بانک سوال دبستان گرمه

بانک سوال دبستان گرمه

بانک نمونه سوال ابتدایی متوسطه اول و دوم پایان نامه مقاله تحقیق کارآموزی کارورزی طرح توجیهی کار آفرینی پروژه
بانک سوال دبستان گرمه

بانک سوال دبستان گرمه

بانک نمونه سوال ابتدایی متوسطه اول و دوم پایان نامه مقاله تحقیق کارآموزی کارورزی طرح توجیهی کار آفرینی پروژه

خرگوش کم رو و روباه پررو

یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربان کسی نبود.در زمان های قدیم در جنگل سرسبز و خرم و زیبایی خرگوش پیری زندگی می کرد که بسیار باهوش و زرنگ اما کم رو بود، در این جنگل زیبا روباه پررو و حیله گری زندگی می کرد که نزدیک خانه خرگوش قصه ما لانه داشت. روباه حیله گر و موزی حیوانات جنگل را گول میزد ، واز آن ها به زورغذا می گرفت.اما وقتی به خرگوش کم رو می رسید نمی توانست خرگوش ما را گول بزند و خرگوش هر وقت می فهمیدکه روباه پررو پشت در خانه اش کمین کرده ، از آنجا فرار می کرد. همه ی حیوانات جنگل سرسبز از دست آزار و اذیت ها ی این روباه پررو خسته شده بودند .شبی از شب ها خرگوش پیر خوابی می بیند که روباه پررو همه جای جنگل را خراب می کند و همه ی حیوانات جنگل و خرگوش پیر و کم رو را می کشد.با دیدن این خواب وحشتناک خرگوش تصمیم می گیرد که روباه پررو و حیله گر را به دام بی اندازد و همه را از دست او وکارهای بدش نجات دهد .به همین خاطر تمام حیوانات جنگل را خبر کرد،او نقشه اش را برای اهالی جنگل توضیح داد ؛ وبه همه گفت که به او در این کار کمک کنند و کارهای لازم رارا انجام دهند.

حیوانات وظایف را بین خود تقسیم کردند از جمله خاله عنکبوت مهربان هر چه می توانست تار با خود آورد .آنها صبرکردند تا روباه پررو از خانه بیرون بیاید بالاخره زمان اجرا نقشه رسید،روباه از خانه بیرون آمدهمه حیوانات در اطراف پنهان شدند. وقتی که روباه به جلو در حال حرکت بود خاله عنکبوت تارهای خود روی روباه انداخت و همه با چوب به طرف روباه حمله کردند وتا می توانستند اورا زدند ،تا او به خرگوش باهوش وپیر گفت :خواهش می کنم دیگر بس است نزنید خواهش می کنم نزنید .

خرگوش گفت اورا به درخت بزرگی محکم ببندید و حیوانات جنگل اورا به درختی در نزدیکی لانه خرگوش بود بستند و همه به خانه هایشان رفتند و روباه را بدون آب غذا رها کردند.بعد از روزی پیش روباه پررو آمدندو روباه به آنها التماس کرد :"خواهش می کنم مرا رها کنید به شما قول می دهم دیگر شما حیوانات را اذیت و آزار ندهم واز غذای شما استفاده نکنم."

حیوانات جنگل یک صدا گفتند:"اگر بار دیگر به قول هایی که داده ای عمل نکنی به مجازاتی بدتر از این دچار می شوی. "

روباه گفت:"قول می دهم که دیگر کسی را اذیت نکنم و رفتار قبلی خود را تکرار نکنم."

خرگوش گفت:"برای اطمینان از این که واقعا پشیمان شدی باید باز هم این جا بمانی." حیوانات جنگل از آنجا رفتند و به کار های روزانه ی خود پرداختند.صبح روز بعد پیش روباه برگشتند و او را آزاد کردند.

روباه وقتی فهمید چه کارهای بدی می کرد تصمیم گرفت که دیگر حیوانات جنگل را اذیت نکند؛ و به آن ها زور نگوید.از آن به بعد جنگل آرامش و صفای قبل را بدست آورد اهالی جنگل زندگی خود را با صفا و صمیمیت می گذراندند.همه با هم مهربان بودندو به هم دیگر محبّت می ورزیدند.

آن ها از این که روباه آن ها را اذیت و آزار نمی کند بسیار خوش حال بودند .روباه هم با آن ها مهربان شده بود ،بعضی مواقع اهالی جنگل برای روباه غذا می آوردند و بعضی مواقع روباه برای اهالی جنگل غذا می آورد و به آن ها کمک می کرد.

حیوانات جنگل برای قانون گذاشتن جنگل به سراغ خرگوش پیر و کم رو و زرنگ رفتند . قانونی را به اجرا گذاشتندکه دیگر هیچ حیوانی نمی توانست به خانه های دیگران حمله کند ، اگر هم حیوانی به قانون احترام نگذاشت با آن برخورد شدیدی شود.

ازآن پس اهالی جنگل براحتی در جنگل زندگی می کردند و کسی نمی توانست حق دیگران را نادیده بگیرد و به دیگران ظلم کند.

وقتی روباه مدتی پیش خرگوش قصه ی ما ماند پی برد که خرگوش حیوان بسیار مهربانی است و اهالی جنگل هم حیوانات مهربانی هستند . او با فهمیدن این واقعیات حسرت گذشته ها را می خورد که چطور با اهالی جنگل بد رفتاری می کرد ، چرا حق آن ها را می خورد ،چرا غذای آن ها را می خورد (حتی بعضی مواقع آن ها را هم می خورد). اهالی جنگل با او خوب و مهربان شده بودند ولی یادشان نرفته بود که بچه های بعضی ازآن ها را خورده بود .

روباه پرروی قصه ی ما برای جبران گذشته ها بسیار با آن ها با مهربان رفتار کرد. اهالی جنگل که اطمینان از صداقت و مهربانی قلبی و پشیمانی روباه شدند او را بخشیدند و گذشته را فراموش کردند .

روباه با کارهای خود ثابت کردکه می تواند غذای خود را بدون استفاده از زحمت دیگران بدست آورد.

خرگوش کم رو به خاطر دوام این دوستی ها وبرای این که اهالی جنگل زحمت های هم دیگر را فراموش نکنند ، به پیشنهاد روباه پررو که دیگر اثری از پررو گری های او به چشم نمی خورد جشن زیبا و با شکوهی گرفت. در ان جشن به یاد ماندنی که خاطره اش هنوزدر ذهن های اهالی مهربان جنگل مانده است با انواع شیرینی ها ،میوه ها و غذاهای بسیار متنوعی از میهمانان بوسیله خرگوش کم رو و روباه پرروی قبلی پذیرایی شد . بعد از مراسم نیز همه میهمانان از پذیرایی خرگوش کم رو و روباه تشکر و سپاس گذاری کردند.

سالها گذشت و اهالی جنگل هر سال به یاد اتفاقات گذشته که در همین روز ها رخ داده بود دور هم جمع می شدند، ساعاتی را با هم بودند و به همه خوش می گذشت.

نتیجه گیری :

1. قانون برای حفظ نظم و آرامش و آسودگی همه بوجود می آید.

2. همه باید با هم مهربان باشند و به حقوق هم احترام بگذارند.

3. برای انجام هر کاری چه مهم چه ساده کارها باید بین همه تقسیم شود.

نظرات 1 + ارسال نظر
amir hossin دوشنبه 6 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 20:58

واقا وب خوبیدارید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد