امام صادق(علیه السلام) فرمود:
إزْرَعُوا وَأَغرِسُوا وَاللهِ ما عَمِلَ النَّاش عَمَلا أَحَلَّ وَلا أَطْیَبَ مِنْهُ(1)
ترجمه
زراعت کنید و درخت بنشانید، به خدا سوگند مردم عملى حلال تر و پاکتر از این انجام نداده اند.
شرح کوتاه
پایه زندگى انسان ها روى کارهاى تولیدى از جمله فرآورده هاى کشاورزى است، و انواع تجارت ها حتى بسیارى از صنایع، بدون آن مفهومى نخواهد داشت; زیرا مواد خام اولیه خود را از کشاورزى مى گیرند.
بعلاوه آن قدر که تقلّب و تزویر در چیزهاى دیگر ممکن است در کشاورزى ممکن نیست; زیرا اساس آن بر عوامل و اسباب طبیعى است و عوائد آن صرفاً نتیجه زحمات صادقانه انسانهاست. به همین دلیل در حدیث فوق زراعت و درخت کارى پاکترین و گواراترین کارها شمرده شده است.
1. سفینة البحار - جلد 1، صفحه 549.
امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى فرماید:
مَوْتُ الاْنْسانِ بِالذُّنُوبِ أَکْثَرُ مِنْ مَوته بِالأَجَلِ وَ حَیاتُهُ بِالْبِرِّ أَکْثَرُ مِنْ حَیَاتِهِ بِالْعُمْرِ(1)
ترجمه
مرگ زود رس انسانها بر اثر گناه از مرگ طبیعى بیشتر است، و طول عمر افراد بر اثر نیکوکارى از طول عمر به عوامل طبیعى زیادتر مى باشد.
شرح کوتاه
بدون شک بسیارى از گناهان و صفات زشت به طور مستقیم عمر را کاهش مى دهد (همچون میخوارى و قمار و بخل و حسد و کینه توزى) و بسیارى نیز به طور غیر مستقیم از طریق اثر گذاشتن در نابسامانى وضع اجتماع و سلب امنیّت عمومى و بروز جنگ ها (مانند رباخوارى و ظلم و ستم). و از سوى دیگر نیکوکارى به خاطر اثر عمیقى که در آرامش روح و وجدان دارد مى تواند سرچشمه عمر طولانى گردد.
بنابرین گناه، قطع نظر از آثار زیانبار معنوى، یک اثر بارزش کوتاه ساختن عمر آدمى است همان طور که نیکوکارى علاوه بر همه آثار، در طول عمر کاملا مؤثر است.
1. سفینة البحار، صفحه 489.
امام امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى فرماید:
لا تَسُبَّنَّ إِبْلِیْسَ فِى الْعَلانِیَةِ وَأَنْت صَدِیقُهُ فِى السِّرِ(1)
ترجمه
به شیطان آشکارا لعن و نفرین مکن در حالى که در باطن با او طرح دوستى دارى!
شرح کوتاه
بسیارى از مردم از الفاظ مى گریزند و وحشت دارند، از لفظ فقر، از لفظ نفاق، و از لفظ شیطان و مانند آن، در حالى که عملا در آن غرقند.
ثروتمندانى را مى شناسیم که از ترس فقر همچون فقیران زندگى مى کنند، افراد منافقى را مى شناسیم که صد لعن و نفرین به منافقان مى کنند اما زندگى آنها سراسر نفاق و دو رویى است.
شیطان صفتانى را سراغ داریم که در میان مردم پناه بردن به خدا از شر شیطان ورد زبانشان است اما در نهان با او نرد عشق مى بازند و براى برنامه هاى شیطانى خود همه گونه اهمیّت قائلند، اینها دشمنان لفظند نه واقعیت.
1. تراث الائمه، صفحه 209.
امام حسن(علیه السلام) مى فرماید:
مَا تَشاوَرَ قَوْمٌ إِلاَّ هُدُوا إلى رُشْدِهِمْ(1)
ترجمه
هیچ جمعیّتى در کار خود با یکدیگر مشورت نکردند مگر این که به خیر و صلاح خویش رهنمون شدند.
شرح کوتاه
کار دسته جمعى در همه جا سرچشمه خیر و برکت و ترقى و پیشرفت است، مخصوصاً در مسائل فکرى و طرح برنامه ها و حل مشکلات که هم فکرى و مشورت در آنها اثر اعجازآمیزى دارد.
آنها که به استبداد فکر خو گرفته اند، در زندگى خود بسیار گرفتار اشتباه و خسران و زیان مى شوند، هر فکرى جرقه اى دارد که در فکر دیگرى نیست، هنگامى که این جرقه ها به هم ترکیب شوند شعله فروزانى ایجاد مى کنند که هر تاریکى در پرتو آن روشن مى گردد، بیایید همه تصمیم بگیریم که در کارها با افراد بیدار و آگاه مشورت کنیم.
1. تحف العقول، صفحه 164.
امام حسین(علیه السلام) مى فرماید:
لِلسَّلامِ سَبْعُونَ حَسَنهٌ تِسْعٌ وَسِتُّونَ لِلْمُبْتَدى وَ واحِدَةٌ لِلّرادِّ(1)
ترجمه
سلام 70 حسنه دارد که 69 قسمت آن براى سلام کننده و یک قسمت آن براى پاسخ گوینده است.
شرح کوتاه
در میان تحیّت هایى که اقوام مختلف دارند «سلام» درود و تحیّت اسلامى، درخشندگى خاصى دارد; زیرا هم خوش آمد است و هم نشانه صلح و صفا و دوستى، و هم تقاضاى سلامتى از خداوند متعال براى طرف مقابل، به همین دلیل درود بهشتیان نیز سلام است و فرشتگانِ رحمت با سلام به استقبال نیکان و پاکان مى شتابند، اما متأسفانه جمعى از مسلمانان به گمان این که سلام نکردن دلیل شخصیت، و سلام کردن دلیل کوچکى است از انجام این سنّت اسلامى سرباز مى زنند و از فضیلت بزرگى که در حدیث فوق آمده خود را محروم مى سازند.
1. تحف العقول، صفحه 177.
امام على ابن الحسین(علیه السلام) مى فرماید:
اَلا وَ اِنَّ اَبْغَضُ النَّاسِ اِلَى اللهِ مَنْ یَقْتَدىِ بُسنَّةِ اِمام وَلا یَقْتَدى بِاَعْمالِهِ(1)
ترجمه
منفورترین مردم در پیشگاه خدا آن کسى است که امام و پیشوایى را به امامت پذیرفته، ولى از اعمال او پیروى نمى کند.
شرح کوتاه
یکى از بزرگترین عیوب انسان جدایى «اعتقاد» و «عمل» اوست، دم از عقیده به چیزى مى زند اما عملا اثرى از آن اعتقاد از او دیده نمى شود.
ایمان به خدا دارد، اما مراقبت دائمى او را در اعمال خویش عملا منکر است، عقیده به دادگاه بزرگ خدا در رستاخیز دارد امّا عملا هیچ گونه آمادگى اخلاقى براى آن ندارد.
پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را بزرگترین پیامبر، و امیرمؤمنان على(علیه السلام) را بالاترین مولا و رهبر، مى داند اما کمترین شباهتى از نظر اعمال با آنها ندارد، خلاصه عقیده او در مسیرى است و اعمال او در مسیر دیگر!
1. تحف العقول، صفحه 202.
امام باقر(علیه السلام) مى فرماید:
اِنَّ لِلهِ عُقُوباتٌ فِى الْقُلُوبِ وَ الأبْدان:
ضَنْکٌ فى الْمَعیشَةِ وَ وَهْنٌ فِى الْعِبادَةِ وَما ضُرِبَ عَبْدٌ بِعُقُوبَة اَعْظَمُ مِنْ قَسْوَةِ الْقَلْبِ!(1)
ترجمه
خداوند مجازات هایى (در برابر گناهان و نافرمانى ها) دارد در روح و جسم: تنگى معیشت، سستى در عبادات، ولى خدا هیچ بنده اى را مجازاتى شدیدتر از سنگدلى نکرده است!
شرح کوتاه
مجازات هاى الهى در حقیقت عکس العمل هاى اعمال، و آثار و نتایج گناهان آدمى است، گاهى این عواقب سوءِ به صورت وضع نابسامان زندگى مادى و گاهى در شکل محرومیّت از نشاط در عبادت و راز و نیاز با معبود، خودنمایى مى کند، ولى از همه مهم تر و خطرناک تر آن است که عکس العمل جنایات و اعمال زشت آدمى به صورت قساوت قلب و سنگدلى بروز کند، و قلب آدمى را از عواطف انسانیّت و هرگونه نوع دوستى و همدردى خالى سازد که این خود سرچشمه بسیارى از گناهان و جنایات دیگر است.
1. تحف العقول، صفحه 217.
امام صادق(علیه السلام) مى فرماید:
لَمْ یَخْلُقِ اللهُ یَقیناً لا شَکَ فیه اَشْبَهُ بِشَکٍّ لا یَقینَ فیهِ مِنَ الْمَوْتِ!(1)
ترجمه
خداوند یقینى که هیچ گونه شک در آن نباشد همانند مرگ نیافریده که گویى شکّى است که هرگز در آن یقین وجود ندارد!
شرح کوتاه
چه جمله عجیبى، و چه تعبیر گویایى از بى خبرى انسان از پایان زندگى و مرگ!
انسان در هر چیز تردید کند در این که این زندگى به هر حال پایانى دارد و باید به نقطه پایان آن برسد تردید نخواهد کرد حتى آنها که به هیچ مذهب و مسلک و مکتبى پایبند نیستند.
اما انسان به قدرى خود را در برابر این موضوع به کر گوشى و بى خبرى مى زند چنان که گویى نه مرگى در کار است و نه پایانى براى زندگى! و به همین جهت خود را براى استقبال از آن با ایمان و عمل صالح و پاکى و تقوا آماده نمى کند، ولى بیایید واقع بین باشیم و در هر شرایط سن و سالى هستیم چنان پاک باشیم که هر لحظه زندگى ما پایان گیرد شرمنده نباشیم.
1. تحف العقول، صفحه 271.
امام کاظم(علیه السلام) مى فرماید:
اِنَّ الزَّرْعَ یَنْبُتُ فى السَّهْلِ وَلا یَنْبُتُ فى الصَّفا فَکذلِکَ الْحِکْمَةُ تَعْمُرُ فى قَلْبِ الْمُتَواضِعِ وَلا تَعْمُرُ فى قَلْبِ الْمُتَکَبِّرِ الْجَبّارِ!(1)
ترجمه
زراعت در زمین هاى نرم مى روید، نه روى سنگ ها! همچنین علم و حکمت تنها در قلب متواضعان جوانه مى زند نه در قلب متکبران جبار!
شرح کوتاه
نخستین گام در راه تحصیل دانش فروتنى است، فروتنى در برابر حق، فروتنى در برابر استاد، و در برابر هرکس که بیشتر از انسان مى داند و مى تواند چیزى به او بیاموزد.
به همین دلیل «جهل» و «تکبّر» معمولا قرین و همراه یکدیگرند، متکبّران حاضر به اعتراف به جهل نیستند، و حتى اگر واقعیّتى با روح غرور و تکبّر آنها نسازد نه تنها آن را انکار مى کنند بلکه با آن به مبارزه بر مى خیزند، سخن حق را از افراد هم ردیف یا پایین تر از خود نمى پذیرند، و غالباً در جهل مرکب مى مانند.
1. تحف العقول، صفحه 296.
امام على ابن موسى الرضا(علیه السلام) مى فرماید:
اَلاِْمامُ اَمینُ اللهِ فِى اَرْضِهِ وَخَلْقِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبادِهِ وَخَلیفَتُهُ فى بِلادِهِ والداعى اِلى اللهِ و الذابُّ عَنْ حریم الله.(1)
ترجمه
امام امین خدا در زمین و در میان خلق خدا، و حجت او بر بندگان و جانشین او در شهرها، و دعوت کننده به سوى خدا، و مدافع حریم الهى است.
شرح کوتاه
در این حدیث که بخشى از حدیث طولانى در زمینه معرفى مقام امامت است، به پنج قسمت از وظایف سنگین و مهم اشاره شده:
1- امام خزانه دار و امین وحى، و حافظ تمام علوم و احکام و معارف دین است.
2- امام دلیل زنده و گواه روشن و معرف آیین خداست.
3- امام سرپرست و زمامدار الهى و نماینده او در میان مردم است.
4- امام آمر به معروف و ناهى از منکر و بزرگترین مبلّغ دین است.
5- امام مدافع از حریم آیین خدا در برابر همجوم دشمنان است. و چنین کسى باید داراى علم الهى و مقام عصمت باشد و جز خدا نمى تواند او را تعیین کند.
1. تحف العقول، صفحه 328.
امام محمّد تقى(جواد)(علیه السلام) مى فرماید:
لَوْ کانَتِ السَّماواتُ وَالاَْرْضُ رَتْقاً عَبْد ثُمَّ اتَّقى اللهَ تَعالَى جَعَلَ اللهُ لَهُ مِنْها مَخترَجاً(1)
ترجمه
اگر درهاى آسمان و زمین به روى کسى بسته شود سپس او پرهیزگارى پیشه کند خداوند گشایشى در کار او مى دهد.
شرح کوتاه
گاه مى شود که در زندگى تمام درها به روى انسان بسته مى شود و به هر طرف رو مى کند با مشکل یا مشکلاتى روبه رو مى شود.
این گونه رویدادها فرصتى است براى بیدار شدن انسان ها و بازگشت او به سوى خدا، بازگشتى سازنده و تغییر دهنده سرنوشت، در این هنگام اگر از جان و دل متوجه او گردد و از ذات پاکش مدد گیرد، امدادهاى الهى به سراغ او آمده و نسیم هاى رحمت پروردگار او را در آغوش مى کشند و از راه هایى که هرگز باور نداشت درهاى بسته گشوده مى شود.
1. نورالابصار، صفحه 150.
امام على بن محمّد تقى (هادى)(علیه السلام) مى فرماید:
مَنْ هانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ فَلا تَأمَنْ شَرَّهُ(1)
ترجمه
آن کسى که شخصیتى براى خود قائل نیست از شر او برحذر باش!
شرح کوتاه
در حقیقت یکى از مهم ترین عواملى که جلو فساد و بدکارى را مى گیرد وجود شخصیّت یا لااقل احساس شخصیّت است، افراد با شخصیّت یا آنها که براى خودش شخصیّتى قائلند هر چند در نظر دیگران چندان شخصیّتى نداشته باشند، به خاطر حفظ موقعیّت خود هم که باشد از انجام بسیارى از زشتکارى ها و اعمال خلاف خوددارى مى کنند، ولى همین که احساس کردند نه آبرویى دارند و نه احترام و شخصیّتى، از هیچ چیز پروا نخواهند کرد.
لذا امام(علیه السلام) مى فرماید از این گونه افراد بپرهیز!
و نیز به همین دلیل یکى از نکات مهم تربیت فرزند یا تربیت افراد انسان به طور کلى این است که در آنها ایجاد شخصیّت شود و احساس کنند شخصیّت ویژه اى دارند، به عکس خرد کردن شخصیّت افراد اثر بسیار بدى از لحاظ تربیتى دارد.
1. تحف العقول، صفحه 362.
امام حسن عسکرى(علیه السلام) مى فرماید:
اَشَدُّ النّاسِ اِجْتِهاداً مَنْ تَرَکَ الذُّنُوبَ(1)
ترجمه
از همه مردم مجاهدتر کسى است که گناهان را ترک گوید.
شرح کوتاه
مى دانیم مبارزه با هوا و هوس هاى سرکش که سرچشمه اصلى گناهان است; در اسلام به نام «جهاد اکبر» نامیده شده است که از مبارزه با دشمنان مهم تر و پر ارج تر است. چرا که این جهاد وسیله خودسازى است و تا خودسازى انجام نگردد پیروزى نیست; زیرا شکست ها غالباً نتیجه نقطه ضعفهاست.
در محیط هاى آلوده به گناه ارزش این جهاد آشکارتر و اهمیّت آن در پیشبرد اهداف اجتماعى روشنتر است.
پیروزى هاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) در «مدینه» در حقیقت نتیجه مستقیم خود سازى ها و مجاهدات اصحاب در «مکه» بود.
1. بحارالانوار، جلد 78، صفحه 373.
امام حضرت مهدى(علیه السلام) فرمود:
اَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعُوا فیها اِلى رواةِ اَحادِیثنا(1)
ترجمه
در حوادث گوناگونى که در دروان غیبت کبرى پیش مى آید به راویان احادیث ما مراجعه نمایید.
شرح کوتاه
اجتماعات انسانى بدون رهبرى صحیح سامان نمى یابند به همین دلیل خداوند هیچ گاه بندگان خود را به حال خود، بدون سرپرست، وا نگذارده و همیشه رهبران الهى در میان آنها رفت و آمد داشته اند.
حتى در زمان غیبت ولى عصر حضرت مهدى (ارواحنا فداه) نخست نایبان خاص و پس از پایان دوران آنها، نایبان عام براى رهبرى مردم از طرف خود آن حضرت تعیین شدند، مردانى مصمّم و با ایمان و آگاه که به خوبى به محتواى بزرگ کتاب آسمانى مسلمین قرآن، و به سنّت پیامبر(صلى الله علیه وآله)و مکتب اهل بیت(صلى الله علیه وآله) آشنایى دارند عهده دار این رسالتند; و هرکس به هر نام و هر عنوان دیگرى خود را شایسته این مقام بداند مردود است.
1. قسمتى از توقیع معروف که در کتب مختلف آمده است.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى فرماید:
اِجْتَنِبِ الْخَمْرَ فَاِنَّها مِفْتاحُ کُلِّ شَرٍّ(1)
ترجمه
از شراب بپرهیز که کلید تمام بدیهاست.
شرح کوتاه
با این که در زمینه آثار زیان بار شراب کتاب ها و مقالات فوق العاده زیاد نوشته شده، و اثرات مرگبار آن روى دستگاه هاى عصبى، قلب، عروق، جهاز گوارش، کبد، کلیه ها و تمام اورگانیزم بدن تشریع شده و نتایج شوم آن در ایجاد حوادث دردناک اجتماعى با آمار و ارقام تکان دهنده مورد بررسى هزاران دانشمند و مغز متفکر انسانى قرار گرفته، امار جمله اى به کوتاهى و جامعیّت حدیث ارزنده پیامبر بزرگ ما نمى توان پیدا کرد که همه حقایق را در یک جمله کوتاه بیان فرموده است.
آرى، شراب کلید همه بدى ها، زشتى ها و بدبختى هاست.
1. نهج الفصاحه، صفحه 1.
امام سجاد(علیه السلام) مى فرماید:
مَنْ عَمِلَ بِمَا افْتَرَضَ الله عَلَیْهِ فَهُوَ مِنْ اَعْبَدِ النَّاسِ(1)
ترجمه
هرکس به وظایف لازم خود عمل کند از عابدترین مردم خواهد بود.
شرح کوتاه
عبادت نه منحصر به خدمت خلق است و نه منحصر به نماز و روزه; بلکه بزرگترین عبادت آن است که هرکس به وظایف واجب خود در هر قسمت عمل کند، چه عبادتى از این بالاتر و پرشکوه تر، عبادتى که مى تواند یک جامعه را گلستان کند و هرگونه خیر و سعادتى را به ارمغان بیاورد. انجام فرایض مفهوم وسیعى دارد که واجبات عبادى را شامل مى شود. همان طور که وظایف اجتماعى و انسانى و خدمات فرهنگى و اقتصادى لازم را در بر مى گیرد و به این ترتیب بیگانگى اسلام از عمل کسانى که وظایف لازم خود را رها کرده و به انجام مستحبات مى پردازند و خود را عابد مى شمرند روشن مى شود.
1. وسایل الشیعه، جلد 11، صفحه 206.
امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى فرماید:
هذِهِ النُّجُومُ الَّتى فى السَّماءِ مَدائِنُ مِثْلُ الْمَدائِنِ الَّتى فى الاْرضِ مَرْبُوطَهٌ کُلُّ مَدینَة اِلى عَمُود مِنْ نُور(1)
ترجمه
این ستارگانى که در آسمان هستند شهرها (و آبادى هایى) همچون شهرهاى زمینند، هر شهرى از آنها با ستونى از نور (با شهرهاى دیگر) پیوسته است.
شرح کوتاه
بسیار خود خواهانه است که ما تصور کنیم تنها کره مسکونى جهان، کره زمین ماست و میلیون ها میلون کرات آسمانى همه بایر و خاموش و خالى از سکنه اند.
دانشمندان امروز با محاسباتى که روى وجود شرایط حیات و زندگى در کرات آسمانى کرده اند قطع دارند که میلیون ها یا صدها میلیون از این کرات داراى ساکنانى هستند که به احتمال قوى بسیارى از آنها تمدن هایى پیشرفته تر و به مراتب عالى تر از تمدن ساکنان زمین دارند; زیرا آغاز حیات در آنها هزاران یا میلیون ها سال قبل از کره زمین بوده است. حدیث بالا یکى از معجزات علمى امیر مؤمنان است که چهارده قرن پیش بیان فرموده است.
1. سفینة البحار، جلد 3، صفحه 574.
على بن موسى الرضا(علیه السلام) به یکى از دوستان خود فرمود:
اَلَیْسَ اللهُ یَقُولُ بِغَیْرِ عَمَد تَرَوْنَها؟
فَقُلْتُ: بَلَى
قالَ: ثُمَّ عَمَدٌ، لکِنْ، لا تَرَوْنَها!(1)
ترجمه
آیا خدا نمى فرماید که آسمان بدون ستونى که دیده شود برپاست؟
گفتم: آرى
فرمود: بنابراین ستونى وجود دارد که نامرئى است و شما آن را نمى بینید!
شرح کوتاه
امروز مسلّم است که کرات آسمانى در مدارهاى خود به برکت تعادل نیروى جاذبه و دافعه برپا هستند، جاذبه همچون زنجیر عظیمى آنها را به سوى هم مى کشاند و نیروى گریز از مرکز آنها را از هم فرار مى دهد و تعادل کامل آنها سبب شده که میلیون ها سال بدون کمترین تغییرى در مدار خود بگردند و در فضاى بیکران روى این ستون نامرئى تکیه کنند و معلق بمانند. آیا در آن زمان که هنوز پرده اى از روى این اسرار برداشته نشده بود تعبیرى رساتر از تعبیر فوق براى بیان این حقیقت وجود داشت؟ و آیا این از معجزات علمى پیشوایان بزرگ ما نیست؟!
1. تفسیر برهان، جلد 3، صفحه 278.
امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى فرماید:
وَوَتَّدُ بِالصُّخُورِ مَیَدانَ اَرْضِهِ(1)
ترجمه
به وسیله کوه ها از لرزش و تکان خوردن زمین جلوگیرى نمود.
شرح کوتاه
امروز ثابت شده همان طور که جاذبه ماه در جزر و مد دریاها مؤثر است و آب آنها را دوبار، در شبانه روز، به تفاوت، یک متر و بیشتر و حتى در بعضى از نقاط پانزده متر! بالا و پایین مى برد، روى پوسته جامد زمین مؤثر است و آن را به مقدار 30 سانتى متر بالا مى کشد سپس به پایین برمى گردد، ولى استحکام پوسته زمین به خاطر وجود کوه ها که ریشه هاى آن به هم متصل شده و شبکه زره مانندى دور زمین ایجاد کرده مانع از تأثیر بیشتر آن مى گردد.
راستى اگر کوه ها وجود نداشتند و پوسته زمین نرم بود و شب و روز در جزر و مد بودند آیا آرامشى براى ما وجود داشت؟ این حقیقت را پیشوایان اسلام از 14 قرن پیش بیان کردند.
1. نهج البلاغه خطبه 1.
امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) مى فرماید:
اِنَّما قُلْنا «الَّلطیفُ» لِلْخَلْقِ اللَّطیفِ ... وَ ما لا یَکادُ عُیُونُنا تَسْتَبینَهُ لِدِمامَةِ خَلْقِها، لا تَراهُ عُیُونُنا وَ لا تَلْمُسُهُ اَیْدِینا!(1)
ترجمه
این که به خدا لطیف مى گوییم به خاطر آفرینش موجودات بسیار کوچک و ظریف است ... حیواناتى که چشم ما آنها را از شدت کوچکى نمى بیند و دست ما آن را احساس نمى کند!
شرح کوتاه
آنچه در بالا مى بینید گوشه کوچکى از حدیث مفصلى است که «فتح بن یزدید جرجانى» از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) نقل کرده، و در ضمن آن تصریح شده «این حیوانات بقدرى کوچکند که به هیچ وجه احساس نمى شوند، در میان امواج دریاها و در میان پوست هاى درختان و در بیابان ها و دشت ها پراکنده اند».
این حدیث در کتاب هایى که حدود یکهزار سال پیش نوشته شده از آن امام(علیه السلام)به یادگار مانده و صدها سال پیش از آن که «پاستور» حیوانات ذره بینى را کشف کند صادر شده است، و این یک معجزه علمى روشن است.
1. کتاب وافى، جلد 1، صفحه 106.
امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى فرماید:
یَاْتى عَلَى النَّاسِ زَمانٌ لا یَبْقى فیهِمْ مِنَ الْقُرآنِ اِلاَّ رَسْمُهُ وَمِنَ الاِْسلامِ اِلاَّ اِسْمُهُ، مَساجِدُهُمْ یَوْمَئِذ عامِرَةٌ مِنَ البِناءِ، خَرابٌ مِنَ الْهُدى(1)
ترجمه
زمانى بر مردم فرا مى رسد که در میان آنها از قرآن جز خط به نقوش، و از اسلام جز اسمى باقى نماند، مساجد مسلمین در آن روز از نظر بنا آباد ولى از نظر هدایت ویران خواهد بود!
شرح کوتاه
نمى توانیم بگویم این پیشگویى عجیب، امروز، کاملا مصداق پیدا کرده، و یا مربوط به آینده است، ولى این قدر مسلّم است که نمونه هایى از آن را در گوشه و کنار با چشم خود مى بینیم، و تعجب در این است که چنین مسلمانانى از عقب ماندگى ناله و شکوه دارند، گویا چنین مى پندارند تنها «اسم اسلام» و «رسم قرآن»، براى همه چیز آنها کافى است، نه قرآن را به عنوان یک کتاب تربیت و انسان سازى پذیرفته و به کار بسته اند، و نه اسلام را به عنوان «مذهب» یعنى روش فکرى و عملى; کدام جامعه مسلمان واقعى را سراغ داریم که عقب مانده باشد و جهان در برابرش تعظیم ننموده باشد!
1. کلمات قصار، کلمه 369.
امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى فرماید:
اَلّلسانُ مِعْیارُ اِطاشَةِ الْجَهْلِ وَاَرْجِحَةِ الْعَقْلِ(1)
ترجمه
زبان معیار سنجش طغیان جهل و ترازوى عقل و خرد است.
شرح کوتاه
مهم ترین دریچه روح آدمى و کلید شخصیت او، بهترین وسیله براى ارزیابى میزان خرد هر انسان زبان اوست. زبانى که با یک چرخش ساده و به ظاهر کم اهمیّت پرده ها را کنار مى زند و زوایاى روح انسان را آشکار مى سازد.
به همین دلیل بسیارى از دستورهاى اسلام بر محور اصلاح زبان دور مى زند و کراراً در گفتار پیشوایان بزرگ ما در این زمینه اخطار و اعلام خطر شده است، و بدیهى است اصلاح کامل زبان بدون اصلاح روح و فکر ممکن نیست، ولى با سکوت و خویشتن دارى مى توان بسیارى از عواقب دردناک حرکات ناموزون زبان پیروز شد.
1. تحف العقول، صفحه 143.
امام هادى(علیه السلام) مى فرماید:
اَلشّاکِرُ اَسْعَدُ بِالشُّکرِ مِنْهُ بِالنِّعْمَةِ التَّى اَوجَبَتِ الشُّکْرَ لاَِنَّ النَّعَمَ مَتاعٌ وَالشُّکْرَ نِعَمٌ وَ عُقْبى(1)
ترجمه
آن کس که شکر نعمت گوید سعادتش به خاطر شکرش از سعادتش به خاطر آن نعمت بیشتر است، زیرا نعمت ها وسیله زندگى این جهانند و شکر سرمایه این جهان و آن جهان.
شرح کوتاه
با توجه به این حقیقت که شکر تنها قدردانى با زبان نیست; بلکه قدردانى عملى است و هر نعمتى را به جا مصرف کردن، روشن مى شود که شکر نعمت، برکات و سعادت هایى به بار مى آورد که خود نعمت در برابر آن ناچیز است، نعمت ها را در مسیر رضاى خدا و خشنودى بندگان او به کار گرفتن، هم سرمایه افتخار این جهان و هم سعادت جاویدان آن جهان است; در حالى که اگر به نعمت بنگرى به تنهایى ممکن است جز یک موهبت مادى نباشد پس شکر از خود نعمت بالاتر و ارزنده تر است!
امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) مى فرماید:
مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً یُحْیَى فیهِ اَمْرُنا لَمْ یَمُتْ قَلْبُهُ یَوْمَ تَمُوت الْقُلُوبُ(1)
ترجمه
هرکس در مجلسى بنشیند که احیاى مکتب ما، در آن مى شود دلش نمى میرد آن روز که دل ها مى میرند!
شرح کوتاه
از جمله بالا بخوبى روشن مى شود که وظیفه حتمى پیروان اهل بیت این است که در جلسات خود برنامه هاى آنها را احیا کنند، مکتبشان را بشناسند، روح سخنانشان را دریابند، به تعلیمات آنان آشنا شوند و مجلس آنها مجلس سازندگى و آمادگى و حیات زندگى باشد نه جلسه سرگرمى و تنها حاجت طلبى و به دردها و خواست هاى شخص اندیشیدن، و مسائل انسانى و اجتماعى و عقیدتى را نادیده گرفتن، چنین مجلسى موجب زنده شدن دل ها و بیدارى افکار است.
1. میراث امامان، صفحه 443.
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید:
اِذا حَدَّثَ الرَّجُلُ بِحَدیث، ثُمَّ الْتَفَتَ فَهِىَ اَمانَةٌ(1)
ترجمه
هنگامى که کسى سخنى بگوید، سپس به اطراف خود بنگرد، آن سخن امانت و سِر است (و باید در حفظ آن کوشید).
شرح کوتاه
امانت انواع گوناگونى در اسلام دارد و از آن جمله امانت در حفظ اسرار مردم است، این موضوع بقدرى از نظر اسلام مهم تلقى شده که افشاى اسرار مردم از گناه کبیره معرفى گردیده، تازه براى اثبات «سر» بودن لزومى ندارد گوینده خواهش و تمنا و تأکید کند که این از اسرار است و نزد خودت باشد; بلکه به کمترین چیزى براى تفهیم این حقیقت قناعت شده است، همین اندازه که نگاه به اطراف کند و مراقب عدم وجود شخصى دیگرى باشد کافى است که سخنان او به عنوان اسرار برادر مسلمان و امانت نگاهدارى شود.
1. نهج الفصاحه، صفحه 38.
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید:
اِذا سَرَّتْکَ حَسَنُکَ وَسائَتکَ سَیِّئُتُکَ فَاَنْتَ مُؤْمِنٌ(1)
ترجمه
هنگامى که کار نیکت تو را خوشحال و کار بدت تو را ناراحت کند فرد با ایمانى هستى.
شرح کوتاه
اسلام مى گوید همه با فطرتى پاک متولّد مى شوند، فطرت ایمان و عشق به نیکى ها، آلودگى ها و گناهان ممکن است تدریجاً روح و جان انسان را تحت تأثیر خود قرار دهد و به رنگ خود درآورد، و بکلى منقلب سازد; اما تا آن زمان که انسان نسبت به نیکى ها علاقمند و از بدى ها متنفر است معلوم مى شود که هنوز روح ایمان و فطرت پاک نخستین در او باقى است.
بیچاره مردمى که نه تنها از اعمال بدشان ناراحت نمى شوند، بلکه به آن هم افتخار مى کنند; و یا هنگامى که فداکارى، نیکوکارى، گذشت و عدالتى نشان مى دهند نشان مى دهند احیاناً از کرده خود پشیمان هم مى شوند آنها افراد بى ایمانى هستند.
1. نهج الفصاحه، صفحه 41.
امیرمؤمنان على(علیه السلام) به کمیل فرمود:
مامِنْ حَرَکَة اِلاَّ وَاَنْتَ مُحْتاجٌ فیها اِلى مَعْرِفَة(1)
ترجمه
هیچ حرکت و کارى نیست مگر این که در انجام آن! نیازمند به آگاهى و آشنایى و معرفت هستى.
شرح کوتاه
اگر در وسعت مفهوم «ما من حرکة» بیندیشیم به وسعت برنامه هاى اسلامى آشنا خواهیم شد که اسلام تنها یک رشته عبادات و نیایش ها نیست، و یا تنها عقیده خالى از برنامه هاى عملى نیست; بلکه براى تمام زندگى فردى و سراسر مسائل اجتماعى و همه تلاش ها و کوشش هاى انسانى برنامه دارد، که نخستین مادّه آن آگاهى و شناخت واقعیّات است، و بدون معرفت کافى و بدون جهت گیرى صحیح، حرکات و تلاش ها را بى اثر و حدّاقل کم اثر مى داند.
1. سفینة البحار، جلد 1، صفحه 15.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود:
اِذا اَرادَ اللهُ بَقَوْم خَیْراً اَهْدَى اِلَیْهِمْ هَدِیَّةً.
قالُوا وَما تِلْکَ الْهَدِیَّة؟
قالَ: اَلضَّیْفُ(1)
ترجمه
هرگاه خداوند خیر و سعادت کسانى را بخواهد هدیه اى به آنها اهدا مى کند. عرض کردند چه هدیه اى؟ فرمود: میهمان.
شرح کوتاه
آرى میهمان هدیه پروردگار است هدیه اى است پر ارزش و گرامى. اما در دنیاى مادى که همه عواطف تحلیل رفته، میهمان مفهومى ندارد. بلکه یک موجود مزاحم و بیگانه و عزیز بى دلیل است، لذا کمتر دیده مى شود کسى به میهمانى برود یا دیگرى را به میهمانى دعوت کند مگر این که روابط مادى و تجارى و سیاسى آنها ایجاب کند.
در حالى که در کشورهاى اسلامى و در میان خانواده هایى که سنن دینى نزد آنها زنده است، میهمان، هرچند هیچ گونه آشنایى نداشته باشند عزیز و گرامى است و هدیه خدا.
1. بحارالانوار، جلد 15، صفحه 241.
امام صادق(علیه السلام) مى فرماید:
لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُوَقَّرْ کَبیرَنا وَلَمْ یَرْحَمْ صَغیرَنا(1)
ترجمه
آن کس که نسبت به بزرگترها احترام نگذارد و به کوچکترها محبّت نکند از ما نیست.
شرح کوتاه
جامعه انسانى همانند کاروان پردامنه اى است که دائماً در حرکت است، نوزادانى از مادر متولّد مى شوند، کودکان بزرگ، و بزرگ ها پیر پیران از دنیا مى روند، و هیچ کس از این ره سپردن مستثنا نیست.
در این میان بزرگترها معمولا تجربه بیشتر و بینش عمیق تر دارند و در دوران عمر خویش - چنانچه وظیفه شناس بوده اند - منشأ خدمات فراوانترى شده اند و تمام محاسبات حکم مى کند که مورد احترام باشدو جوانان و نوجوانان حرمت آنان را نگهدارند.
و کوچک ترها چون نورسند و در آغاز زندگى، باید مورد محبّت قرار گیرند و با دلسوزى کامل پایه هاى سعادتشان به دست بزرگترها گذارده شود، و این است راه و رسم یک جامعه انسانى و مترقى.
1. اصول کافى، جلد 3، صفحه 253.
امیرمؤمنان على(علیه السلام) فرمود:
ما تَقَدَّمَ مِنْ خَیْر یَبْقَ لَکَ ذُخْرُهُ وَ ما تُؤَخّرُهُ یَکُنْ لِغَیْرِکَ خَیْرُهُ(1)
ترجمه
آنچه پیش از خود بفرستى براى تو ذخیره مى شود و آنچه تأخیر بیندازى فایده اش تنها براى دیگران است (و مسؤولیتش متوجه توست).
شرح کوتاه
جنون ثروت اندوزى در دنیاى امروز بیش از هر وقت دیگر به چشم مى خورد; بدون این که حساب کنند هدف اصلى و فلسفه ثروت چیست؟
آنها که دیوانهوار در فکر جمع ثروتند و حتى کمترین توجهى به طرق آن از نظر حلال و حرام و ظلم و عدالت ندارند هیچ فکر نمى کنند ثروتهاى کلان را نه با خود مى توان برد، نه همه آن را مى توان خورد، جز بارى سنگین بر دوش صاحب آن نیست، جمع کردن و گذاشتن و رفتن، سپس تمام مسؤولیت هاى آن را بدوش کشیدن.
1. نهج البلاغه.