه تحقق رویاهای جامعه ایده‌آل و اسلامی را فراهم کند.


احساس بیگانگی با حوزه‌های تصمیم ساز و تصمیم‌گیر، نداشتن تعلق سازمانی، نبود ارتباط منطقی میان نیازهای جامعه و خواست‌های معلمان، نبود سازوکارهای مناسب برای ارتقای سطح علمی و به روزکردن اطلاعات آنان، سیطره روش‌های سنتی در بدنه آموزش و پرورش و تسلط پایدار اعمال سیاست‌ها از بالا به پایین، فراموش شدن نقش واقعی حوزه‌های ستاد و صف و نمود معکوس آن، قطع ارتباط اصولی و منطقی میان نیروهای صف و ستاد، روش‌های برنامه‌ریزی سنتی و غیر منعطف، همه و همه از جمله مواردی است که گریز از آنها از شاهراه سازمان نظام معلمی و خدمات پیش‌بینی شده برای آن می‌گذرد. در سطح علمی‌تر و وسیع‌تر برای کارآمد کردن سازمان نظام معلمی و فعالیت‌های مرتبط با آن، تاسیس بانک جامع اطلاعات شغلی، مهارتی، علمی و تعریف نظام‌مند راه‌های تعامل سازنده و ارتباط اصولی معلمان با یکدیگر و آشنایی با توانمندی‌ها، تجربیات و مهارت‌های همدیگر با محوریت خود آنان است که می‌تواند موفقیت این سازوکار مردم‌سالارانه را تضمین و به تحقق اهداف آن کمک کند.

نظرات 1 + ارسال نظر
فرانک ساکی چهارشنبه 8 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:19 http://smntblogfa.com

باسلام از مطالب شما بسیار استفاده کردم به امید تلاش بیشتر شما
زندگی بافتن یک قالی است نه هر آنچه که خودت می بافی
نقشه از قبل مهیا شده است
نقشه را خوب ببین خوب بباف
نکند آخر سر قالی بافته ات را نخحرند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد