بانک سوال دبستان گرمه

بانک نمونه سوال ابتدایی متوسطه اول و دوم پایان نامه مقاله تحقیق کارآموزی کارورزی طرح توجیهی کار آفرینی پروژه

بانک سوال دبستان گرمه

بانک نمونه سوال ابتدایی متوسطه اول و دوم پایان نامه مقاله تحقیق کارآموزی کارورزی طرح توجیهی کار آفرینی پروژه

همه چیز در مورد شهرستان های گرمه و جاجرم

ملاحضات تاریخی وجغرافیایی

1.بررسی های جغرافیایی

1.1.استان خراسان شمالی

طبق آمارسال 1375,استان خراسان شمالی باجعمیت 732646نفرومساحت 28179کیلومترمربع ,71/1درصد ازمساحت کل کشوررابه خوداختصاص داده است.مرکزآن شهربجنورد می باشد.این استان ازنظر موقعیت جغرافیایی ازشمال باکشورترکمنستان ,ازشرق وجنوب بااستان خراسان رضوی ,ازجنوب غربی بااستان سمنان وازغرب بااستان گلستان هم مرزاست.

1.2.شهرستان جاجرم

شهرستان جاجرم به مرکزیت شهرجاجرم یکی ازشهرستانهای تابع استان خراسان شمالی است که درمختصات 55درجه و53دقیقه طول جغرافیایی و36درجه و40دقیقه عرض جغرافیایی واقع است.

این شهرستان بامساحت 5954کیلومتر مربع درمحدوده جنوب غرب استان خراسان شمالی قرلرگرفته است.ازشمال به شهرستان مانه وسملقان ,ازسمت غرب به استان گلستان ,ازجنوب غرب وجنوب به استان سمنان ,ازجنوب شرق به استان خراسان رضوی (شهرستان سبزوار)وازسمت شرق به شهرستان اسفراین وازشمال شرقی به شهرستان بجنورد محدود می گردد.

1.3.شهرستان گرمه

شهرگرمه دراستان خراسان شمالی درمختصات جغرافیایی 56درجه و17دقیقه طول شرقی و36درجه و59دقیقه عرض شمالی قراردارد.

جاجرم به همراه گرمه درسال 1376به عنوان شهرگرمه جاجرم مرکزشهرستان جاجرم شده است.

1.4.خصوصیات جمعیتی جاجرم وگرمه

شهرگرمه جاجرم درسال 1375دغارای 19377نفرجمعیت با9792نفرمردو9650نفرزن بوده است,به عبارتی 5/1درصدرامردان و49/9درصد رازنان تشکیل می داده اند.

ازچمعیت شهرگرمه جاجرم 2/42درصد گروه سنی کمتراز15ساله,4/53درصدگروه سنی 15تا64ساله و4/4درصددرگروه سنی 65ساله وبیشترقرارداشته اند.درآبان ماه1375,6/84درصدجمعیت این شهر باسواد بوده اند.

1.5.معادن وکارخانه های اطراف جاجرم:

مهمترین ماده معدنی استان خراسان رامی توان بوکسیت دانست که درکوه اوزون (شمال شهرستان جاجرم)برونزد داردوبه دلیل خلوص خوب وذخیره قابل توجه کارخانه بوکسیت جاجرم درآنجااحداث شده است.

کارخانه تولیدآلومینا:کارخانه تولیدآلومینای جاجرم در5کیلومتری شمال شرق شهرستان جاجرم واقع شده وراه آهن تهران مشهداز35کیلومتری جنوب جاجرم دشت جوین عبور می کند.کارخانه تولیدآلومینانیزازطریق یک خط آهن فرعی به طول حدود40کیلومتربه مسیرراه آهن متصل می گردد.

معادن بوکسیت جاجرم که خوراک کارخانه ازآن تامین می شوددر19کیلومتری شمال شرق جاجرم و14کیلومتری شمال شرق کارخانه قرار گرفته است.

1.6.فضاهای خدماتی موجوددرشهرستان جاجرم

امکانات آموزشی:11کودکستان ,87دبستان,63مدرسه راهنمایی,39دبیرستان,1هنرستان,4پیش دانشگاهی

امکانات بهداشتی درمانی:5مرکزبهداشتی ودرمانی,29خانه بهداشت,7داروخانه,2آزمایشگاه ومرکزپرتونگاری

دیگرامکانات موجوددرشهرستان:یک پیست دوومیدانی,21زمین فوتبال خاکی,2زمین والیبال, 2زمین بسکتبال,2سالن ورزشی چندمنظوره,2زمین هندبال,4کتابخانه عمومی,35دفترمخابرات,29فروشگاه تعاونی مصرف روستایی و2مرکزمخابرات.

1.7.اقلیم شهرستان جاجرم

براساس نقشه پهنه بندی اقلیمی سازمان جغرافیایی,شهرستان جاجرم جزمناطق آب وهوایی بری,نیمه خشک سردتانیمه گرم است.

منطقه شهرستان جاجرم راچندین توده هوایی تحت تاثیر قرارمی دهندکه مهمترین آنها عبارتنداز:1.توده هوای سرد آنتی سیلکون سیبری که معمولاازطریق کشورترکمنستان وارد منطقه جاجرم شده ومباعث سرمای شدیداواخرزمستان می گرددبه طوری کهبرودت هوادرشهرستان جاجرم به 2/9درجه سانتی گرادزیرصفرمی رسد.2.توده هوایی متشکل درمدار30درجه اقیانوس اطلس که ازطریق اروپای شمالی وعبورازدریای سیاه ودریای خزرودریافت رطوبت ازقسمت شمال واردمنطقه جاجرم شده که باعث بارش برف درزمستان می شود. 3.توده هوای کم فشار که منشااصلی آن دردریای مدیترانه شرقی است ومعمولامنطقه خراسان راتحت تاثیرقرارمی دهدکه البته درمنطقه جاجرم ازشدت آن کاسته می شود اما به هرحال یکی ازجبهه های بارش دراین منطقه محسوب می شود.4.وجودبیابانهای خشک وکوهستانی بیابانی در کشورپاکستان ودشتهای جنوبی کشورافغانستان درفصل تابستان مرکزکم فشاری ایجادمی کندکه باجابجایی هواباعث وزش بادازسمت شمال شرقی درناحیه خراسان شمالی می گرددکه این باد درشهرستان جاجرم به بادآیش معروف است.

باد

براساس داده های آماری حداکثر فراوانی باددیده بانی شده درمنطقه 8/24درصدازجهت شرق بوده که می توان آن رابادغالب به شمارآورد.سپس بادشمال با15درصدبیشترین درصدفراوانی رادارد.همچنین درصدفراوانی وقوع هوای آرام 3/37درصدبوده که درصدقابل توجهی رابه خوداختصاص داده است.براساس اطلاعات موجوددرنحوه توزیع سرعت بادازمجموع   7/62درصددرسطح شهرستان جاجرم ,بادهایی که سرعت آنها 3تا6متربرثانیه 5/47درصدوباسرعت بیشتراز6متربرثانیه 6/.درصداست.

بادهای محلی

بادآیش:که ازجهت شمال شرق ودرتمام فصول (بیشتردرفصل تابستان)سال وباسرعتی متوسط می وزد.

بادگرگان:این بادازجهت شمال غرب وبیشتردرفصلهای بهاروتابستان باسرعتی متوسط وگاها شدید می وزد که درگاهی مواقع باسرعت زیادموجب ضررهایی برای محصولات کشاورزی می شود.

باد دولان:این بادازجهت غرب وبیشتردرفصلهای بهاروتابستان وبا سرعتی ملایم وگاهاشدید می وزدکه درکل باعث تعدیل هوامی شود.

بادنیشابور:این بادازجهت جنوب شرق وبیشتردرفصل زمستان می وزد.

دما

میانگین دمای سالانه (درجه حرارتنرمال)شهرستان جاجرم 8/18درجه سانتی گراداست.درطی دوره آماری 7ساله میانگین حداکثر دمای سالانه 2/52درجه سانتی گرادومیانگین حداقل دمای سالانه 9/10درجه سانتی گرادبوده است.

حداقل دمای مطلق دردی ماه 2/9-درجه سانتی گراد وحداکثردمای مطلق درتیرماه ,45درجه سانتی گراد بوده است.

یخبندان

در شهرستان جاجرم طبق داده های آماری,میانگین سالانه روزهای همراه باپدیده یخبندان به 31روز می رسد.که بیشترین متوسط ماهانه آن دردی ماه با1/31روز رخ داده استوکمترین آن درمهرماه به1/.روزیخبندان می رسدکه دراین میان ازآخرفروردین تاآخرشهریور هیچ گونه یخبندانی گزارش نشده است.

رطوبت نسبی

میانگین سالانه رطوبت نسبی درشهرستان جاجرم 5/39درصداست که بیشترین متوسط ماهانه آن مربوط به دی ماه با4/58درصدوسپس بهمن ماه 3/55درصدنم نسبی وکمترین آن متعلق به تیرماه با6/22درصداست.طبق داده های آماری ,گرمترین ما ه سال درجاجرم داغرای کمترین نم نسبی بوده وماههای زمستان حداکثررطوبت نسبی رادرطول سال دارند.                                  

18.فهرست آثارتاریخی ثبت شده درمنطقه جاجرم وگرمه:

نام اثر                   

قدمت

شماره ثبت

تاریخ ثبت

نشانب اثر

بنای باغ مزار

قرن 7ه.ق

1380

16/3/56

گرمه-داخل شهر

قم تپه

هزاره اول قبلااز میلاد

1419

16/2/56

شهرستان گرمه وجاجرم-روستای دشت

قلعه جلال الدین

اسلامی

1577

3/11/56

بین گرمه وجاجرم

مسجدجامع جاجرم

قرن چهارم

1580

3/11/56

جاجرم-داخل شهر

تپه رباط عشق

پیش ازتاریخ-اسلامی

1587

3/11/56

شهرستان گرمه و جاجرم-روستای رباط عشق

تپه قلعه جاجرم

صدراسلامی-ایلخانی

1593

3/1156

جاجرم-داخل شهر

رباط قلی

تیموری-صفوی

1806

25/9/75

شهرستان گرمه وجاجرم-بین روستای قلی وگازان

رباط قره بیل

تیومری-صفویه

4574

11/10/80

شهرستان گرمه وجاجرم-روستای قره بیل

رباط عشق

تیموری-صفوی

11062

16/6/83

شهرستان گرمه وجاجرم-روستای رباط عشق

بقعه امامزاده ابراهیم

تیموری-صفوی

11076

16/6/1383

شهرستان گرمه وجاجرم-روستای دربند

2.ملاحظات تاریخی

2.1.پیشینه تاریخی جاجرم

جاجرم درجنوب غربی بجنورد دراستان خراسان شمالی واقع است.اهالی آن ازطوایف متعددی تشکیل شده اند.مقصودلی ها تیره هایی ازگرایلی ها هستند که درزمان آقامحمدخان قاجاربه اینجا کوچ کرده اند.گنجه ای ها عرب هایی که ازبسطام وشاهرود کوچ کرده اند.ازبک ها ازخوارزم وشاکری ها نیز ازبخارابه این منطقه آمده اند.به جزاین طوایف گروههایی ازرمضانلوها که ازاعیان ایل گرایلی هستنددرزمان نادرشاه به علت هجوم ترکمن ها به این منطقه رانده شده اند.فخرایی ها وشیخ الاسلامی هانیزدراین منطقه سکونت دارند.

دردوران میان سنگی یعنی ازحدود8000تا20000سال پیش ,تنها مکان شناخته شده درخراسان منحصربه "تپه پهلوان"جاجرم است درهزاره پنجم وچهارم پیش ازمیلاد ,جاجرم مسکن وماوای جمعی ازساکنین منطقه بوده است.دراین منطقه ,تپه پهلوان وحیدران وکلاته حسن ,مسکونی بوده اند.

آثارهنری بجامانده ازآن دوران که درقطعات سفال خلاصه می شوند,حاکی ازشناخت هنرمندان نسبت به قانونمندیهای زیبا شناسی وتوان آنها درپرداخت ظروف زیبامی باشد.هزاره سوم پیش ازمیلاد,دوران شکوفایی وعظمت فرهنگی ایرانیان بومی یا آسیایی بود.ازاین دوران دومکان درجاجرم شناسایی گردیده اندومویداین واقعیت که درآن دوران,منطقه جاجرم با سایرزیستگاههای فلات ایران,تبادل فرهنگ داشته است.

قدمت سنگ نگاره جربت درمنطقه جاجرم رااگرربلیل ویژگیهایی که دارد نخواهیم به دوران ونوسنگی برسانیم ازهزاره اول پیش ازمیلادحکایت داشته که درتاریخ معماری ایران از اهمیت فراوانی برخورداراست.شهرقدیمی جاجرم درمسیرجاده کهن فلات مرکزی ایران-خراسان قرارداشته وظاهراازشاخه های جاده ابریشم به شمارمی آمده است.ازوضع پیش ازاسلام شهراطلاع چندانی دردست نیست.ظاهرا نام نخستین آن,جای گرم بوده است.(رجوع کنیدبه هدایت,ص290).

جغرافیانویسان مسلمان ,جاجرم راباعناوین:

شهرک(رجوع کنیدبه حدودالعالم,ص89),

رستاق(مقدسی ,ص318)

ناحیه وبلد(سمعانی,ج2,ص5)

بلدوکوره(یاقوت حمودی, ج2,ص4)

ولایت وسط(حمدالله مستوفی,ص150,228)

ولایت وقضبه بزرگ(حافظ ابرو,ج2,ص107)

محال(اعتمادالسلطنه,1367-1368ش,ج4,ص1889)ضبط کرده اند.

ظاهرا جاجرم هنگام گشوده شدن جوین دردوره خلافت عثمان(23-35)به دست ابوسالم یزیدبن جرشی,سردارابن عامر,فتح شد(رجوع کنیدبه بلاذری,ص568).

نام شهرجاجرم درمنابع فارسی نخستین باردر372درحدودالعالم(ص89)آمده است.نوشته مؤلف حدودالعالم جاجرم شهرکی است برراه گرگان,برسرحد,وبارکده گرگان ومیان کومش ونیشابوراست.پس ازاومقدسی درحدود 390نوشته است که جاجرم رستاقی کوچک ونیکواست که درآن شهری است باجامعی بزرگ وزیبا وهفتادقریه دارد.

درقرن ششم ومدتها پس ازآن جاجرم ازلحاظ تقسیمات اداری همچنان جزوجوین بود.علی بن زید بیهقی (متوفی565)وسمعانی(506-562)نیزجاجرم راشهری بین نیشابوروجرجان متصل به جوین ضبط کرده اند.

ظاهرا دردوره خوارزمشاهیان (491-628)جاجرم همچنان درمسیرخراسان به فلات مرکزی ایران قرارداشت.در568,تکش خوارزمشاه (حک:568-596),برتخت خوارزم نشست وپس از چندی ,درعزیمت به عراق وارد جاجرم شد(رشیدالدین فضل الله,ج1,ص343-344).درآستانه حمله مغولان به ایران ,شهرجاجرم دربین کوره های نیشابوروجوین وجرجان قرارداشت ومشتمل بردهکده های بسیاربود(یاقوت حمودی).

در617درحمله مغولان به ایران ,بلادخراسان یکی پس ازدیگری به تصرف سپاهیان چنگیزدرآمد(رشیدالدین فضل الله,ج1,ص517-519)وظاهراجاجرم نیزبه دست آنان افتاد.

در630جاجرم بابیهق واسفراین ودیگرولایات خراسان به ملک بهاءالدین سردارمغول محول شد(همان,ج1,ص622).ظاهرامغولان جاده هایی که بسطام-جاجرم-اسفراین-خبوشان(قوچان)رابه بخارا وسمرقند پیوندمی دادوازسوی دیگرجاده نیشابور-هرات ونیز جاده ای که جاجرم راازطریق بسطام به گرگان (=جرجان)وکومش(سمنان)می رساند,دردست گرفتند.

دراین رویدادهای نظامی ,جاجرم ازلحاظ سوق الجیشی اهمیت فراوان داشت وواقع بودن آن درنزدیکی چمن کالپوش (درمغرب جاجرم)باآب فراوان ,نیازمهاجمان رابه علوفه برای اسبها وحیوانات بارکش تامین می کرد.این وضع سوق الجیشی تادوره رضاشاه یعنی واردشدن اتومبیل به ایران واحداث راههای جدید اتومبیل روادامه یافت.

در690غازان خان برای جنگ باسرداران شورشی درآذربایجان ,واردجاجرم شدوازآنجاازجاده بسطام به دامغان وسمنان رفت تابه آذربایجان عزیمت کند(همان,ج2,ص1227-1230).درنیمه قرن هشتم ,حمدالله مستوفی (ص150)

شهرجاجرم راکه ازاقلیم چهارم است دارای گیاهان سمی به مقداریکی دوروزراه دراطراف آن,معرفی کرده است که بدین سبب لشکر بیگانه نمی توانسته به آنجادست یابد,ودرآن شهرقلعه ای بوده ودرپای آن دودرخت چنارکه گفته می شده پوست آن داروی دندان دردبوده است.به نوشته وی ,خانه های شهرجلودارومحصول آن غله ومیوه فراوان بوده است.

درجنبش سربداران(737-766)مدتی بسطام ,فرهادجرد/فرهادگرد,نیشابوروسبزواربه دست آنان افتاد(اسفزاری,ج2,ص378-379).احتمالادراین دوره جاجرم هم که برسرراه بسطام قرارداشت به دست آنان افتاده بود.پیش از778,علی مؤیدسبزواری ازسربداران,درسبزوارخروج کرده بربعضی ممالک خراسان(ظاهراجاجرم هم)مستولی گشت.چنانچه ازبسطام تافرهادجردوجام رادرتصرف آوردواظهارمذهب شیعه کردوبه نام خودسکه زدوخطبه خواند.(همان,ج2,ص29-30,378).

در778به لحاظ مغشوش بودن اوضاع اقتصادی اجتماعی خراسان, براثرسقوط سربداران,درویش رکن الدین نامی ازفارس باسیصدسوارازسوی شاه شجاع به خراسان آمدوجاجرم وبحرآباد(در84کیلومتری شمال غربی سبزوار)رافتح کرد(همان,ج2,ص33).در802درحمله تیموربه ایران تیموربه شاهرخ ,که درهرات به سرمی برد,دستوردادتابه آذربایجان حمله کند.شاهرخ باسپاهی به سوی بسطام ودامغان رفت وسپس,وارد جاجرم شد(شرف الدین علی یزدی,ج2,ص151-153).کلاویخو,در805/1402درراس هیئت سه نفری ازسوی هانری سوم به دربارتیمورعزیمت کردودر807/1404به جاجرم رسید(رجوع کنید به کلاویخو,ص20-21,31).به نوشته کلاویخو(ص184-185).هنگامی که اودرجاجرم بودشهرحصاری نداشت ودرپای تپه ای قرارگرفته بود وآب شهرازنهرهایی که کنده شده بود,به شهرآورده می شد.دروسط شهرقلعه ای بود که بربالای تپه ای مصنوعی قرارداشت.مصالح قلعه ازخشت خام بود که درزمستان براثر بارش برف وباران,سیل شهررافراگرفته,نیمی ازشهرویران شده وبه قلعه آسیب رسیده بود.

در807جاجرم راشخصی به نام سیدخواجه غارت کرد وگروهی ازمردم آنجارابه قتل رساند(خوافی,ج3,ص155)

دراوایل قرن نهم ,به نوشته حافظ ابرو(ج2,ص107)ولایت جاجرم با قصبه وقریه جرمق (گرمه)وتوابع ,جزوولایت خراسان شمرده می شد.درآستانه برسرکارآمدن صفویان ,خراسان ازلحاظ اقتصادی اجتماعی وضع مناسبی نداشت وصحنه جنگها ولشکرکشیهابود.به نوشته اسفزاری(ج2,ص351-352),مملکت خراسان به سبب آمدوشدلشکرهاخراب بود,چنانچه ازحدود جاجرم تاسواحل مرغاب زراعت نشده بود.درسال 1000(سال پنجم جلوس شاه عباس اول)شهرجاجرم بادیگربلادخراسان ماننداسفراین وسبزوارومزینانبه دست ازبکان افتاد وفرمانه آنان حاکمانی در آن شهرها وولایت گماشت وخودبه سوی بلخ رفت(اسکندرمنشی,ج2,ص446).

درسال ششم سلطنت شاه عباس اول,اهالی مزینان شورش کردندوعبدالمؤمن خان ,بهادرازبک,راکشتندوسراورانزدشاه عباس فرستادند.درپی آن حاکم ازبک جاجرم نیزفرارکرد(همان ,ج2,ص453).درسال دوازدهم جلوس شاه عباس اول,اوکه برای بیرون راندن ازبکان واردخراسان شده بود,به جاجرم رفت(همان,ج2,ص565).

به نوشته اعتمادالسلطنه ,طایفه رمضانلوکه درزمان نادرشاه به چمن کالپوش درجاجرم کوچانده شده بودندتوانستندبه سرپرستی کاظم خان,ازمتمولان آن طایفه,مدتی جاجرم رادردست بگیرند.

ازبناهای ساخته شده دردوره کاظم خان,قلعه ای درجنوب شهربیرون ازحصاراست(1362-1363ش,ج1, ص115 ).

دردوره قاجارجاجرم ولایتی ازخراسان به شمارمی آمدوقصبه ای آبادوقلعه ای بزرگ داشت که دروسط شهرواقع بودوپیرامون آن بستانهاومزارع قرارگرفته بودوچهارصدخانوارداشت.(رجوع کنیدبه هدایت ,ص290).

کرزن (ج1,ص259)نیزازجاده جاجرم بجنورد-قوچان نام برده که راهی به سوی خراسان بوده است.

در1283,ناصرالدین شاه برای زیارت مشهدونیزهنگام بازگشت,یک روز درشهرجاجرم اقامت گزید(اعتمادالسلطنه,1367-1368ش,ج4,ص1892-1893;قس حکیم الممالک,ص371به بعد).

در1301اعتمادالسلطنه(1362-1363ش,ج1,ص114-118)نوشته است که جاجرم قبصه ای معتبربودباقلعه وبرجهاوباغهای فراوان .حصارشهرمدورودارای سی برج بودکه هریک ازدیگری سی ذرع فاصله داشت.اونیزازقلعه آن(نارین قلعه)یادکرده که برروی تل مصنوعی بناشده بودوچهارذرع حفرشده بود.شهر,هفت محله ویک کاروانسرای معتبروچندمسجدداشت.مسجدجامع آن بسیارقدیمی بودوتاریخ 77درآن به چشم می خوردکه به احتمال قریب به یقین بایدسال 577باشد.اعتمادالسلطنه همچنین ازبادهای جنوب به شمال جاجرم که ازکویرمی وزد وپل ابریشم واقع درجنوب شرقی جاجرم سخن گفته است.

ظاهرادراواخردوره ناصرالدین شاه (حک:1264-1313)جمعیت شهربه پانصدخانوارمی رسید.دردوره قاجار,جاجرم ازلحاظ تقسیمات کشوری-سیاسی اغلب دستخوش تغییرات بود.

بنابرمطالب مطلع الشمس (ج1,ص119,حاشیه)جاجرم زمانی جزوبسطام وگاهی جزواسترآبادودردوره فتحعلی شاه جزوولایت شاهرود.بسطام شمرده می شدوهنگام آمدن محمدشاه به کالپوش ,جاجرم جزو ناحیه نردین گردیدوحکومت آم به محمدحسنخانردینی سپرده شد.درسفراول ناصرالدین شاه به خراسان ,جاجرم دوباره جزوحکومت بجنورد شد.گرچه گاهی ازبجنورد مجزامی شد ,سرانجام جزوبجنوردبه شمارآمد.

در1309ش,راه بجنورد-گنبدقابوس(گنبدکاووس)تسطیح ودرفصل تابستان برای عبوراتومبیل مناسب شد.این راه جدیدی بودکه مشهد راازطریق قوچان به بجنورد وگنبدقابوس وبندرشاه(بندرترکمن)وساری,وازراه فیروزکوه به تهران پیوند می داد(کیهان,ج3,ص446)ظاهرا چندسال پیش ازآن هم (از1309)احداث جاده شوسه تهران-شاهرود-نیشابوربه پایان رسیده بود(رجوع کنیدبه همانجا).بدین طریق جاجرم اهمیت خودراکه بیش ازهزارسال به سبب قرارگرفتن درمسیرخراسان داشت ازدست داد.

همچنین گفتنی است:

شیخ ابوالحسن علی بن جعفربن سلمان خرقانی"یاعلیبن احمد"عارف بزرگ قرن چهارم وپنجم هجری ازچهرهای بسیاردرخشان عارفان ایرانی است که درتفکروالای عرفانی ممتازوکم نظیراست.

وی درسال 351یا352 هجری درقصبه خرقان قومس ازتوابع بسطام متولدشده ودرروزسه شنبه دهم محرم(عاشورا)سال 425هجری درهفتادوسه سالگی درهمان قصبه خرقان جهان رابدرودگفته است.

درباره ملاقات شیخ ابوالحسن خرقانی عارف وابوعلی سینافیلسوف وطبیب مشهورداستانهادرکتابهاآورده اند;بادرنظرگرفتن وقایع تاریخی وخط سیرحرکت ابوعلی سینا ازگرگانج به جرجان(گرگان)که ازطریق طوس ونیشابوروجاجرم وسرحدکومش انجام گرفته,وقوع این ملاقات مهم تاریخی قطعی است.

2.2.نظرات ارائه شده درخصوص تاریخ گذاری قلعه جلال الدین

2.2.1.مقاله "قلعه جلال الدین گرمه",نوشته آقای فائق توحیدی

مجموعه مقالات اولین کنگره تاریخ معماری وشهرسازی ایران(ارگ بم کرمان),جلددوم صفحه 546:

دوره تاریخی:اواخرقرن ششم واوایل قرن هفتم

..."درمتون تاریخی دوره اسلامی درباره ناحیه جاجرم که اشاره ای به وقایع تاریخی مربوط به این بناداشته باشندبه چشم نمی خورد,ولی درمورد اوضاع طبیعی وآبادیهای مربوط به این بنامطالبی به رشته تحریردرآمده است.ازآن جمله:سفرنامه ابودلف,جهانگشا,تاریخ نیشابور,گنج دانش.

درتمامی کتابهابه اوضاع آبادواهمیت منطقه اشاره شده است.به طورکلی درباره ناحیه جاجرم بایدگفت که تاقبل ازدوره صفویه ازآبادانی واهمیت قابل توجهی برخورداربوده چنان که شاه عباس اول درسال دوازدهم پادشاهی خوددرسفربه خراسان این محل رابه عنوان اقامتگاه موقت برمی گزیند.

دردوران تیموری به طورقطع ازنظرارتباطی ,جاجرم درمسیررباط هاوکاروانسراهای حاشیه کویرانتخاب شده بودو وزیرباتدبیردوره تیموری امیرعلی شیرنوایی درطراحی واحداث تعدادقابل ملاحظه ای ازکاروانسراهای این مسیر نظیررباط قره بیل,رباط عشق,رباط قلی وشاهراه اصلی-ارتباطی گرگان ودشت به نیشابورومشهد,همچنین بنای آرامگاه عطارنقش ارزنده ای داشته است.

فعالیت هواداران فرقه اسماعیلیه درمنطقه خراسان درزمان سلجوقیان وخوارزمشاهیان ازروی قلاع معتبرباقیمانده درمناطق مختلف علی الخصوص درمناطق کوهستانی بجنورد ازقبیل قزلرقلعه گرمخان ,قلعه اله وردی وقلعه کوه قاین ,قلعه کوه گناباد می تواندموردتوجه قرارگیرد.مقایسه قلعه جلال الدین باقلاع یادشده درجهت انتخاب محل به لحاظ دسترسی ومعرض دیدبودن اختلاف فاحش دارد.

گرچه ازلحاظ انتخاب مصالح واجزای بسیاری ازعملیات ساختمانی نظیراحداث اتاقکها,دیده بانیهاورودی هاوبرجهامی تواندقابل مقایسه واستنادباشد.

به همین لحاظ ابتداازنام این قلعه شروع می کنیم که به نام جلال الدین معروف شده است:جل فرزندسلطان محمدخوارزمشاه به عنوان آخرین بازمانده خوارزمشاهیان دربرابرحملات مغول ایستادگی نمودوبه طورحتم درسفرخودازنیشابوربه ماوراءالنهرازمنطقه جاجرم که همیشه سنگرمهمی بوده است ودربرابرحملات وتهاجمات وارده ازسوی ترکمنستان ودشت خوارزم این ناحیه اهمیت پشتیبانی داشته است استفاده نموده ودراوایل قرن هفتم هجری فکراحداث چنین قلعه ای امکان پذیرمی باشدووجه تسمیه آن به جلال الدین نیزبی مناسب نخواهدبود.

شواهدباستان شناسی درخصوص نحوه سنگ چینی واستفاده ازسنگ لاشه برای احداث بناهای عظیم دردوره های مختلف گویای سبک هنری واجرای عملیات ساختمانی چنین آثاری می باشد.دردوره ساسانیان استفاده ازسنگهای کوچکتر دربخش های پایینی دیواروترازکرده آن باردیف تخته سنگها,استفاده ازملاط ساروج به مقدارفراوان ,دیوارقطور,به همان اندازه گویای دوره تاریخی اثرمی باشدکه پلان معماری آن گویاخواهدبود.درهمین منطقه می توان ازبنای اصلی دوره سلسلنی به نام کلیسای اسپاخونام بردکه علاوه برمعماری شاخص دوره ساسانی ازجمله ایوان,گنبد,قوس شانه دار ورودیها,ترمیه,ملاط ساروج وترازکردن ردیف سنگهادرفواصل معین نام بر دکه نمای بیرونی برجهای قلعه جلال الدین تفاوت چشمگیری بااین بنادارد.

دردوره های بعدازساسانی بخصوص تاقرون چهارم وپنجم شیوه سنگ چینی به شیوه ساسانی ولی استفاده ازسنگ های حجیم درپایین تربناوترازکردندرفواصل معین مثلادرفواصل یک متری وانتخاب سنگهایی که دارای یک وجه صاف هستند موردتوجه بوده است ودراین رابطه قلعه بابک کلیبروبسیاری ازقلاع اسماعیلیه می توانندمثال موردنظرباشند.

قلعه جلال الدین صرف نظرازموقعیت قلعه شبیه قلاع اواخر دوره اسماعیلیه است وبه طورحتم بعدازقرن پنجم احداث گردیده است.

وجودآجرهای25*25*25که نظیر آن دربنای مزارگرمه که یک بنای قرن هفتم هجری است,درراه پله وبخش داخلی راهرووازطرفی به اعتبارسفالهای مکشوفه لعابدارفیروزه ای رنگ درحیاط وازهمه مهمتربه استنادتعدادقابل توجهی ازقطعات خمره های تعبیه شده درکف راهرو وطبقه دوم بالعاب فیروزه ای می تواندتاریخ این بنارابه اواخرقرن ششم و اوایل قرن هفتم نسبت دهد."

2.2.2.دایره المعارف بناهای تاریخی ایران دردوره اسلامی,

قلاع واستحکامات نظامی,کاظم ملازاده ومریم محمدی صفحه 102:

دوره تاریخی:سلجوقی,قرن هفتم هجری؟بانماسازی های دوره صفوی

قلعه جلال الدین (جاجرم):

بقایای این قلعه برفرازکوه مخروطی شکل بلندی,دردوکیلومتری غرب شهرجاجرم ودرمیانه راه جاجرم به گرمه واقع شده وبرنقاط پیرامون اشراف واحاطه دارد.درخصوص تاریخ ساخت بنا اطلاع دقیقی دردست نیست اما می توان احتمال داد ازآثاردوره سلجوقی که دردوره های بعدبازسازی ومورد استفاده مجددقرارگرفته است.

...این برج ازداخل باآجرهایی ساخته شده که احتمالا متعلق به قرن هفتم هجری می باشندامانماسازی آن به نظر می رسدمربوط به دوره صفوی باشد.

2.2.3.پرونده ثبتی قلعه جلال الدین جاجرم

دوره تاریخی:قرن ششم هجری قمری

این پرونده به وسیله آقای فائق توحیدی درتابستان سال2535تهیه وبه وسیله شورای فنی حفاظت آثارباستانی درجلسه مورخ 3/11/2536باحضورآقایان:

علی اصغربنایی

محمدکریم پیرنیا

علی حاکمی

محمدخرم آبادی

رضاکسایی

به تصویب رسیده است.

2.6.کنکاش درخصوص وجه تسمیه قلعه جلال الدین

هرچندابهامات فراوانی درخصوص وجه تسمیه این قلعه وجودداردوکشف حقیقت مستتردراین نام تاریخی شایدتفحصات طولانی تری راازآنچه که دراین فرصت دراختیارمابود,طلب کند,به هرروی بایداذعان نمودکه وجوداین نام برای قلعه ,به مثابه یافته شدن گوشه ای ازیک کتیبه تاریخی درکاوشهای باستان شناسی قلعه است.به این معناکه همچون بسیاری ازبناهای تاریخی ایران ,که آنهارانه صرفا به نام محل قرارگیری شان,بلکه به نام شخص (به احتمال قوی تر,بانی)یاکاربردی اصلی آنها,می شناسیم ,این قلعه نیزبه دلیلی که امروز برماپوشیده است"جلال الدین"نام گرفته است.گواینکه اگراین نام هم نبود,مجبوربودیم این بنارا,قلعه سنگی جاجرم یاعناوینی مشابه آن ,بنامیم.

به همین منظورتلاشی آغازشدتادرحدامکان مقدورات این پروژه رابسط دهد.ازاینروبه معرفی تعدادی ازجلال الدین های دوره اسلامی ایران پرداخته ایم.شایان توجه است که به طورحتم ,تعدادکسانی که نام آنها جلال الدین بوده ودرتاریخ ایران ذکرآنهارفته ,پیش ازاین است وماباتوجه به ظرفیت پروژه به معرفی اهم آنها اکتفانموده ایم.

درادامه این بخش به شرح بیشتری درموردسه تن ازجلال الدین های معرفی شده خواهیم پرداخت.گفتنی است این سه تن,ازپادشاهان مشهورتاریخ ایران  می باشند,که انتساب نام قلعه به آنان بی مناسبت نخواهدبود همچنین در مباحث پیش,درنظرات ارائه شده در خصوص تاریخ گذاری قلعه دیدیم,به احتمال قریب یقین این قلعه باتوجه به قرینه یابی های انجام شده متعلق به یکی ازدورهای سلجوقیان,خوارزمشاهیان یا سلسله دیگری در حدودقرن ششم وهفتم می باشد.ازاین روباتوجه به اینکه سه جلال الدین منتخب ما درهمین اعصار می زیسته اند,این جستجومارا به یافتن وجه تسمیه قلعه نزدیکترخواهد نمود.

2.6.معرفی تعدادی ازجلال الدین های دوره اسلامی ایران

2.6.1. معرفی جلال الدین ملکشاه سلجوقی

السلطان معزالدنیاوالدین ملکشاه بن محمد(و.جمادی الاولی 445-ف.شوال 485ه.ق.)مدت عمرش 40سال بود,مدت سلطنتش 20سال.ملکشاه یکی ازپادشاهان مقتدریست که نه تنها درایران بلکه تقریبادرهمه مشرق زمین سلطنت نمود.تعالیم خواجه نظام الملک دروی اثرکرده ودرزمان سلطنت خود مایل به ترویج عدل وداد,عمارت شهرهاوایجادراهها بوده است.

02.6.2جلال الدین حسن نومسلمان(اسماعیلی)

جلال الدین حسن مشهور به جلال الدین نومسلمان فرزندمحمدابن حسن درسال 562ه.ق متولدودرسال 607ه. ق داعی ورئیس اسماعیلیه الموت به جای پدربه امانت نشست.

جلال الدین نو مسلمان درسال 618ه.ق وفات یافت وگویندمسموم شد.

020603سلطان جلالا الدین خوارزمشاه(جلال الدین منکبرنی)

سلطان جلال الدین خوارزمشاه هفتمین واخرین شاه سلسله خوارزمشاهیان وفرزند سلطان محمد خوارزمشاه ,(حکومت از617-629)مقارن هجوم مغولان خونریزبه ممالک اسلامی ,درعصرفتنه واشوب وغارت سلطنت کرد.ازشیرمردان ودلیران تاریخ ایران است,که درهنگامه هجوم خوفناک مغول به این سرزمین , که کس رجرات قرارویاری مقابله نبود,مردانه وبادلی پرامید به فتح وپیروزی درمقابل تاتارایستادگی نمود.

020604جلال الدین محمدبلخی (مولوی)

جلال الدین محمد فرزندسلطان العلماءمحمدبن حسین خطیبی معروف به بهاءالدین(و.بلخ ششم ربیع الاول 604ه.ق-ف.قونیه یکشنبه 5جمادی الاخر672ه.ق)پدروی ازعلماوصوفیان بزرگ زمان خودبود.بهاءالدین به سبب رنجش خاطرسلطان محمدخوارزمشاه درهنگامی که جلال الدین کودک بود,ازبلخ بیرون امدوپس ازمدتی سیر وسیاحت سرانجام رخت به قونیه کشید.جلال الدین تحقیقات مقدماتی رانزد پدربه پایان رسانیدوپس ازفوت او تحت ارشادبرهان الدین محقق ترمذی درامد.برهان الدین محقق مولانارامدتی برای تکمیل علوم ومعلومات در حلب ودمشق که ازبزرگترین مراکزعلمی وادبی انزمان بود فرستاد.ومولاناپس ازپایان کاربه قونیه بازگشت وبه تدریس وتعلیم ووعظوتذکیرمشغول گشت.تااینکه درسال642باشمس الدین محمدبن علی بن ملک دادمعروف به شمس تبریزی ملاقات کرد.این ملاقات انقلابی روحی درمولاناپدیداوردکه موجب ترک مسند تدریس وفتواگشت واین امرسبب نارضایتی مردم قونیه واعتراض مریدان گشت.شمس تبریزی تحت فشارمریدان مولانا به دمشق رفت .هجران وی مولانارامضطرب ومشوش کرد وبالاخره پسرخودسلطان ولدراهمراه گروهی درطلب شمس به دمشق فرستاد,شمس بازآمدوبامولانابودتادرسال645به ناگاه ناپدیدگردید.اینکه گفته اندوی راجماعتی ازمردم قونیه کشته اند,نبایدپایه واساسی داشته باشد.پصس ازفقدان شمس مولانامسندتدریس وفتوی راترک گفت وبه مرافبت باطن وتهذیب نفس پرداخت.ارتباط اوباصلاح الدین زرکوب وحسام الدین چلبی دراین دوره ازعمریک چنداورامشغول داشت وبه تشویق همین حسام الدین چلبی ,مولانا به سرودن مثنوی پرداخت.

2.6.5.جلال الدین تورانشاه      

وزیر شاه شجاع وسلطان زین العابدین مظفری(ازحدودسال770تا787ه.ق).وی به سبب آزارهای پیاپی اصفهانشاه وزیرجان سپرد.خواجه حافظ بااوارتباط داشت.

2.6.6.جلال الدین محمدبن سعد(یاسعدالدین)اسعدکازرونی,

دانشمندوقاضی معروف (و.دوان 830,ف908ه.ق).پدرش قاضی کازرون بودودوانی بخش اول عمرخودرادرآن شهرگذرانیده ودرمدرسه دارالایتام به تعلیم پرداخت.وی حکیمی متکلم ومحقق است.ازآثاراوست:اخلاق جلالی(علم اخلاق),ثبات الواجب-الجدید,اثبات الواجب القدیم,افعال-الله تعالی,انوذج علوم.

2.6.7.ابن منوچهر,ملقب به جلال الدین ومکنی به ابوالمظفر,شروانشاه ,ازسلسله شروانشاهان(ه.م).سلطنت وی ظاهرا در566ه.ق.آغازشده.نظامی لیلی ومجنون رابه نام اوسروده است.

2.6.8.جلال الدین ارزنجانی

قاضی جلال الدین ارزنجانی (قرن هشتم ه.ق),قاضی شهرعلایابوده است.علایاشهری بزرگ درساحل دریابوده که مردم آن ترک زبان  بوده اند.بازرگانان مصرواسنکدریه وشام به این شهررفت وآمد داشته اند.این شهر(بندر)توسط سلطان سلجوقی علاءالدین کیقباداول بناشده وبه اسم اومعروف گردیده است.علایادارای قلعه عجیب ومحکمی بوده است که دربالای شهروافع شده بوده وبانی آن سلطان علاءالدین رومی بوده است. این بطوطه درسفرنامه خودنقل می کند:دراین شهرباقاضی جلال الدین ارزنجانی ملاقات کردم وروزجمعه رابه اتفاق اوبه قلعه رفتم ودرانجانمازگذاردیم.قاضی مرا مهمان کردواکرام نمود.

020609جلال الدین بن فلکی توریزی(تبریزی)

امیر جلال الدین بن فلکی توریزی (تبریزی)یکی ازبزرگان شیرازدرقرن هشتم بوده است.هنگامی که شاه ابواسحاق تصمیم گرفت ایوانی نظیرایوان کسری بناکند,امیرجلال الدین متصدی امور ساخت آن عمارت بوده است. پدر امیر جلال الدین نائب علی شاه جیلان وزیرسلطان ابوسعیدبوده است.

0206010جلال الدین سمرقندی

شیخ صالح جلال الدین سمرقندی ازبزرگان,صلحاقرن هشتم وخانقاه وی درخوارزم بوده است.

0206011جلال الدین عبدالحق مصری مالکی

جلال الدین عبدالحق مصری مالکی,به گفته ابن بطوطه مردی نیک وکریم ,قاضی شهرلاذیقه درزمان سفر ابن بطوطه به آن شهربوده است.همچنین وی ازوابستگان ملک الامراطیلان بوده وتوسط اوبه مسندقضاوت نشسته بوده است.

 0206012جلال الدین محمد احمدالاقشهری

جلال الدین محمدبن احمد الاقشهری به گفته ابن بطوطه,شیخی بوده است که درمسجدالحرام درکنارباب ابراهیم جایگاهی داشته ودرانجامی نشسته است.

0206013جلال الدین محمدبن عبدالرحمن قزوینی

قاضی القضاه جلال الدین محمدبن عبدالرحمن قزوینی یکی ازفقهای بزرگ دمشق بوده است.که درهنگام ورود ابن بطوطه به این شهرپیشنمازوخطیب مسجددمشق بوده است.اوبعدهاقاضی القضاه کشورمصرشد. تالملک الناصرصدهزاردینارکه وی دردمشق وام داشت پرداخت واورابه مصربرد.

0206014امیرجلال الدین محمد تبریزی

درسال جلوس شاه طهماسب(930),آخرین وزیرشاه اسماعیل یعنی امیرجلال الدین محجمدتبریزی معروف به "جلال الدین خواندامیر"هنوزبه شغل خودادامه می داد.وی به توضیح غیاث الدین خواندمیر,مردی فاضل وازخاندانی شریف بود وچنانچه امیرحسن روملوگفته است "احسن التواریخ,ص184"میان وی وامیرالامرای شاه طهماسب کدورتی رخ دادوبه همین سبب وی رانیزطعمه آتش کردند.

2.6.محدودترکردن دایره جستجو

همانطورکه گفته شد,درادامه این قسمت به شرح بیشتری درمورد سه تن ازجلال الدین های معرفی شده خواهیم پرداخت.این سه تن ,ازپادشاهان مشهور تاریخ ایران می باشند,که به دلیل فعالیت های آنها درنواحی خراسان همچنین همزمانی آنهابادوره تاریخی محتمل برای ساخت قلعه ,انتساب نام قلعه به آنان بی مناسبت نخواهدبود.همانگونه که درمباحث پیش ,درنظرات ارائه شده درخصوص تاریخ گذاری قلعه اشاره شد,به احتمال قریب به یقین این قلعه باتوجه به قرینه یابی های انجام شده متلق به یکی ازدوره های سلجوقیان,خوارزمشاهیان یاحکومت های دیگری درخراسان درحدود قرن ششم وهفتم می باشد .ازاین رو باتوجه به اینکه سه جلال الدین منتخب درهمین دوره تاریخی می زیسته اند,این جستجومارابه یافتن وجه تصمیم قلعه نزدیک ترخواهدنمود.

020601جلال الدین حسن نومسلمان(اسماعیلی)

جلال الدین حسن مشهوربه جلال الدین نومسلمان فرزندمحمدابن حسن درسال 562ه.ق.متولدودرسال607ه.ق. داعی ورئیس اسماعیلیه الموت به جای پدربه امانت نشست .گوینددرزمان حیات پدرمنکرطریقه پدربودوازاین رو,بین آنهامخالفتی بودوهمواره بین پدروپسروحشت وکدورت درمیان بودظاهرابه سبب معاندت باپدر,اظهار مسلمانی کردوباناصرخلیفه عباسی وسالان محمدخوارزمشاه روابط یافت وبه جلال الدین حسن نومسلمان معروف شدوفقهاوقضاوت سنی رابه الموت دعوت کرد وبعضی ازکتب حسن صباح وآثارجلدخویش حسن ابن محمدرا بسوخت ومادرخویش رادرسال 609ه.ق.به حج فرستادودربغداد,خلیفه نسبت به آن زن تکریم تمام نمودوگویندعلم جلال الدین بررایت سلطان محمدخوارزمشاه مقدم داشت واین نکته ازاسباب کدورت خوارزمشاه نسبت به خلیفه ناصرشد.باری جلال الدین دوسال بعد,به کمک اتابک مظفرالدین ازبک ,لشکربه آذربایجان بردوبه اتفاق اوباناصرالدین منگلی ,امیرعراق جنگ کرد(61ه.ق).ابهروزنجان رابه قلمروخویش افزود.درهنگام لشکرکشی مغول به ایران جلال الدین باچنگیزازدردوستی واطاعت درآمد.اما اعقاب اوبعدها ازاطاعت مغول سرفروپیچیدند.جلال الدین نومسلمان درسال 618ه.ق.وفات یافت وگویند مسموم شد.علاءالدین محمدبه امارت الموت نشست.جلال الدین ازامرای گیلان التماس خطئه زنان کرد.ایشان تقاعدنمودندوبی اذن دارالخلافه رضانداند.جلال الدین رسول به بغداد فرستاد.امیرالنومنین الناصرالدین الله التماس مبذول داشت واجازت فرمودکه امرای گیلان به حکم اسلام بااومواصلت سازند.بدین قضیت جلال الدین ازدختران امرای ایشان چهارزن درنکاح آورد.جلال الدین نومسلمان را مرزموت اسهال بوده است .تهمت نهادند که زنان اوبه اتفاق خواهرش وجماعتی ازایشان به اوزهردادند.وزیری که به حکم وصایت اومدبرملک بودومربی پسرش علاءالدین خلق بسیاری رااقارب اووخواهرش وزنان وخواست واهل بطانه اوبه آن تهمت بکشت وبعضی رابسوخت.

2.6.2.جلال الدین ملکشاه سلجوقی

السلطان معز الدنیا والدین ملکشاه بن محمد(و.جمادی الاول445-ف.شوال 485ه.ق.)مدت عمرش 40 سال بود ,مدت سلطنتش 20سال,وزیراونظام الملک الحسن ابن علی بن اسحق بود.اوپادشاهی جباروکامکاروخوب صورت وبلندقدوقوی بازوی بود.وفات ملک شاه شانزدهم شوال سنه 485بود.این پادشاه درحدود بسیت سال داشت که برتخت سلطنت جلوس کردوکلیه امورمملکت رابه دست خواجه نظام الملک داد واوراملقب به اتابک نمود.درسال 473تکش برادرملک شاه بربعضی ازقطعات خراسان مستولی شد,ملک شاه به جانب اولشکرکشید.تکش به ناچارترمذراپناهگاه خودقرارداده ازدرسلح درآمدودرسنه 477عاصی گشت ملک شاه اورادستگیرکرده وچشمش را میل کشیدوهم دراین سال سلیمان بن قتلمش عنطاکیه راازرومیان بگرفت.دوسال بعدحلب به دست ملک شاه افتادوبه بغداددرآمدودرسن 480.دخترخودرابه خلیقفه عباسی "المقتدی"داد.درسن 482ملک شاه قصدسمرقند نمود.چه اهالی آن حدود ازاعمال حکمران سمرقند(احمدخان بن خضرشاکی)به تنگ امده بودند.دراین سفرخواجه نظام الملک رسول امپراطورروم راکه به اصفهان برای تقدیم باج امده بودباخویش همراه ساخت وچون بکاشغر رسیدندورسول عظمت دولت ملکشاه رادیدمرخص گشت.

دردهم رمضان 485خواجه نظام الملک بدست یکی ازفدائیان اسمعیلی کشته شد.

گفتنی است عظمت دولت سلجوقیان هنگامی بود که تاموردردست خواجه دانشمند نظام الملک بوده وچون پادشاهان آن سلسله ازوجوداومحروم گشتنددولت آنهاروبه زوال وانقراض گذاشت.

درآخرعمربین این دانشمندوملکشاه کدورت حاصل گشت.بنابراین سلطان سلجوقی به خواجه چنین پیغام داد:هر گاه توبامن درسلطنت شریک هستی ودست تودست من است برخیزوحکمرانی کن واگرتونایب من وتحت امرمن هستی لازم است حدتابعیت و نیابت مرارعایت کنی ,...چون خواجه پیرمردهشتادساله این بشنیدجواب دادکه به سلطان بگویید:که اگرنمیدانی من شریک توهستم پس اکنون بدان که توبه این مقام وجلال نرسیدی مگربه تدبیرو رای من آیاملکشاه به خاطرنداردکه چون پدرش را کشتندمن به تدبیرامربرخاستم ویاغیان راقلع وقمع نمودم درآن اوقات به من مستمسک میگشت ومخالفت نمیکرد چون اموراومرتب گردیدوهمه برسلطنت وی متفق گشتندو شهرهای دورونزدیک رافتح کردعالی ودانی تن با طاعت دردادندگناهان مرامیشماردوگوش به سعایت دشمنان من میدهد.....به اوبگوییدآن کلاه سلطنت بسته به این "دوات"است.

عجباپیش بینی نظام الملک شبه کرامت بود,چه همین که قلم خواجه ازکارافتادشمشیرسلجوقیان هم کاری ازپیش نبردودولت آنان روبه انقراض گذاشت.

یکماه بعدازفوت خواجه نظام الملک ملکشاه هم به دیاردیگررفت .

ملکشاه یکی ازپادشاهان مقتدریست که دراین کشوربلکه درمشرق زمین سلطنت نمود.وتعالیم خواجه دروی اثر کرده درزمان سلطنت خود مایل به ترویج عدل ودادوعمارت شهرهاوایجادراههابوده است .

020603سلطان جلال الدین خوارزمشاه

سلطان جلال الدین خوارزمشاه آخرین پادشاه سلسله خوارزمشاهیان فرزندسلطان محمدخوارزمشاه,که دوران زندگی وسلطنت وی مقارن باحمله مغول بوده است وتمامی دوران سلطنتش(که قریب به یازده سال بود)درجنگ وگریزوبی سامانی وپریشانی وراهی ازسرزمینی به سرزمین دیگر گذشت.شیرمردی بودصف شکن که رودرروی چنگیزخان مغول شمشیرکشیدوآن خونخوارتاریخ ازاین همه رشادت ومردانگی انگشت تعجب به دهان گرفت.جنگ اوری بودبی پروا,امابی تدبیروکشورگشایی بودسختکوش,امانااگاه ازفنون کشور داری, حضورش مایه دلگرمی بی پناهان وستم شدگان,اماهمان حضورکشاننده خونخواران مغول به دنبال خودبه نواحی دورونزدیک وموجب ویرانی وبی ساملنی نیزبود.وسرانجام پس ازیازده سال شمشیرکشیدن وتعقیب وگریزبا مغولان,مرگ وزندگی اودرپرده ای ازابهام فرورفت وبه روایتی درآخرین حمله مغول,هنگامی که ازمهلکه میگریزد,به دام کردان افتاده که اوراناشناخته به خاطرلباس وسلاحش میکشند.

به گفته مورخان حتی تاسی سال پس ازکشته شدن وی مردم ایران هنوزامیدبه زنده بودن وی که تنهاناجی آنان در برابرخون اشامان مغول بود ,.داشتند.

دلاوری خوارزمشاه درمیان شاهان وشاهزادگان دوران اسلامی حتی دوران تاریخی ایران کمترنظوردارد.افراد انگشت شماری چون لطف علی خان زندوابوابراهیم منتصرسامانی وشاه منصوررامیتوان درردیف اونام برد.

کاهای جلال الدین به پهلوانیهای داستانهای افسانه ای ایران کهن بیشترشباهت داردتابه سرداران وسلاطین دوران تاریخی واگرمورخان صادق القولی چون جوینی ونسوی ثقه ومعتمدومعاصرویاقریب به زمان اوبوده انداینرا ضبط نکرده بودند,جنبه افسانه بودن ان اعمال برحقیقت بودنش میچربید.

دراواخردوران سلطنت سلطان محمدخوارزمشاه (پدرجلال الدین),زلزله هجوم مغول به مرزهای ایران آغاز گشت,خردمندان ودوراندیشان باوی گفتندکه درجنگ باتاتارباید"لشکرهاجمع کردوجیهون راخندقی ساخت و خروجی عام کردونگذاشت تاتارپای ازاین سوی آب فراترنهد".اماسلطان تیره بخت که بعدازان همه کشورگشایی وتاخت وتازبه شرق وغرب ایران,اکنون تاب مقاومت در برابرقوم خونخوارمغول رادرخودنمیدید,فراررابرقرار ترجیح دادوازماوراءالنهربه خراسان وازانجابه عراق شتافت وسپس به مازندران رفت وسرانجام به جزیره آبسکون پناه بردوهمانجاجان به جان افرین تسلیم کرد.

پسراوجلال الدین,که به سال ازدیگران بزرگتروبه شمشیرزنی پیشترودرهمه حال ملازم پدر,اوبودوبس,بارای کسانی که می گفتند ماوراءالنهروخراسان راباید تخلیه کرد وبه هندرفت وآنجاراسدساخت ,موافق نبودومی گفت :"چندان که ممکن است بایدلشکرگردآوریم وپیش تاتارجنگ تهاجمی کنیم ومهاجمان رابازپس نشانیم "ومی گفت:" لشکرها درشهرها تفرقه کردن دورازعقل سلیم است وازخصمی که هنوزباماروبه رونشده است,حتی ازجای خودنجنبیده است ,روی گردانیدن دلیل عجزوخوارمایگی است"والحاح می کردکه اگرسلطان برفراراصرارداردورای مراهیچ می شمارد,لشکرها به من واگذاردتاپیش ازفوت وقت بامغول درآویزم ومی گفت:"بگذاریدتاباآن جماعت دستی برهم اندازیم وسنگی وسبویی برهم زنیم تاخویشتن به نزدیک خلق وخداوندمعذورسازیم.اگردولت یارافتد,به چوگان توفیق گوی مراد ربوده ایم واگرسعادت مساعدت ننماید,باری نشانه ملامت بندگان خدای تعالی نگشته ایم."

اماسلطان محمد,ازشوربختی وبیم زدگی وبی اعتمادی برسرداران واطرافیان واستبدادرای,به سخنان اوگوش نداد وحواله به تقدیرکرد.

سلطان جلال الدین پس ازمرگ پدربه خوارزم آمدوبه جمع آوری لشکربرای مقابله بامغول مهیاگشت,ازآن پس تاهنگام مرگ تمام زندگانی وی به مدت یازده سال درلشکرکشی به سراسرایران ومواجه بااقوام تاتارگذشت.

شایداگراین سربازدلاورایرانی که زندگانی خویش راوقف دفاع ازمرزهای مقدس میهن نمود,همراه جنگاوری خویش,ازفنون کشورداری وتدبیروسیاست حکمرانی برخوردارمی بوداکنون صفحات تاریخ ایران به گونه ای دیگرنگاشته شده بودوهیچگاه دست مهاجمان خانمان سوزتاتاربه این مرزوبوم نمی رسید.امافسوس که حضورسلطان جلال الدین خوارزمشاه باآن همه رشادت ها برای مردم ایران ودیگرنواحی به معنای سررسیدن مغولان وپایان هرآنچه هست بود.

2.6.تحلیل های تاریخی

2.6.1.دلایل ردانتساب قلعه به جلال الدین حسن نومسلمان(اسماعیلیه)

بامطالعه تاریخ اسماعیلیان درخواهیم یافت که این سلسله باتوجه به شرایط خاص عقایدوروحیاتشان ورویاروقرارگرفتن باشریعت اسلام,درزمانی که تمامی حکومتهای معاصرشان مسلمان بودند,(به گونه ای که دردوره ای این فرقه ازجانب داعیان اسلام ملحدخوانده شدند)ونیز نوع خاص دعوتشان به فرقه اسماعیلیه تاجایی که باتربیت فدائیان وکشتارتوسط ایشان دست به ایجادرعب ووحشت درمیان مردم زدند,این سلسله درتمام تاریخ,حضورشان همیشه درانزوابوده وهیچگاه نتوانستندبه عنوان یک حکومت پذیرفته شده,برمنطقه ای مستقل فرمانروایی کنند.وازابتدابرای نشروگسترش عقایدخودوتحکیم پایه های فرقه خویش نیازبه پناهگاه هایی امن داشته اند.پناهگاههایی که دستیابی بهآن برای دشمنان آسان نبوده تااسماعیلیان فرصت یافته ,به گسترش همه جانبه آیین خودبپردازند.

ازاینروبه قلعه هاروی آورده,اماقلاع کوهستانی راکه استتارشده وغیرقابل دسترس بودند,برای این امرمناسبترمی یابند,وازهمان آغازموفق به تصرف بسیاری ازقلاع,خریدویاتعمیرومرمت آنهاشده وبدین ترتیب دردوران حضورشان ,برقلاع زیادی دست می یابند.

همچنین این قلاع برای آنان صرفایک مکان موقت نبوده که فقط درزمان جنگ یااضطراربه مدت کوتاه ازآن استفاده نمایندبلکه برای آنان درمقام شهریاکشورودرحقیقت موطن امنی بوده است که دارای عمارت ,آب انبارها وانبارهای بزرگ آذوقه بوده اند.ونه تنها ازآنها به عنوان محل اختفااستفاده می نمودند,بلکه درآن برای سالیان ویاتمام عمرزندگی نموده وتشکیل خانواده می دادندوبزرگان این فرقه درهمین قلاع به نشروتالف کتب وتکمیل عقایدمی پردختندوحتی گاهی دانشمندان بزرگی رادراین قلاع به خدمت می گرفتند.

چه بسادرتاریخ به کرات عنوان شده که حسن صباح پس ازاستقراردرقلعه الموت ,به مدت 35سال درآنجابماندوبه مطالعه وتالیف پرداخت ودراین مدت فقط 2بارازاطاق خویش خارج شدوبه بام رفت.

ویاحضوردانشمندبزرگ اسلامی,خواجه نصیرالدین طوسی به مدت سه دهه درقلعه الموت جای شگفتی است.

می بینیم که قلعه جلال الدین باتوجه به موقعیت جغرافیایی,وواقع شدن برفرازتپه ای درمنطقه ای همواروغیرکوهستانی,وقابل دسترس ومشاهده بودن ازهمه جوانب ,وعدم وجودپرتگاههایی عمیق ومخوف دراطراف آن ونیزمساحت بسیارکم ,کاملا متفاوت باقلاع تحت تصرف اسماعیلیه بوده ,ازاینروانتساب این قلعه به اسماعیلیان وبسی دورازذهن می باشد.

همچنین بامطالعه زندگینامه جلال الدین حسن نومسلمان,که پیش ازاین ذکرآن رفت,درمی یابیم که روندعقایدوروابط سلسله اسماعیلیه باحکومتهای معاصرخود,ازدوران اوتغییرکرده وواردمرحله جدیدی می گردد.جلال الدین حسن نومسلمان باعقایدپدرواجدادخودمخالفت نموده وخودرا مسلمان خواندوبرای اثبات این گفته ازعلماودانشمندان اسلام دعوت می نمایدتاازکتابخانه بزرگ الموت دیدن نمایندوهرآنچه راکه مخالفت شریعت اسلام یافتندازبین ببرنند.ودرزمان حمله چنگیز ازدردوستی درمی آید.بنابراین جلال الدین حسن نومسلمان تمایل به برقراری روابط دوستانه بادول هم عصرخودداشته وتلاش می کندتافرقه وحکومت اسماعیلیه راازحالت انزوا وتاستتاروستیزجویانه دورنماید.

ازاینرودرانحصارگرفتن قلعه ای بااین مساحت وویژگیها ,به خصوص درشمال خراسان توسط جلال الدین حسن نومسلمان یااسماعلیلی بسیاربعیداست.

اکنون درتائیدمطالب فوق به ذکرچکیده ای ازکتب ,درخصوص تشریح قلاع اسماعیلیه,که درقالب این گزارش می گنجد می پردازیم.

قلاع اسماعلیلیه دررشته کوههای البرز,دکترمنوچهرستوده:

"چراحسن صباح الموت راپایگاه خودقرارداد؟

وضع طبیعی دره های طالقان والموت ورودباروطارم علیا وسلفی طوری است که می تواندسرکشان وشورشیان راپناهگاه مناسبی باشد.رشته اصلی البرزباقلل مشهور,حدفاصل بین الموت ودریای خزراست.دست یافتن به دژهای داخل این کوهها ازطرف قزوین یامازندران کاری بسیارمشکل است.

این کوههادارای گردنه های متعددبرای عبورومروربوده وهست ولی ازنظرسوق الجیشی وحمل وسایل جنگی هیچکدام زیادمساعدنیست.تازه اگر لشکریانی به پای این دژها می رسیدند.فقط باطول زمان محاصره می توانستندبرآنها دست پیداکنند.

دراین هنگام اگردژنشینان پایداری می کردند,سرما وبرف محاصره کنندگان راازآنجا می راندند.حسن که ازوضع طبیعی این نقاط وروحیه وپایه فکری ساکنان آنجابافرستادن داعیان آگاه شده بودبهترین پایگاه رادراین نقاط یافت.وازآنجا که دژالموت بدون خونریزی وازراه تبلیغ ودعوت به دست آمدواهمیت واستحکام بسیاربود,حسن دژالموت رامقرخودقرارداد.

سپس باگرفتن دژلمبسرکه ازدژهای مستحکم ایران است توانست نفوذ سیاسی وفکری خودرابسط دهد.

"دژهائی که دردست اسماعیلیان ایران بوده است.

درزمان حسن وجانشینان اواسماعیلیان ایران توانستند برصدوپنج دژدست یابندکه سی وپنج دژایشان درطالقان الموت ورودباروطارمین بودوهفتاددژدربخشهای قومس قرارداشت.

بیشتراین دژها پیش ازاسماعیلیان آبادبودوازآنها استفاده می شد.پاره ای ازآنهاخراب بودوبه دست ایشان تعمیرومرمت شدوعده ای ازآنها نیزبه دست رفیقان ساخته شد.عطاملک می گوید"حسن ازقلاع آنچه میسرمی شد به دست می آوردوهرکجاسنگی می یافت که بنارامی شایست برآنجاقلعه بنیادمی نهادودرعهدکیامحمدبن بزرگ امیدبسیارکارهابکردندودژهابرآوردند."

سلطان سنجرکه بااسمعیلیان ازدرمصالحه درآمدنخستین شرط مصالحه رابنیادنکردن دژها قرارداد"نخست آنکه ازنوقلعه ای بنیادنکنندودیگرسلاح وسلب جنگ نخرندوندارندوسوم مردم رابرعقیدت خوددعوت نکنند."

2.6.2.دلایل رداحتمالی انتساب قلعه به جلال الدین ملکشاه سلجوقی

درخصوص سلجوقی بودن یانبودن قلعه جلال الدین می توان گفت باتوجه به شخصیت بزرگ وتاریخی سلطان ملکشاه سلجوقی ووزیرباتدبیرش,خواجه نظام الملک وسازندگیهایی که درآن عصرصورت پذیرفت,اکنون ما میراث داربناهای به جای مانده بسیاری,ازدوره سلجوقی وبه خصوص سلطان ملکشاه سلجوقی می باشیم چنانچه درمتون آمده :

"نظام الملک درسیاست نامه به امیران وشاهزادگان توصیه می کندبرای پیشرفت تمدن به حفرقنات,ساخت نهرها,پل سازی وبازسازی دهکده ها,ساخت استحکامات وشهرهای جدیدوبناهای بزرگ بپردازد.

اوج قدرت سلجوقیان ,روزگارسلطان جلال الدین ملکشاه است که به گفته تاریخ نگارمعاصرش ابوشجاع می توان آن راباحکومت شاهان ایران قدیم ,مانندانوشیروان,بهرام,اردشیریااسکندرمقایه کرد.ویژگی حکومت ملکشاه به عنوان یک حاکم عادل به گفته ابن اثیر:...کاهش مالیات ها,ساختن جاده هاوآبراهه ها,رباط ها و...است.دراصفهان ,درکنارزاینده رود باغ ها وقصرهایی ساخت که شکوه این شهررابه شکوه دوران آل بویه وطغرل بیک رسانید.

برنامه های ملک شاه به همت وزیرش نظام الملک طرح ریزی می شد.نظام الملک خودنیزدراین آبادانی ها نقش داشت .تاسیس مدرسه نظامیه درهمه شهرهای مهم ,مانندبلخ,آمل,مرو,غزنه,نیشابور,اصفهان,بغداد,موصل-که برخی ازاین مدارس,مانندنظامیه نیشابوردارای کتابخانه وبیمارستان نیزبود-ازابتکارات این وزیربود.

دردوره سلجوقی ,به ویژه دوره ملکشاه ,شهرها آکنده ازمدرسه ها,خانقاه ها,رباط ها .کتابخانه ها بود.شاخص هایی که نشان ازرشدطبقه سوم وتوجه به نیازآنها ودرک ایشان ازخویشتن بوده است."

ازاینروشایدباتوجه به آبادانیهایی که دردوره ملکشاه سلجوقی به وقوع پیوست ,انتساب قلعه جلال الدین به این دوره ,متحمل به نظرمی رسید.

امااین سوال مطرح میگردد که باوجوداین که عمده بناهای دوره سلجوقی دارای تاریخ مشخص می باشداگرقلعه جلال الدین جاجرم متعلق به دوره سلجوقی ,چراتاریخ آن درپرده ابهام قراردارد.به عنوان مثال قلعه جلالی کاشان که منتسب به سلطان ملکشاه سلجوقی بوده ودرتاریخ به وضوح ذکرگردیده است.

درکتاب مرآت قاسان آمده است :

"ازآثارقدیمه کاشان,قلعه جلالی است که سلطان جلال الدین ابوالفتح ملک شاه بن آلب ارسلان سلجوقی درسمت غربی کاشان,متصل به باروی شهربناکرده وخندق شهر ازدورآن گردش می کند.آن راچهاربرج ازطرف طول وچهاربرج ازطرف عرض است وچنانچه ساخته اندکه دیوارجنوبی آن همان باروی شهراست وسه طرف حصاربندی آن دراصل شهرپابرجاشده که باروی شهرآن قلعه گردش می کند.بالفعل درآن قلعه ازابنیه وامارت مطلقااثری مشهودنیست وملک متصرفی مردم است وچارفصل درآن زراعت می شود."

ازاینروسلجوقی بودن قلعه جلال الدین جاجرم به نوعی دچارابهام می گردد.

2.6.3.تحلیل های تاریخی ودلایل پذیرفتن احتمالی انتساب قلعه به جلال الدین خوارزمشاه

درپی دست یابی به نظریه ای محکمتر,دربین نظرات شده درخصوص نام گذاری قلعه جلال الدین ,بانظری اجمالی برزندگی سه پادشاه جلال الدین نام ,که معاصرونزدیک به تاریخ تخمین زده شده قلعه جلال الدین هستند,آنچه درذهن نقش می بندد,حضورپرفرازونشیب ودرجنگ گریزسلطان جلال الدین خوارزمشاه است که همانگونه که پیش ازاین بدان اشاره شدودرادامه نیزتشریح خواهدشد,این فرمانروای خوارزمشاهی به دلیل مقابله باچنگیزخان مغول ,هیچگاه دریک مقرحکومتی ثابت,اسکان نداشت وسراسیمه به شمال وجنوب وشرق وغرب لشکرکشیدوبدین جهت درقلاع زیادی حضورداشته,آنها مسخرخودنموده ویاهنگام ضرورت اقدام به احداث یامرمت قلعه های دفاعی نموده است.نام بسیاری ازآنها درتاریخ ودرلابه لای شرح زندگانی وی اززبان مورخان ,بیان شده است.

همچنین گرچه درگسترده مطالعات ماهیچگاه مطلبی قاطع,مبنی برعبورسلطان جلال الدین خوارزمشاه ازجاجرم یاقلعه جلال الدین یافت نشداما درسیرحرکت ولشکرکشیهای سلطان جلال الدین ازآغازسلطنت تاهنگام مرگ,دیده می شودکه وی درگذرازخوارزم به خبوشان یاقوچان به احتمال قریب به یقین,(باتوجه به اهمیت فوق العاده جاجرم ازابتدای قرون اسلامی),ازجاجرم عبورنموده است.هکچنین هنگام تسخیرنیشابوربه وسیله مغولان ,جاجرم به عنوان اولین استحکامات دفاعی درپشت خط جبهه ها قلمدادمی شود.وبه این جهت ازنظردفاعی برای سلطان جلال الدین ازاهمیت بالتایی برخورداربوده است.

ازمیان سه جلال الدین فوق الذکر,جلال الدین اسماعیلی درنواحی جاجرم فعالیتی نداشته است.ملک شاه وخوارزمشاه هردووبافاصله زمانی محدود 150ساتل ازتسلط کاملی دردوران حکومت خودبراین نواحی خراسان برخورداربوده اند.باتوجه به تجمیع نظرات ارایه شده درخصوص تاریخ ساخت قلعه که اواخر قرن ششم هجری قمری رانشان می دهد,به نظرمی رسدانتیاب قلعه به جلال الدین خوارزمشاه ازاولویت بیشتری برخورداراست.

همانطورکه بارها درتاریخ اتفاق افتاده است نام بناهای تاریخی بارها دستخوش تغییرات شده است.این بدان معناست که عنوان جلال الدین در دوره های بعدی وبه دلیلی که امروزبرماپوشیده است به "جلال الدین" تغییر یافته باشد.

مثلاردوره صفوی به وسیله یک حاکم محلی به همین نام مورداستفاده قرارگرفته باشد وازآن تاریخ به جلال الدین مشهورشده باشد.

درخاتمه بایدتصریح نمود که تا دستیابی به سندی متقن برای تاریخ گذاری وتعیین دلیل نامگذاری این قلعه نباید نظرقطعی دراین خصوص ارائه گردد.

چنین تاسنادی ممکن است ازبررسی دقیق یافته های باستان شناسی,انجام آزمایشهای سالیابی در خصوص تعیین سن دقیق سفالهای نسب شده,قطعاتذغال,ملاتها,آجرهاو...همچنین انجام آزمایشهای تحلیل شیمیایی برای تشخیص محتوای داخلی خمره های موجوددرقلعه ومهمترازهمه تداوم پژوهشهای قلعه جلال الدین درآینده حاصل شود.

کاربریهای پیشنهادی برای محوطه قلعه:

1)کاربری خودقلعه بصورت فضایی برای معرفی شخصیت تاریخی سلطان جلال الدین خوارزمشاه بااستفاده از سنتهای رواییمحلی(باتصریح عدم قطعبت انتساب قلعه به ایشان)وهمچنین معرفی معماری قلعه وطرح مرمت واحیاووضعیت قلعه وبعدازمرمت (به نقشهایA-103وA-104وجدول کاربریهای احیامراجعه شود)

2)باغ آب,باالگوی باغ ایرانی که ازمصادیق معماری برونگرادرتضادبامعماری درونگرای حاکم بربیشتر فضاهای اسلامی وبرپایه سه گانه مقدس"آب,درخت وگل"بناشده وجودچشمه پتانسیل اصلی شکل گیری این فضاومسیرآب آن در محوطه محوراصلی باغ آب بوده که بایدکاملا پررنگ گردیده وکاربریهای دیگردر طرفین این محورجای گیرند.ازمصادیق بسیارقوی وفراترازمقیاس این پروژه میتوان باغ شازده ماهان وباغ فین کاشان رانام برد.نقل قولی ازکتاب باغ ایرانی دراینجاخالی ازلطف نمیباشد:"باغ درمقام برخوردگاه آدمیان واندیشه هاشان وبه عنوان میعادگاه زمین وآسمان ونقطه تلاقی عملکردوپندار,بهترین تجربه شاعرانه وعاشقانه ونیزعالی ترین جلوه گاه رسم وآیین جامعه وبهترین تجربه عرفانی است".

3)فضای سبزدرمحوطه که دردوبخش قابل تفکیک میباشد:

0فضای سبزواقع درمحوطه باغ آب ومقدار کمی ازدامنه شیبدارتپه که تامین کننده دوعنصر درخت وگل ازسه گانه مقدس"آب,درخت,گل"درمفهوم باغ تایرانی است .

0فضای سبزتنک وپراکنده که تشکیل دهنده کمربندسبزاحاطه کننده تپه میباشد,این بخش ازگونه های گیاهی ودرختان مقاوم دربرتابرکم آبی ونیازمندبه نگهداری کمترتشکیل شده وحدبیرونی آن پس ازتعیین عرصه قابل تعریف میباشد.

4)تئاترروبازکه خودبعنوان المان های معماری محوطه مطرح بوده وعلاوه برآن قابل استفاده درفصول مناسب سال روزویابانورپردازی مناسب درشب درسطح شهرستان میباشد.

5)نمایشگاه روبازدرمحوطه که به صورت پراکنده درنقاط مختلف باغ آب وباهدف تامین پتانسیلی برای برگزاری نمایشگاههای مقطعی باموضوعات مختلف درسطح شهرستان قتابل استفاده بوده وعاملی برای رونق محوطه وجلب توجه به قلعه بوده ودرعین حال باقرارگرفتن درمحوطه پایینی خدشه ای به شان قلعه جلال الدین واردنکند.

6)فروشگاههای روبازوصنایع دستی و...که به صورت عناصرکم رنگی دربرابرقلعه نمودداشته وبسته به رونق بازدیدازمحوطه قابل افزایش ویاتقلیل میباشد

7)مسیردسترسی به قلعه باکمترین دخل وتصرف درشکل طبیعی تپه ومحیط پیرامون .

8)مسیرگردش دورقلعه که بافاصله مناسب ازقلعه امکان مشاهده بدنه های خارجی قلعه راباوسعت پرسپکتیولازم رابرای بازدیدکننده فراهم نماید و

9)توقفگاه میانی فضایی تقریبامسطح دراوایل شیب تپه ,جانمایی شده براساس وضعیت طبیعی زمین وبابهترین دیدبه فضاهای پیرامون میباشدکه گشاده گاهی برای استراحت درمسیرقلعه باکمترین عناصرمعماری میباشد پارکینگ به صورت دولکه متمرکزدرشرق وغرب محوطه پایینی تپه میباشدکه لکه غربی درمجاورت ورودی اصلی دردومرحله اولیه وتوسعه آتی قابل بهره برداری بوده وباکمربندسبزازحصارمحوطه وسایرفضاهاجدا خواهدشد.پارکینگ بخش شهری به صورت کم هزینه وباحداقل محوطه سازی برای استفاده به عنوان رزرودر زمانهای برگزاری مراسم ومناسبتهای خاص قابل استفاده میباشد .

10)فضای بازی بچه هابه صورت کاربری جنبی وعاری ازمزاحمت بصری وبرای تامین جذابیت محوطه برای این قشر سنی لحاظ گردیده است.

11)ورودی اصلی مجمکوعه به صورت عنصرمعماری شامل سردر,نگهبانی وفضایی برای ارائه اطلاعات ,بروشورو...وهمچنین فروش بلیط میباشد.

12)فضاهای استراحت ونشستن که دردوبخش قابل معرفی میباشد:

نیمکت وسایه بانهای سبک بین درختان درباغ آب وهمچنین ابتدای دامنه غربی تپه

سکوهای نشستن واستراحت دربین درختان تنک شرق محوطه.

13)بوفه درمحل پذیرایی واقع درمحوطه باغ آب که این فضاهم درسبکترین سکل بایستی طراحی گردد.

14)سرویس بهداشتی درمحوطه که بین پارکینگ ومحدوده باغ آب واقع شده ودرمرحله طراحی بایستی استفاده ازشیب طبیعی زمین برای کمترنمودن نمود بیرونی آن استفاده گردد.

پرده خوانی

پرده خوانی ونفالی به دوگونه مشابه است هنرهای مردمی اند,به احتمتال زیادریشه واحد دارندوبه گذشته های دوربرمیگردند.

نقالی یا داستان گویی نمایشی ,نمایش تک نفره ای هست که درآن نقال یک داستان حماسی رابه شیوه خواست خود تعریف میکندوبااستفاده ازیک چوب دست وحرکات دست وپاوتغییرصدااحساسات تماشاچیانش را برمی انگیزد.

پرده خوانی که بانامهای پرده داری,پرده برداری وشمایل گردانی نیزمعروف است,نوعی نقالی همراه با تصویر است.یعنی گوینده حین تعریف داستان صحنه هایی از آن راهم که به شیوه خاص ترسیم شده اند,نمایش میدهد.

برمبنای تاریخ ,نقالی رامیتوان به دودوره پیش ازاسلام وبعدازآن تقسیم کرد.ازنخستین مواردمکتوب اشاره به نقالی,منسوب به گزنفون ,تاریخ نگار یونانی سده پنجم پیش ازمیلاد استکه ازرواج تصنیف خوانی وقصه گویی درایران دوره هخامنشیان مینویسد.

امابیشترپژوهشگران معاصر,ازجمله مری بویس ,ایرانشناس بریتانیایی ,آغازهنرنقالی رابه دوره اشکانیان (پارتیها)مربوط دانسته اندکه به سده دوم پیش ازمیلادوسده سوم بعدازمیلادبرمیگردد.

درآنروزگاربه نقال"گوسان"میگفتند.گوسانهای اشکانی رابه هنگام اجرای قصه های حماسی دردربارپادشاهان ودرمیان مردم خنیاگران همراهی می کردند,وبه گفته فرخ غفاری,فیلمسازوهنرشناس,برای مردم عادی قصه هایی راهم تعریف می کردندکه مربوط به زندگی روزمره آنان بود.

شاهرخ گلستان,پژوهشگرهنری وسازنده برنامه های نمایشگران دربارهنرهای نمایشی برای بی بی سی ,حدس می زندکه شاید نقالی ریشه درزندگی شبانه عهدباستان داشته باشد."وقتی که تنگ غروب مردم خسته ازکارروزانه دورهم جمع می شدندوازگذشته های دورونزدیک برای هم قصه می گفتند",گوسانی یانقالی شکل گرفت.

درتاریخ بخاراهم می خوانیم که دربخارای پیش ازاسلام خنیاگران یاقوالان داستان گودرسوگ سیاووش برنامه اجرامی کردندوبه آن سروده ها"گریستن مغان"می گفتند.

دکترعلی بلوکباشی ,کارشناس فرهنگ وسنت های ایرانی,درمقاله ای درباره نقالی می نویسد:

"این خنیاگران قصه گوبه سرزمین های دیگرهم می رفتندوداستان های حماسی وپهلوانی ایرانیان رابرای مردم بیان ونقل می کردند.بنابراین گزارش های تاریخی ,پیش ازآن که نهضت اسلامی درمکه شکل بگیرد,نصربن حارث,خالوزاده(پسردایی)پیامبر]اسلام[هربارکه برای تجارت به حیره می رفت,طومارهایی ازداستان های پهلوانی ایرانیان,مانندرستم واسفندیاررامی خریدوبه مکه می بردوبرای مردم قبیله اش می خواند."

دربدواسلام به ایران نیزروایان داستان های پهلوانی ورزمی ایران باستان دوره گردی می کردندکه فردوسی به چندی ازآنان اشاره کرده است.

برخی ازآنهابه هنگام تعریف داستانهاسازمی نواختند.

درسده های پنجم وششم هجری نقالان هم سنی وهم شیعه بودند.به نقالان سنی که داستانهای حماسی ایران باستان وفضایل نخستین خلیفه های اسلام رامی سرودند,فضایلی خوان می گفتند.

داستان گویان شیعه راکه افزون برداستانهای اسطوره ای ایران قصه هایی رادرباره علی وخاندان پیامبراسلام می خواندند,مناقبی خوان می نامیدند.دردوره صفوی هنرمناقبی خوان هارواج بیشتریافت.

پرویزممنون,استادتئاتروپژوهشگرنمایش,دربرنامه نمایشگران,دربرنامه نمایشگران,درباررواج نقالی وپرده خوانی دردوره صفویه می گوید:"دوره صفویه دوره پیدایش قهوه خانه است وباب شدن قهوه خانه دراصفهان کاری بودکه صفویان خیلی به آن اهمیت می دادند."

"شاه عباس هنرنقال ممتازی راکه دراقصی نقاط ایران پیدامی کرد,به اصفهان می آوردوبه اویک قهوه خانه می دادوحتی خودشاه به قهوه خانه اومی رفت ومی نشست وبدین گونه نقال هاراتشویق می کرد...حتی به برخی ازنقال هااجازه داده بودکه درقهوه خانه شب ها مشروب بفروشند."

به گفته آقای ممنون,یکی ازانگیزه های شاه عباس برای تشویق نقالی ,علاقه خوداوبه تفنن بود,اماانگیزه مهم ترضرورت یکپارچه کردن ملت دربرابرترکان عثمانی بودکه دشمن بزرگ صفویان به شمارمی آمدند.بدین منظوردرقهوه خانه هانقالان عمدتاشاهنامه می خواندند.

علی بلوکباشی می نوسید:"دردوره قاجار(هم)قصه خوانی رشدوبالندگی فراوان یافت وهمچنان تانخستین دهه های قرن چهاردهم شمسی شکوفایی داشت.نقالان دربارشاهان وامیران ,بایدباخبرازتواریخ ,مستحضر ازاخبار واشعار ونوادرونکات ,ودقیقه یاب ونکته سنج می بودند."

درجریان تکامل نقالی هنردیگری هم ازآن مشتق شدکه اکنون بانام "پرده خوانی"راه خودرامی پیماید.درواقع,پرده خوانی ترکیبی از"قوالی"(نقالی همراه باسازوآواز)ونقاشی مردمی است.

پرده,پارچه کرباسی است منقش باحوادث داستان که غالبا مربوط به شاهنامه با رویداد های مذهبی ای چون واقعه کربلا می شود.محمودصباحی درباره این نقاشی ها می نویسد:"برخی پیشینه این نوع نقاشی مردمی راقرن هاپیش ازپیدایش قهوه خانه وهمزمان باسنت دیرینه قصه خوانی ومرثیه سرایی وتعزیه خوانی درایران می دانندوبه زمان نگارگری برسفالینه هاوشمایل های سوگ سیاووش می رسانند."

"برخی نیزنقاشی های مانی راسرچشمه تاریخی این گونه القائات مذهبی می دانند.این احتمال نیزهست که صحنه پردازی وبازآفرینی وقایع کربلاازطریق نقاشی,درسده های یازدهم ودوازدهم هجری شمسی ,تحت تاثیرنقاشی های رافائل ومیکل آنژدرایران رواج یافته باشد."

دردوگزارش مصوراین می توانیدنمونه هایی ازکاریک پدروپسرنقال وپرده خوان راببینید.

نقالی وشاهنامه خوانی

نقالان باطرزبیان خاص ,تکیه کلامها,حرکات وتاحدودی نقش قهرمانان رابازی کردن,تاثیرداستان را صدچندان می کردند.

"بازنویسی ازمطلبی به همین عنوان به کوشش کاظم سادات اشکوری ,منتشرشده درشماره تیرومردادمجله هنرومردم 1354"

داستان گویی وشنیدن قصه های شیرین وآموزنده,یکی ازقدیمی تریت تفریحات وروشی معمول برای انتقال تجارب ودانش پیشینیان به نسلهای جدیدتربوده است.امانبایدفراموش که لذت شنیدن داستان ,پیروجوان نمی شناسدودرآن روزگار,همان طورکه کودکان عاشق شنیدن قصه های دلکش پدربزرگ ومادربزرگ بودن ,بزرگترها نیز تفریحی مشابه وصدمرتبه جذاب ترداشتندوآن نشستن پای صحبت نقال بود.

دلیل جذابیت بیشترشنیدن نقاله درآن بودکه نقالان باطرزبیا خاص,تکیه کلامها ,حرکات وتاحدودی نقش قهرمانان رابازی کردند,تاثیرداستان راصدچندان می کردند.آنها باتکیه برواژه ها وشکل حکایت داستان باعباراتی چون"رفت ورفت ورفت "یا "آمدوآمدوآمد",داستان رابه شیوه ای حکایت می کردندکه شنونده خودراهمراه وهمنفس قهرمان داستان می پنداشت.   

نقال بازگوکننده داستانهای حماسی وپهلوانی ایرانی بود.پیش ازرواج رادیووتلویزیون نقالان مشهوری بودندکه شایدازمیان شاگردان آنها اکنون چندتنی باقی مانده باشندکه متاسفانه کالای جذابشان کمترخریداردارد.

درگذشته حتی پادشاهان نیزبرای خودیک "نقال باشی"داشتند.مهارت بعضی ازآنان تاحدی بودکه داستانهایی راازخودساخته وحکایت می کردندکه شایدمشهورترین آنها قصه امیرارسلان نامدار,ساخته وپرداخته نقیب الممالک, نقال باشی ناصرالدین شاه باشد.

تسلط عده ای ازآنان تاحدی بودکه داستان سراییشان باازدحام فراوان همراه بود.70سال پیش درهنگام نقل سهراب کشی مرشد غلامحسین,معروف به غول بچه,هرصندلی خالی یک تومان-خرج یک هفته خانواده-خریدوفروش میشد.

نقال ,بازیگری درچندنقش نقالان به خوبی می دانندکه کجای داستان برای شنونده هیجان انگیزبوده وچگونه می تواننداین لحظه رامهیج ترکنند.ایجادوفقه درنقل وکش دادن موضوع ,بالاوپایین آوردن ولرزاندن صدا,به خصوص دست بر هم زدن وپابرزمین کوفتن ودرکل نگه داشتن شنونده درحالت تعلیقی مطبوع ,ازمهارتهای خاص این داستان گویا محبوب بوده است.

نقالان بازیگرانی تمام عیارندوتواناییهای خودرادرتجسم بخشیدن به حال وهوای داستان وقهرمانان آن به خوبی به کارمی گیرند.دراین صحنه,هیچ عامل دیگری چون دکوروموسیقی به کمک آن نمیرود,صحنه بازی همان دیوارهای قهوه خانه است که یکی دوشمایل به شکل باریکه هایی ازکاشی که نقشهایی ازشاهان داستانی وباستانی برروی آن دیده میشودودیگرهیچ...

نقل ونقاشی

یکی ازمهمترین وآشکارترین انگیزه های به وجودآمدن نقشهای مذهبی وحماسی-که امروزآنهارابه عنوان نقاشی قهوه خانه ای-میشناسیم ,رواج ومحبوبیت نقالی وشاهنامه خوانی وکلام گرم نقالان درقهوه خانه های روبه افزایش بود.

نقالان خوش بیان باصدایی بم وزنگ دارکه گویی ازاعماق اساطیربه گوش میرسدبه نقل داستانهایی پرآب وتاب ازشاهنامه میپرداختندوعده ای ازآنان چنان درایجادحال وهوای قهرمانی وتفسیرپنداهای فردوسی مهارت داشتند که آرزوی قهرمان شدن را بردل شنوندگان میانداختند. به این ترتیب ، با افزایش اشتیاق شنوندگان، این قهرمانان بر بوم نقاشان متولد شدند . نقاشان قهوه خانه ، تصاویر پهلوانانی چون رستم وحسین کرد را با تاثیر از توصیف دقیق نقالان تصور و ترسیم کردند و بالاخره برای همراهی با دهستان ، تصاویری پرجزئیات وزنده به وجود آمد وبر دیوار قهوه خانه آویخته شد.

نقالی در خدمت دین   

نقالی به شکل امروزی آن آز زمان شاه اسماعیل صفوی آغاز شد که شاه اسماعیل خود ،یکی از مشوقان آن بود ونقالی را وسیله ای برای رواج ورسوخ مذهب شیعه اثنی عشری در ذهن وروح مردم می دانست .او برای رسیدن به این مقصود هفده گروه را مامور تبلیغ دین نمود که هریک در جایی ، با لباس وزبانی مخصوص به خودبه این کارمی پرداختن. برای مثال عده ای مداح ائمه ،عده ای به شعرخوانی درزورخانه وگروهی به سخنرانی برای لشکربه سخنرانیهایی ازپهلوانی وآداب وخصایص آل علی (ع)می پرداختند.بعدها باوجودبر آورده شدن مقصودشاه اسماعیل ،داستان گویی وداستان سرایی به قوت خودباقی ماند وتاسالها ادامه یافت 

نظرات 1 + ارسال نظر
VpnServ Group یکشنبه 27 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 15:25 http://www.vpn-serv.in

وی پی ان سرو ، قدرتمندترین سرویس ارائه دهنده خدمات "وی پی ان" با قیمت مناسب و پشتیبانی 24 ساعته . آیا نمیدانید "وی پی ان" چیست ؟ توضیحات تکمیلی را از سایت ما مطالعه کنید : www.1.vpnserv.info

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد